معرفت فلسفی، سال نهم، شماره اول، پیاپی 33، پاییز 1390، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    «اَللّهُمَّ یامَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ، وَسَرَّحَ قِطَعَ الّلَیلِ الْمُظْلِمِ بِغَیاهِبِ تَلَجْلُجِهِ، وَاَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَکِ الدَّوَّارِ فى مَقادیرِ تَبَرُّجِهِ، وَشَعْشَعَ ضِیآءَ الشَّمْسِ بِنُورِ تَاَجُّجِهِ، یا مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِهِ، وَجَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ کَیفِیاتِهِ، یا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ، وَبَعُدَ عَنْ لَحَظاتِ الْعُیونِ، وَعَلِمَ بِما کانَ قَبْلَ اَنْ یکُونَ، یا مَنْ اَرْقَدَنى فى مِهادِ اَمْنِهِ وَاَمانِهِ، وَاَیقَظَنى اِلى ما مَنَحَنى بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَاِحْسانِهِ، وَکَفَ اَکُفَّ السُّوءِ عَنّى بِیدِهِ وَسُلْطانِهِ، صَلِّ اللّهُمَّ عَلَى الدَّلیلِ اِلَیکَ فِى اللَّیلِ، الْأَلْیلِ وَالْماسِکِ مِنْ اَسْبَابِکَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ‏الْأَطْوَلِ، وَالنَّاصِعِ الْحَسَبِ فى ذِرْوَةِ الْکاهِلِ الْأَعْبَلِ، وَالثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلى زَحالیفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ، وَعَلى الِهِ الْأَخْیارِ الْمُصْطَفَینَ الْأَبْرارِ.»1

    سپاس خداى سرمدى را سزاست که بى‏منت هر دم مى‏بخشد و درود و صلوات او و فرشتگان مقرب، انبیا و اولیاى الهى بر پیامبر گرامى حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و بر خاندان پاک و مطهّرش که نشانه‏هاى هدایت و تجلى مظاهر اسماى الهى‏اند.

    اینک، سى و سومین شماره معرفت فلسفى را با استعانت از خداى متعال، و به این امید که از فیض بى‏کران اندیشه و حکمت، گوشه‏اى و از بى‏نهایت کرامات و فیوضات ربّانى، توشه‏اى فراهم آورده باشد، به اهل معرفت تقدیم مى‏داریم. موضوعات مطرح‏شده در این مجموعه به اختصار از این قرارند:

    در مقاله «بررسى استدلال‏ناپذیرى قضایاى اوّلى و نتایج متفرّع بر آن از دیدگاه آیت‏اللّه جوادى آملى» نویسندگان محترم برآنند که قضایاى اوّلى، که از مهم‏ترین اصول اوّلیه مقدّمات برهان به شمار مى‏روند، نقشى اساسى در نظام معرفت‏شناسى مبناگرا ایفا مى‏کنند. برخى از حکما قائل هستند که این قضایا قابل اقامه برهان نیستند. در این مقاله، نظر آیت‏اللّه جوادى آملى مبنى بر استدلال‏ناپذیرى قضایاى اوّلى مورد بررسى قرار گرفته است. البته، چون این نظر را نخست فخر رازى و ملّاصدرا مطرح کرده‏اند و سپس آیت‏اللّه جوادى آملى آن را تکمیل کرده و به اشکالات واردشده بر آن پاسخ داده است، گذشته از بررسى تفصیلى نظر معظم‏له، دیدگاه فخر رازى و ملّاصدرا را نیز به اجمال بررسى شده است. در پایان به این نکته اشاره شده است که هیچ وجهى براى اولى‏الأوائل بودن اصل امتناع تناقض وجود ندارد.

    نویسنده محترم در مقاله «آزمون اعتبار براى منطق ربط KR» معتقد است که در منطق سینوى، «شرطى متّصل لزومى» مهم‏ترین قسم از اقسام شرطى به شمار مى‏آید. نزدیک‏ترین ادات شرطى به شرطى لزومى، در منطق جدید، «استلزام ربطى» است. بخشى از منطق جدید، که به «استلزام ربطى» مى‏پردازد، «منطق ربط» نام دارد. میان منطق‏دانان ربط، نزاعى هست که آیا پذیرش یک تناقض، مستلزم هر گزاره دلخواهى است؟ به عبارت دیگر، آیا یک گزاره متناقض با هر گزاره دلخواهى مرتبط است؟ پاسخ مثبت به این سؤال، به منطقى به نام KRو پاسخ منفى به آن به منطقى به نام Rمى‏انجامد. منطق KR، نسبت به منطق R، سمانتیک ساده‏تر و شهودى‏ترى دارد. با این حال، تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلال‏ها در نظام‏ها و سمانتیک‏هاى گوناگون منطق ربط (حتى در KR) کارى دشوار است که در ادبیات منطق ربط، کمتر به آن پرداخته شده است. این مقاله، با الهام از یک روش ارزش‏دهى به نام «آزمون اعتبار»، که هیوز و کرسول در منطق موجّهات معرفى کرده‏اند، یک «آزمون اعتبار» براى منطق KRطرّاحى کرده و کاربرد آن را با چند مثال نشان داده است.

    نویسندگان محترم در مقاله «سیرى در مسئله حدوث و قدم زمانى عالم در تاریخ فلسفه» بر این باورند که حدوث و قدم زمانى عالم، به معناى ابتدا داشتن یا ازلى بودن عالم، از مسائلى است که از دیرباز، در میان عالمان مسلمان و غیرمسلمان، موضوع بحث بوده است. این مقاله، به بررسى این مسئله در تاریخ فلسفه پرداخته و به این نتیجه رسیده است که طرح موضوع «حدوث و قدم زمانى عالم» به یونان باستان برمى‏گردد؛ براهین برخى از فلاسفه آن سامان از جمله برقلس تأثیر بسزایى در رواج نظریه قدم زمانى عالم داشته است. طرفداران مکتب‏هاى مشّاء و اشراق، اغلب به نظریه قدم زمانى عالم گرایش داشتند؛ امّا در حکمت متعالیه، نگرشى جدید درباره این مسئله پدید آمد و نظریه حدوث زمانى عالم برترى نسبى یافت.

    همواره بحث از برزخ و عالم مثال از منظر فلسفى و عرفانى جذاب بوده است. نویسندگان محترم در مقاله «سیرى تطبیقى در معناى "برزخ" و "مثال" از دیدگاه فلاسفه، عرفا، و متکلّمان»، معتقدند که واژه «برزخ» در لغت و نیز در اصطلاح، معانى گوناگونى دارد که عدم توجه دقیق به این معانى، گاه موجب سوءبرداشت از آن واژه مى‏شود. از این‏رو، شایسته است که در یک پژوهش تطبیقى، معانى واژه «برزخ» را در اصطلاح فلاسفه، عرفا، و متکلّمان به طور دقیق بررسى نموده تا به این وسیله مانع از هرگونه سوءبرداشت از این واژه در اصطلاحات گوناگون شویم. از دیدگاه فلاسفه مسلمان، برزخ به مرتبه‏اى از وجود گفته مى‏شود که حدّ وسط بین عالم مادّه و عالم عقل است و به دو قسم متّصل و منفصل تقسیم مى‏شود. امّا از نظر عرفا، برزخ به دو قسم نزولى و صعودى تقسیم مى‏گردد؛ قوس نزول و صعود برزخ عرفا هرکدام حصّه‏اى از مثال منفصل فلاسفه محسوب مى‏شود. از دیدگاه متکلّمان، برزخ همان عالم حدّ فاصل مرگ و قیامت انسان است که از نظر مفهوم، با برزخ در اصطلاح فلاسفه و عرفا تباین دارد؛ ولى از نظر مصداق، همان قوس صعودى برزخ عرفاست و با برزخ فلاسفه رابطه عامّ و خاصّ من‏وجه دارد.

    نویسنده محترم مقاله «نقدى بر فیزیکى‏انگارى بر مبناى اختلاف میان فیزیکى‏انگارى پیشینى و پسینى» بر این باور است که فیزیکى‏انگارى پیشینى و پسینى، در فیزیکى انگاشتن جهان با یکدیگر هم‏رأى هستند و فیزیکى‏انگارى را در مقام رهیافتى مابعدالطبیعى در باب تعیین ماهیت ذهن، حالات ذهنى، و ویژگى‏هاى ذهنى تأیید مى‏کنند. محلّ نزاع و اختلاف میان این دو تلقّى در این مسئله نهفته است که آیا صدق و کذب فیزیکى‏انگارى وابسته به شناخت‏پذیر بودن برخى حقایق خاص به طور پیشینى است یا نه؟ حامیان فیزیکى‏انگارى پیشینى بر لزوم این وابستگى تأکید مى‏کنند؛ ولى دسته مقابل منکر آن هستند. این مقاله، صورت‏بندى نقدى است بر فیزیکى‏انگارى بر مبناى واکاوى این اختلاف. نگارنده که در این مسئله، خود با فیزیکى‏انگاران پیشینى موافق است، استدلال خواهد کرد که براى صدق فیزیکى‏انگارى، وجود رابطه استلزامى، میان امر فیزیکى و ذهنى، ضرورى است. با این حال، نویسنده امکان چنین شناختى را منتفى مى‏داند و دست‏کم روابط استلزامى از نوع معرفتى آن را مورد انکار قرار مى‏دهد. او با پیمودن این مسیر، تلاش مى‏کند تا کذب فیزیکى‏انگارى را نشان دهد.

    نویسندگان محترم در مقاله «وجود منبسط به مثابه "جنس حقیقى" در فلسفه ملّاصدرا» بر این باورند که همه معانى ماهوى پس از پذیرفتن اصالت وجود، در معرض بازتفسیرند. ما باید بتوانیم تفسیرى مبتنى بر احکام وجود از آنها داشته باشیم. این مقاله با استفاده از نظر ویژه ملّاصدرا درباره «فصل» و تفسیر وجودشناختى وى از آن، کوشیده است به نظریه او درباره «جنس» دست یابد. باید دید معناى جنسى با شهود کدام مرتبه وجود در ذهن منعکس مى‏شود. در واقع باید با همان رویکردى که ملّاصدرا درباره فصل حقیقى و تطبیق آن بر وجود خاص اخذ کرده است، پیش رفت تا به نظریه وى درباره جنس حقیقى نائل آمد.

    همواره در فلسفه، بحث تشکیک از مباحث جاذب به شمار مى‏رفته است. نویسنده محترم در مقاله «تشکیک در «تشکیک در تشکیک وجود حکمت صدرایى»، بر این اعتقاد است که یکى از شاهکارهاى مهمّ ملّاصدرا اثبات حقیقت واحده مشکّکه «وجود» است. به قول بعضى از بزرگان، دو مسئله «اصالت وجود» و «مراتب تشکیکى وجود» دو بال اصلى حکمت متعالیه صدرایى را تشکیل مى‏دهند. بنابراین، نقد هریک از این دو مسئله به منزله قطع یکى از دو بال حکمت متعالیه است. از اینجا مى‏توان به اهمیت مسئله تشکیک وجود پى برد. این مقاله، نقد و بررسى مقاله‏اى است که با عنوان «تشکیک در تشکیک وجود حکمت صدرایى» در شماره 29 معرفت فلسفى چاپ شده، و نگارنده درصدد دفاع از تشکیک وجود صدرایى، و پاسخ به اشکالات وارده است.

    در پایان، ضمن تشکر و قدردانى از همه عزیزان و فرهیختگانى که ما را در تهیه این شماره نشریه یارى رساندند، یادآور مى‏گردد که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه ارباب‏معرفت را همواره موهبتى‏گرانبها دانسته که بر غناى هرچه‏بیشتر نشریه خواهد افزود.


    1ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1390) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 9(1)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 9، 1، 1390، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1390) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 9(1), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 9, 1390؛ 9(1): -