نخستین سخن
Article data in English (انگلیسی)
نخستین سخن
«اَللَّهُمَّ یا مَنْ لایصِفُهُ نَعْتُ الْواصِفینَ وَ یا مَنْ لایجاوِزُهُ رَجآءُ الرَّاجینَ وَ یا مَنْ لایضیعُ لَدَیهِ اَجْرُ الْمُحْسِنینَ وَ یا مَنْ هُوَ مُنْتَهى خَوْفِ الْعابِدینَ وَ یا مَنْ هُوَ غایةُ خَشْیةِ الْمُتَّقینَ هذا مَقامُ مَنْ تَداوَلَتْهُ اَیدِى الذُّنُوبِ وَ قادَتْهُ اَزِمَّةُ الْخَطایا وَ اسْتَحْوَذَ عَلَیهِ الشَّیطانُ فَقَصَّرَ عَمَّا اَمَرْتَ بِهِ تَفْریطا وَتَعاطى ما نَهَیتَ عَنْهُ تَغْریرا کَالْجاهِلِ بِقُدْرَتِکَ عَلَیهِ اَوْ کَالْمُنْکِرِ فَضْلَ اِحْسانِکَ اِلَیهِ حَتّى اِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدى وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحائِبُ الْعَمى اَحْصى ما ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ وَ فَکَّرَ فیما خالَفَ بِهِ رَبَّهُ فَرَاى کَبیرَ عِصْیانِهِ کَبیرا وَ جَلیلَ مُخالَفَتِهِ جَلیلاً فَاَقْبَلَ نَحْوَکَ مُؤَمِّلاً لَکَ مُسْتَحْییا مِنْکَ وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ اِلَیکَ ثِقَةً بِکَ فَاَمَّکَ بِطَمَعِهِ یقینا وَ قَصَدَکَ بَخَوْفِهِ اِخْلاصا قَدْ خَلا طَمَعُهُ مِنْ کُلِ مَطْمُوعٍ فیهِ غَیرِکَ وَاَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ کُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِواکَ فَمَثَّلَ بَینَ یدَیکَ مُتَضَرِّعا وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ اِلى الْأَرْضِ مُتَخَشِّعا وَ طَاْطَاَ رَأسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلاً وَ اَبَثَّکَ مِنْ سِرِّهِ ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعا وَ عَدَّدَ مِنْ ذُ نُوبِهِ ما اَنْتَ اَحْصى لَها خُشُوعا وَاسْتَغاثَ بِکَ مِنْ عَظیمِ ماوَقَعَ بِهِ فى عِلْمِکَ وَقَبیحِ مافَضَحَهُ فى حُکْمِکَ مِنْ ذُنُوبٍ اَدْبَرَتْ لَذَّاتُها فَذَهَبَتْ وَ اَقامَتْ تَبِعاتِها فَلَزِمَتْ لاینْکِرُ یا اِلهى عَدْلَکَ اِنْ عاقَبْتَهُ وَلایسْتَعْظِمُ عَفْوَکَ اِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْکَریمُ الَّذى لا یتَعاظَمُهُ غُفْرانُ الذَّنْبِ الْعَظیمِ.»
حمد و سپاس خدایى را سزاست که بى منت همیشه و دمادم مى بخشد. درود و سلام خداى متعال، فرشتگان، انبیا و اولیاى الهى بر پیامبر رحمت و بر خاندان پاک و مطهّرش.
اینک، چهلمین شماره «معرفت فلسفى» را با استعانت از خداى متعال، و به امید بهره گیرى از فیوضات بى کران و کرامات بى نهایت الهى، به اهل معرفت تقدیم مى داریم. موضوعات مطرح شده در این مجموعه به اختصار عبارتند از:
1. امروزه بحث از تبیین و تحلیل حقیقت و معیار صدق در معرفت شناسى، به طور گسترده کانون توجه قرار گرفته و نظریه هاى گوناگونى درباره آن ارائه شده است. نویسنده محترم در مقاله «صدق؛ حقیقت، گستره و چگونگى مطابقت؛ با تمرکز بر دیدگاه برگزیده» در باب نظریه مطابقى صدق و در شرح آن، از میان انبوه مباحث، ابتدا صدق خبرى (کلامى) و صدق مُخبرى را بررسى، به قلمرو و گستره صدق پرداخته است. وى بر این موضوع تأکید دارد که صدق یا کذب به قضایا اختصاص داشته، علوم حضورى، تصورات و یا مفاهیم به صدق و یا کذب اتصاف ناپذیرند. سرانجام، پس از بیان ارکان سه گانه صدق در نظریه مطابقى صدق، چگونگى تحقق نسبت مطابقت را تبیین کرده است.
2. نویسندگان محترم در مقاله «امکان معرفت و چیستى آن در معرفت شناسى فیلسوفان صدرایى و کارتزین ها» معتقدند که در میان مباحث معرفت شناسى معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستى آن ازجمله مباحث مهم به شمار مى آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتى، هر دو به امکان معرفت حقیقى اذعان دارند. آنها معرفت حقیقى را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتى تقسیم مى کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولى و حضورى، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق، به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسى این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستى معرفت است.
3. بى شک علم النفس ملّاصدرا با توجه به نظام و قواعد منسجمى که دارد، در رأس همه مباحث نفس شناسى در میان مکاتب مختلف فلسفه اسلامى قرار دارد. نویسندگان محترم در مقاله «نفس شناسى ملّاصدرا و پژوهش هاى انسان شناسى معاصر» بر این باورند که مباحث نفس شناسى ملّاصدرا از سه منظر قابل بررسى است: مباحث روش شناختى؛ اصولى که در این مبحث ارائه کرده است، و به کارگیرى لوازم این اصول در تدوین حکمت عملى و علوم روان شناختى. محتواى منسجم نفس شناسى ملّاصدرا و اصولى آن، به منزله نظریه اى رقیب براى نظریاتى است که بر مبناى مادى گرایى در عصر ما شکل گرفته اند. مقایسه و تبیین برترى و کارآمدى نفس شناسى صدرایى در مقایسه با بسیارى از انسان شناسى هاى معاصر از این سه منظر، هدف اصلى این مقاله است. دسترسى به شناختى جامع و کل نگر درباره انسان و امکان بحث منطقى پیرامون حقوق مشترک بشرى، ثمره بحث اول، گذر از اندیشه هایى همچون نهیلیسم، فردمحورى و بحران هویت، نتیجه بحث دوم، و امکان طراحى نظامى عملى و کاربردى در حوزه تعلیم و تربیت براساس نفس شناسى، ثمره بحث سوم خواهد بود.
4. در مقاله «بررسى انتقادى نظریه این همانى ذهن و بدن در فلسفه ذهن»، نویسندگان محترم، نخست مراد از نظریه این همانى میان ذهن و بدن را تبیین، و سپس به برخى ادله این نظریه اشاره کرده اند. در دلیل اول، اسمارت بر اساس دیدگاه ویلیام اکامى مبنى بر اینکه اگر پدیده اى به صورت مادى قابل تبیین باشد، نباید آن را با مفاهیم متافیزیکى تفسیر کرد، مدعى مى شود ازآنجاکه امروزه تمامى حالات ذهنى از قبیل عشق و نفرت و علم قابل تبیین فیزیکى است، نباید از روح مجرد در توجیه این حالات بهره گرفت. این مقاله در نقد این نظریه معتقد است، علاوه بر اینکه مبناى اکامى از نظر عقلى ناصحیح است، به رغم پیشرفت هاى علمى، هنوز دانش تجربى بشر نمى تواند تفسیرى پذیرفتنى براى حالات ذهنى ارائه دهد. در ادامه، به دلیل دیویدسن بر نظریه این همانى اشاره و انتقادات وارد بر آن را کرده است. نویسندگان محترم بر این باورند که قایلان به این همانى میان نفس و بدن، ادله متقن و صحیحى براى این نظریه ندارند.
5. در میان نظریات در زمینه معاد جسمانى، نظریه ملّاصدرا پذیرش معاد جسمانى و روحانى است. ملّاصدرا مى کوشد این دیدگاه خود را بر اساس اصولى عقلا ثابت کند؛ اصولى که ملّاصدرا را در مقابل متکلمان، مشائین و اشراقیون قرار مى دهد. نویسنده محترم در مقاله «نگاهى نو به معاد صدرایى» کوشیده است نشان دهد که ملّاصدرا چگونه با اصولى همچون اصالت وجود، تجرد خیال، قیام صدورى صور خیالى به نفس انسان و نقش اعمال و ملکات در شکل گیرى بدنى برزخى در مقابل سایر نظریات موضع گیرى مى کند و با بیان اشکالات ایشان، به تقریر نظریه خود مى پردازد.
6. نویسندگان محترم در مقاله «هستى شناسى کلیات و نحوه شکل گیرى مفاهیم کلى» بر این باورند که مفاهیم کلى را از دو منظر مى نگرند: هستى شناختى و معرفت شناختى. از منظر هستى شناختى، درباره چیستىِ کلیات، و از منظر معرفت شناختى، درباره نحوه آگاهى ما از مفاهیم کلى و همچنین چگونگى ساخته شدن آنها در ذهن سخن مى گویند. این نوشتار، پس از بررسى دیدگاه هاى هستى شناختىِ مطرح شده درباره کلیات، به نحوه شکل گیرى آنها مى پردازند. در این پژوهش، مطرح مى شود که مفاهیم کلى در مواجهه با جزئیات (هرچند یک مواجهه) ساخته مى شوند، و ادراک موارد متعدد و مصادیق مختلف در این فرایند، ضرورى نیست؛ هرچند پس از ساخته شدن این مفاهیم، هرقدر شمار مواجهه ها با مصادیق افزوده شود، دقت آن مفاهیم بالاتر مى رود و بهتر نمایانگر مصادیق خواهند بود.
7. کثرت گرایى موردنظر سنت گرایان را مى توان با رویکرد فلسفى نیز نقد و بررسى کرد؛ چراکه سنت گرایان در تبیین نظریه کثرت گرایى خود، از برخى مبانى فلسفى نیز بهره برده اند. برخى از این مبانى عبارتند از: تشکیک وجود، پذیرش عالم کلى و مثال، تمایز میان ساحت ظاهرى و ساحت باطنى دین، تقسیم عقل به کلى شهودى و جزئى استدلال گر، تقسیم واقعیت به واقعیت مطلق و واقعیت نسبى، جواز کثرت تفاسیر حقِ متعارض از یک واقعیتِ واحد، تعمیم حق از جزء به کل، و برخى دیدگاه هاى ویژه درباره انسان و نقش او در مراتب هستى.
نویسندگان محترم در مقاله «بررسى مبانى فلسفى کثرت گرایى در گفتمان سنت گرایى؛ با تأکید بر اندیشه هاى سیدحسین نصر»، به نقد و بررسى مبانى اى پرداخته اند که سنت گرایان، نظریه کثرت گرایى خود را بر پایه آنها استوار کرده اند. این مبانى در سه حوزه هستى شناسى، معرفت شناسى و انسان شناسى جمع بندى شده اند.
در پایان، همچون همیشه، با سپاس و تشکر مجدد از همه محققان، فرهیختگان و استادانى که ما را در تهیه این شماره نشریه یارى رساندند، یادآور مى شود که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه شما عزیزان فرهیخته را همواره براى خود موهبتى بزرگ دانسته که بر غناى هرچه بیشتر نشریه خواهد افزود.