معرفت فلسفی، سال یازدهم، شماره سوم، پیاپی 43، بهار 1393، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    «سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقارَ سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَکَرَّمَ بِهِ سُبْحانَ مَنْ لاینْبَغِى التَّسْبیحُ اِلاَّ لَهُ سُبْحانَ مَنْ اَحْصى کُلَّ شَى‏ءٍ عِلْمُهُ سُبْحانَ ذِى الْمَنِّ وَالنِّعَمِ سُبْحانَ ذِى الْقُدْرَةِ وَ الْکَرَمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ اسْمِکَ الْأَعْظَمِ وَ کَلِماتِکَ التَّآمَّةِ الَّتى تَمَّتْ صِدْقا وَ عَدْلاً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیتِهِ.»

    سپاس خدایى را که همه هستى از اوست. درود خداى سرمدى، فرشتگان، انبیا و اولیاى الهى بر خاتم انبیاء و بر خاندان پاک و مطهّرش.

         اینک، چهل و سومین شماره «معرفت فلسفى» را با استعانت از خداى متعال، و به امید کسب فیوضات و کرامات بى‏کران الهى، به اهل معرفت تقدیم مى‏داریم. به اختصار موضوعات مطرح‏شده در این مجموعه عبارتند از:

         1. هرچند در مطلوبیت کمال اختلافى نیست، اما درباره خود مفهوم کمال، چه در عمل و چه در نظر اختلاف وجود دارد. ریشه بیشتر این اختلافات، مبانى بحث کمال نهایى انسان است؛ تا آنجا که اختلاف در مبانى کمال نهایى، به ایجاد مکاتب مختلف اخلاقى انجامیده است. یکى از مهم‏ترین این مبانى، مبانى معرفت‏شناختى است. نویسندگان محترم در مقاله «مبانى معرفت‏شناختى کمال نهایى انسان از دیدگاه آیت‏اللّه مصباح»، به بحث درباره مبانى معرفت‏شناختى کمال از دیدگاه آیت‏اللّه مصباح مى‏پردازند. بر این اساس، معرفت امرى ممکن بلکه متحقق است و مى‏توان آن را با تبیینى یقین‏آور اثبات کرد. به علاوه، ابزار معرفت منحصر به عقل و حس نیست، بلکه وحى و شهود نیز جزو ابزارهاى اصلى معرفت‏هاى بشرى‏اند. همچنین بر اساس دیدگاه ایشان میان فعل و هدف اخلاق رابطه‏اى ضرورى (ضرورت بالقیاس) برقرار است.

         2. نویسنده محترم در مقاله «ارزش معرفت‏شناختى اطمینان در مقایسه با یقین، علم متعارف و ظن»، بر این باور است که تحلیل ارزش معرفت‏شناختى «اطمینان» یکى از کاربردى‏ترین مباحث در معرفت‏شناسى است. حل این مسئله متوقف بر نسبت‏سنجى میان «اطمینان» و سایر مراتب معرفت است. این مقاله در پى ارائه نگرشى نوین درباره اعتبار «اطمینان» بوده، در دو بخش کلى سامان یافته است. در بخش نخست با مراجعه به آثار حکما، متکلمان و اصولیین به مقایسه اطمینان، علم و ظن پرداخته و ملحق بودن «اطمینان» به «علم عادى» تبیین شده است و در بخش دوم، دیدگاه‏هاى مختلف درباره ملاک اعتبار اطمینان ارزیابى، و روشن شده است که «اطمینان» مانند ظن نیست که فاقد اعتبار و محتاج ادله اعتباردهنده باشد؛ بلکه خود همچون «علم عادى» اعتبار دارد. روش تحقیق در این مقاله اسنادى ـ تحلیلى است.

         3. ماتریالیسم نوعى انحصارگرایى در حوزه وجود است که در دوران مدرن نخست در چارچوب فلسفه‏هاى مکانیکى و با تکیه بر اتمیسم طرح شد. با اینکه این بیان از ماتریالیسم به دلیل جزم‏اندیشى حاکم بر آن اکنون طرفدار چندانى ندارد، اما هنوز پیش‏فرض‏هاى ماتریالیستى در معرفت‏شناسى حضورى پررنگ دارند. نویسنده محترم در مقاله «ماتریالیسم و امکان آگاهى»، با نگاهى انتقادى به بررسى لوازم این پیش‏فرض‏ها در ارتباط با دو مؤلفه آگاهى و اختیار مى‏پردازد. در این مسیر از فیزیک‏گرایى، رفتارگرایى، الگوى کامپیوترى ذهن و معرفت‏شناسى طبیعى‏شده به‏منزله رویکردهایى ماتریالیستى که در معرفت‏شناسى معاصر حضور دارند بحث خواهد شد و در نهایت لازمه مشترک این رویکردها مبنى بر تعین‏گرایى و امکان پیش‏بینى رفتارهاى فردى و جمعى انسان‏ها مورد نقد قرار خواهد گرفت. روش بحث، تحلیلى است و نتیجه این پژوهش بر ناکارآمدى رویکردهاى ماتریالیستى در حوزه علوم انسانى تأکید دارد.

         4. نویسنده محترم پیش‏تر در مقاله «حکم‏ناپذیرى وجود»، با براهینى اثبات کرد که هستى (به‏معناى مطلق واقعیت)، حکم‏پذیر نیست، و ممکن نیست که حکمى داشته باشد؛ بنابراین نمى‏توان موضوع فلسفه اولى را هستى (به‏معناى مطلق واقعیت با تعابیر گوناگونش) قرار داد. اینک در مقاله «موانع حکم‏پذیرى حقیقت هستى» که در امتداد و ادامه همان مقاله است، در تلاش است تا موانعى را که از حکم‏پذیرى هستى و موضوع فلسفه شدن آن جلوگیرى مى‏کنند، روشن سازد. در مجموع چهار مانع در این مقاله بیان شده است که عبارت‏اند از: 1. کثرت‏ناپذیرى وجود؛ 2. امتناع عروض بر حقیقت هستى؛ 3. امتناع عروض «واجب بالذات» و «ممتنع بالذات»بر هستى؛ 4. بى‏مرزى حقیقت هستى. هدف این پژوهش این است که با ارائه موانع حکم‏پذیرى هستى (به‏معناى مطلق واقعیت) روشن سازیم که موضوع فلسفه اولى، هستى (به‏معناى مطلق واقعیت با تعابیر گوناگونش) نیست.

         5. نویسندگان محترم در مقاله «نسبت وجود و شیئیت در دیدگاه ابن‏سینا و نیثن سمن»، به بررسى نسبت میان دو مفهوم اساسى وجود و شیئیت (یا موجود و شى‏ء) از مسائل مهم نظام‏هاى متافیزیکى به‏شمار مى‏آید. نسبتى که فیلسوف با اتخاذ مبانى خاص براى این دو مفهوم در نظر مى‏گیرد، بر صورت‏بندى اشیاى عالم و وضعیت متافیزیکى معدومات مؤثر است. در این مقاله دو نظریه ابن‏سینا و نیثن سمن درباره نسبت وجود و شیئیت ارائه شده و ازآنجاکه دیدگاه ابن‏سینا واکنشى به دیدگاه متکلمان اسلامى نیز به‏شمار مى‏آید، اشاره‏اى مختصر به دیدگاه متکلمان مى‏شود. متکلمان مسلمان قرن‏ها پیش و سمن در قرن حاضر با مبانى و انگیزه‏هاى متفاوت، هر دو معتقدند که نسبت وجود و اشیا، نسبت اعم و اخص مطلق است؛ درحالى‏که ابن‏سینا آشکارا بر مساوقت نسبت وجود و اشیا تأکید دارد. هدف این مقاله آن است که با نظر به چارچوب نظرى بحث، از نسبت وجود و شیئیت در فلسفه تحلیلى معاصر گامى براى فهم بهتر دیدگاه ابن‏سینا برداشته شود.

         6. در مقاله «ماده طبیعى در حکمت سینوى»، ماده به‏منزله موضوعى مشترک براى علم و فلسفه، کانون بررسى و تحلیل قرار مى‏گیرد. در این مسیر، نویسنده محترم، نخست به آراى برخى از فلاسفه و صاحب‏نظران متقدم و متأخر درباره ماده اشاره، و سپس ماده در مفاهیم ماده اولیه، ماده ثانویه و ماده تجربى و نسبت آنها با یکدیگر تحلیل مى‏شود. مفهوم ماده در فلسفه اسلامى طى سده‏هاى متمادى تغییرى نکرده و یافته‏هاى شگرف علمى در این‏باره، فیلسوفان مسلمان را متأثر و به‏روز نساخته است. در نتیجه این تعاریف هیچ‏گونه ربط و نسبتى با ماده مورد مطالعه علوم تجربى ندارد. در این مقاله نشان داده مى‏شود که چنانچه از منظر جدیدترى به ماده در فلسفه اسلامى بنگریم، مى‏توان ارتباط مناسبى میان ماده برهانى در فلسفه اسلامى و ماده تجربى در دانش جدید بیابیم.

         7. نویسندگان محترم در مقاله «شرایط صورى تعریف»، معتقدند که تعریف، به ادعاى منطق‏دانان، راهکارى است براى تحصیل مجهول تصورات؛ به‏گونه‏اى‏که براى شناخت حقیقى برخى از امور، هیچ راهى نداریم جز توسل به تعریف. اکنون پرسش آن است که در کجا و در چه صورتى، تعریف مى‏تواند کارایى این چنین داشته باشد؟ یافتن بخشى از پاسخ، ما را به بحث درباره شرایط تعریف سوق مى‏دهد که بخشى از آنها، شرایط صورى تعریف است. از مهم‏ترین شرایط صورى تعریف، ترکیب و نحوه چینش اجزاى تعریف است؛ اما پذیرش این شرط مستلزم بحث‏هاى بیشترى است که حاکى از درهم‏تنیدگى این بحث بوده و پیگیرى آنها ما را به نتیجه مى‏رساند که تعریف صرفا یک بحث منطقى نیست، بلکه هویت فلسفى و معرفت‏شناختى نیز دارد، همان‏گونه که ابعاد زبانى دارد.

         در پایان این دفتر، همچون گذشته، با سپاس و قدردانى از همه محققان، فرهیختگان و استادان گرانقدرى که ما را در تهیه این شماره نشریه یارى رساندند، یادآور مى ‏شود که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه خوانندگان گرامى را همواره براى خود موهبتى گرانبها دانسته که بر غناى هرچه بیشتر نشریه خواهد افزود.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1393) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 11(3)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 11، 3، 1393، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1393) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 11(3), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 11, 1393؛ 11(3): -