نخستین سخن
Article data in English (انگلیسی)
«سُبحانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِالْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظیمِ، سُبحانَ ذِى الْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمالَ، سُبحانَ مَنْ تَرَدّى بِالنُّورِ وَ الْوَقارِ، سُبحانَ مَنْ یرى اَثَرَ النَّمْلِ فى الصَّفا، سُبحانَ مَنْ یرى وَقْعَ الطَّیرِ فِى الْهَواءِ.»1
سپاس خداى سرمدى را که حالى از او بر حالى پیشى ندارد و هر آشکارى جز او در نهان و هر نهانى جز او آشکار نیست و درود و صلوات خداى متعال و فرشتگان، انبیا و اولیاى الهى بر حضرت ختمى مرتبت محمّد مصطفى صلىاللهعلیهوآله و بر خاندان پاک و مطهّرش که نشانههاى هدایت و مظاهر اسماى الهىاند.
بارى، سى و دومین شماره «معرفت فلسفى» را با استعانت از حق تعالى، به این امید که از فراخناى بىکران اندیشه و حکمت، گوشهاى و از بىنهایت کرامات و فیوضات ربّانى، توشهاى فراهم آورده باشد، به اهل نظر و ارباب معرفت تقدیم مىداریم. اهمّ موضوعات مطرحشده در این مجموعه به اختصار عبارتند از:
نویسنده محترم مقاله «حقیقت نفس و حدوث جسمانى آن در نزد فارابى» بر این باور است که در تاریخ فلسفه، درباره حقیقت نفس و چگونگى حدوث آن، دو گروه به طرح دیدگاه پرداختهاند: مشّاییان و صدراییان. مشّاییان، «نفس» را روحانیهالحدوث و روحانیهالبقاء مىدانند، امّا صدراییان آن را جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاء مىپندارند. گویا تصوّر مىشود فارابى نیز به عنوان یکى از مشّاییان، همان قول را پذیرفته است، ولى حقیقت، این نیست. او را باید قائل به حدوث جسمانى نفس دانست. فارابى بر آن است که انسان یکى از اجسام، و مرکّب از مادّه و صورت است. از نظر وى، نفس انسان در ابتداى تکوّن در مادّه حادث مىشود و تا زمانى که به مرتبه تعقّل نرسد، همچنان مادّى و جسمانى است. انسانهایى که به درک معقولات و مرتبه تجرّد مىرسند، و داراى نفس غیرمادّىاند، به عقول فناناپذیر مىمانند، امّا سایر نفوس نظیر بقیه صورتهاى هیولانى، با فروپاشى مادّه و بدن، فاسد مىشوند و همچون جانوران نابود مىگردند.
در مقاله «نقد و بررسى نظریات قاضى سعید در زمینه نفسشناسى» نویسندگان محترم در پى اثبات این مدعا هستند که قاضى سعید، که از حکماى پس از ملّاصدراست، در مباحث فلسفى، نظریاتى دارد که با آراى ملّاصدرا و ابنسینا معارض است. در موضوع ادراک، او نظر صدراییان و مشّاییان را باطل دانسته و گفته است که ادراک نه حصولى است و نه حضورى؛ وى معناى جدیدى از «حضور» ارائه مىدهد، بدون اینکه مراد خود را توضیح دهد. وى همچنین در باب حدوث نفس بر مسلک ابنسینا (روحانیهالحدوث بودن نفس) رفته، و در مسئله معاد، با قول ابنسینا و ملّاصدرا مخالفت ورزیده و قول دیگرى ارائه کرده است. این مقاله، این سه مسئله را از دیدگاه قاضى سعید بررسى کرده و نشان داده است که در همه این مسائل، نظر وى مبتنى بر حرکت جوهرى و به تبع آن اصالت وجود بوده است. وى اتّحاد عاقل با معقول و حاس با محسوس را قبول دارد، در حالى که حرکت جوهرى را قبول ندارد. وى همچنین، با صراحت، قول به اصالت وجود را باطل دانسته و بر اصالت ماهیت رفته است. لذا، تناقضات زیادى در نظریات وى به چشم مىخورد.
نویسنده محترمه مقاله «صور خیال در ترازوى نقد از نگاه فارابى» معتقد است که فارابى اگرچه به نحو مدوّن و معنون، وارد مسئله نقد خیال نشده است، امّا با عرضه این مسئله بر آثار وى مىتوان به نتایجى دست یافت. مسئله نقد خیال متعلّق به گستره فلسفه هنر مى باشد و اینگونه طرّاحى مسئله و تلاش براى حلّ آن، گامى در جهت توسعه فلسفه هنر اسلامى یا فلسفه هنر حکماى مسلمان است و از اهمیتى راهبردى در تحلیل و نقد آثار هنرى برخوردار مىباشد. فارابى در نقد خیال با ملاکهاى صدق و کذب، زیبایى و زشتى، و خوبى و بدى داراى دیدگاه است و سرانجام، همه این ملاکها را در ترازوى سعادت ارزیابى مىکند. البته مفهوم صدق و کذب معطوف به صور خیال با صدق و کذبِ ناظر به قضیه و خبر تفاوت اساسى دارد. داور در مقام سنجش خیال با ملاکهاى زیبایى و سعادت، تنها قوّه ناطقه است و قواى خیالى صلاحیت این داورى را ندارند.
معیارهاى طبقهبندى علوم کدامند؟ نویسنده محترم مقاله «حلّ معمّاى عوارض ذاتى»، در پى اثبات این ادعاست که براى طبقهبندى علوم، معیارها و ضوابطى وجود دارد که یکى از آنها، در باب رابطه موضوع علم و محمول مسائل علم است که با عنوان «عرض ذاتى» شناخته مىشود. در تعریف «عرض ذاتى»، و معیار آن، دیدگاههاى مختلفى بیان شده که از میان آنها، تفسیر عرض ذاتى به «محمولاتى که اسناد آنها به موضوع علم یا موضوع مسائل علم اسناد حقیقى باشد» بهترین دیدگاه است. نویسنده، با پذیرش این دیدگاه، دیدگاههاى دیگر را نیز نقد و بررسى کرده است.
نویسندگان محترم مقاله «علم اجمالى در عین کشف تفصیلى (تحلیل و نقد سه نظریه در مسئله علم خدا به اشیا)»، بر این عقیدهاند که کیفیت علم خداوند به اشیا، همواره، یکى از مسائل مهمّ فلسفه اسلامى بوده که دو نظریه ابنسینا و ملّاصدرا درباره آن از اهمیت بیشترى برخوردار است. ابنسینا با توجه به نظام فلسفى خود، علم بارىتعالى را از طریق صور ارتسامى طرحریزى مىکند. ولى ملّاصدرا با استفاده از قاعده «بسیطالحقیقة»، و بنابر مبانى بدیع حکمت متعالیه، نظریه «علم اجمالى در عین کشف تفصیلى» را مطرح مىسازد. این مقاله، با هدف تبیین و تحلیل معناشناختى نظریه ملّاصدرا انجام گرفته، و سپس، به بررسى مبانى و اصولى مىپردازد که ملّاصدرا را به نظریه خاص خود رهنمون ساخته است. در پایان نیز با طرح نظریه علّامه طباطبائى، مقایسهاى اجمالى بین آن و نظریه ملّاصدرا ارائه شده است.
در مقاله «بررسى نقش اصالت وجود یا ماهیت در نظریه پیدایش جهان از مکتب شیراز تا مکتب خراسان» نویسنده محترمه معتقد است که همواره یکى از اصلىترین مسائل فلسفه و کلام بحث «پیدایش عالم» بوده است که در ادوار مختلف تاریخى، اندیشمندان آن را طرح گردهاند. علّامه دوانى به عنوان یکى از نمایندگان مکتب فلسفى شیراز، با اعتقاد به اصالت ماهیت و طرح نظریه «ذوق تأله»، به طرح حدوث دهرى عالم پرداخت که نظریهاى خاص در باب آفرینش عالم است. تلقّى وى درباره حدوث دهرى تفاوت مهمى با متکلّمان و فلاسفه دارد. از نظر وى، «عالم دهر» جهانى لایتغیر و محیط بر عالم زمان است که موجودات آن فاقد زمان، سیلان، و مقدار مىباشند. ملّاصدرا، با اعتقاد به اصالت وجود و طرح حدوث تدریجى زمانى، به تلقّى جدیدى در مورد حدوث عالم دست مىیابد. تفسیر وى از حدوث ذاتى نیز با توجه به نظریه فقر وجودى «امکان فقرى»، متفاوت با نظر سایر فلاسفه است. حاج ملّاهادى سبزوارى نیز با رویکردى کاملاً عرفانى، نظریه حدوث اسمى را مطرح نموده است. این مقاله نقش اصالت وجود یا ماهیت را در شکلگیرى نظریه «حدوث» نزد حکماى یادشده بررسى مىکند.
نویسندگان محترم مقاله «متعلّق جعل و ملاک مجعولیت در آراى حکماى مسلمان» در پى اثبات این مدعا هستند که کلمه «جعل» معانى گوناگونى دارد. افاده اصل واقعیت در معناى جعل مورد اتّفاق حکماى مسلمان است. امّا مصداق اصل واقعیت، یعنى وجود، ماهیت یا صیرورت، محلّ نزاع مىباشد. متأخرّان در تبیین نظر حکماى مشّایى و اشراقى نیز وحدتنظر ندارند. عدّهاى صیرورت را، و گروهى ماهیت را متعلّق جعل در اندیشه متقدّمان مسلمان دانستهاند. برخى نیز بر این باورند که از آثار این بزرگان، بوى مجعولیت وجود به مشام مىرسد. در حکمت متعالیه، بر پایه اصالت وجود و تقسیم دوضلعى آن به رابط و مستقل، ملاک مجعولیتْ رابط بودن است. از این طریق، مجعولیت ماهیت و اتّصاف منتفى مىگردد. نظر نهایى صدرایى در تحلیل رابطه علّى و معلولى بر این است که تنها یک وجود حقیقى و نفسى محقّق است که آن ذات خداوند مىباشد، و ماسوا تجلّیات و شئونات او هستند. در این صورت، مجعولیت نیز مصداقى نخواهد داشت. وجود حقیقى خداست که فوق جعل است و بقیه، وجود حقیقى نداشته و دون جعلاند.
در پایان، ضمن سپاس و تشکر از همه عزیزان و فرهیختگانى که ما را در تهیه این شماره معرفت فلسفى یارى رساندند، یادآور مىگردد که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه ارباب معرفت را موهبتى گرانبها مىدانیم که بر غناى هرچه بیشتر نشریه خواهد افزود.
1ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، دعاى حضرت زهرا علیهاالسلام.