معرفت فلسفی، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 26، زمستان 1388، صفحات 151-

    مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى/ سیدحسین شرف‏الدین ـ محمود رجبى

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    سیدحسین شرف الدین / *استاد - گروه جامعه‌شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / sharaf@qabas.net
    چکیده: 

    فرضیه به عنوان پاسخ موقّت به سؤالات تحقیق، برآورد حدسىِ روابط بین متغیّرهاى آن، وهدایت‏کننده منظّم و استوار فرایند پژوهش، یکى از سازه‏هاى مهمّ معرفتى در هر پژوهش علمى بهشمار مى‏رود؛ ابزار نیرومندى است که با هدف دست‏یابى به نتایج اطمینان‏بخش، ابداع شده است.فرضیه با الهام از تفکرى تئوریک، و برپایه شناخت مقدّماتى پدیده مورد مطالعه (مرحله اکتشاف)،بیانگر استنباطى مستدل درباره اوصاف، حالات، و رفتارهاى پدیده مورد مطالعه است. به استثناىمطالعات توصیفى و اکتشافى، تقریبا همه مطالعات با فرضیه یا مجموعه‏اى از فرضیات به‏هم پیوستهآغاز مى‏شوند و استمرار مى‏یابند. این نوشتار درپى آن است تا پس از بررسى ابعاد مفهومىِ«فرضیه»، با رویکردى روش‏شناختى، به بحث درباره گونه‏ها، ویژگى‏ها، و کارکردهاى آن در فرایندمطالعه علمى بپردازد و دیدگاه‏هاى مختلف در این خصوص را تحلیل نماید.

    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال هفتم، شماره دوم، زمستان 1388، 151ـ184

    مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى

    سیدحسین شرف‏الدین*

    محمود رجبى**

    چکیده

    فرضیه به عنوان پاسخ موقّت به سؤالات تحقیق، برآورد حدسىِ روابط بین متغیّرهاى آن، وهدایت‏کننده منظّم و استوار فرایند پژوهش، یکى از سازه‏هاى مهمّ معرفتى در هر پژوهش علمى بهشمار مى‏رود؛ ابزار نیرومندى است که با هدف دست‏یابى به نتایج اطمینان‏بخش، ابداع شده است.فرضیه با الهام از تفکرى تئوریک، و برپایه شناخت مقدّماتى پدیده مورد مطالعه (مرحله اکتشاف)،بیانگر استنباطى مستدل درباره اوصاف، حالات، و رفتارهاى پدیده مورد مطالعه است. به استثناىمطالعات توصیفى و اکتشافى، تقریبا همه مطالعات با فرضیه یا مجموعه‏اى از فرضیات به‏هم پیوستهآغاز مى‏شوند و استمرار مى‏یابند. این نوشتار درپى آن است تا پس از بررسى ابعاد مفهومىِ«فرضیه»، با رویکردى روش‏شناختى، به بحث درباره گونه‏ها، ویژگى‏ها، و کارکردهاى آن در فرایندمطالعه علمى بپردازد و دیدگاه‏هاى مختلف در این خصوص را تحلیل نماید.

    کلیدواژه‏ها: فرضیه، متغیّر، پیش‏فرض، نظریه، قانون، آزمون، قیاس، استقرا، ابطال.

     

    مقدّمه

    یکى از دعاوى کانونى و برخوردار از مؤیّدات فراوان فلسفه علوم تجربى این است کهمطالعه و مشاهده پدیده‏ها بدون داشتن مجموعه‏اى از باورها، انگاره‏ها، ذهنیات،سؤالات و دغدغه‏هاى پیشینِ معطوف یا مرتبط به موضوع مورد مطالعه، غیرممکناست و نتیجه‏اى دربر نخواهد داشت؛ زیرا چنین سلوکى، به علّت فقدان خطّ راهنما،پژوهشگر را با انبوهى از داده‏ها و دریافت‏ها روبه‏رو مى‏سازد. انگاره‏ها وپیش‏داشت‏هاى ذهنى همچون قطب‏نمایى عمل مى‏کنند؛ مسیر حرکت پژوهشگر را درپیچ‏وخم‏هاى فرایند مطالعه تعیین، و او را در کشف واقعیت و نیل به نتایج موردنظر یارىمى‏نمایند. اگر نقطه آغاز فرایند پژوهش را طرح مسئله‏اى همچون «طلاق» در قالب یکیا چند سؤال ناظر به علل وقوع یا آثار و پیامدهاى آن بدانیم (که معمولاً در مواجهه عادّىیا لایه‏کاوى مرحله‏اى پدیده‏ها و واقعیات مشهودْ رخ مى‏نمایند و خویش را بر ذهنپژوهشگر تحمیل مى‏کنند)، فرضیه واکنش ذهنى منتج از یافته‏هاى پیشین در جهت ارائهپاسخ یا پاسخ‏هاى اجمالى و موقّت به پرسش‏هاى مذکور است. این پاسخ ـ ناخودآگاه ریشه در درک شهودى، تجربیات زیستى، آرشیو اطلاعات شخصى، مطالعات وتجربیات پیشین، رویّه‏هاى غالب، خوانش‏هاى ترجیحى، مفروضات عامّه، مؤیّداتمحیطى و... دارد؛ امّا فرایند مطالعه در استمرار موجودیت خویش، مترصّد آزمون اینفرض‏هاى مقدّماتى در پرتو شواهد و یافته‏هاى عینى و تأیید و ردّ محتمل آنهاست.

         گفتنى است که فرضیه، و همچنین نظریه، تنها در موضعى زمینه طرح مى‏یابد کهپژوهشگر با پدیده‏هاى نسبتا پیچیده، تفسیرپذیر، و چندوجهى سروکار داشته باشد؛پدیده‏هایى که امکان توارد علل مختلف و ظهور آثار متنوّع از آنها محتمل‏الصدق شمردهشود. از این‏رو، پدیده‏هایى که اغلب بدیهى انگاشته مى‏شوند یا افراد عموما در پرتومعلومات و تجربیات ارتکازى خویش به تفسیر متقاعدکننده آنها قادرند، اساسا بى‏نیاز ازفرضیه هستند یا فرضیات خفى محتمل آنها بى‏نیاز از آزمون مى‏باشند؛ براى مثال، اگرناگهان باخبر شوید که دوستتان همسر خود را طلاق داده است، ذهنتان به سرعتدرصدد یافتن چرایى وقوع این امر برمى‏آید؛ و بسته به میزان ورزیدگى، تجربیاتزیستى، اطلاعات دریافتى، و زمینه‏هاى محیطى، انبوهى از پاسخ‏هاى محتمل را بهدست مى‏دهد. پس از مطالعه، بررسى، و دریافت اطلاعات تکمیلى، بسیارى از اینفروض ابتدایى ـ خود به خود ـ از فهرست علل محتمل حذف مى‏شوند و تنها برخى ازآنها به صورت تکى یا مجموعه‏اى که امکان بیشترى براى ایفاى نقش علّى دارند، بهعنوان علل محتمل، رجحان مى‏یابند. به بیان دیگر، برخى از فروض ابتدایى در پرتویافته‏هاى جدید تأیید یا رد، و برخى نیز تقویت یا تضعیف خواهند شد. از این‏رو، طرحفرضیه در مواجهه با پدیده‏ها و رویدادهاى طبیعى یا انسانى ـ چه آگاهانه و چه ناآگاهانه امرى متعارف، منطقى، و مقتضاى سلوک عادّى ذهن و کنجکاوى‏هاى محقّقانه است ودر مطالعات علمى، اصلى خدشه‏ناپذیر شمرده مى‏شود. از نظر برخى، این دیدگاه چنانرایج شده است که پژوهشگر تازه‏کار احساس مى‏کند که حتما باید چنین حدس‏هایىبزند، حتى اگر این حدس‏ها کاملاً بى‏معنا باشند (پژوهشگران، بدون فرضیه، احساسمى‏کنند که دست‏خالى‏اند). وحشت از ناکامى در «اثبات» فرضیه‏ها، چونان شمشیردموکلس، بالاى سر پژوهشگران تازه‏کار تاب مى‏خورد؛ داشتن فرضیه نادرست و یاشکل نادرستى از فرضیه، به راستى مصیبت قلمداد مى‏شود. در این سنّت پژوهشى،تأکید بر داشتن فرضیه است، نه بر منشأ و توجیه آن و یا بر مقصود از داشتن آن.1

        به همین دلیل، برخى معتقدند: فرضیه «موتور تحقیق» است و اثبات یا ردّ آن، درفرایند تحقیق، اهمیت بسزایى دارد؛2 برخى نیز فرضیه را نیرومندترین ابزار براى نیل بهدانش قابل اعتماد ارزیابى کرده‏اند.3 باربور در توضیحى جامع، نقش پس‏زمینه‏هاىنظرى در فرایند پژوهش را بسیار حیاتى توصیف کرده و گفته است: بارها، این عقیدهخویش را بیان کرده‏ایم که انسان از داده‏هاى حسّىِ پراکنده، محض، و مجرّد آغازنمى‏کند؛ بلکه با انگاره‏هایى از روابط تجربى آغاز مى‏کند که در آنها، «تعبیر» نفوذ وحضور دارد. همچنین، گفته‏ایم که گزارش‏هایى که از «داده‏ها»ى علمى ارائه مى‏شود،همواره، «گرانبار از نظریه» است.4 چالمرز نیز در نقد دیدگاه استقراگرایان مى‏نویسد:

    علم با گزاره‏هاى مشاهدتى، آغاز نمى‏شود؛ زیرا، بر تمام گزاره‏هاى مشاهدتى نوعىنظریه مقدّم است... . آنچه مشاهده‏گران با نگریستن به شى‏ء یا منظره‏اى مى‏بینند، وتجارب انفسى‏اى که به دست مى‏آورند، صرفا توسط تصاویر منقوش بر شبکیه آنانتعیین نمى‏گردد؛ بلکه به تجربه، معرفت، انتظارات، و وضعیت عمومىِ درونىمشاهده‏گر نیز بستگى دارد.5

    گفتنى است که از نظر استقراگرایان، مراحل گوناگون مطالعه از ذهن آغاز نمى‏شود؛ بلکهاز عین و واقعیت آغاز مى‏شود و بین فرضیه و واقعیت، دوگانگى وجود دارد. برخى ازرئالیست‏ها نیز بر این باورند که در علم باید از فرضیه شروع کرد، نه از واقعیت. البته،آنان قائل به جدایىِ کامل بین واقعیت و فرضیه نیستند. بدیهى است که داشتن فرضیهمناسب، به ارتقاى کیفى پژوهش کمک مى‏کند؛ از این‏رو، در پژوهش‏هاى تبیینىِ ناظر بهبررسىِ روابط بین متغیّرها، وجود فرضیه مناسب ضرورتى اجتناب‏ناپذیر است. ناگفتهپیداست که در برخى از مطالعات نیز پژوهشگر بدون فرضیه واقعیاتى را کشف مى‏کند وبه صورت سازمان‏یافته ـ و متناسب با اهداف منظور ـ به نتایجى دست مى‏یابد.پژوهش‏هاى توصیفىِ ناظر به بررسى اوضاع، حالات، و ویژگى‏هاى پدیده‏ها و نیزپژوهش‏هاى میدانى و اکتشافى، از جمله مواردى هستند که ضرورتِ داشتن فرضیهآغازین در آنها منتفى شمرده شده است؛ اگرچه این امکان وجود دارد که فرایند مطالعه،خود به آفرینش فرضیاتى انجامد یا نتایج حاصل از آن، در تأیید یا تضعیف برخىفرضیات پیشین به کار گرفته شود. پیشنهاد مى‏شود که در این نوع مطالعات، با هدفجلوگیرى از هرگونه سوگیرى احتمالى، از پیش‏بینى روابط میان متغیّرها پرهیز گردد.البته، برخى از نویسندگان حتى دو مورد فوق را نیز از لزوم داشتنِ فرضیه مستثنا نکرده وگفته‏اند: تحقیقات علمى، از هر نوعى که باشند، نیاز به تدوین فرضیه دارند؛ زیرا تحقیقعلمى تلاشى است براى معلوم کردن مجهول یا حلّ مسئله. مجهول ممکن است ماهیتیک شى‏ء یا پدیده باشد، نیز ممکن است وضعیت یا حالات آن باشد؛ همچنین، ممکناست از سنخ رابطه بین پدیده‏ها، اشیا، و متغیّرها باشد. این مجهولات ممکن استمربوط به گذشته، حال یا آینده باشند؛ بنابراین، همه آنها روش تحقیق علمى را طلبمى‏کنند. از این‏رو، در همه تحقیقات علمى، محقّقان ناگزیرند به ساخت و پردازشفرضیه اقدام کنند. با این‏حال، در تحقیقات توصیفى، فرضیه‏ها مبیّن وجود حالات،شرایط، صفات، ویژگى‏هاى اشیا و اشخاص، موقعیت‏ها، پدیده‏ها و رخدادهایى هستندکه نسبتِ وقوع رویدادها، صفات، و ویژگى‏هاى اشیا و پدیده‏ها را توضیح مى‏دهند.6ناگفته نماند که مطالعه اکتشافى و توصیفى، هرچند نیاز به فرضیه ندارد، امّا نتایج آنممکن است اهمیت نظریه‏اى را کاهش یا افزایش دهد و به ظهور نظریه‏اى جدید و تبیینىتازه در خصوص علل رخدادها یا روابط میان آنها کمک کند.

    تعریف فرضیه

    «فرضیه» عبارت از فرضى است که به طور حدسى، ولى موجّه یعنى بر اساس تئورى(هرچند محدود)، رابطه بین دو یا چند مفهوم یا متغیّر را بیان مى‏کند. به لحاظزبان‏شناختى، این رابطه به صورت حکم (نه پرسش و دستور) بیان مى‏شود و قابلیتصحت و بطلان دارد. به عبارت دیگر، فرضیه بیان رابطه (مثبت، منفى و یا خنثى) بین دویا چند متغیّرى است که پژوهشگر انتظار دارد، از رهگذر مطالعه خویش، آن را به اثباتبرساند. فرضیه از آن جهت که نقطه شروع هر پژوهش علمى است و در نهایت نیز بهوسیله تحقیق، رد یا اثبات خواهد شد، داراى اهمیت و جایگاه کانونى است. فرهنگوبستر در تعریف فرضیه مى‏نویسد: فرضیه حالت یا اصلى است که اغلب بى‏آنکهاعتقادى نسبت به آن وجود داشته باشد، پذیرفته مى‏شود تا بتوان از آن نتایج منطقىاستخراج کرد؛ و بدین ترتیب، مطابقت آن را با واقعیت‏هایى که نزد ما معلوم است (یامى‏توان آنها را معلوم ساخت) آزمود.

         همچنین، فرضیه پاسخى غیرقطعى به مسئله پژوهش است که بیان‏کننده شکلى ازرابطه میان متغیّرهاى مستقل و وابسته مى‏باشد. در واقع، فرضیه پاسخى غیرقطعىاست؛ پاسخى که تنها پس از آزمون تجربى، تأیید مى‏شود. پژوهشگر هنگامى کهفرضیه‏اى را پیشنهاد مى‏کند، نمى‏داند که فرضیه‏اش تأیید یا رد مى‏شود: فرضیه ساخته وآزموده مى‏شود؛ اگر پذیرفته شد، در متن معرفت علمى جاى مى‏گیرد و اگر رد شد،فرضیه دیگرى مطرح مى‏شود.7 بر اساس تعریف دیگر، فرضیه بیانى رسمى در موردرابطه بین متغیّرهاست که مستقیما آزموده مى‏شود. رابطه پیش‏بینى‏شده بین متغیّرها یادرست است یا نادرست.8

        فرضیه در پاسخ به پرسش پژوهشگر، به صورت قضیه مطرح مى‏شود. به عبارتى،فرضیه پاسخ موقّتى و نسبتا کوتاهى است که به کار جمع‏آورى و تحلیل داده‏ها جهتمى‏دهد. فرضیه با الهام از تفکرى تئوریک و برپایه شناخت مقدّماتىِ پدیده موضوعمطالعه (مرحله اکتشافى)، بیانگر استنباطى مستدل درباره رفتار اشیاى واقعى مطالعهشده است. محقّقى که فرضیه‏اى را تدوین مى‏کند، در حقیقت، مى‏گوید: فکر مى‏کنم باید تحقیقرا در این مسیر هدایت کرد؛ زیرا این مسیر مطمئن‏ترین مسیرى است که به هدف مى‏رسد.9

    توصیف کلّى فرضیه

    فرضیه علمى ویژگى‏هایى دارد که در این بخش، به برخى از مهم‏ترین این ویژگى‏ها اشارهمى‏شود:

         1) فرضیه حکم است، نه پرسش و دستور؛ براى مثال: «قُوى سیاه وجود ندارد» یا«اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست.»

         2) فرضیه یا حکم ـ دست‏کم ـ متشکّل از دو واژه معنادار است؛ براى نمونه، در مثالاخیر، «قو» و «سیاه نیست» از عناصر اصلى تشکیل‏دهنده فرضیه‏اند.

         3) واژه‏ها یا متغیّرهاى هر فرضیه را ربط‏هاى منطقىِ «اگر» و «آن‏گاه» به یکدیگرپیوند مى‏دهند؛ براى مثال: «اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست.»

         4) بخشِ «اگر» مى‏تواند شرط لازم یا شرط کافى، و یا شرط لازم و کافى براى بخش«آن‏گاه» باشد (مثال براى شرط لازم: «اگر پرنده‏اى قو باشد، آن‏گاه سیاه نیست»؛ مثالبراى شرط کافى: «اگر باران ببارد، زمین خیس مى‏شود»؛ مثال براى شرط لازم و کافى:«اگر آب با زمین تماس پیدا کند، زمین خیس مى‏شود» یا «اگر زمین خیس باشد، آن‏گاه باآب تماس داشته است».)10

        5) فرضیه به لحاظ زبانى، معمولاً، با عبارت «به نظر مى‏رسد» یا مضمونى شبیه به آنصورت‏بندى مى‏شود. توصیه ویژه روش‏شناختى همان ضرورت اعمال دقت بیشتر درطراحى و فرمول‏بندى فرضیه است. فرضیه علمى ضرورتا باید از استانداردهاى لازم درصورت، مادّه، و ساختار برخوردار باشد.

         6) فرضیه در مقایسه با قانون، از کلّیت کمترى برخوردار است؛ امّا به دلیل خصیصهپهنایى، بر آن است تا با یک نگاه، بیشترِ واقعیت‏ها را در میدان دید نسبتا گسترده خودگرد آورد. به بیان دیگر، فرضیه به جاى نگرش ژرفایى یا محدود شدن به زمینه‏اى خاصْاز گستره دید نسبى برخوردار است.11

        7) فرضیه در خصوص وضعیت‏هاى محتمل امور تحقّق‏یافته، سخن چندانى ندارد.به بیان دیگر، حدس و گمان در خصوص وضعیت‏هاى محتمل در آینده، ممکن است،روند پژوهش را دچار پیش‏داورى کند.

         8) اینکه فرضیه باید از چه مفاهیمى استفاده نماید و چگونه باید آن مفاهیم راتعریف کند ـ تا حدّ زیادى ـ به موضوع، رویکرد، راهبرد پژوهشى، دیدگاه‏هاى نظرىپذیرفته‏شده، هدف پژوهش، انتظارات پژوهشى، و نوع مطالعه بستگى دارد.

         9) فرضیه با بهره‏گیرى از راهبرد پژوهش قیاسى براى پاسخ‏گویى به پرسش‏هاىخاص، و با الهام از نظریات و مفروضات نظرى، استنتاج مى‏شود.

         10) فرضیه پیشنهادى توجیهى، و به سخن دیگر، راه‏حلّى موقّت براى مسئله است.فرضیه گاه به صورت داورى و گاه به شکل استدلالى در رد یا اثبات موضوعى عرضهمى‏شود. به زبان ساده‏تر، فرضیه عبارت از قضایا یا گزاره‏هایى است که به صورتشفاهى، کتبى یا ضمنى بیان مى‏گردد.12

        11) کمّیت فرضیات در هر مطالعه، بیشتر تابع تعداد سؤالات و اهداف تحقیقخواهد بود. از این‏رو، برخى پژوهش‏ها الزاما باید با بیش از یک فرضیه هدایت شوند.شایان ذکر است که نقش فرضیه‏هاى مختلف در یک پژوهش همواره روشن نیست.

         12) تعداد فرضیات در هر تحقیق باید به اندازه‏اى باشد که نیاز تحقیق را پاسخ گویدو از آزمون آنها شناخت جامعى از پدیده یا روابط بین متغیّرها به دست آید. در عین حال،فرضیه‏هاى متعدّد باید به گونه‏اى تنظیم شوند که در مجموع، یک واحد کلّى و یک نظامرا تشکیل دهند. آنچه مهم است نه تعداد فرضیات، بلکه نظام‏یافتگى و هماهنگىآنهاست.

         13) میزان و سطح شواهد و مستندات موردنیاز براى تأیید یا ردّ هر فرضیه تابع درجهکلّیت، گستره شمول، و انتظارات پژوهشى خواهد بود؛ برخى از فرضیه‏ها نتایج بیشترىرا به دنبال دارند، واقعیت‏هاى بیشترى را تبیین مى‏کنند، و پیش‏بینى‏هاى بیشترى راممکن مى‏سازند. به طور کلّى، فرضیه‏اى که به استنتاج‏هاى مهم‏تر و بیشترى منجر شود،مفیدتر و نیرومندتر است. از موضع سلبى نیز فرضیه علمىِ مناسب، عبارت از فرضیه‏اى

    است که به شرایط و مفروضات کمترى نیاز دارد و از ساختار مفهومى ساده‏تر وصریح‏ترى برخوردار است.

         14) در صورت تعدّد فرضیات در یک چرخه مطالعاتى، درجه‏بندى آنها برحسبملاک‏هاى خاصْ ضرورتى اجتناب‏ناپذیر خواهد یافت. بدیهى است که برخى ازفرضیه‏ها، براى توضیح واقعیت یا رابطه بین متغیّرها، از نصاب احتمال بیشترىبرخوردارند و از دید ابطال‏گرایان، قابلیت بیشترى براى ابطال دارند. بدون تردید،فرضیاتى که از احتمال صحت نسبى و قدرت تبیین بیشترى برخوردار باشند، اولویت وتقدّم رتبى بالاترى در قیاس با سایرین براى گزینش خواهند داشت.

         15) فرضیه پژوهشگر بیانگر آگاهى‏ها و پیش‏داشت‏هاى فکرى او، نمایانگر خلّاقیتو ابتکار او، و بالقوّه، شالوده و بنیان قانون علمى اوست.

         16) هر فرضیه، با هر شکل و ساختار، داراى یک ویژگى احتمالى و نسبى است؛بدین معنا که هیچ فرضیه‏اى نمى‏تواند به طور مطلق درست یا نادرست باشد. فرضیهممکن است نسبت به مسئله خاص، زمان خاص، و وضعیت خاصْ صحیح و معتبر، امّانسبت به مسئله یا وضعیت دیگر فاقد اعتبار باشد.

         17) فرضیه تنها بعد از رویارویى با واقعیت و طرح مسئله ضرورت مى‏یابد. به بیانبرخى از نویسندگان، فرضیه‏سازى به دنبالِ داشتنِ مسئله آغاز مى‏شود؛ یعنى چه درعالم انسانى و چه در تاریخ یا هر حوزه دیگر، محقّقان هنگامى که با مسئله‏اى روبه‏رومى‏شوند که نیاز به گره‏گشایى دارد، نخست به فرضیه‏سازى مى‏پردازند. فرضیه‏سازى،بدون داشتنِ مسئله، هیچ‏گاه انجام نمى‏پذیرد.13

        18) فرایند فرضیه‏سازى معمولاً بعد از طرح مسئله و تبدیل آن به یک یا چند سؤال،و سپس عملیاتى و کاربردى کردن مفاهیم مندرج آغاز مى‏گردد.14 بلیکى در تبیینفرایند پژوهش علمى و جایگاه ضمنى فرضیه در این فرایند رفت و برگشتى مى‏نویسد:

    1. [پژوهش] با مطرح ساختن یک اندیشه موقّت، یک حدس، یک فرضیه یامجموعه‏اى از فرضیه‏ها که نظریه‏اى را تشکیل مى‏دهند، آغاز مى‏شود؛ 2. با کمکگرفتن از فرضیه‏هاى پذیرفته‏شده قبلى یا با مشخص کردن شرایطى که تحت آنهاانتظار مى‏رود این فرضیه‏ها درست باشند، نتیجه یا نتایجى استنتاج مى‏شود؛ 3. ایننتایج و منطق استدلال به وجودآورنده آنها بررسى مى‏شود؛ این استدلال بانظریه‏هاى موجود مقایسه مى‏شود تا معلوم شود که آیا پیشرفتى در فهم ما حاصلآمده است یا نه؟ اگر نتیجه این بررسى رضایت‏بخش باشد، سپس: 4. این نتیجه باجمع‏آورى داده‏هاى مناسب، آزمون مى‏شود (مشاهدات ضرورى به عمل مى‏آیند یاآزمایش‏هاى ضرورى اجرا مى‏شوند)؛ 5. اگر نتیجه آزمون منفى باشد، یعنى اگرداده‏ها با این نتیجه‏گیرى سازگار نباشند، باید نظریه غلط باشد (اگر حدس اوّلیه باداده‏ها تطبیق نکند، باید آن را رد کرد)؛ 6. امّا اگر این نتیجه‏گیرى در آزمون تأییدشد، یعنى داده‏ها با آن سازگار بودند، نظریه موقّتا پذیرفته مى‏شود (نظریه تقویتمى‏شود، امّا حقیقى بودن آن به اثبات نمى‏رسد.)15

    منابع اخذ فرضیه

    فرضیات و پاسخ‏هاى موقّت به پرسش‏هاى تحقیق، از منابع مختلفى اخذ مى‏شوند کهمهم‏ترین آنها عبارت‏اند از:

         1) مشاهده اعم از مستقیم و غیرمستقیم، مشارکتى و غیرمشارکتى، و آزاد و غیرآزاد(به بیان دیگر، مشاهدات شخصى محقّق یا اقتباس او از نتایج مشاهدات دیگران.)

         2) مطالعات و تحقیقات پیشین.

         3) حس باطنى و الهام ناشى از انس و ارتباط با موارد مشابه: در مراحل اوّلیه، فرضیهممکن است هر حدس و گمان و یا ایده تخیّلى و شهودى باشد که در هر حال، پایه‏اىبراى کنش یا پژوهش محسوب مى‏گردد.16

        4) نظریه‏هاى ارائه‏شده: در هر تئورى، اغلب، فرضیه‏هاى آزمون‏پذیر یا تقریباآزمون‏پذیرى وجود دارند که پژوهشگر از طریق بازخوانى چندباره و دقیق آنها، مى‏تواندبه کشف و استنباط آنها نائل آید. گاه حتى نظریه‏هاى طردشده نیز مى‏توانند منبع تولیدفرضیات جدید باشند.

         5) فرضیات کلان: فرضیات کلّى، که معمولاً وصول به آنها سریع‏تر از فرضیاتخاص صورت مى‏گیرد، خود منبعى بالقوّه براى استنتاج فرضیات خُرد شمرده مى‏شوند.براى مثال، فرضیه کلّىِ «ناکامى موجب پرخاشگرى است» قابلیت استنتاج فرضیاتى ازاین قبیل را دارد: فرزند محروم از محبّت والدین، استعداد بالایى براى پرخاشگرى دارد؛کم‏کارى دانش‏آموز، اعتراض او به رفتار تبعیض‏آمیز معلّم است؛ احساس تبعیض فلاناقلّیت، دلیل تمرّد آن اقلّیت از معیارهاى فرهنگ غالب است؛ خشم متراکم ناشى ازتحمّل محرومیت‏هاى طولانى، علّت وقوع فلان انقلاب شمرده مى‏شود.

         6) مسئله تحقیق: به بیان برخى از روش‏شناسان، فرضیه نوعى پیشگویى است کهمنطقا از مسئله تحقیق استنتاج مى‏شود و مورد آزمون قرار مى‏گیرد.17

        7) ترکیبى از شیوه‏هاى فوق.

         شایان ذکر است که منابع اخذ فرضیه، در مقایسه با شیوه‏هاى تأیید یا ردّ آن، ازاهمیت کمترى برخوردارند. برحسب تفکیک شناخته‏شده دو مقام گردآورى و داورى درفلسفه علم، آنچه مهم است مقام داورى است نه گردآورى. از این‏رو، تلاش براى یافتنخاستگاه فرضیه یا نظریه ضرورت چندانى ندارد و به فرض وصول، مشکلى را حلنمى‏کند. محقّق هیچ‏گاه ملزم به تمهید پاسخ براى سؤال «از کجا آوردى؟» نیست. درمواردى نیز به رغم کنجکاوى و تلاش، عملاً تشخیص قطعى خاستگاه و منبع غیرممکناست. فرضیات براى محقّقان حرفه‏اى و مجرّب، غالبا به صورت شهودى دریافتمى‏شود. فرضیات گاه پیش از گردآورى داده‏ها، گاه ضمن گردآورى داده‏ها، و گاه بعد واز طریق تأمّل در داده‏ها به دست مى‏آیند. درگیر شدن در فرایند آزمون فرضیات پیشین،ممکن است، زمینه خلق فرضیات دیگرى را فراهم سازد. نباید فراموش کرد که نیل بهفرضیه‏هاى مقدّماتى از مجارى فوق نیز وضوح چندانى ندارد و توضیح آن در همهموارد، آن‏گونه که در آغاز تصوّر مى‏شود، ساده نیست. فرایند ابداع، شهود، الهام،استنتاج، و استنباط فرضیه را نمى‏توان با استناد به روش‏هایى مشخص و پذیرفته‏شدهتوضیح داد. فرایند فرضیه‏سازى گاه برپایه قیاس و استنتاج منطقى، و گاه برپایه استقراصورت مى‏پذیرد.

         ناگفته نماند، منابع پژوهشگر در دست‏یابى به فرضیات خویش، در مقایسه باشیوه‏هایى که آنها را رد یا اثبات مى‏کند، از اهمیت کمترى برخوردارند. برخى ازنظریه‏پردازان بر این باورند که افتادن سیب از درخت، نیوتن را به ارائه فرضیه‏اش دربارهنیروى جاذبه واداشت؛ امّا آنچه دانشمندان را متقاعد کرد تا فرضیه او را بپذیرند، نه اینواقعه، بلکه داده‏هاى تجربىِ دالّ بر ابطال‏پذیرىِ آن بود.18

    آزمون فرضیه

    هر فرضیه براى کسب اعتبار الزاما باید فرایند عرضه بر واقعیات عینىِ متناسب راپشت‏سر بگذارد و با آزمون‏هاى تجربىِ مکرّر محک بخورد. رویارویى با واقعیت‏هاىطبیعى و اجتماعى با میانجیگرى روش‏ها و ابزارهاى مناسبى صورت مى‏پذیرد؛ براىمثال، در مطالعات اجتماعى تجربى، پژوهشگر با ثبت دقیق رفتار اجتماعى موردنظر(همچون طلاق)، علل محتمل و معقول آن (مثلاً سوءمعاشرت همسر در تحلیل‏هاىعلّى)، آثار و نتایج محقّق یا محتمل آن (مثلاً افت تحصیلى فرزندان یا افزایش استعدادبزه آنان در نتیجه طلاق والدین در تحلیل‏هاى کارکردى)، میزان همبستگى این دو (غالبابه زبان کمّى و آمارى)، و نیز بررسى عوامل جانبى دخیل و شروط تقویت‏کننده یاتضعیف‏کننده احتمال وقوع، مى‏تواند از رهگذر این سلوک علمى ـ به طور مستند وموجّه ـ در خصوص وجود یا عدم وجود اصل رابطه و میزان شدّت و ضعف آن قضاوتنماید و بدین وسیله، میزان اعتبار فرضیه اولیه خویش را برآورد کند. بدیهى است کهارتباط میان آنها از سه صورت خارج نیست؛ مثبت، منفى، و خنثى (= عدم وجود ارتباطمعنادار میان آنها). در فرض اوّل، فرضیه تأیید، امّا در فرض دوم، رد مى‏شود. فرضیهردشده گاه به طور کلّى کنار نهاده، و گاه در قالب دیگرى بازسازى و براى آزمون مجددصورت‏بندى مى‏شود. فرضیه تأییدشده نیز نه براى همیشه، بلکه به طور موقّت، تأییدمى‏شود؛ چه همواره احتمال بطلان آن توسط موارد مطالعه‏نشده وجود دارد. بطلانفرضیه نیز هرچند به نظر ابطال‏گرایان خصیصه‏اى دائمى است، امّا احتمال تأیید آن درپرتو مطالعات گسترده‏تر و دقیق‏تر همچنان وجود دارد.

         موریس دوورژه درباره تفاوت میان علوم طبیعى و علوم اجتماعى در نحوهآزمون‏پذیرى فرضیه‏ها مى‏نویسد: «در علوم طبیعى، روش اصلى بازبینى فرضیه‏هاتجربى است؛ فرضیه به شکل قانون فرضى پدیدار مى‏شود و رابطه میان دو پدیده راتبیین مى‏کند، سپس شرایط ظهور یکى از آن دو پدیده را تغییر داده و اثر آن بر روىدیگرى مشاهده مى‏شود. به کمک وسایل مصنوعى، کوشش مى‏شود تا برخى عامل‏هاىفرضى یک پدیده مجزّا گردند، و در نهایت تعیین شود که آیا این عامل‏ها بر روى اینپدیده اثر مى‏گذارند یا نه، و احتمال این تأثیر اندازه‏گیرى مى‏شود. در علوم اجتماعى، دربیشتر اوقات، از مشاهده مستقیم کمک مى‏گیرند. در این صورت، مشاهده‏ها را تکرارمى‏کنند و این کار را در شرایط طبیعى بسیار دور از یکدیگر انجام مى‏دهند. در اینجا،روش مقایسه‏اى در مقیاس گسترده‏اى به کار مى‏رود. این روش نقش جانشین تجربه را درعلوم اجتماعى ایفا مى‏کند.»19 نکته دیگر اینکه بخش قابل‏توجهى از فرضیات جارىدر علوم اجتماعى، فرضیات ادوارى و مقیّد به اوضاع و شرایط خاص هستند و بالطبع درشرایط مربوط قابلیت آزمون، و ردّ و اثبات خواهند داشت.

         شایان ذکر است که فرضیه‏ها جنبه‏هایى از نظریه مورد آزمایش را به شکلآزمون‏پذیر یا تقریبا آزمون‏پذیر درمى‏آورند. از این‏رو، براى آزمون نظریه، تدوین فرضیهامرى ضرورى شمرده مى‏شود. فرضیات بدیهى یا فرضیاتى که قریب به بداهتمى‏باشند معمولاً ارزش علمى ندارند و داورى درباره صحت و سقم آنها، بدون هیچ‏گونهآزمون خاصّى، امکان‏پذیر است. برخى فرضیه‏ها نیز به رغم قوّت منطقى، ازآزمون‏پذیرى ضعیفى برخوردارند و اثبات و طرد آنها با روش‏هاى متعارف به راحتىممکن نیست. طرح فرضیات بسیار کلّى و مبهم نیز ممکن است از جهاتى مفید باشد؛ امّاداورى عینى درباره صحت و سقم این‏گونه فرضیات، به علّت آزمون‏ناپذیرى، شدنىنیست. براى مثال، فرضیات ذیل از جمله فرضیات آزمون‏ناپذیر محسوب مى‏شوند:خلّاقیت فرد، محصول خودشکوفایى فرد است، یا اعمال روش‏هاى آمرانه درکلاس‏هاى دانشگاه، مانع از شکوفایى تخیّل خلّاق دانشجویان مى‏شود؛ چه مفاهیمىمثل خلّاقیت، خودشکوفایى، روش آمرانه، تخیّل خلّاق، مانعیت و...، دست‏کم در حالحاضر، هیچ‏گونه مرجع تجربىِ دقیق و مستندى ندارند. در مقابل، فرضیات خاص نیزهرچند از درجه آزمون‏پذیرى بالایى برخوردارند؛ امّا خاص بودن‏شان نباید به سادگى،ابتذال، و کلیشگى منجر شود. از این‏رو، رعایت حدّ اعتدال میان کلّیت و اختصاص درطرح فرضیه، ضرورتى منطقى است و موفقیت در آن، به توانایى و تجربه پژوهشگربستگى دارد.

         همان‏گونه که پیشتر گفته شد، آزمون فرضیه در مطالعات تجربى پس از تبدیل مفاهیمآن به مفاهیم کاربردى و عملیاتى ـ همراه با ذکر شاخص‏هاى آزمون‏پذیر ـ ممکن خواهدشد. روابط میان سنجه‏هاى این مفاهیم و متغیّرها در پرتو داده‏ها و یافته‏هاى فراهم‏آمده،و با ارجاع به برخى تحلیل‏هاى آمارى ـ مثل ضریب همبستگى و رگرسیون ـ موردبررسى و سنجش قرار مى‏گیرند. یادآورى مى‏شود که در فرضیه، نه مفاهیم و متغیّرها،بلکه تنها رابطه یا روابط میان آنهاست که به آزمون گذاشته مى‏شود.

         بدیهى است که برخى فرضیه‏ها از نصاب آزمون‏پذیرى بیشترى برخوردارند و به بیاندیگر، آزمون‏پذیرترند. «اساسا آزمون‏پذیرىِ فرضیه‏اى بالاتر است که بتوان ابطال آن را باشمار زیادى از یافته‏هاى تجربى ـ منطقا ـ ممکن نشان داد، در حالى که براى تأیید آن یکیا چند یافته کافى است.»20 بیکر در ادامه این مطلب، مى‏نویسد: حتى وقتى فرضیه‏اى فرضا ـ آزمون‏پذیر است، باید عملاً نیز آزمون‏پذیر باشد؛ یعنى کسب اطلاعات مقتضىاز طریق مشاهده امکان‏پذیر، و روش‏هاى گردآورى آن براى محقّق شناخته‏شده و عملىباشد. بعد از آزمون فرضیه با ارزیابى نظریه، نحوه تنظیم فرضیه، روش‏هاى آزمونفرضیه و بررسى دقیق همه این موارد براى تأیید صحت و مناسبت، باید فرضیه را رد یاقبول کرد. وقتى فرضیه‏اى رد یا قبول شد، استلزامات منطقى این نتیجه‏گیرى باید درنظریه منعکس شود. براى انعکاس آزمون فرضیه در نظریه، راه‏هاى مختلفى وجود دارد؛مثلاً: 1. عدم ابطال نظریه آن را تأیید مى‏کند؛ 2. عدم تأیید نظریه، امّا نه ابطال اصل واساس آن، نظریه را تعدیل مى‏کند؛ 3. ابطال اساس ساختار منطقى نظریه یا ابطال ارزشآن، در مقایسه با نظریه‏هاى رقیب، نظریه را منسوخ مى‏کند.21 فرایند ارزیابى نتایجآزمون فرضیه، چه بسا، به ظهور فرضیات (یا نظریات) جدیدى منجر شود که در طرحتحقیق پیش‏بینى نشده است. به بیان مرتن، چنین یافته‏هاى غیرمترقّبه‏اى در فرایند علم،هنگامى پیش مى‏آید که آزمون فرضیه، نتایج غیرمنتظره‏اى به بار آورد؛ نتایجى که تبیینآن مستلزم نظریه‏اى است که در بدو تحقیق مطرح نبوده است.22

        فرایند بررسى و کنترل فرضیه‏ها اختصاصى به فرضیات اوّلیه ندارد. دانشمندان بهاقتضاى سلوک علمى خویش، معمولاً بسیارى از تبیین‏هاى مربوط به پدیده‏ها را بهشکلى منظّم، و با آزمون‏هاى کنترل‏شده تجربى، در معرض بازبینى و بررسى مجدّد قرارمى‏دهند. براى انجام این کار، آنان تبیین‏هاى مذکور را به صورت نظریه‏ها و فرضیه‏ها

    فرمول‏بندى مى‏کنند. این تبیین‏ها، در حقیقت، همان فرضیه‏ها هستند.23

        البته پژوهشگر باید روابط احتمالى بین متغیّرها را از نظر جهت (مثبت یا منفى) نشاندهد و شرایطى را که تحت آن این روابط صدق خواهند کرد، تشریح نماید. در مواردى،انشاى فرضیه‏ها به انجام مجموعه‏اى از فعالیت‏هاى پیش‏آزمون نیاز دارد. در مواردى نیزوجود تصوّرات مبهم در خصوص همبستگى‏هاى حدسى میان متغیّرها، ضرورت آزمونمقدّماتى را مطرح مى‏سازد. این طرح‏هاى نظرى باید هم‏زمان و متعاقب این آزمون‏ها،تکمیل شوند.

    انواع فرضیه

    براى فرضیه، به اعتبارات مختلف، انواع گوناگونى ذکر کرده‏اند. لازم به ذکر است کهبرخى از مواردى که بر آن اطلاق فرضیه شده، فرضیه به معناى مصطلح نیستند. اینموارد بیشتر از سنخ «پیش‏فرض»، «اصل موضوع» و «گمانه‏زنى عادى» محسوبمى‏شوند. برخى از این انواع عبارت‏اند از:

         1. «فرضیه پیشینى» فرضیه‏اى است که ذهن محقّق، پیش از شروع مطالعه، بدانآبستن است. این فرضیه، در فرایند مطالعه، به آزمون گذاشته مى‏شود. برخى فرضیاتنیز در ضمن مطالعه، و یا در پایان مراحل پژوهش، استنتاج مى‏شوند.

         2. «فرضیه توصیفى» قضیه‏اى است که به بیان ویژگى‏ها و مختصات متغیّرهامى‏پردازد. براى مثال، با محوریت شهر تهران به عنوان نمونه مورد مطالعه، مى‏توان گفتکه «شصت درصد از جمعیت شهرنشین کشور را مهاجران روستایى بعد از انقلابتشکیل مى‏دهند» یا «میانگین فاصله سنّى مردان از زنان متأهل در کشور، پنج سال برآوردمى‏شود.»

         3. «فرضیه تبیینى یا علّى» قضیه‏اى است که احتمال وقوع و شدّت و ضعف تغییر دریک متغیّر را به تبع تأثیر متغیّر دیگر توضیح مى‏دهد. براى مثال، دوره‏هاى آموزش ضمنخدمتْ موجب افزایش مهارت شغلى کارمندان است.

         4. «فرضیه تجویزى» قضیه‏اى است که در قالب یک جمله خبرى، به ارائه توصیه ورهنمود مى‏پردازد. براى مثال، مشاورى که به مراجعه‏کننده خویش مى‏گوید: «اعمال اینشیوه از عملْ موفقیت شما در امتحان را تضمین مى‏کند»، با بهره‏گیرى از مطالعات وتجربیات پیشین (آزمون آنها در موارد مشابه)، به این مراجعه‏کننده توصیه مى‏کند. فرضیهتجویزى را گاه «فرضیه هنجارى» نامیده‏اند.

         5. «فرضیه تک‏متغیّره» قضیه‏اى است متضمّن یک متغیّر مستقل و یک متغیّر وابسته.براى مثال، «پنجاه درصد از مردم فلان شهر از عملکرد شهردارى ناراضى‏اند» یا «فقرخانواده موجب افت تحصیلى فرزندان است (قطع‏نظر از سایر ویژگى‏هاى خانواده وعوامل مؤثر در افت تحصیلى و دیگر پیامدهاى فقر).» فرضیه تک‏متغیّره یا فرضیه ساده،گاه، خطّى است: هرگاه «الف» افزایش یابد، «ب» نیز افزایش مى‏یابد یا هرگاه یکىکاهش یابد، دیگرى نیز کاهش مى‏یابد؛ گاه رابطه معکوس میان آنها برقرار است، یعنىافزایش یکى باعث کاهش دیگرى مى‏شود و برعکس. و گاه رابطه میان آنها غیرخطّىاست؛ براى مثال، هرگاه «الف» افزایش یابد، «ب» در ابتدا افزایش مى‏یابد و سپس ثابت مى‏ماند.

         6. «فرضیه دو یا چندمتغیّره» قضیه‏اى است متضمّن رابطه دو یا چند متغیّر مستقل ووابسته. فرضیات ناظر به پدیده‏هاى پیچیده معمولاً چندمتغیّره‏اند. براى مثال، میان نوعمدیریت سازمان، امکانات نرم‏افزارى و سخت‏افزارى، و کیفیت نیروى انسانى باعملکرد آن سازمان، رابطه معنادارى وجود دارد. گاه نیز متغیّر مستقل واحد، و متغیّروابسته متعدد است؛ براى مثال، جریمه‏هاى گزاف رانندگى ـ رفته رفته ـ به کاهشبى‏نظمى‏هاى رانندگان، مهار ترافیک، تقلیل تصادفات، و کاهش هزینه‏هاى جانبىخواهد انجامید.

         7. «فرضیه عمومى» قضیه‏اى است که حاوى اطلاعات مربوط به معرفت‏هاىبنیادین، عام، و غیراختصاصى مى‏باشد؛ مثل «اصل علّیت» که بیانگر وجود رابطه علّى ومعلولى در میان پدیده‏ها در همه ساحت‏هاى هستى است.

         8. «فرضیه صفر (پوچ)» قضیه‏اى است که مبیّن عدم وجود رابطه میان متغیّرهامى‏باشد. در این فرضیه، موقعیت یا مقدار یک متغیّر نسبت مشخصى با موقعیت یا مقدارمتغیّر دیگر ندارد. این حکم ممکن است از طریق حدس اولیه یا آزمون به دست آمدهباشد؛ براى مثال، میان سطح سواد و میزان درآمد در یک جامعه باز، رابطه مشخصى بهنظر نمى‏رسد. این نوع فرضیه به ندرت در پژوهش‏هاى علمى به کار گرفته مى‏شود.فرضیه صفر بیانگر آن است که تفاوت‏ها یا روابط آمارىِ مورد تحلیل، ناشى از شانس یاخطاى تصادفى است. پژوهشگر تلاش مى‏کند تا فرضیه صفر را به نفع یکى ازفرضیه‏هاى بدیل رد کند. در چنین مواردى، پژوهشگر معمولاً فرضیه بدیل را ترجیح مى‏دهد.

         9. «فرضیه جهت‏دار یا یک‏سویه» فرضیه‏اى است که در آن، سمت‏وسوى رابطه بینمتغیّرها (مثبت یا منفى) مشخص شده است. براى مثال، دوره‏هاى آموزش ضمنخدمتْ موجب افزایش مهارت‏هاى حرفه‏اى کارکنان مى‏شود.

         10. «فرضیه غیرجهت‏دار یا دوسویه» فرضیه‏اى است که در آن، اصل رابطه میانمتغیّرها اثبات شده، و سمت‏وسوى آن نامشخص باشد. براى مثال، میزانمسئولیت‏پذیرى کارکنان با رضایتمندى شغلى ایشان رابطه دارد؛ هریک از این دو متغیّرمى‏تواند تابع دیگرى باشد. در مواردى نیز به دلیل ابهام یا عدم مطالعه کافى، از ذکرمقدار اجتناب مى‏شود. براى مثال، میزان التزام کارکنان بیمارستان «الف» به رعایتاخلاق حرفه‏اى با کارکنان بیمارستان «ب» متفاوت به نظر مى‏رسد. (بدیهى است کهتعیین مقدار آن در گرو مطالعات دقیق‏تر است.)

         11. «فرضیه رقیب» قضیه‏اى است که اثبات یا ابطال آن، موضع فرضیه مقابل را تعیینمى‏کند؛ براى مثال، «تلویزیون به دلیل انتقال اطلاعات متنوّع موجب افت تحصیلىدانش‏آموزان مى‏شود» (فرضیه 1) و «تلویزیون به دلیل انتقال اطلاعات متنوّع موجبشکوفایى ذهنى دانش‏آموزان مى‏شود» (فرضیه 2). از این‏رو، ابطال فرضیه اوّل، تأییدفرضیه دوم را نتیجه مى‏دهد؛ البته در صورت انحصار رابطه محتمل میان دو فرضیهاظهارشده. این رابطه ممکن است خطّى یا منحنى، و نیز مثبت یا منفى باشد.

         12. «فرضیه همبستگى» فرضیه‏اى است که در آن، حدود تغییرات یک یا چند متغیّربا حدود تغییرات یک یا چند متغیّر دیگر به هم ارتباط یافته‏اند. محاسبه ضریبهمبستگى براى تأیید یا ردّ این فرضیه به کار گرفته مى‏شود. براى مثال، بینمسئولیت‏پذیرى در سازمان و رضایتمندى شغلى، ارتباط معنادارى وجود دارد؛ در حالىکه بین سطح تحصیلات و مسئولیت‏پذیرى شغلى، رابطه مثبتى وجود ندارد.

         13. «فرضیه واقعى» نوع معمولى فرضیه است که در آن، رابطه بین دو یا چند متغیّر بهصورت یک حکم حدسى بیان مى‏شود. به عبارت دیگر، فرضیه واقعى مفادّ جمله‏اىخبرى در خصوص نحوه ارتباط دو یا چند متغیّر با یکدیگر است. این فرضیات غالبا درمقام آزمون و کاربرى عملى، دستخوش تغییرات ساختارى و مفهومى مى‏شوند.

         14. «فرضیه آمارى» تبدیل فرضیه واقعى به تعاریف و واژگان عملیاتى و آزمون‏پذیراست. به سخن دیگر، فرضیه آمارى یک حکم حدسى است که از فرضیه واقعى استنباطو به زبان آمارى و کمّى بیان شده است.24

        15. «فرضیات مسلّم» فرضیاتى‏اند که در کانون توجه نظریه‏پرداز قرار دارند و بهصورت صریح و قاطع مطرح مى‏شوند.25

        16. «فرضیات کلّى» فرضیات نامشخصى هستند که در بطن فرضیات مسلّم هر نظریهمستترند و نظریات را متأثر مى‏سازند. این فرضیات در کنار نظریات و همراه با آنها عملمى‏کنند؛ این فرضیات را مى‏توان همکاران خاموش نظریه دانست. نظریه‏ها، تا حدّى بهعلّت فرضیات کلّى‏اى که در خود دارند، قبول یا رد مى‏شوند؛ یعنى احتمال بیشترىوجود دارد که نظریه توسط کسانى که معتقد به همان فرضیات کلّى هستند، پذیرفتهشود. فرضیات کلّى، در واقع، سرمایه ذهنى شمرده مى‏شوند، سرمایه‏اى که نظریه‏پردازآن را به ارث برده است؛ بدین معنا که انتقال این گرایش‏ها به نظریه‏پرداز قبل از دانشمندشدن وى صورت مى‏پذیرد، امّا او پس از دانشمند شدن یعنى در ضمن فعالیت علمى نیزاز آنها استفاده مى‏کند. فرضیات کلّى متأثر از فرهنگ یا خرده‏فرهنگ‏هایى هستند که درآنها آمیخته، و به کار برده مى‏شوند.26

        17. «فرضیات جهانى» دسته‏اى از فرضیات کلّى هستند که از بزرگ‏ترین گسترهبرخوردارند و بدون هیچ‏گونه محدودیتى مى‏توانند در همه زمینه‏ها نفوذ کنند. اینفرضیات بسیارى از فرضیات از پیش تعیین‏شده ابتدایى را در مورد جهان ـ و آنچه در آناست ـ شامل مى‏شوند. این نوع فرضیات، به طور کلّى، جهت‏دهنده هستند و مى‏توانندکلّیه تجربیات ناآشنا را بامعنا سازند و فرضیات جزئىِ سطوح پایین‏تر را تحت تأثیر خودقرار دهند. به بیان دیگر، فرضیات جهانى تمایلات و عقایدى هستند که مى‏توان آنها رامتافیزیک یا توهّم و خیال خواند.27

        18. «فرضیات زمینه‏اى» فرضیات کلّى‏اى هستند که داراى کاربرد محدود دربارهجهان و انسان مى‏باشند. در واقع، فرضیات زمینه‏اى همان فرضیات کلّى هستند که درمورد یک زمینه و حیطه خاص و اعضاى آن به کار مى‏روند. براى مثال، این فرض کهانسان موجودى منطقى است یا رفتار او قابل پیش‏بینى نیست، از سنخ فرضیات زمینه‏اىاست. فرضیات زمینه‏اى تاحدودى تحت تأثیر فرضیات جهانى متفکر شکل مى‏گیرند وبه نوبه خود، نظریه‏هاى تدوین‏شده توسط متفکر را شکل مى‏دهند. خصلت اصلىفرضیات زمینه‏اى، تأثیرگذارى این فرضیات در اندیشه و شکل‏دهى به نظریات است. درمباحث منطقى، معمولاً تمایل زیادى براى سرپوش گذاردن و یا آراستن ظاهر فرضیاتزمینه‏اى وجود دارد.28

        19. «فرضیات شایع» فرضیاتى هستند که برخى به دلیل ارتباط زیاد با زندگى روزمرّهو تأیید مکرّر در پرتو شواهد عینى، به اصول مسلّم و خدشه‏ناپذیرى تبدیل شده‏اند وبرخى نیز در ذهنیت عامّه، به مثابه اصولى بدیهى تلقّى مى‏شوند. براى مثال، میان بهرههوشى و پیشرفت تحصیلى، رابطه مستقیم وجود دارد؛ چه اینکه بین مذهبى بودن ومیزان تمایل به ارتکاب جُرم، نسبت معکوس برقرار است.

         ناگفته نماند که فرضیه هر پژوهش به ندرت مى‏تواند همه ابعاد روانى، اجتماعى،فرهنگى، اقتصادى و... واقعیت مورد مطالعه در آن پژوهش را انعکاس دهد و این خودگاه ضرورت تعدّد فرضیات مختلف در هر فعالیت پژوهشى را روشن مى‏سازد. در مقاممقایسه نیز معمولاً فرضیات ساده و تک‏متغیّره بر فرضیات پیچیده و چندمتغیّره ترجیحداده مى‏شوند؛ البته در صورت داشتن قدرت تبیین نسبتا مساوى.

    کارکرد فرضیه

    فرضیه نقش‏هاى مختلفى در فرایند پژوهش ایفا مى‏کند که یکى از مهم‏ترین آنها هدایتتحقیق در مسیر مطلوب و پیش‏بینى نتایج محتمل است. به بیان کوهن، «با انباشتن حقایقعلمى به روش بیکنى، بدون ساختن فرضیه و پیش‏بینى طبیعت، هیچ‏گونه پیشرفتاصیلى در بینش علمى حاصل نمى‏شود. بدون برخوردارى از اندیشه‏اى هدایت‏کننده، مااساسا نمى‏دانیم چه حقایقى را گردآورى کنیم...؛ نمى‏توانیم امور مربوط را از نامربوطبازشناسیم.»29

        به طور خلاصه، مهم‏ترین کارکردهاى فرضیه عبارت‏اند از:

    1. تمرکز دادن به پژوهش: فرضیه سبب مى‏شود که پژوهش روى یک محور مشخص،رویکرد معیّن چارچوب نظرى خاص، اطلاعات ویژه، جهت‏گیرى مشخص، هدفمعیّن، روش‏هاى متناسب، و در نهایت نتایج موردنظر حرکت کند.

    2. جهت دادن به فرایند پژوهش در مسیر نیل به نتایج ثمربخش: بدون فرضیه، تحقیق داراىآغاز، پایان و مسیر مشخصى نخواهد بود. فرضیه قطب‏نمایى است که توالى گام‏هاىبایسته تحقیق در مسیر مطلوب را هدایت خواهد کرد. فرضیه محقّق را از درگیر شدن در«آزمون و خطا»هاى پایان‏ناپذیر بى‏نیاز مى‏کند و او را در خطّ پژوهشى معیّنى به حرکتدرمى‏آورد. از این‏رو، داشتن فرضیه‏هاى مشخص به صرفه‏جویى در وقت و هزینهپژوهش کمک خواهد کرد و امید دست‏یابى به نتایج موردنظر را افزایش خواهد داد. بهبیان دیگر، فرضیه‏ها به محقّق کمک مى‏کنند تا او از بین راه‏هاى متعدّد و محتمل براىرسیدن به مقصد، تنها چند راه را برگزیند که بیش از همه امکان وصول به مقصد دارند.انتخاب راه‏هاى در دسترس، و داراى احتمال بیشتر در رسیدن به هدف، همواره دغدغهپژوهشگران بوده است.

    3. کمک به تعیین روش‏ها، فنون، و ابزارهاى گردآورى داده‏ها، تحلیل و تفسیر یافته‏ها، و تدوینساختار اصلى گزارش تحقیق.

    4. کمک به تعیین منابع و داده‏هاى مربوط و شناسایى و حذف منابع و متغیّرهاى نامربوط: فرضیهبه شناسایى و حذف متغیّرهاى مداخله‏گر و مزاحم کمک مى‏کند. فرضیه پژوهش را برگزاره‏هاى دقیق آزمون‏پذیر متمرکز مى‏کند؛ از این‏رو، به طور طبیعى، متغیّرهاى نامربوطو احیانا اخلالگر از عرصه پژوهش حذف خواهند شد.30

    5. کمک به تبیین روابط، تحلیل و تفسیر داده‏ها، نتیجه‏گیرى مناسب و معقول، و موجّه ساختن نتایجبه دست آمده (به بیان دیگر، یافتن پاسخ‏هاى مناسب براى سؤالات طرح‏شده).31

    6. کمک به شناسایى ابعاد تجربى پژوهش: مسائل و فرضیه‏ها، به دلیل آنکه معمولاً روابطتعمیم‏یافته را بیان مى‏کنند، پژوهشگران را قادر مى‏سازند تا جلوه‏هاى تجربى آشکارىرا که در مسائل و فرضیه موجودند استنباط کنند.32

     

    7. کمک به چینش و رده‏بندى اطلاعات: در هر مطالعه، معمولاً اطلاعات مربوط به هر فرضیهجداگانه دسته‏بندى خواهند شد و در پایان، تحقیق ساختار مناسب خویش را خواهد یافت.

    8. کمّى ساختن متغیّرها: هر فرضیه باید متضمّن مفاهیمى باشد که قابلیت پذیرش تعریفعملیاتى را داشته باشند. از این‏رو، مفاهیم و عبارات کمّیت‏ناپذیر را نمى‏توان در هیئتتألیفى فرضیه جاى داد.33 اینکه نمى‏توان متغیّر را دست‏کارى، مقوله‏بندى، یا اندازه‏گیرى کرد،بدین معناست که براى تجزیه و تحلیل، و آزمون فرضیه، روش کمّى وجود ندارد.

    ویژگى‏هاى کلّى فرضیه مقبول

    فرضیه الزاما با داشتن ویژگى‏هاى خاصّى مقبول خواهد بود؛ اهمّ این ویژگى‏ها عبارت‏اند از:

         الف) فرضیه باید قدرت تبیین حقایق را داشته باشد؛ یعنى به گونه‏اى ساخته شود کهواقعیت مسئله، متغیّر و یا روابط مورد مطالعه را منعکس نماید تا بتوان بر اساس آن،اطلاعات را گردآورى، و تجزیه و تحلیل کرد.

         ب) فرضیه باید بتواند مسئله تحقیق را حل کند؛ یعنى آنچنان با مسئله تحقیق مرتبطباشد که اطلاعات گردآورى‏شده، پس از تجزیه و تحلیل، در جهت پاسخ‏گویى بهسؤالات تحقیق و حلّ مسئله مورد استفاده و استناد واقع شوند.

         ج) فرضیه باید توان حذف حقایق نامرتبط با مسئله تحقیق را داشته باشد؛ یعنى بهشناسایى و کشف حقایقى منجر شود که در چارچوب مسئله تحقیق جاى مى‏گیرند.بنابراین، فرضیه باید از سوق‏یابى روند تحقیق به سمت اطلاعات و یافته‏هاى نامربوطجلوگیرى کند. ضمنا، فرضیه باید به گونه‏اى طراحى و مرزبندى شود که تا حدّ امکان، ازورود به قلمرو سایر فرضیات، و درگیرى با مسائل دیگر، پرهیز کند.

         د) فرضیه باید ساده و قابل فهم باشد و تا حدّ امکان، از اشتمال بر مفاهیم، عبارت، وکلمات مبهم، طولانى، چندپهلو، کنایى، مجاز، و غریب ـ که عادتا موجب بدفهمىمى‏شوند ـ عارى باشد. فرضیه همچنین نباید در بیان واقعیات، و توضیح و تبیین روابطعینى، از مفاهیم ارزشىِ سوگیرانه استفاده کند. از این‏رو، در تدوین فرضیه، جایز نیستکه عباراتى همچون «بهتر است»، «مطلوب است»، «بسیار خوب است»، «ناصواباست»، و «غیرقابل قبول است» به کار گرفته شوند. پژوهشگر همچنین در صورت نیاز بهاستفاده از مفاهیم و اصطلاحات تخصصىِ حوزه شناختى خاص، باید از متون و منابعمرجع استفاده و آن مفاهیم و اصطلاحات را به ویژه براى افراد ناآشنا تعریف کند.34

        ه.) فرضیه باید عارى از همان‏گویى باشد، یعنى نباید از سنخ قضایاى تحلیلى شمردهشود که محمول آنها از تحلیل موضوع به دست مى‏آید. براى مثال، «قو» نباید مرادف با«سیاه نیست» باشد؛ چه در این صورت، «قو سیاه نیست» مرادف با «پرنده غیرسیاه،سیاه نیست» خواهد بود.

         و) فرضیه باید قابلیت آزمون داشته باشد، یعنى باید بتوان مفاهیم و متغیّرهاىطرح‏شده در فرضیه را به تعاریف عملیاتى و کاربردىِ داراى معرّف‏ها و شاخص‏هاىقابل اندازه‏گیرى و سنجش تبدیل نمود؛ در گام بعد نیز باید آنها را در پرتو مشاهدات ورویارویى با حقایق، مورد آزمون قرار داد. گفتنى است که فرضیه بیشتر به صورتمستقیم، و گاه به صورت غیرمستقیم و احیانا معکوس به آزمون گذاشته، و در موردصحت و سقم آن داورى مى‏شود.

         ز) فرضیه نباید با حقایق و قوانین مسلّم و اصول علمى تأییدشده و پذیرفته‏شدهمغایرت داشته باشد.

         ح) ساختار درونى فرضیه باید عارى از تضاد باشد؛ براى مثال، این حکم که «قوپرنده‏اى است که سیاه نیز مى‏تواند باشد»، به روشنى، حاوى تضاد است.

         ط) فرضیه باید عمومى و همگانى باشد؛ براى مثال، حکم به سیاه نبودن قو، در موردهمه قوهاى موجود و ممکن صادق است.

         ى) فرضیه باید کمّیت‏پذیر باشد تا بتوان آن را به صورت کمّى بیان نمود؛ از این‏رو،اگر متغیّرى قابلیت دست‏کارى، مقوله‏بندى، و یا اندازه‏گیرى نداشته باشد، آزمون وتجزیه و تحلیل آن به صورت کمّى غیرممکن خواهد بود.

         ک) فرضیه یا حکم باید ابطال‏پذیر باشد: پیدا شدن یک قوى سیاه مى‏تواند فرضیهتوصیفى (همه قوها سفیدند) را باطل کند.35

        ل) فرضیه باید داراى شکل و ساختار منطقى باشد.36

        شمارى از نویسندگان معیارهاى دیگرى براى تشخیص فرضیه به دست داده‏اند:

    برخى معیارهاى مشخص‏شده در کاربرد فرضیه را مى‏توان چنین برشمرد: 1.فرضیه باید چنان شکل یابد که استنتاج از آن ممکن باشد و نتیجتا بتوان در این‏بارهکه آیا تبیینى براى حقایق موردنظر ارائه مى‏دهد یا نه تصمیم گرفت؛ 2.عبارت‏هایى که به صورت نقطه عزیمت در علم نوین به کار مى‏روند... فرضیه‏اند وپیش از استنتاج نتایج موردنظر از راستى یا ناراستى، احتمال یا عدم احتمال آنهاآگاه نیستیم؛ 3. عبارت‏هاى تجربى، جملگى، فرضیه‏هایى هستند که ممکن است ازطریق حسّى ـ عملى تأیید شده یا بى‏اعتبار شوند.37

    ارتباط فرضیه با سایر مفاهیم

    فرضیه با مجموعه‏اى از مفاهیم ارتباط دارد که در این بخش، به توضیح برخى از اینمفاهیم و نحوه ارتباط آنها با فرضیه پرداخته مى‏شود:

    پرسش و فرضیه: در هر پژوهش تبیینى و تحلیلى، محقّق نخست مسئله خود را به چندسؤال اصلى و فرعى تجزیه مى‏کند و سپس در مقام پاسخ به این سؤالات، فرضیاتى را بهمثابه پاسخ‏هاى موقّت، حدسى، و پیشاتحقیق به دست مى‏دهد. از این‏رو، پرسش‏هاتصریحا یا تقدیرا زمینه‏ساز طرح فرضیات مى‏باشند. فرضیه با پرسش متفاوت است؛ وبه صورت عبارت یا جمله خبرى بیان مى‏شود، از صراحت بیشترى برخوردار است،قابلیت آزمون دارد، ابطال‏پذیر است، متضمّن عنصر پیش‏بینى مى‏باشد، بر نوعى معرفتاجمالى متّکى است، و زیرساخت نظرى دارد. روند پژوهش چنین طراحى شده است کههر مسئله تنها پس از تبدیل به سؤال، و هر سؤال تنها پس از تبدیل به فرضیه پاسخ خواهد یافت.

    فرضیه و پیش‏فرض: پیش‏فرض‏ها مجموعه‏اى از مفروضات، باورها، نگرش‏ها، وارزش‏هایى هستند که عالمان و محقّقان هر علم، آنها را بدون احساس نیاز به اقامه دلیل ودفاع در مقابل خرده‏گیرى‏هاى محتمل منتقدان، مبناى استدلال و سلوک علمى خویشقرار مى‏دهند و با آنها به عنوان اصول مسلّم و بدیهى رفتار مى‏کنند. پیش‏فرض‏ها به دودسته تقسیم مى‏شوند: درستى برخى هرچند نیاز به اثبات دارد، امّا این امر به علمدیگرى ارجاع شده و علم دوم با تکیه بر نتایج حاصل از علم اوّل با آنها برخورد مى‏کند؛امّا درستى بعضى دیگر، با اینکه در هیچ علمى اثبات نمى‏شود، ولى مسلّم انگاشتهمى‏شود. واژه دیگرى که گاه در منابع علمى از آن یاد مى‏شود، واژه «فرض» است؛واژه‏اى که معمولاً معناى لغوى آن موردنظر است. به گفته برخى از روش‏شناسان،«فرض» ناظر به قول یا بیانى است که بدیهى انگاشته مى‏شود یا گوینده چنین انتظارىدارد. فرض گاه بیانگر رابطه دو یا چند مفهوم است؛ رابطه‏اى که بدون دلیل توجیهى یاتجربى، به طور موقّت پذیرفته مى‏شود. براى مثال، جمله «این کتاب، یک کیلوگرم وزندارد»، به طور مستتر، حاوى عبارتِ «فرض کنید» است: گوینده انتظار دارد موقّتا ادّعاىاو پذیرفته شود تا او بتواند با تکیه بر آن، منظور خویش را بیان کند. در هر حال، اگرچهممکن است در مواردى فرض و فرضیه به جاى دیگرى به کار روند، امّا قلمرو معنایىآنها با یکدیگر متفاوت است.

    فرضیه و حدس ساده: فرضیه بیانى نسبتا سنجیده است که تصریحا یا تلویحا از یک ساختارنظرى و چارچوب فکرى استنتاج شده است؛ در حالى که حدس، گمان یا گمانه‏زنىساده از این ویژگى برخوردار نیست. به بیان دیگر، فرضیه حدسِ داراى زیرساختنظرى است و با نظریه مذکور، ارتباط مفهومى و منطقى محکمى دارد؛ ارتباطى که ازطریق فرایند قیاسى، کشف‏شدنى است. فرضیه‏ها، در حقیقت، از بسط منطقى کلّیتموجود در یک نظریه استنتاج مى‏شوند. فرضیه، علاوه بر مبناى نظرى، همواره پایه‏اىدر مشهودات یا همان طبیعت دارد.38 براى مثال، یکى از نظریه‏هاى موجود درجامعه‏شناسى این است که آگاهى یا شعور اجتماعى افراد محصول تجارب عینى، پایگاهاجتماعى، و موقعیت طبقاتى آنان است. در رابطه با این نظریه، مى‏توان فرض کرد کهموقعیت اقتصادى افراد، عقاید و رفتار سیاسى آنان را تعیین مى‏کند. حال، اگر درمطالعات عینى ثابت شود که موقعیت اقتصادى عامل تعیین‏کننده بینش و رفتار سیاسىاست، نظریه اصلى که این فرضیه از آن استنتاج شده است، معتبر شناخته مى‏شود. لازمبه ذکر است که فرضیه تا زمانى که به طور مکرّر مورد تجربه عملى روشمند قرار نگیرد،و شواهد و منابع مختلفْ آن را تأیید نکند، فاقد اعتبار علمى است.

    فرضیه و نظریه: همان‏گونه که پیشتر بیان شد، فرضیه «حدسى» آزمایشى درباره چیستىپدیده‏ها، تغییر آنها یا نحوه ارتباط یک‏سویه و متقابل رویدادها است. فرضیه و نظریه درویژگىِ ذهنى بودن و فرضى بودن مشترک‏اند؛ هرچند گستره و قلمرو شمول متفاوتىدارند. فرضیه در مقایسه با نظریه، از قلمرو مفهومى نسبتا محدودترى برخوردار است.فرضیه یا نظامى از فرضیه‏ها، در صورت برخوردارى از ویژگى‏هاى خاص، واجد منزلت«نظریه علمى» خواهند شد. از نظر ابطال‏گرایان، چنانچه فرضیه‏اى بخواهد جزء معرفتعلمى محسوب شود، باید ابطال‏پذیر باشد. به بیان دیگر، همبستگى درونى فرضیه‏هاىنظرى ـ که در مشاهده همبستگى بین پدیده‏ها راهنماى پژوهشگران است ـ نظریه نامیدهمى‏شود. فرضیه‏ها از طریق ارتباط منطقى موجود میان مفاهیم نظرى، تدوین مى‏شوند.نظریه ممکن است خیلى وسیع و گسترده باشد، یا از تعدادى فرضیه به هم‏پیوسته کهداراى ارتباط درونى هستند، تشکیل شود. از این‏رو، فرضیه به مثابه حدس منطقىقاعدتا باید از یک نظریه استنتاج شده باشد؛ فرضیه استنتاجى را گاه فرضیه «جوهرى»نام نهاده‏اند. «فرضیه جوهرى استلزام منطقى نظریه‏اى است که فراگیرتر از خود فرضیهاست. از این‏رو، در شرایط مطلوب، تأیید تجربى فرضیه جوهرى بر اعتمادمان بهسودمندى نظریه کلّى‏تر در کمک به درک رویدادهاى خاص و پیش‏بینى وقوع آنهامى‏افزاید.»39 براى مثال، این فرضیه روان‏شناختى که نظارت تنبیهى بیش از نظارتتشویقى موجب پرخاشگرى مى‏شود، از یک نظریه کلان ناظر به نسبت میان تنبیه وپرخاشگرى استنتاج شده است. فرضیه گاه به قرینه تقابل ممکن است از یک نظریهنقیض استنتاج شود و بالطبع ابطال آن مى‏تواند موضع نظریه مذکور را تقویت کند.فرضیه‏هاى آزمون‏شده در جریان مطالعات اکتشافى گاه به نظریه تبدیل شده و با خود،فرضیه‏هاى دیگرى را مطرح مى‏سازند که باید با انجام تحقیقات دیگرى آزمون شوند.همان‏گونه که گفته شد، فرضیه‏ها مستقیما از کلّیاتى نتیجه مى‏شوند که در نظریه تثبیتشده‏اند، زمانى از یک نظریه مى‏توان فرضیه‏سازى کرد که نظریه مذکور براى حلّ یکمسئله خاصّ نظرى یا تجربى مورد استناد واقع شود؛ براى مثال، دورکیم ـ هنگام طرحفرضیاتى درباره خودکشى ـ نظریه‏اى کلّى در مورد همبستگى اجتماعى و تعلّق مذهبىدر ذهن داشت. او پیش‏بینى مى‏کرد که بین نرخ خودکشى و وابستگى مذهبى رابطهوجود دارد. این فرضیه از نظریه‏اى بسیار گسترده‏تر و بالقوّه مهم‏تر در مورد رابطه بینانسجام اجتماعى و فردیت استنتاج شده بود. تأیید فرضیه دورکیم نشان داد که آن طرحنظرى که این فرضیه‏ها از آن مشتق شده‏اند، نیز معتبر است.40

        لازم به ذکر است که از یک نظریه، مى‏توان بیش از یک فرضیه استنتاج نمود. تعدّد وتنوّع فرضیه‏هایى که از یک نظریه به دست مى‏آید، نمایانگر میزان شایستگى و اعتبارعلمى آن نظریه است. هرگونه ارتباط میان نظریه و فرضیه مستلزم جریان قیاسى واستنتاجى است. فرایند قیاسى عبارت است از: سیر از احکامى کلّى در سطح بالا، واستنتاج قضایا یا فرضیه‏هاى خاصّى در سطوح پایین (با رعایت ضوابط منطقى). البته،همه فرضیات استنتاج‏شده از یک نظریه ارزش و اعتبار یکسانى ندارند. نظریه‏ها غالبافرضیه‏هاى متنوّعى به دست مى‏دهند که بعضى از آنها درست (قابل اثبات و تأییدتجربى)، و برخى نادرست (قابل ابطال تجربى) هستند. فرضیات ابطال‏شده هموارهمعیارى براى ایجاد تغییرات لازم در نظریه شمرده مى‏شوند. بار دیگر تأکید مى‏شود کهنظریه، معادل فرضیه نیست؛ اگرچه بعضى از پوزیتیویست‏ها (مثبت‏گرایان/تحصّل‏گرایان) مایل‏اند تا نظریه را به سطح فرضیه تقلیل دهند و آن را ابزار تحقیق تجربىبه شمار آورند. نظریه جهت‏دهنده فرضیات است؛ و همان‏گونه که قبلاً بیان شد، هموارهامکان اخذ فرضیه از نظریه و تبدیل فرضیات به نظریه وجود دارد، ولى یکسان انگاشتنآنها بى‏وجه است. گفتنى است که ارتباط میان نظریه‏ها و فرضیه‏ها آنچنان وثیق و درهمتنیده است که منطقا تشخیص تقدّم و تأخّر آنها غیرممکن است. و بالاخره اینکه فرضیهممکن است به لحاظ منطقى صحیح، و به لحاظ تجربى باطل باشد. سردرگمى محقّق ازتأیید فرضیه‏اش بیش از سردرگمى وى در زمانى است که فرضیه‏اش تأیید نشده باشد.ادّعاى غلط بودن نظریه، زمانى که فرضیه غلطى ارائه دهد، بسیار ساده‏تر و کم‏خطرتر ازتصمیم‏گیرى درباره درست بودن آن نظریه در زمانى است که فرضیه درستى ارائه دهد.تأیید کاذب فرضیه‏ها مى‏تواند از مشاهده غلط، تصادف، عوامل مداخله‏کننده و غیرهنتیجه شده باشد. از سوى دیگر، همواره نمى‏توان با قاطعیت ادّعا کرد که نظریه درستهمیشه مى‏تواند فرضیه‏هاى درست‏تر تولید کند.41

    فرضیه و قانون: این تصوّر که فرضیه‏ها، نظریه‏ها، و قوانین هویّت‏هایى کاملاً مستقل ومجزّاى از یکدیگرند، تصوّرى ساده و مهجور است. تعدّد مفهومى و نظرى آنها به معناىتعدّد و تمایز قاطع منطقى آنها نیست. از نظر فلسفه علم، هرگاه یک فرضیه با تجربیاتمکرّرْ در موقعیت‏هاى متفاوت آزمون و تأیید شود، مى‏تواند به سطح یک قانون علمىارتقا یابد. به بیان دیگر، محقّقانى که یک فرضیه را در تمام اشکال و صور آن مى‏شناسندو با آن کار مى‏کنند و از صدق پیش‏بینى‏هاى آن اطمینان کافى دارند، خود را ملزم بهآزمون مجدّد آن نمى‏بینند. این فرضیه معمولاً به عنوان «اصل» تلقّى، و از آن فرضیه‏هاىجدیدى استنتاج خواهد شد؛ چنین فرضیه‏اى نقش «قانون» را ایفا خواهد کرد.42 باربوردر ارتباط میان قوانین و فرضیات مؤیّد از طریق مشاهدات مکرّر مى‏نویسد:

    قوانین عبارت از تضایف یا همبستگى‏هاى بین دو مفهوم یا بیشتر است که ارتباطنزدیک‏ترى با مشهودات دارند، و در واقع، نمایانگر نظم و نسق دستگاهمندتجربه‏ها، و کوششى در جهت توصیف مشاهدات بر وفق انگاره‏هاى منظّم‏اند.43

    تنها وجه تمایز میان فرضیه و قانون مربوط به تعیین نوع رابطه منطقى و درجه وضوح وتأییدى است که در بیان این رابطه ابراز شده است. اگر این رابطه به صورت روشن ومنطقى توسط نظریه بیان گردد، یک فرضیه علمى تلقّى مى‏شود و چنانچه این رابطه باتعداد بى‏شمارى از واقعیات و امور بدیهى در موارد مکرّر و تحت شرایط مختلف تأییدگردد، سزاوار اطلاق نام «قانون» خواهد بود.

         برخى از فیلسوفان علم، در بیان تفاوت میان نظریه و قانون، بر این باورند که:قانون‏هاى تجربى مؤلّف از تصوّراتى هستند که یا مطابق خارجى و مشاهده‏پذیر دارند ویا قابل تعریف عملى مى‏باشند؛ در حالى که در تئورى‏ها، لااقل پاره‏اى از تصوّرات نهمطابقت خارجى دارند و نه تعریف عملى مى‏پذیرند. برحسب شیوه‏هاى تجربى معمولدر علوم، قانون‏هاى تجربى مستقیما و بى‏مدد تئورى‏ها قابل درک‏اند و از نظرمعرفت‏شناسى، صدق و کذبشان مقدّم بر صدق و کذب تئورى‏هاست؛ چراکه معانىتصوّرات موجود در آنها، به نحو صریح یا مضمر، اشارت به اعمالى تجربى دارند که بهمدد آن اعمال، مى‏توان آن قوانین را مستقیما تأیید و یا ابطال نمود؛ امّا براى تصوّراتتئوریک، گویى شیوه آشکار و مقبولى وجود ندارد که مطابقت آنها را نشان دهد.44 بهبیان دیگر، نظریه‏ها همان طرح و تعبیه‏هاى مفهومى تعمیم‏یافته و تلفیق‏یافته‏اى هستند کهقوانین را مى‏توان از آنها بیرون کشید. نظریه‏ها ـ در قیاس با قوانین ـ از مشاهده مستقیمدورترند، شمول بیشترى دارند، و رشته بزرگ‏ترى از پدیده‏ها را با کلّیت بیشتر به هم ربطمى‏دهند. نظریه به گونه‏اى ساخته و پرداخته مى‏شود که دربردارنده قوانین شناخته‏شدهپیشین باشد تا بتوان قوانین قبلى در همان زمینه را از آن استنتاج کرد؛ ولى نظریه هرگزبازگوکننده صرف قوانین پیشین نیست و غالبا به کشف قوانین تازه مى‏انجامد.45

    نتیجه‏گیرى

    ـ فرضیه یکى از سازه‏هاى معرفتى در هر مطالعه علمى است؛ تقریبا همه مطالعات، بهاستثناى مطالعات توصیفى و اکتشافى، به نوعى حاوى فرضیات تصریحى یا تلویحى‏اند.

         ـ فرضیه حدس منطقى و پاسخى موقّت به سؤالات تحقیق است که صحت و سقم آندر پرتو مشاهدات و مطالعات روشمند به اثبات خواهد رسید.

         ـ فرضیه صرفا با داشتن ویژگى‏هاى خاصّى مقبول خواهد بود؛ از جمله: مغایرتنداشتن با حقایق و قوانین مسلّم علمى، داشتن قدرت تبیین روابط، دادن پاسخ به مسئلهتحقیق، آزمون‏پذیرى، و ابطال‏پذیرى.

         ـ فرضیات به اعتبارات مختلف، به گونه‏هاى متعدّدى تقسیم شده‏اند که هریکویژگى‏هاى خاصّى دارند.

         ـ فرضیه مقبول، نقش‏هاى گوناگونى در فرایند پژوهش ایفا مى‏کند؛ از جمله: هدایتفرایند پژوهش به سمت‏وسوى درست و نهایتا دست‏یابى به نتایج موردنظر، کمک بهتعیین روش‏ها و فنون گردآورى و تحلیل داده‏ها، کمک به تعیین منابع و داده‏هاى مربوطو حذف منابع و متغیّرهاى نامربوط از چرخه مطالعه، و کمک به تحلیل و تفسیر داده‏ها.

     

    ···  منابع

    ـ اتسلندر، پتر، روش‏هاى تجربى تحقیق اجتماعى، ترجمه بیژن کاظم‏زاده، مشهد، معاونت فرهنگى آستان قدسرضوى، 1371.

    ـ ازکیا، مصطفى و دربان‏آستانه، علیرضا، روش‏هاى کاربردى تحقیق، تهران، کیهان، 1382.

    ـ اسکیدمور، ویلیام، تفکر نظرى در جامعه‏شناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، سفیر، 1372.

    ـ باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1374.

    ـ بلیکى، نورمن، طراحى پژوهش‏هاى اجتماعى، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نى، 1384.

    ـ بیکر، ترز ال.، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ترجمه هوشنگ نایبى، تهران، روش، 1377.

    ـ توسّلى، غلامعبّاس، نظریه‏هاى جامعه‏شناسى، تهران، سمت، 1369.

    ـ چالمرز، آلن اف، چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، تهران، سمت، 1382.

    ـ حافظ‏نیا، محمّدرضا، مقدّمه‏اى بر روش تحقیق در علوم انسانى، تهران، سمت، 1381.

    ـ دوورژه، موریس، روش‏هاى علوم اجتماعى، ترجمه خسرو اسدى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1366.

    ـ ساروخانى، باقر، روش‏هاى تحقیق در علوم اجتماعى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372.

    ـ سروش، عبدالکریم، درس‏هایى در فلسفه علم‏الاجتماع، تهران، نى، چ دوم، 1376.

    ـ کرلینجر، فرد ان.، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر نجفى زند، تهران، آواىنور، 1374.

    ـ کیوى، ریموند و کامپنهود، لوک وان، روش تحقیق در علوم اجتماعى، ترجمه عبدالحسین نیک‏گهر، تهران،فرهنگ معاصر، 1370.

    ـ گولد، جولیوس و کولب، ویلیام ل.، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه جمعى از مترجمان، تهران، مازیار، 1376.

    ـ گولدنر، الوین، بحران جامعه‏شناسى غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران، شرکت سهامى انتشار، چ دوم، 1373.

    ـ مولر، جى. اچ و دیگران، استدلال آمارى در جامعه‏شناسى، ترجمه هوشنگ نایبى، تهران، نى، 1378.

    ـ نچمیاس، دیوید و فرانکفورد، چاوا، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ترجمه فاضل لاریجانى و رضافاضلى، تهران، سروش، 1381.

    ـ والش، دبلیو . اچ.، مقدّمه‏اى بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایى طباطبائى، تهران، امیرکبیر، 1363.

    ـ ویمر، راجردى و دومینیک، جوزف آر.، تحقیق در رسانه‏هاى جمعى، ترجمه کاووس سیدامامى، تهران،سروش، 1384.

    ـ هسه، مارى، «قانون‏ها و تئورى‏ها»، در: علم‏شناسى فلسفى (مجموعه مقالات)، انتخاب و ترجمه عبدالکریمسروش، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372.

    ـ هومن، حیدرعلى، پایه‏هاى پژوهش در علوم رفتارى، بى‏جا، تهران، چ سوم، 1370.

    ـ ـــــ ، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، تهران، پارسا، چ دوم، 1374.

    - Cohen, M., A Preface to Logic, New York, Meridian, 1956.


    ···  پى‏نوشت‏ها

    * دانشجوى دکترى ارتباطات، دانشگاه امام صادق علیه‏السلام. sharafoddin@gmail.com

    ** استاد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 18/8/88 ـ پذیرش: 12/11/88.

    1ـ نورمن بلیکى، طراحى پژوهش‏هاى اجتماعى، ترجمه حسن چاوشیان، ص 98.

    2ـ باقر ساروخانى، روش‏هاى تحقیق در علوم اجتماعى، ص 103.

    3ـ به نقل از: حیدرعلى هومن، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، ص 83.

    4ـ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهى، ص 198.

    5ـ آلن الف چالمرز، چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، ص 38و46.

    6ـ حیدرعلى هومن، پایه‏هاى پژوهش در علوم رفتارى، ص 43.

    7ـ دیوید نچمیاس و چاوا فرانکفورد، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ترجمه فاضل لاریجانى و رضا فاضلى، ص 92.

    8ـ راجردى ویمر و جوزف آر. دومینیک، تحقیق در رسانه‏هاى جمعى، ترجمه کاووس سیدامامى، ص 48.

    9ـ ریموند کیوى و لوک وان کامپنهود، روش تحقیق در علوم اجتماعى، ترجمه عبدالحسین نیک‏گهر، ص103و112.

    10ـ پتر اتسلندر، روش‏هاى تجربى تحقیق اجتماعى، ترجمه بیژن کاظم‏زاده، ص 25.

    11ـ موریس دوورژه، روش‏هاى علوم اجتماعى، ترجمه خسرو اسدى، ص 292.

    12ـ دبلیو. اچ. والش، مقدّمه‏اى بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایى طباطبائى، ص 85.

    13ـ عبدالکریم سروش، درس‏هایى در فلسفه علم‏الاجتماع، ص 254.

    14ـ ر.ک: دیوید نچمیاس و چاوا فرانکفورد، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ص 96.

    15ـ به نقل از: نورمن بلیکى، طراحى پژوهش‏هاى اجتماعى، ص 142.

    16ـ همان، ص 98.

    17ـ ترز ال. بیکر، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ترجمه هوشنگ نایبى، ص 110.

    18ـ دیوید نچمیاس و چاوا فرانکفورد، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ص 93.

    19ـ موریس دوورژه، روش‏هاى علوم اجتماعى، ص 292.

    20ـ والاس به نقل از: ترز ال. بیکر، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ص 71.

    21ـ همان.

    22ـ همان، ص 72.

    23ـ فرد ان. کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ترجمه حسن پاشا شریفى و جعفر نجفى زند، ص 53.

    24ـ مصطفى ازکیا و علیرضا دربان‏آستانه، روش‏هاى کاربردى تحقیق، ص 180.

    25ـ الوین گولدنر، بحران جامعه‏شناسى غرب، ترجمه فریده ممتاز، ص 47.

    26ـ همان، ص 47و48؛ 51و52.

    27ـ همان، ص 49.

    28ـ همان، ص 49 و 53.

    291. M. Cohen, A Preface to Logic, p. 148.

    30ـ ر.ک: محمّدرضا حافظ‏نیا، مقدّمه‏اى بر روش تحقیق در علوم انسانى، ص 92.

    31ـ همان.

    32ـ فرد ان. کرلینجر، مبانى پژوهش در علوم رفتارى، ص 47.

    33ـ راجردى ویمر و جوزف آر. دومینیک، تحقیق در رسانه‏هاى جمعى، ص 454.

    34ـ محمّدرضا حافظ‏نیا، مقدّمه‏اى بر روش تحقیق در علوم انسانى، ص 96 / دیوید نچمیاس و چاوافرانکفورد، روش‏هاى پژوهش در علوم اجتماعى، ص 93.

    35ـ پتر اتسلندر، روش‏هاى تجربى تحقیق اجتماعى، ص 26 / جى. اچ مولر و دیگران، استدلال آمارى درجامعه‏شناسى، ترجمه هوشنگ نایبى، ص 452.

    36ـ راجردى ویمر و جوزف آر. دومینیک، تحقیق در رسانه‏هاى جمعى، ص 455.

    37ـ جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه جمعى از مترجمان، ص 626.

    38ـ حیدرعلى هومن، شناخت روش علمى در علوم رفتارى، ص 63.

    39ـ جى. اچ مولر و دیگران، استدلال آمارى در جامعه‏شناسى، ص 452.

    40ـ ویلیام اسکیدمور، تفکر نظرى در جامعه‏شناسى، ترجمه جمعى از مترجمان، ص 8و9.

    41ـ همان، ص 69.

    42ـ همان، ص 9 / غلامعبّاس توسلى، نظریه‏هاى جامعه‏شناسى، ص 32.

    43ـ ایان باربور، علم و دین، ص 172.

    44ـ مارى هسه، «قانون‏ها و تئورى‏ها»، در: علم‏شناسى فلسفى مجموعه مقالات، انتخاب و ترجمه عبدالکریم سروش، ص 16.

    45ـ ایان باربور، علم و دین، ص 173.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین، رجبی، محمود.(1388) مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى/ سیدحسین شرف‏الدین ـ محمود رجبى. فصلنامه معرفت فلسفی، 7(2)، 151-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحسین شرف الدین؛ محمود رجبی."مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى/ سیدحسین شرف‏الدین ـ محمود رجبى". فصلنامه معرفت فلسفی، 7، 2، 1388، 151-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین، رجبی، محمود.(1388) 'مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى/ سیدحسین شرف‏الدین ـ محمود رجبى'، فصلنامه معرفت فلسفی، 7(2), pp. 151-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شرف الدین، سیدحسین، رجبی، محمود. مرورى بر ویژگى‏هاى فرضیه و نقش آن در مطالعات تجربى/ سیدحسین شرف‏الدین ـ محمود رجبى. معرفت فلسفی، 7, 1388؛ 7(2): 151-