معرفت فلسفی، سال نهم، شماره سوم، پیاپی 35، بهار 1391، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    «اَللّهُمَّ... یا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِهِ، وَ جَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ کَیفِیاتِهِ، یا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ، وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظاتِ الْعُیونِ، وَ عَلِمَ بِما کانَ قَبْلَ اَنْ یکُونَ، یا مَنْ اَرْقَدَنى فى مِهادِ اَمْنِهِ وَ اَمانِهِ، وَ اَیقَظَنى اِلى ما مَنَحَنى بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَ اِحْسانِهِ، وَکَفَ اَکُفَّ السُّوءِ عَنّى بِیدِهِ وَ سُلْطانِهِ، صَلِّ اللّهُمَّ عَلَى الدَّلیلِ اِلَیکَ فِى اللَّیلِ، الْأَلْیلِ وَالْماسِکِ مِنْ اَسْبَابِکَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ الْأَطْوَلِ، وَ النَّاصِعِ الْحَسَبِ فى ذِرْوَةِ الْکاهِلِ الْأَعْبَلِ، وَ الثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلى زَحالیفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ، وَ عَلى الِهِ الْأَخْیارِ الْمُصْطَفَینَ الْأَبْرارِ، وَ افْتَحِ اللّهُمَّ لَنا مَصاریعَ الصَّباحِ بِمَفاتیحِ الرَّحْمَةِ وَ الْفَلاحِ، وَ اَلْبِسْنِى اللّهُمَّ مِنْ اَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدایةِ وَ الصَّلاحِ، وَ اَغْرِسِ اللّهُمَّ بِعَظَمَتِکَ فى شِرْبِ جَنانى ینابیعَ الخُشُوعِ، وَ اَجْرِ اللّهُمَ لِهَیبَتِکَ مِنْ اماقى زَفَراتِ الدُّمُوعِ، وَ َدِّبِ اللّهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنّى بِاَزِمَّةِ الْقُنُوعِ... .»i

    با حمد و ثناى خداى متعال و با درود و سلام بر پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و خاندان مطهّرش (علیهم صلوات‏اللّه اجمعین) سى و پنجمین شماره نشریه علمى پژوهشى «معرفت فلسفى» را با استعانت از حضرت حق و در پرتو فضل و هدایت خاتم اوصیا و اهل‏بیت ـ صلوات‏اللّه علیهم اجمعین ـ به این امید که مقبول ارباب معرفت افتد، تقدیم مى‏داریم. اهمّ موضوعات این مجموعه به اختصار از این قرارند:

    نویسنده محترم در مقاله «تکامل برزخى در حکمت متعالیه و کتاب و سنت» بر این باور است که بر اساس بسیارى از آموزه‏هاى شریعت حیات‏بخش اسلام، حرکت جوهرى انسان پس از مرگ نیز ادامه مى‏یابد. ملّاصدرا نیز در پاره‏اى موارد گویى حرکت روح در عوالم غیرمادى را پذیرفته است. با این وجود، وى غالبا ترک بدن را رهایى از تحول دانسته و مرگ را پایان حرکت نفس اعلام کرده است. به هر حال، جدا از رأى نهایى و عقیده شخصى ملّاصدرا، از بسیارى عبارات و مبانى حکمت متعالیه مى‏توان تصویرى عقلى از تداوم حرکت نفس پس از بدن ارائه داد. این مقاله، تلاشى است براى تبیین خردپسند حرکت مزبور در چارچوب مبانى حکمت صدرایى.

    در مقاله «تعریف علم حضورى و اقسام آن» نویسندگان محترم معتقدند که علم حضورى تنها مناط معلومیت خود براى عالم است، ولى علم حصولى علاوه بر آن، مناط معلومیت غیر نیز هست. این تعریف با حقیقت علم حضورى، که امرى وجودى است، تناسب بیشترى دارد؛ زیرا کاشفیت اصلى‏ترین ویژگى هستى‏شناختى هر علمى است و علم حضورى چیزى جز وجود و حضور معلوم براى عالم نیست. علم چیزى جز کشف معلوم براى عالم نیست و کشف با حضور، و حضور با وحدت یا اتحاد حاصل مى‏شود. از این‏رو، هر جا وحدت یا اتّحادى باشد، علم حضورى نیز محقق است. اقسام گوناگون وحدت موجب مى‏شوند اقسام متعددى همچون علم به ذات، علم به صفات، علم به اعراض و حالات، علم به قوا و مراتب وجودى خود، علم به بدن و... براى علم حضورى رقم خورد.

    همواره یکى از مباحث مهم و چالش‏برانگیز در معرفت‏شناسى معاصر، بحث درباره قلمرو و محدوده معرفت است. نویسندگان محترم در مقاله «محدوده و قلمرو معرفت؛ در نظام معرفت‏شناسى حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتى» این مقاله را با این سؤال آغاز کرده‏اند که حوزه شناخت انسان تا کجاست؟ آیا انسان به حقیقت دست مى‏یابد یا نه؟ آیا امورى هستند که خارج از محدوده شناخت انسان باشند؟ آیا انسان قادر است به همه حقایق علم یابد؟ از این‏رو، کوشیده‏اند بر پایه مبانى معرفت‏شناختى فیلسوفان صدرایى و فیلسوفان دکارتى، با نگاهى مقایسه‏اى، به تحلیل این مبحث از معرفت‏شناسى معاصر بپردازند و وجوه افتراق و اشتراک این دو گروه را مورد بررسى قرار دهند. محدودیت هریک از منابع معرفت را مى‏توان از نکات اشتراک آنها برشمرد و تفاوت دیدگاه آنان درباره متعلق معرفت را مى‏توان از برجسته‏ترین تفاوت‏هاى ایشان ارزیابى کرد.

    نویسندگان محترم در مقاله «ارزیابى حکمت خالده»، حکمت خالده را به تعبیرى، قلب سنت دانسته‏اند؛ زیرا سنت‏گرایان آن را به مثابه محورى‏ترین مؤلفه سنت‏گرایى مطرح مى‏کنند. این مقاله به بررسى پیشینه و ابعاد مابعدالطبیعى، انسان‏شناسى و اخلاقى حکمت خالده در کلام بزرگان سنت‏گرایى و نیز بررسى شاخصه‏ها و راه وصول به آن از دیدگاه سنت‏گرایى پرداخته است. در مقام وارسى و نقد نیز نخست، به محک عقل، روش و مبانى آن و سپس، حکمت خالده را به گونه ویژه مورد مداقه قرار داده است. سرانجام، آن را با حکمت حقه سهروردى مقایسه و نقاط تمایز آنها را نشان داده است.

    در مقاله «هرمنوتیک سهروردى»، نویسندگان محترم بر این اعتقادند که حکماى مسلمان در سلوک معرفتى خود، همواره به دنبال حقایقى بوده‏اند که هرگونه شک و شبهه‏اى از آن زدوده شده باشد. در این مسیر، سرچشمه وحیانى کلام الهى و کلام اولیاى الهى راه‏گشا و مددرسان ایشان است. در این میان، سهروردى نخستین حکیم مسلمان است که با استشهاد و استناد به آیات و روایات، دیدگاه‏هاى خود را در مسیر نیل به حقیقت اعلا قرار داده است. این مقاله، دیدگاه ویژه هرمنوتیکى سهروردى را، که در حکمت اسلامى با عنوان تأویل از آن یاد مى‏شود، مورد تحلیل قرار داده است. سهروردى با اتکا به نظریه خیال در حوزه معرفت‏شناسى و جهان‏شناسى خود، فرایند تأویل را براى درک و شهود حقایق باطنى ضرورى مى‏داند و با ذومراتب دانستن این فرایند مشکل نظریه تأویل به رأى را با واحد بودن حقیقت، دفع مى‏کند.

    عنوان «کانت و نمایش غایت فرهنگ انضباط به مثابه ایده‏آل زیبایى» دیگر مقاله این شماره نشریه است. از نظر نویسنده محترم، کانت در نقد قوه حکم، ایده‏آل زیبایى را «نمایش یک ایده عقلى در یک موجود منفرد» تعریف کرده است. وى که ایده‏آل زیبایى را صرفا به انسان محدود کرده است، در نمایش چنین ایده‏آلى، هم به ایده‏ها و غایات عقل عملى (اخلاق) و هم به نحو بیشتر به محصول فرهنگ انضباط، که نتیجه استفاده انسان از «غایتمندى عینى» در طبیعت است، توجه دارد. اما آیا چنین ملاحظه‏اى نافى دعاوى کانت در معرفى حکم ذوقى و دقایق حصول آن است؟ این مقاله، پس از تشریح مفهوم ایده‏آل زیبایى و فرهنگ انضباط، نشان داده است که هرچند ایده‏آل زیبایى اساسا بر مبناى ضابطه غایتمندى ذهنى حاصل نیامده و نباید زیبا خوانده شود، یا دست‏کم یک زیبایى محض نیست، به دلیل نسبتى که با ایده متعارف زیبایى دارد، مى‏تواند به منزله امر زیبا، در ملاحظات زیباشناختى کانون توجه قرار گیرد.

    نویسنده محترم مقاله «بررسى نظریه والزر درباره فلسفه سیاسى اسلامى» مدعى است که این مقاله نخستین نوشتارى است که به بررسى نظریه ریچارد والزر درباره فلسفه سیاسى اسلامى مى‏پردازد. دغدغه اصلى والزر، فهم و تفسیر رابطه میان فلسفه سیاسى اسلامى با فلسفه سیاسى یونانى است. بنابر رهیافت والزر، همه مباحثى که فیلسوفان سیاسى اسلام بیان کرده‏اند، برگرفته از مطالب فیلسوفان سیاسى یونانى است. حتى در صورت عدم یافتن منبع آن مباحث، مى‏توان فرض کرد که منبع اصلى یونانى، مفقود شده است. این نوع نگاه به فلسفه سیاسى اسلامى، متأثر از همان دیدگاه نادقیقى است که فلسفه اسلامى را تقلیدى مى‏بیند و اساسا براى مسلمانان به لحاظ معرفتى، توانایى پرداختن به فلسفه و فلسفه سیاسى قایل نیست. بنابراین «منبع‏یابى یونانى»، «عدم تمایز فلسفه اسلامى و فلسفه عربى»، «ارسطوگرایى، افلاطون‏گرایى و نوافلاطون‏گرایى» و «تأثیرپذیرى از آموزه‏هاى یهودى و مسیحى»، از جمله مباحث والزر است که در این مقاله مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.

    در پایان، ضمن قدردانى و سپاس از همه استادان و فرهیختگانى که ما را در تهیه و ارائه این شماره نشریه یارى رساندند، یادآور مى‏گردد که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه ارباب معرفت را، همچون همیشه، موهبتى گران‏بها براى خویش مى‏دانیم که مى‏تواند بر غناى هرچه بیشتر نشریه بیافزاید.


    iـ شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 9(3)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 9، 3، 1391، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1391) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 9(3), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 9, 1391؛ 9(3): -