معرفت فلسفی، سال هشتم، شماره سوم، پیاپی 31، 1390، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    «اَللَّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیکَ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ، وَاَتَقرَّبُ اِلَیکَ بِمُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَیکَ بِمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ، اَنْ تُصَلِّى عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ تُقیلَنى عَثْرَتى، وَ تَسْتُرَ عَلَى ذُنُوبى وَ تَغْفِرَها لى، وَ تَقْضِى لى حَوآئجى، وَ لا تُعَذِّبْنى بِقَبیحٍ کانَ مِنّى، فَاِنَّ عَفْوَکَ وَ جُودَکَ یسَعُنى، اِنَّکَ على کُلِّ شَى‏ءٍ قَدیرٌ.»
    با حمد و سپاس خداى متعال و با درود و سلام بر خاتم اوصیا پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و بر خاندان مطهّرش صلوات‏اللّه علیهم اجمعین. سى و یکمین شماره معرفت فلسفى را، که با استعانت از حضرت حق تعالى و در پرتو فضل و هدایت خاتم انبیاء ـ صلوات‏اللّه علیه ـ فراهم آمده، به امید اینکه مقبول ارباب معرفت افتد، تقدیم مى‏داریم. اهمّ موضوعات این مجموعه به اجمال عبارت‏اند از:
         نویسندگان مقاله «حلّ چالش ثنویت ذهن و عین در حکمت متعالیه ملّاصدرا» معتقدند که از دیرباز، مسئله نسبت ذهن و عین و ملاک واقع‏نمایى آن در مکاتب مختلف فلسفى مطرح بوده است. افلاطون واقع‏نمایى ذهن را براساس «وجود عینى مُثُل، وجود پیشینى نفس، و تذکّرى بودن معرفت» تبیین مى‏کرد. ارسطو نیز وحدت ذهن و عین را در «صور مجرّد» جست‏وجو مى‏نمود. در جهان اسلام، «تمایز وجود و ماهیت» موجب شد تا تقرّر ماهوى بیش از پیش برجسته گردد و معضل وجود ذهنى جدّى‏تر پیگیرى شود. بر همین اساس، ابن‏سینا «خدا و عقل فعّال» را به عنوان موجوداتِ مجرّد، ضامن این حاکویت دانست.
         همه تلاش نویسندگان این است که نشان دهند که ملّاصدرا، بهتر از پیشینیان خود، به این مسئله پرداخته است. وى ثنویت ذهن و عین را با استفاده از «اصالت وجود، اصل تشکیک در حقیقت وجود، اصل تعلّق جعل به وجود، قیام صدورى صور علمیه به نفس و حرکت اشتدادى نفس»، به وحدت مى‏رساند و با استفاده از این اصول، هر دو ساحت ذهن و عین را در حقیقت عینیه واحده وجود به وحدت مى‏رساند. تعبیر وى از وجود ذهنى در مرتبه وحدت تشکیکى وجود «وجود ظلّى»، و در مرتبه وحدت شخصى وجود «ظهور ظلّى» است.
         در مقاله «تشکیک در وجود و بررسى مناقشات نوصدراییان؛ علّامه طباطبائى، آیت‏اللّه مصباح و آیت‏اللّه جوادى آملى» آمده است: مفهوم «وجود»، و کیفیت انتزاع آن، یکى از مبانى مهم در اثبات مبحث «تشکیک در وجود» در حکمت متعالیه است. از آنجا که «وجود» معقول ثانى فلسفى است، نحوه عروض و اتّصاف معقول‏هاى ثانیه فلسفى در این موضوع اهمیت مى‏یابد. پرسش اصلى این مقاله این است که مفهوم «وجود»، که یکى از معقولات ثانیه فلسفى به شمار مى‏رود، از چه نحوه عروض و اتّصافى برخوردار است؟ اساسا عروض و اتّصاف به چه معناست؟ اگر عروض این دسته از مفاهیم در ذهن باشد، چه نتایجى بر آن مترتّب است و اگر عروض آنها در خارج باشد، چه تأثیرى بر مبحث «تشکیک در وجود» خواهد داشت؟ در آثار آیت‏اللّه مصباح و آیت‏اللّه جوادى آملى، بر اساس پاسخى که به نحوه عروض مفهوم «وجود» داده مى‏شود، طرح مبحث تشکیک نیز تعیّن مى‏یابد.
         تبیین وقوع تجربه دینى از منظر ابن‏سینا، موضوع بررسى مقاله «تبیین فلسفى وقوع تجربه دینى از نظر ابن‏سینا» است. این مقاله بر آن است که با گزارش توصیفى ـ تحلیلى سخنان ابن‏سینا، دیدگاه وى را درباره تجربه دینى از منظر فلسفى تبیین کند و از این طریق، پاره‏اى از پرسش‏هاى مهم در بحث معرفت‏شناسى تجربه دینى و واقع‏نمایى این تجربه‏ها را براساس آراى وى پاسخ گوید. متن اصلى مورد استناد در این پژوهش کتاب الاشارات و التنبیهات ابن‏سیناست که وى برخى از آراى خاصّ خود را تنها در آن بیان کرده است.
         مهم‏ترین نکات این پژوهش، که از منظر ابن‏سینا مطرح شده، عبارت‏اند از: تبیین منشأ توهّمات خودساخته و بى‏پایه و نیز مشاهدات اصیل و واقع‏نما؛ بیان چرایى اصل و نحوه نیازمندى پاره‏اى از مشاهدات اصیل به تأویل و تعبیر؛ تشریح فرایند وقوع این رویدادها در حالت بیدارى و حالت خواب؛ توضیح نقش بیمارى، ترفندهاى ساختگى، تزکیه و تهذیب نفس و نیز قوّت و ضعف آن در حصول این تجربه‏ها؛ بیان مراتب و انواع تشکیکى آنها و نشان دادن منشأ زمینه‏مند بودن برخى (و نه همه) تجربه‏هاى شبه‏حسّى.
         نویسندگان محترم در مقاله «جبرگرایى الهیاتى و راه‏حل‏هاى آن» معتقدند که یکى از تقریرهاى جبرگرایى الهیاتى نظریه‏اى است که با تکیه بر علم پیشین و خطاناپذیر الهى، به نفع جبرگرایى استدلال مى‏کند. حامیان این نظریه معتقدند که چون خداوند از پیش به همه اعمال انسان علمِ خطاناپذیر دارد، پس انسان نمى‏تواند کارى جز آنچه خداوند از پیش مى‏داند انجام دهد. بنابراین، اعمال انسان اختیارى نیستند. در این مقاله، پس از تشریح پیش‏فرض‏هاى مورد قبول اکثریت جبرگرایان الهیاتى، ابتدا برهان پایه جبرگرایى الهیاتى تقریر و سپس، با بررسى مهم‏ترین راه‏حل‏هایى که تاکنون براى این نوع جبرگرایى به دست داده شده است، جایگاه هریک در ارتباط با مقدّمات این برهان تبیین مى‏شود.
         در مقاله «بررسى و نقد شبکه باورهاى جرآلد ادلمن درباره آگاهى» نویسندگان محترم بر این باورند که ادلمن آگاهى اوّلیه را از آگاهى برتر متمایز مى‏کند و آگاهى اوّلیه را با مقوله‏بندى ادراکى و حافظه مقولى ارزش‏گذار، و آگاهى برتر را با زبان توضیح مى‏دهد. وى با نقشه مغز، که یک فضاى اطلاعات پدیدارى است، چگونگى پیوند و یکپارچگى ادراکات و عملکرد فاعل شناسایى را تبیین مى‏کند. لوازم دیدگاه او نفى نظریه قوا، انکار فاعل شناسایى به عنوان هویت متافیزیکى، رویکرد ابزارانگارانه به روان‏شناسى عامیانه، و دفاع از روان‏شناسى علمى است. ادلمن دوگانه‏انگارى ویژگى‏ها و شکاف تبیینى در فلسفه ذهن را شبه‏مسئله مى‏داند. به نظر مى‏رسد، با حافظه نمى‏توان آگاهى اوّلیه را توضیح داد؛ زیرا، تا تجارب ذهنى نباشد، حافظه چیزى براى بازآفرینى نخواهد داشت. از این گذشته، نمى‏توان سوژه را با نقشه مغز تبیین کرد؛ زیرا بدون عامل فرادست، هر فضاى ذهنى نیاز به فضایى جامع‏تر خواهد داشت و هیچ‏گاه نقشه مغزى تحقّق نمى‏یابد.
         بررسى بازى زبانى، موضوع بررسى مقاله «نگاهى به بازى زبانى احساسات» است. نویسندگان محترم در این مقاله بر این باورند که پندار غالب آن است که احساسات خصوصى‏اند. امّا ویتگنشتاین با این پندار مخالف است؛ زیرا معتقد است که چنین تلقّى‏اى به شکّاکیت و سولیپسیزم منتهى مى‏شود. بنابه برداشت رایج، احساسات در دو معنا خصوصى‏اند: 1. معناى اوّل که با مسئله معرفت سروکار دارد، داراى دو جنبه است: الف) هرکسى تنها خودش مى‏تواند به احساسات خود یقین و شناخت پیدا کند؛ ب) افراد هرگز نمى‏توانند از احساسات خصوصى دیگران آگاهى یابند. 2. معناى دوم با «داشتن» مرتبط است؛ برطبق این معنا، هر کسى احساس مخصوص به خود را دارد. از این‏رو، نمى‏توان دو احساس مانند هم و شبیه به هم داشت. این مقاله درصدد است تا نشان دهد که از نظر ویتگنشتاین، فقط به لحاظ دستور زبانى مى‏توان گفت که احساسِ هرکسى تنها به خود او تعلّق دارد، نه اینکه این موضوع حاکى از امر خصوصى باشد. البته احساسات از این جهت که به صورت راز باقى بمانند و هیچ نشانه بیرونى از خود بروز ندهند، مى‏توانند خصوصى باشند.
         نویسندگان محترم در مقاله «بررسى مبانى انسان‏شناختى دیدگاه‏هاى اریک فروم» بر این باورند که بى‏تردید مبانى و زیرساخت‏هاى علوم انسانى در زندگى نظرى و عملى انسان تأثیر به سزایى دارند؛ چراکه نوع نگاه محقق به انسان، مسائل زیادى را از قبیل موضوع، روش و کاربرد در علوم انسانى معین کرده و از سوى دیگر، رفتارها، اعتقادات و حتى احساسات افراد بر این اساس شکل گرفته و تقویت مى‏شود. از این‏رو، بررسى آنها ضرورى است. در این مقاله آن دسته از مبانى انسان‏شناختى علوم انسانى که دیدگاه‏هاى روانکاوانه اریک فروم بر آنها استوار است در قالب عناوینى چون اومانیسم، ماهیت انسان، از خودبیگانگى، سرشت مشترک انسان‏ها، انسان و دین و نیز انسان کامل، بررسى شده و با توجه به معارف اسلامى نقد مى‏شود.
         در پایان نیز همچون همیشه، ضمن سپاس و تشکر از همه استادان و فرهیختگانى که ما را در ارائه این شماره نشریه یارى رساندند، یادآور مى‏گردد که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه ارباب معرفت را، همانند گذشته موهبتى گران‏بها براى خویش مى‏دانیم که مى‏تواند بر غناى هرچه بیشتر نشریه بیافزاید.

     

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1390) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 8(3)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 8، 3، 1390، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1390) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 8(3), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 8, 1390؛ 8(3): -