بررسی و نقد دیدگاه جان دُوئی دربارة کلیات
بحث درباره سرشت و ماهیت کلیات یکی از مهمترین و پرچالش ترین مسائل تاریخ اندیشه فلسفی است. برخی فیلسوفان از جمله افلاطون و ارسطو، اعتقاد داشتند کلیات مصداق خارجی دارند و گروهی منکر چنین وجودی بودند. بیشتر تجربه گرایان مصداق خارجیِ کلیات را انکار کرده اند. جان دُوئی فیلسوفی تجربه گرا بود که برخلاف اکثر آنان معتقد بود حقایق کلی در خارج مصداق دارند. او می خواست با حفظ مبانی تجربه گرایانه اش مصداقی عینی برای کلیات فراهم کند. «روش» امری است که او را به خواسته اش رسانده است. او مدعی بود روش در عین اینکه امری عینی و کلی است، مصداق خارجی حقایق کلی هم هست. موضوع این مقاله، تبیین، تحلیل و نقد این فرضیه است. بررسی ها نشان داد تبیین تجربه گرایانه او از کلیات قانعکننده نیست و روش هم نمی تواند مشکل کلیات را حل کند. به همین دلیل او باید از میان تجربه گرایی و پذیرش کلیات، یکی را فدای دیگری کند.