عدم تلازم میان «واقعگرایی اخلاقی» و «استنتاج باید از هست» در اندیشه مور: تبیین و بررسی
هستیشناسی اخلاق و منطق اخلاق، برخی از مباحث مهم فرا اخلاق را تشکیل میدهند. مهمترین بحث هستیشناسی اخلاق، واقعی بودن یا واقعی نبودن ارزشها و مهمترین بحث منطق اخلاق، استننتاج یا عدم استنتاج «باید» از «هست» است. با توجه به ارتباط عمیق میان مباحث فرا اخلاق، عدم استنتاج «باید» از «هست» را باید لازمه غیر واقعگرایی اخلاقی دانست. مور به رغم باور به واقعیت داشتن ارزشها، اما به عدم استنتاج «باید» از «هست» معتقد است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی ابتدا به بیان دیدگاه مور در اینباره پرداخته و سپس آن را مورد بررسی قرار داده است. دستاورد پژوهش حاضر که نوآوری آن نیز به شمار میرود، این است که با نگاهی نو و نقدهایی جدید نشان داده که دیدگاه مور مبنی بر عدم استنتاج «باید» از «هست»، درست نیست و این نادرستی در نادرستیِ تحلیل او از واقعگرایی اخلاقی و چگونگی ارجاع ارزشهای اخلاقی به واقعیت ریشه دارد.