آزمون اعتبار براى منطق ربط KR
در منطق سینوى، «شرطى متّصل لزومى» مهمترین قسم از اقسام شرطى به شمار مىآید. نزدیکترین ادات شرطى به شرطى لزومى، در منطق جدید، «استلزام ربطى» است. بخشى از منطق جدید که به «استلزام ربطى» مىپردازد، «منطق ربط» نام دارد. میان منطقدانان ربط، نزاعى هست که آیا پذیرش یک تناقض، مستلزم هر گزاره دلخواهى است؟ به دیگر سخن، آیا یک گزاره متناقض با هر گزاره دلخواهى مرتبط است؟ پاسخ مثبت به این سؤال، به منطقى به نام KR و پاسخ منفى به آن به منطقى به نام R مىانجامد. منطق KR، نسبت به منطق R، سمانتیک سادهتر و شهودىترى دارد. با این حال، تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلالها در نظامها و سمانتیکهاى گوناگون منطق ربط (حتى در KR) کارى دشوار است که در ادبیات منطق ربط، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، با الهام از یک روش ارزشدهى به نام «آزمون اعتبار» که هیوز و کرسول در منطق موجّهات معرفى کردهاند، یک «آزمون اعتبار» براى منطق KRطرّاحى کرده و کاربرد آن را در چند مثال نشان دادهایم.
Article data in English (انگلیسی)
* برای مشاهده بهتر این مقاله، نسخه pdf آن را در پایین مقاله مشاهده فرمایید.
سال نهم، شماره اول، پاییز 1390، 39ـ71
اسداللّه فلاحى*
چکیده
در منطق سینوى، «شرطى متّصل لزومى» مهمترین قسم از اقسام شرطى به شمار مىآید. نزدیکترین ادات شرطى به شرطى لزومى، در منطق جدید، «استلزام ربطى» است. بخشى از منطق جدید که به «استلزام ربطى» مىپردازد، «منطق ربط» نام دارد. میان منطقدانان ربط، نزاعى هست که آیا پذیرش یک تناقض، مستلزم هر گزاره دلخواهى است؟ به دیگر سخن، آیا یک گزاره متناقض با هر گزاره دلخواهى مرتبط است؟ پاسخ مثبت به این سؤال، به منطقى به نام KR و پاسخ منفى به آن به منطقى به نام R مىانجامد. منطق KR، نسبت به منطق R، سمانتیک سادهتر و شهودىترى دارد. با این حال، تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلالها در نظامها و سمانتیکهاى گوناگون منطق ربط (حتى در KR) کارى دشوار است که در ادبیات منطق ربط، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، با الهام از یک روش ارزشدهى به نام «آزمون اعتبار» که هیوز و کرسول در منطق موجّهات معرفى کردهاند، یک «آزمون اعتبار» براى منطق KRطرّاحى کرده و کاربرد آن را در چند مثال نشان دادهایم.
کلیدواژهها: شرطى لزومى، منطق ربط، R، KR، آزمون اعتبار.
مقدّمه
در منطقهاى قدیم و جدید، ادات شرطى به گونههاى مختلف تقسیم شدهاند. براى نمونه، در منطق سینوى، شرطى متّصل به دو نوع «لزومى» و «اتّفاقى» تقسیم مىگردد؛ متّصل اتّفاقى نیز خود به به دو قسم «اتّفاقى خاص» و «اتّفاقى عام» تفسیر مىشود.1 این در حالى است که در منطق جدید، اقسام زیر براى ادات شرطى شناسایى شده است: «استلزام مادّى»، «استلزام اکید»، «استلزام ربطى»، «استلزام استنتاجى»، «استلزام شهودى»، «شرطى خلاف واقع»، و... .2
تطبیق اقسام شرطى در منطق سینوى با اقسام شرطى در منطق جدید کار چندان سادهاى نیست و به آگاهى دقیق از ویژگىهاى هریک از اقسام شرطى در هریک از این دو منطق نیازمند است.3 از میان شرطىهاى منطق سینوى، بىگمان، «متّصل لزومى» اهمیت بیشترى دارد. متّصل لزومى، غیر از استلزام مادّى، با شرطىهاى دیگر در منطق جدید قابل تطبیق است؛ از اینرو، با شناخت دقیق هریک از این شرطىها، امکان مقایسه و تطبیق آنها با متّصل لزومى فراهم مىآید. در این مقاله، از میان شرطىهاى گوناگونى که در منطق جدید معرفى شده است، تنها به «استلزام ربطى» و دو تفسیر مهم از آن مىپردازیم.
مجموعه نظامهاى منطقى که تفسیرهاى گوناگون از «استلزام ربطى» را صورتبندى مىکنند، با عنوان کلّى «منطق ربط»4 یا «منطق ربطى»5 شناخته مىشوند.6 ایننظامها بسیارند و مهمترین آنها منطق ربط Rاست که سایر نظامها در ارتباط با آن و در سایه آن شناخته مىشوند. نام این نظامها در منطق ربط فرعى بودن آنها را نسبت به منطق Rبه خوبى نشان مىدهد: CR، KR، RM، RM3، PWR، R+، R£، Rfde، R و... .7 در این مقاله، تنها به نظام KRمىپردازیم و با بیان تفاوت اصلى آن با منطق ربط R، روشى براى تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلالها در KRطرّاحى مىکنیم.
آزمون اعتبار
روشهاى تعیین اعتبار و عدم اعتبار را «آزمون اعتبار» یا «اعتبارسنجى»8 مىنامند.براى منطق گزارهها و منطق محمولها، روشهاى گوناگونى به منظور اعتبارسنجى طرّاحى شده است که شناختهشدهترین آنها عبارتاند از:9 استفاده از جدولهاى ارزش،10 روشهاى نمودارى،11 صورت نرمال،12 و ارزشدهى.13
از میان روشهاى گوناگون براى «آزمون اعتبار»، روش ارزشدهى سریعترین و سادهترین روش است. لطفاللّه نبوى صورت بسیار سادهاى از این روش را براى منطق جملههاى کلاسیک در کتاب مبانى منطق جدید آورده است.14 جى. اى. هیوز و ماکس کرسوِل روش ارزشدهى را با کامیابى به منطق موجّهات گسترش داده و آن را معرفى کردهاند.15 نگارنده نیز در پایاننامه کارشناسى ارشد خود، معرفى این روش را بهفارسى برگردانده است.16
از آنجا که تا زمان نگارش این مقاله نتوانستیم روش ارزشدهى را در ادبیات منطق ربط بیابیم، تلاش کردهایم تا روش هیوز و کرسول را به منطق ربط گسترش دهیم. این کار اصولاً باید در مورد منطق ربط Rانجام گیرد؛ امّا گسترش روش ارزشدهى به این منطق پیچیدگىهایى دارد که پرداختن به آن را دشوار مىسازد. این در حالى است که تعمیم روش هیوز و کرسول به منطق ربط KR(که در مقدّمه معرفى کردیم) بسیار آسانتر است. به همین سبب، در این مقاله، فقط از طرّاحى روش ارزشدهى براى منطق KR سخن مىگوییم و گسترش آن به منطق Rرا در مقاله دیگرى بررسى مىکنیم. در ادامه، نخست، معرفى کوتاهى از نظام اصل موضوعى براى منطق ربط KRو سمانتیک آن به دست مىدهیم؛ سپس، به آزمون اعتبارى که براى آن طرّاحى کردهایم، مىپردازیم.
منطق ربط KR
منطق KRاز افزودن اصل موضوع «از تناقض»، B(A~A) یا شکل قاعدهاى آن به منطق Rبه دست مىآید:
A Ù ~A |
از تناقض (EFQ) |
B |
درباره اصلموضوع و قاعده «از تناقض» سخن خواهیم گفت؛ امّا پیش از آن، باید منطق Rرا معرفى کنیم. نبوى در کتاب مبانى منطق فلسفى نظام اصل موضوعى و دستگاه استنتاج طبیعى براى منطق Rرا به تفصیل معرفى کرده است.17 ما در اینجا، براى اختصار، تنها نظام اصل موضوعى منطق Rرا معرفى مىکنیم:
قواعد منطق R
چنانکه گفتیم، افزودن اصل موضوع «از تناقض» (EFQ) به منطق Rما را به منطق KRمىرساند:
قاعدة وضع مقدّم |
⊢A→B , ⊢A Þ ⊢ B |
MP |
قاعدة پیوند |
⊢A , ⊢B Þ ⊢A Ù B |
Ad |
اصول موضوعة منطق R:
همانی |
A → A |
I |
اظهار |
A → ((A → B) → B) |
C* |
تعدّی (پسوند) |
(A → B) → ((B → C) → (A → C)) |
B¢ |
انقباض |
(A → (A → B)) → (A → B) |
W |
حذف عاطف |
(A Ù B) → A (A Ù B) → B |
ÙE |
معرفی عاطف |
[(A → B) Ù (A → C)] → [A → (B Ù C)] |
ÙI |
حذف فاصل |
[(A → C) Ù (B → C)] → [(A Ú B) → C] |
ÚE |
معرفی فاصل |
A → (A Ú B) B → (A Ú B) |
ÚI |
پخش ضعیف |
(A Ù (B Ú C)) → ((A Ù B) Ú C) |
Dis |
حذف نقض مضاعف |
~ ~A → A |
DNE |
معرفی نقض مضاعف |
A → ~ ~ A |
DNI |
عکس نقیض |
(A → B) → (~ B → ~ A) |
CON |
چنان که گفتیم، افزودن اصل موضوع «از تناقض»، EFQ، به منطق R ما را به منطق KR می رساند:
از تناقض |
(AÙ~A)→B |
EFQ |
اصل یا قاعده «از تناقض» مىگوید: از هر تناقض، مىتوان گزاره دلخواه را نتیجه گرفت. این ادّعا با شهودهاى ما سازگار نیست؛ از اینرو، منطقدانانِ ربط از پذیرش آن سر باز زدهاند. امّا انکار این اصل سبب شده است که در منطق ربط R، یک اصل و قاعده بسیار شهودى به نام «قیاس انفصالى» از دست برود:
AÚB ~A |
قاعدة «قیاس انفصالی» |
[(AÚB) Ù ~A] → B |
اصل «قیاس انفصالی» |
B |
همین مسئله موجب شده است که مخالفان منطق ربط انتقادات بسیارى را به منطق R وارد سازند.18 منطقدانان ربط پاسخهاى بسیارى به این ایرادها دادهاند.19 یکى از این پاسخها مىتواند این باشد که اصل یا قاعده «قیاس انفصالى» را به منطق Rبیفزاییم. افزودن این قاعده سبب مىشود اصل یا قاعده «از تناقض» اثبات شود و منطق KRبه دست آید. بنابراین، منطق KRمىتواند پاسخى باشد به انتقادات سهمگینى که به نامعتبر بودن قیاس انفصالى در منطق Rوارد شده است. درباره نقاط قوّت و ضعف این پاسخ مىتوان سخن گفت؛ امّا در این مقاله، ترجیح مىدهیم تنها به یکى از نقاط قوّت آن اشاره کنیم: منطق KR، سمانتیک سادهتر و شهودىترى نسبت به منطق Rدارد و آزمون اعتبار ما براى آن آسانتر از آزمون اعتبار منطق Rاست.
سمانتیک منطق KR
سمانتیک منطق ربط صورتبندىهاى گوناگون دارد که در اینجا، صورتبندى گریم پریست و ریچارد سیلوان را ارائه مىکنیم که سادهترین صورتبندى از سمانتیک منطق ربط است. در این صورتبندى، که در سال 1992 به دست داده شده،20 «ساختار» سهتایى مرتّب <W, g ,R>، و «مدل» چهارتایى مرتّب <W, g, R, V>است:
F = <W,g,R>
M = <W,g,R,V>
F ساختارى است که از W، g و R ساخته مىشود: Wمجموعه جهانهاى ممکن (نرمال و غیرنرمال) است، g«تنها جهان نرمال» مىباشد و Rیک رابطه دسترسپذیرىِ «سهموضعى» روى جهانهاست. Mنیز مدل یا الگوست که از افزودن تابع ارزشدهى V به ساختار، به دست مىآید.
در این سمانتیک، شرایط صدق اداتهاى «ناقض»، «عاطف»، و «فاصل»، و سورهاى کلّى و جزئى به صورت کلاسیک باقى مىماند؛ امّا شرط صدق «استلزام ربطى» به صورت زیر تغییر مىکند:
شرایط صدق شرطى در سمانتیک منطق KR
در جهان نرمال g : |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
ات ا |
⊨g (A → B) |
در جهان غیرنرمال w : |
"x"y [Rwxy É (⊨x A É ⊨y B)] |
ات ا |
⊨W (A → B) |
چنانکه دیده مىشود، شرط صدق «استلزام ربطى» در جهان نرمال g، دقیقا شبیه شرط صدق «استلزام اکید» در جهانهاى سمانتیک منطق S5است.21
سمانتیک KR، شرایط ساختار بسیار شبیه شرایط ساختار در سمانتیک S5است:
شرایط ساختار در سمانتیک منطق KR
شرط g : |
این همانی |
Rgab º (a=b) |
||
انعکاس |
Raaa |
بازتابی |
||
شرایط R : |
تقارن |
Rabc º Rbac º Racb |
جابجایی |
|
تعدی |
R(ab)cd º Ra(bc)d |
شرکت پذیری |
بازتابى جابهجایى شرکتپذیرى براى درک مفهوم شرط «تعدّى»، به دو تعریف نخست از سه تعریف زیر نیاز داریم:
$x(Rabx & Rxcd)تعR(ab)cd =
$x(Rbcx & Raxd)تعRa(bc)d =
$x(Rcdx & Rabx)تعRab(cd) =
تعریف سوم در ادبیات منطق ربط نیامده است و عملاً هم موردنیاز نخواهد بود؛ امّا سنجش آن با دو تعریف نخست، براى درک آن دو تعریف، سودمند است. با دو تعریف نخست، شرط تعدّى به صورت زیر درمىآید:
تعدّى $x(Rabx & Rxcd) = $x(Rbcx & Raxd)
چنانکه دیده مىشود، شرط «تعدّى» براى رابطه سهموضعى نسبت به رابطه دوموضعى بسیار پیچیدهتر است. نامهاى «جابهجایى» و «شرکتپذیرى» براى دو شرط «تقارن» و «تعدّى» کاملاً مفهوم هستند؛ امّا نام «تعدّى» مبهم به نظر مىرسد.22
مفهوم رابطه دسترسى
اکنون که با شرایط رابطه دسترسى و شرط صدق ادات شرطى آشنا شدیم، مىتوانیم مفهوم فلسفى رابطه دسترسى و عبارتهایى مانند Rabcو R(ab)cdرا بهتر شرح دهیم.
مفهوم رابطه دسترسى سهموضعى
عبارت Rabcمىگوید: جهان a، از طریق جهان b، به جهان cدسترسى دارد؛ سادهتر اینکه: a، از طریق b، c را مىبیند.23 این عبارت، از دیدگاه فلسفى، به این معناست که جهان aبه کمک جهان b، به صورت ربطى، جهان cرا نتیجه مىدهد.
امّا نتیجهگیرى میان جملهها و گزارهها معنا مىدهد و نه میان جهانها؛ اینکه جهانى، جهان دیگرى را نتیجه بدهد به چه معناست؟ پاسخ این است که مقصود از استنتاج میان جهانها، استنتاج میان گزارههاى شرطى و مقدّم آنها در آن جهانهاست. با این بیان، معناى اینکه جهان aبه کمک bجهان cرا نتیجه مىدهد دقیقا این است که اگر گزاره شرطى PQدر جهان aو گزاره Pدر جهان bصادق باشد، Qدر جهان cصادق است. (این مفهوم را مىتوان به صورت سادهتر چنین کوتاه کرد: وضع مقدّم جهان aبر جهان b، جهان cرا نتیجه مىدهد.)
یکى از دشوارىها در فهم رابطه دسترسپذیرى R، نشان دادن تصویرى و نمودارى آن است. چگونه مىتوان رابطه Rabcرا نشان داد؟ در سمانتیک منطقهاى وجهى، رابطه دوموضعى Rabرا به سادگى، با نمودار زیر، نشان مىدهند:
B |
a |
در سمانتیک منطق S5، این رابطه را به صورت دوسویه نیز مىتوان نشان داد:
B |
a |
رابطه سهموضعى Rabcدر منطق KR، به دلیل اینکه سهموضعى و متقارن است، باید به صورت مثلثى و با فلش دوسویه در هر ضلع آن نشان داده شود:
B |
a |
|||
c |
امّا از آنجا که ترسیم نمودار بالا کموبیش دشوار است، نمودار نامتقارن ولى سادهتر زیر را برمىگزینیم:
a |
||||
c |
||||
b |
||||
مفهوم رابطه دسترسى چهارموضعى
مفهوم عبارت R(ab)cdاندکى پیچیدهتر است. این عبارت مىگوید: جهان a، از طریق جهان b، به جهان xاى دسترسى دارد که آن جهان x، از طریق جهان c، به جهان دسترسى دارد. نمودار این رابطه چهارموضعى به صورت نزولى زیر است:
a |
x |
|||||
b |
d |
|||||
c |
این نمودار را چنین مىخوانیم: a، از طریق b، xاى را نتیجه مىدهد که آن x، از طریق c، dرا نتیجه مىدهد. معناى این نمودار آن است که اگر گزارههاى شرطى PQو P، به ترتیب، در دو جهان aو bصادق باشند، Qدر جهان xصادق است. حال اگر خود Q یک گزاره شرطى مانند RSباشد، این گزاره شرطى در جهان xصادق است؛ حال اگر Rدر cصادق باشد، Sدر dصادق خواهد بود. بنابراین، عبارت R(ab)cdبدین معناست که اگر گزارههاى شرطى P(RS)، P و R، به ترتیب، در سه جهان a، b و c صادق باشند، Sدر جهان dصادق است. (این مفهوم را مىتوان به صورت سادهتر چنین کوتاه کرد: وضع مقدّم جهان aبر دو جهان bو c، جهان dرا نتیجه مىدهد.)
مفهوم عبارت Ra(bc)dاز این هم پیچیدهتر است. این عبارت، بنا به تعریف، مىگوید: جهان b، از طریق جهان c، به جهان xاى دسترسى دارد که جهان aاز طریق آن جهان x، به جهان dدسترسى دارد. نمودار این رابطه چهارموضعى به صورت صعودى زیر است:
a |
||||||
b |
d |
|||||
c |
||||||
x |
این نمودار را چنین مىخوانیم: b، از طریق c، xاى را نتیجه مىدهد که aاز طریق آن x، dرا نتیجه مىدهد. معناى این نمودار آن است که اگر گزارههاى شرطى PQو P، به ترتیب، در دو جهان bو cصادق باشند، Qدر جهان xصادق است. حال اگر یک گزاره شرطى مانند QRدر جهان aصادق باشد، با وضع مقدّم بر Qدر x، نتیجه مىدهد که Rدر dصادق است. بنابراین، عبارت Ra(bc)d بدین معناست که اگر دو گزاره شرطى PQ، QRو گزاره P، به ترتیب، در سه جهان b، a و cصادق باشند، Rدر جهان d صادق است. (این مفهوم را مىتوان به صورت سادهتر چنین کوتاه کرد: قیاس شرطى جهان bبر جهان a، جهانى را نتیجه مىدهد که وضع مقدّم آن بر جهان c، جهان dرا نتیجه مىدهد.)
اکنون که مفهوم Rهاى چهارموضعى را شرح دادیم و نمودارهاى آنها را ترسیم کردیم، مىتوانیم Rهاى با موضعهاى بیشتر را به دلخواه تعریف کنیم. براى نمونه، دو تعریف از انواع Rپنجموضعى را در زیر مىآوریم:
R(ab)(cd)e =تع $x[Rabx & Rx(cd)e] =تع $x$y(Rabx & Rcdy & Rxye)
R((ab)c)de =تع $x[Rabx & R(xc)de] =تع $x$y(Rabx & Ryde & Rxcy)
نمودار اینها به صورت زیر است:
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
R((ab)c)de |
R(ab)(cd)e |
در این دو نمودار، جهانهاى xو yرا «جهانهاى وسط»، و جهانهاى a، b، c، d و e را «جهانهاى طرف» مىنامیم. با ادامه این روش، مىتوان رابطه دسترسى nرموضعى را تعریف کرد:
Ra1a2…an = تع$x [Ra1a2x&Ra2a3… an] =تع R(… ((a1a2)a3)… ) an an-1
تعریف اعتبار
«صدق» و «اعتبار» دو مفهوم سمانتیکىاند که گاه به جاى یکدیگر به کار مىروند؛ امّا بسیارى از منطقدانان این دو مفهوم را از هم جدا مىکنند و صدق را تنها در جهانهاى ممکن، و اعتبار را تنها در مدلها و ساختارها به کار مىبرند. صدق در جهانهاى ممکن براى جملهنشانهها و جملههاى مرکّب متفاوت است: صدق جملهنشانهها از طریق تابع ارزشدهى تعیین مىشود و در یک معنا قراردادى است؛ امّا صدق فرمولهاى مرکّب بر اساس شرایط صدق اداتهاى تعیین مىشود و قراردادى نیست. اعتبار نیز در مدل و ساختار متفاوت است: اعتبار در مدل چندین معنا دارد؛ امّا اعتبار در ساختار تنها داراى یک معناست. اعتبار در ساختار همواره به معناى اعتبار در همه مدلهاى آن است؛ امّا اعتبار در مدل به چه معناست؟
«اعتبار در مدل» در سمانتیک KRبراى فرمولهاى شرطى و غیرشرطى، و قاعدههاى یک، دو، سه و چندمقدّمهاى متفاوت است:
«اعتبار در مدل» در سمانتیک منطق KR
اعتبار فرمول غیرشرطی: |
⊨g A |
=تع |
⊨ A |
اعتبار فرمول شرطی: |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
=تع |
⊨ (A → B) |
اعتبار قاعدة تک مقدمه ای: |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
=تع |
A ⊨ B |
اعتبار قاعدة دو مقدّمه ای: |
"x"y"z[(Rxyz&⊨xA&⊨yB)É⊨zC] |
=تع |
A , B ⊨ C |
اعتبار قاعدة سه مقدّمه ای: |
"x"y"z"w[(R(xy)zw&⊨xA&⊨yB&⊨zC)É⊨wD] |
=تع |
A , B , C ⊨ D |
اعتبار قاعدههاى چهارمقدّمهاى و بالاتر را نیز مىتوان نوشت؛ امّا به کمک تعریفn R موضعى ارائه تعریفى کلّى از آن امکانپذیر است. البته از آنجا که ما در عمل با قاعدههاى چهارمقدّمهاى و بالاتر سروکار نخواهیم داشت، از تعریف آن خوددارى مىکنیم. نکتهاى که توجه به آن ضرورت دارد این است که اداتهاى شرطى در تعریف اعتبار همگى «استلزام مادى» هستند و قوانین منطق کلاسیک براى آنها جارى است. توجه به این نکته در کار با این سمانتیک راهگشا خواهد بود.
آزمون اعتبار
در این بخش، براى اعتبارسنجى فرمولها و صورتبرهانها در سمانتیک منطق KR، روشى را ارائه مىکنیم که برگرفته از هیوز و کرسول است.24 بنیان این روش بر برهانخلف استوار است؛ به این معنا که ما همواره عدم اعتبار فرمول یا صورتبرهان مورد نظر را فرض مىگیریم و تلاش مىکنیم به تناقض برسیم. اگر در رسیدن به تناقض کامیاب بودیم، نادرستى فرض را نشان داده و اعتبار را نتیجه مىگیریم؛ امّا اگر نتوانیم به تناقض برسیم، تلاش مىکنیم یک مدل نقض براى فرمول یا صورتبرهان مورد آزمون بیابیم. اگر چنین مدلى را یافتیم، عدم اعتبار را نتیجه مىگیریم؛ امّا اگر چنین مدلى یافت نشد، دیگر نمىتوان اعتبار یا عدم اعتبار را نتیجه گرفت.
آزمون اعتبار در منطق کلاسیک جملهها
آزمون اعتبار در منطق کلاسیک به این صورت است که براى برهان خلف، به ادات اصلى مقدّمهها ارزش1 و به ادات اصلى نتیجهها ارزش 0 مىدهیم و به کمک شرایط صدق، تلاش مىکنیم تا ارزش ادات فرعى و جملهنشانهها را به دست آوریم. (براى آزمون فرمولها، به ادات اصلى آنها ارزش 0 مىدهیم.) در اینجا، مثالى ذکر مىکنیم که نبوى در کتاب خود شرح داده است؛25 برآنیم تا اعتبار صورتبرهان زیر را در منطق کلاسیک بسنجیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú S |
⊢ |
Q Ú R |
در آغاز، مقدّمهها را صادق فرض مىکنیم و نتیجه را کاذب مىگیریم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú S |
⊢ |
Q Ú R |
|
1 |
1 |
1 |
0 |
بنا به جدول ارزش فاصل، کذب نتیجه مستلزم کذب طرفین آن ( Qو R) است. بنابراین، ارزش 0 را براى همه موارد Qو Rوارد مىکنیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú S |
⊢ |
Q Ú R |
1 0 |
0 1 |
1 |
0 0 0 |
امّا صدق ترکیب شرطى (مادّى) در مقدّمه نخست و کذب تالى آن، بنا به جدول ارزش استلزام مادّى، مستلزم کذب مقدّم آن (P) است. بنابراین، ارزش 0 را براى همه موارد Pوارد مىکنیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú S |
⊢ |
Q Ú R |
|
0 1 0 |
0 1 |
0 1 |
0 0 0 |
امّا صدق ترکیب فصلى در مقدّمه سوم و کذب مقدّم آن، بنا به جدول ارزش فاصل، مستلزم صدق تالى آن (S) است. بنابراین، ارزش 1 را براى همه موارد Sوارد مىکنیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú S |
⊢ |
Q Ú R |
|
0 1 0 |
0 1 1 |
0 1 1 |
0 0 0 |
مىبینیم که با این ارزشگذارىها، همه اداتها و جملهنشانهها ارزشدهى شدند؛ بدون اینکه تناقضى پدید آید. این امر نشان مىدهد که فرض نخستین، یعنى فرض صدق مقدّمهها و کذب نتیجه، مستلزم هیچ تناقضى نیست و ممکن است مقدّمهها صادق و نتیجه کاذب باشند؛ بنابراین، صورتبرهان بالا نامعتبر است. در صورت عدم اعتبار، مىتوان مثال نقض یا مدل نقض ارائه کرد. براى این کار، ارزش جملهنشانهها را از آزمون به پایان رسیده گردهم آورده و جداگانه مىنویسیم:
P |
Q |
R |
S |
0 |
0 |
0 |
1 |
این مدل نقض، سطرى از جدول ارزش را نشان مىدهد که در آن، مقدّمههاى صورتبرهان بالا صادقاند و نتیجه آن کاذب است.
اکنون، براى صورتبرهان معتبر در منطق کلاسیک، مثالى مىآوریم و آن را مىآزماییم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú R |
⊢ |
Q Ú S |
در آغاز، مقدّمهها را صادق فرض مىکنیم و نتیجه را کاذب مىگیریم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú R |
⊢ |
Q Ú S |
|
1 |
1 |
1 |
0 |
بنابه جدول ارزش فاصل، کذب نتیجه مستلزم کذب طرفین آن ( Qو S) است. بنابراین، ارزش 0 را براى این دو متغیّر وارد مىکنیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú R |
⊢ |
Q Ú S |
|
1 0 |
1 0 |
1 |
0 0 0 |
امّا صدق ترکیب شرطى (مادّى) در دو مقدّمه نخست و کذب تالى آنها، بنا به جدول ارزش استلزام مادّى، مستلزم کذب مقدّم آنها ( Pو R) است. بنابراین، ارزش 0را براى Pو Rوارد مىکنیم:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú R |
⊢ |
Q Ú S |
|
0 1 0 |
0 1 0 |
0 1 0 |
0 0 0 |
امّا صدق ترکیب فصلى در مقدّمه سوم و کذب مقدّم و تالى آن، بنا به جدول ارزش فاصل، ممکن نیست و این تناقض است. این تناقض را به این صورت مىتوان آشکارتر ساخت که بگوییم کذب مقدّم و تالى ترکیب فصلى در مقدّمه سوم مستلزم کذب آن ترکیب فصلى است:
P É Q |
, |
R É S |
, |
P Ú R |
⊢ |
Q Ú S |
|
0 1 0 |
0 1 0 |
0 01 0 |
0 0 0 |
مىبینیم که با این ارزشگذارىها، به تناقض مىرسیم. این امر نشان مىدهد که فرض نخستین، یعنى فرض صدق مقدّمهها و کذب نتیجه، باطل است؛ ممکن نیست مقدّمهها صادق باشند و نتیجه کاذب باشد. بنابراین، صورتبرهان بالا معتبر است.26
قاعدههاى آزمون براى KR
قاعدههاى آزمون اعتبار را براى منطق کلاسیک، به کوتاهى، بیان کردیم. همه این قاعدهها براى منطق KRنیز برقرارند، مگر در مورد قاعدههاى دو یا چندمقدّمهاى. از آنجا که شرطى ربطى و قاعدههاى دو یا چندمقدّمهاى در منطق KRشرایط صدق و تعریف اعتبار دیگرى دارند، آزمون اعتبار براى این دو منطق از این دو جهت متمایز مىشود. شرایط صدق ادات شرطى ربطى و تعریف اعتبار براى قاعدههاى دومقدّمهاى را قبلاً آوردیم؛ بنابراین، تنها لازم است قاعدههاى آزمون براى شرطى ربطى را بیان کنیم. امّا اینک، براى یادآورى، همه را تکرار مىکنیم:
شرایط صدق شرطى در سمانتیک منطق KR
در جهان نرمال g : |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
ات ا |
⊨g (A → B) |
در جهان غیرنرمال w : |
"x"y [Rwxy É (⊨x A É ⊨y B)] |
ات ا |
⊨W (A → B) |
بنا به شرایط صدق ادات شرطى، مىتوان شرایط کذب آن را نیز به دست آورد:
«شرایط کذب» شرطى
کذب در جهان نرمال g : |
$x (⊨x A & ⊭x B) |
ات ا |
⊭g (A → B) |
کذب در جهان غیرنرمال w : |
$x$y (Rwxy & ⊨x A & ⊭y B) |
ات ا |
⊭W (A → B) |
«اعتبار در مدل» در سمانتیک منطق KR
اعتبار فرمول غیرشرطی: |
⊨g A |
=تع |
⊨ A |
اعتبار فرمول شرطی: |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
=تع |
⊨ (A → B) |
اعتبار قاعدة تک مقدمه ای: |
"x (⊨x A É ⊨x B) |
=تع |
A ⊨ B |
اعتبار قاعدة دو مقدمه ای: |
"x"y"z[(Rxyz&⊨xA&⊨yB)É⊨zC] |
=تع |
A , B ⊨ C |
چنانکه دیده مىشود، اعتبار براى فرمولهاى شرطى و قاعدههاى تکمقدّمهاى یکسان است.
از «شرایط صدق و کذب» شرطى ربطى، مىتوان قاعدههایى براى «آزمون اعتبار» شرطى به دست آورد.
«آزمون اعتبار» براى ادات شرطى ربطى
A → B در جهان نرمال g: |
1. اگر کاذب باشد: أ. یک و فقط یک جهان جدید می سازیم و ب. در آن جهان، به A ارزش ‘1’ و به B ارزش ‘0’ می دهیم؛ 2. اما اگر صادق باشد: أ. جهان جدید نمی سازیم؛ بلکه ب. در هر جهانی که A ارزش ‘1’ دارد به B نیز ارزش ‘1’ می دهیم؛ و ج. در هر جهانی که B ارزش ‘0’ دارد به A نیز ارزش ‘0’ می دهیم. |
A → B در جهان غیرنرمال w : |
3. اگر کاذب باشد: أ. دو و فقط دو جهان جدید مانند x و y می سازیم؛ ب. رابطة Rwxy را برقرار می سازیم؛ ج. به A در x ارزش ‘1’ و به B در y ارزش ‘0’ می دهیم؛ 4. اما اگر صادق باشد: أ. جهان جدید نمی سازیم؛ بلکه در هر دو جهانی مانند x و y که رابطة Rwxy برقرار است: ب. اگر A در x ارزش ‘1’ داشته باشد به B در y نیز ارزش ‘1’ می دهیم؛ ج. اگر B در y ارزش ‘0’ داشته باشد به A در x نیز ارزش ‘0’ می دهیم. |
آزمون اعتبار براى چند فرمول و قاعده
اکنون بایسته است آزمونى را که طرّاحى کردهایم، در چند مثال، به کار بگیریم تا توانمندىهاى آن آشکار گردد:
1) فرمول M3
در آغاز، فرمول M3را از قضایاى کلاسیک در نظر بگیرید:
M3 PÚ(P→Q)
از آنجا که ادات اصلى این فرمول شرطى ربطى نیست، براى سنجش اعتبار آن، باید آن را در جهان نرمال gکاذب بگیریم:
PÚ(P→Q) |
g |
0 |
بنا به جدول ارزش فاصل، داریم:
PÚ(P→Q) |
g |
0 0 0 |
بنا به قاعده آزمون، کذب شرطى در جهان نرمال gیک جهان جدید تولید مىکند که مقدّم شرطى در آن صادق، و تالى شرطى در آن کاذب است:
P Q |
x |
1 0 |
آشکار است که دو جهان gو xنمىتوانند یکى باشند؛ زیرا Pدر xصادق، و در g کاذب است. از اینجا معلوم مىشود که اگر تنها یک جهان داشتیم، کذب فرمول M3ما را به تناقض مىرسانْد؛ امّا چون دو جهان داریم، به تناقض نمىرسیم. نرسیدن به تناقض نشان مىدهد که فرمول M3در منطق KRنامعتبر است؛ امّا براى عدم اعتبار باید یک مدل نقض ارائه کنیم. در هر مدل، همه جملهنشانهها باید در همه جهانها ارزش گرفته باشند؛ امّا ارزش Qدر جهان gهنوز به دست نیامده است. از آنجا که ارزش Qدر جهان gتأثیرى بر ارزش فرمول در gو در xنمىگذارد، مىتوانیم به Qارزش صدق یا ارزش کذب بدهیم. بر این اساس، دو مدل نقض ارائه مىکنیم:
M = <W, g, R, V> W = {g,x} R = {ggg, xxx, gxx, xgx, xxg}
|
M = <W, g, R, V> W = {g,x} R = {ggg, xxx, gxx, xgx, xxg}
|
از آنجا که ارزش سایر جملهنشانهها (مانند S، Rو...) در این دو مدلْ تأثیرى ندارد، مىتوانیم همه آنها را در هر دو جهان صادق بگیریم یا همه را در هر دو جهان کاذب بگیریم یا برخى را صادق و برخى را کاذب بگیریم. این امر نشان مىدهد که براى فرمول M3، نه دو مدل نقض، بلکه بىنهایت مدل نقض داریم! در حقیقت، دو مدل بالا، مدلهاى ناقصى هستند که به بىنهایت روش مىتوانند تکمیل شوند. ما از نوشتن مدلهاى نقض به صورت کامل همواره پرهیز مىکنیم.
2) پارادوکس انفصال
اکنون به پارادوکس انفصال از قضایاى کلاسیک مىپردازیم:
(P→Q)Ú(Q→P) پارادوکس انفصال
براى سنجش اعتبار این فرمول، باید آن را در جهان نرمال gکاذب بگیریم (زیرا ادات اصلى آن شرطى ربطى نیست):
(P→Q)Ú(Q→P) |
g |
0 |
بنا به جدول ارزش فاصل، داریم:
(P→Q)Ú(Q→P) |
g |
0 0 0 |
بنا به قاعده آزمون، کذب شرطى در جهان نرمال gجهان تازهاى تولید مىکند که مقدّم شرطى در آن صادق، و تالى شرطى در آن کاذب است. امّا در اینجا، دو شرطى کاذب داریم؛ بنابراین، دو جهان تازه ساخته مىشود:
P Q |
y |
P Q |
x |
0 1 |
1 0 |
آشکار است که دو جهان xو yنمىتوانند یکى باشند؛ زیرا ارزش Pو Qدر آنها متعارض است. از اینجا معلوم مىشود که اگر تنها یک جهان داشتیم، کذب پارادوکس انفصال ما را به تناقض مىرسانْد؛ امّا چون دستکم دو جهان متمایز داریم، به تناقض نمىرسیم. براى عدم اعتبار پارادوکس انفصال باید یک مدل نقض ارائه کنیم. این مدل مىتواند سه جهان g، x و yرا داشته باشد که ارزش Pو Qدر جهان gدلخواه است. از اینرو، چهار مدل نقض براى پارادوکس انفصال به دست مىآید.
از آنجا که رابطه دسترسپذیرى در مدل سهجهانى عضوهاى بسیارى دارد و نوشتن آن طولانى مىشود، مناسب است که ببینیم آیا مىتوان مدل بالا را دوجهانى ساخت؟ از آنجا که ارزشهاى موجود در جهان gتعارضى با ارزشهاى موجود در جهانهاى xو y ندارد، به نظر مىرسد بتوان یکى از آن دو را با gاینهمان گرفت. ما جهان gرا با y اینهمان مىگیریم و به مدل زیر مىرسیم:
M = <W, g, R, V> W = {g,x} R = {ggg, xxx, gxx, xgx, xxg}
|
3) قاعده استلزام
اکنون به قاعده استلزام از قاعدههاى یکمقدّمهاى مىپردازیم:
استلزام |
\P → Q |
\~P Ú Q |
ابتدا، جهت بالا به پایین را بررسى مىکنیم. براى سنجش اعتبار قاعدههاى یکمقدّمهاى، باید مقدّمه را در یک جهان صادق، و نتیجه را در همان جهان کاذب بگیریم:
~P Ú Q |
P→Q |
x |
0 |
1 |
بنا به جدول ارزش فاصل و ناقض، داریم:
~P Ú Q |
P→Q |
X |
01 0 0 |
1 1 0 |
امّا بنا به شرط انعکاس Rxxxرا داریم؛ و چون شرطى PQدر x(موضع نخست R) و مقدّم آن در x(موضع دوم R) صادق هستند، بنا به «شرط صدق» شرطى در جهانهاى غیرنرمال، Qباید در x(موضع سوم R) صادق باشد:
~P Ú Q |
P→Q |
x |
01 0 0 |
1 1 10 |
این تناقض نشان مىدهد که جهت بالا به پایین قاعده استلزام معتبر است (زیرا فرض عدم اعتبار آن ما را به تناقض رساند.) توجه شود که ما مىتوانستیم رابطه Rxxx را به صورت زیر نیز نشان دهیم:
~P Ú Q |
P→Q |
x |
|||
X |
P Q |
01 0 0 |
1 |
||
1 10 |
PQ |
x |
|||
10 |
در این نمودار، چون شرطى و مقدّم آن در دو جهان سمت چپ صادق هستند، ناگزیر تالى در جهان سوم (در اینجا، یعنى جهان سمت راست که همان xاست) صادق خواهد بود و این مسئله ما را به تناقض مىرساند. با اینکه ترسیم چنین نمودارى چندان دشوار نیست، ترجیح مىدهیم از نمودار سادهتر پیشین استفاده کنیم.
امّا براى سنجش اعتبار جهت پایین به بالاى قاعده «استلزام»، باید مقدّمه را در یک جهان صادق، و نتیجه را در همان جهان کاذب بگیریم:
P→Q |
~P Ú Q |
x |
0 |
1 |
بنا به قاعده «آزمون اعتبار»، کذب شرطى در یک جهان غیرنرمالْ دو جهان جدید مانند yو zپدید مىآورد که اوّلاً، Rxyzبرقرار است؛ ثانیا، مقدّم آن شرطى در yصادق، و تالى آن در zکاذب است:
P→Q |
~P Ú Q |
x |
|||
Z |
Q |
0 |
1 |
||
0 |
P |
y |
|||
1 |
آشکار است که سه جهان x، y، و zنمىتوانند یکى باشند؛ زیرا در این صورت، ترکیب فصلى داراى دو ارزش متناقض مىشود. از اینجا معلوم مىشود که اگر تنها یک جهان داشتیم، نمىتوانستیم عدم اعتبار قاعده استلزام (از جهت پایین به بالا) را نشان دهیم. با متمایز گرفتن سه جهان بالا، مىتوانیم یک مدل نقض چهارجهانى (سه جهان موجود در نمودار به همراه جهان نرمال g) براى این قاعده ارائه کنیم؛ امّا بهتر است مدل نقض کوچکترى بسازیم. براى ارائه مدل نقض دوجهانى، باید یکى از x، y، و zرا gبگیریم. هرکدام از این سه را که gبگیریم، دو جهان دیگر یکى مىشوند. ما در اینجا، yرا g مىگیریم و zرا در xادغام، و ارزش فرمولها را بر اساس آن محاسبه مىکنیم:
P→Q |
~P Ú Q |
x |
P |
g |
|||
1 0 0 |
10 1 0 |
1 |
چون ارزش Qدر gنامتعیّن است و هر ارزشى براى آن در نظر بگیریم ایرادى پیش نمىآید، ارزش Qرا در آن صادق مىگیریم و به مدل نقض زیر مىرسیم:
M = <W, g, R, V> W = {g,x} R = {ggg, xxx, gxx, xgx, xxg}
|
4) عکس نقیض
اکنون به قاعده «عکس نقیض» از قاعدههاى یکمقدّمهاى مىپردازیم:
عکس نقیض |
\P → Q |
\~Q → ~P |
براى سنجش اعتبار این قاعده، باید مقدّمه را در یک جهان صادق، و نتیجه را در همان جهان کاذب بگیریم:
~Q → ~P |
P → Q |
x |
0 |
1 |
بنا به قاعده «آزمون اعتبار»، کذب شرطى در یک جهان غیرنرمالْ دو جهان جدید مانند yو zپدید مىآورد که اوّلاً، Rxyzبرقرار است؛ ثانیا، مقدّم آن شرطى در yصادق، و تالى آن در zکاذب است:
~Q → ~P |
P → Q |
x |
|||
Z |
~P |
0 |
1 |
||
0 |
~Q |
y |
|||
1 |
اکنون، بنا به جدول ارزش ناقض، ارزش Qدر yو ارزش Pدر zبه دست مىآید:
~Q → ~P |
P → Q |
x |
|||
Z |
~P |
0 |
1 |
||
0 |
~Q |
y |
|||
1 |
مىبینیم که یک شرطى (PQ) در xصادق، و مقدّم آن (P) در zصادق است و داریم: Rxyz. بنابراین، تالى (Q) در yصادق مىشود و به تناقض مىرسیم:
~Q → ~P |
P → Q |
x |
|||
Z |
~P |
0 |
1 |
||
01 |
~Q |
y |
|||
1 10 |
این موضوع نشان مىدهد که قاعده عکس نقیض در KR معتبر است. توجه شود که در اینجا، از شرط تقارن استفاده کرده، و از Rxyzبه Rxzyرسیدهایم؛ همچنین، با وضع مقدّم شرطى در xبا مقدّم آن در zبه صدق تالى در yرسیدهایم. ما همواره از شرط تقارن به صورت غیرصریح استفاده مىکنیم؛ از اینرو، در ادامه، دیگر به موارد کاربرد آن اشاره نخواهیم کرد.
5) پخش شرطى
یکى دیگر از قاعدههاى یکمقدّمهاى از دسته سوم، قاعده پخش شرطى است که یکى از صورتهاى چهارگانه آن را در اینجا مورد آزمون قرار مىدهیم:
پخش شرطی (روی فاصل در تالی) |
\P → (Q Ú R) |
\ (P → Q) Ú (P → R) |
ابتدا به جهتِ «بالا به پایینِ» این قاعده مىپردازیم. براى سنجش اعتبار این جهت، باید مقدّمه را در یک جهان صادق، و نتیجه را در همان جهان کاذب بگیریم:
(P → Q) Ú (P → R) |
P → (Q Ú R) |
x |
0 |
1 |
بنا به جدول ارزش فاصل، داریم:
(P → Q) Ú (P → R) |
P → (Q Ú R) |
x |
0 0 0 |
1 |
بنا به قاعده «آزمون اعتبار»، کذب شرطى PQدر یک جهان غیرنرمالْ دو جهان جدید مانند yو zپدید مىآورد که اوّلاً، Rxyzبرقرار است؛ ثانیا، مقدّم آن شرطى در y صادق، و تالى آن در zکاذب است:
(P → Q) Ú (P → R) |
P → (Q Ú R) |
x |
|||
Z |
Q |
0 0 0 |
1 |
||
0 |
P |
y |
|||
1 |
امّا P→Rنیز در xکاذب است و این، دو جهان جدید مانند vو wرا پدید مىآورد:
(P → Q) Ú (P → R) |
P → (Q Ú R) |
x |
|||
W |
R |
0 0 0 |
1 |
||
0 |
P |
v |
|||
1 |
از صدق شرطى P→ (QR)در x، و صدق Pدر yو v، نتیجه مىشود که QRدر zو w صادق است:
W |
Q Ú R |
z |
Q Ú R |
|||
1 0 |
0 1 |
از ارزشهاى به دست آمده در zو w، مىتوان نتیجه گرفت که Rو Q، به ترتیب، در z و wصادق هستند:
W |
Q Ú R |
z |
Q Ú R |
|||
1 1 0 |
0 1 1 |
ارزشهاى متعارض در zو wنشان مىدهد که این دو جهان نمىتوانند یکى باشند.
مىبینیم که به تناقض نرسیدهایم؛ امّا همه ادات و جملهنشانهها ارزش نگرفتهاند. اگر همه جملهنشانههاى بدون ارزش را صادق در نظر بگیریم، تنها ادات بدون ارزش، یعنى ادات فاصل در مقدّمه نیز ارزش مىگیرد و همچنان به تناقض نمىرسیم. آیا مىتوانیم بگوییم اکنون استدلال نامعتبر است و یک مدل ششجهانى (پنج جهان نمودار به همراه جهان g) براى آن ارائه کردهایم؟ خیر، زیرا ارائه مدلْ مشروط به این است که رابطه دسترسپذیرى را میان همه این ششجهان، بر اساس شرایط ساختار، محاسبه کرده باشیم؛ امّا میان شش جهان 36 رابطه دسترسى قابل تصوّر است، و ما محاسبه نکردهایم که کدامیک از اینها در مدل ششجهانى ما برقرار است و کدامیک برقرار نیست. بنابراین، گریزى نیست از اینکه مدل بالا را به مدلى کوچکتر و عملاً قابل محاسبه فروبکاهیم.
اگر x، v، و wرا با gاینهمان بگیریم، yو zنیز اینهمان مىشوند و شش جهان گفتهشده به دو جهان gو xفرومىکاهند:
M = <W, g, R, V> W = {g,x} R = {ggg, xxx, gxx, xgx, xxg}
|
اکنون، جهت پایین به بالاى قاعده «پخش شرطى» را که در منطق KRمعتبر است بررسى مىکنیم. در یک جهان، مقدّمه را صادق، و نتیجه را کاذب مىگیریم:
P → (Q Ú R) |
(P → Q) Ú (P → R) |
x |
0 |
1 |
بنا به قاعده آزمون و شرط کذب شرطى و فاصل، داریم:
P → (Q Ú R) |
(P → Q) Ú (P → R) |
x |
|||
Z |
Q Ú R |
0 |
1 |
||
0 0 0 |
P |
y |
|||
1 |
در اینجا به تناقضى نرسیدهایم. آیا مىتوانیم بگوییم استدلال نامعتبر است؟ خیر؛ زیرا تنها وقتى مىتوانیم بگوییم استدلال نامعتبر است که همه اداتها و جملهنشانهها در نمودار ارزش معیّنى گرفته باشند. اداتهاى شرطى مقدّمه (یعنى P→Qو P→R) در جهان xهیچ ارزشى نگرفتهاند؛ بنابراین، نمىتوانیم بگوییم استدلال نامعتبر است. امّا ارزش این دو ادات شرطى در xچیست؟ صدق ترکیب فصلى میان این دو ادات، نشان مىدهد که دستکم، یکى از آن دو صادق است؛ امّا کدام؟
ما در اینجا، دو راه داریم: راه اوّل آن است که این نمودار را یک بار با فرض صدق P→Q، و یک بار با فرض صدق P→Rپیش ببریم. اگر هر دو فرضْ ما را به تناقض برساند، استدلال معتبر است؛ امّا اگر دستکم یکى از دو فرضْ ما را به تناقض نرساند، و همه اداتها و جملهنشانهها ارزشدهى شوند، آنگاه استدلال نامعتبر است. این روش بسیار طولانى است و تا حد ممکن باید از آن پرهیز کرد (در برخى مثالها، از این راه گریزى نیست.) راه دوم این است که از قاعده رفع تالى استفاده شود. ما این راه را پى مىگیریم:
از آنجا که رابطه Rxyzرا داریم، اگر P→Qدر x، و Pدر yصادق باشد، باید Qدر z صادق باشد؛ امّا Qدر zصادق نیست. پس، P→Qدر xصادق نیست. با همین استدلال، مىتوان نشان داد که P→Rنیز در xصادقنیست. در اینصورت، در x، به تناقض مىرسیم:
P → (Q Ú R) |
(P → Q) Ú (P → R) |
x |
|||
Z |
Q Ú R |
0 |
0 10 0 |
||
0 0 0 |
P |
y |
|||
1 |
بنابراین، قاعده «پخش شرطى» در جهت «پایین به بالا» معتبر است.
6) قاعده جایگشت
اکنون، به مثالهاى دشوارتر مىپردازیم. قاعده جایگشت از قاعدههاى یکمقدّمهاى است:
جایگشت |
\ P→(Q→R) |
\ Q→(P→R) |
این قاعده سورهاى تودرتو دارد که اثبات اعتبار آنها، دستکم به دو رابطه دسترسى نیازمند است. براى اثبات قاعده جایگشت، مقدّمهونتیجهآنرادریکجهان کاذب مىگیریم:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
1 0 |
چون Q→ (P→R)در xکاذب است، پس دو جهان yو zوجود دارند که Rxyzبرقرار است؛ Qدر yصادق، و P→Rدر zکاذب است:
x |
P→(Q→R Q→(P→R) |
|||
1 0 |
P→R |
z |
||
y |
Q |
0 |
||
1 |
امّا به دلیل آنکه PRدر zکاذب است، دو جهان tو uوجود دارند که Rztuبرقرار است و Pدر tصادق، و Rدر uکاذب است:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
|||||
1 0 |
P→R |
z |
||||
y |
Q |
0 |
R |
u |
||
1 |
P |
t |
0 |
|||
1 |
دوباره با وضعیتى روبهرو شدهایم که نه به تناقض رسیدهایم و نه همه اداتها در همه جهانها ارزشدهى شدهاند. البته P→ (Q→R)در xصادق مىباشد و مقدّم آن Pدر t صادق است؛ امّا میان xو t، رابطه دسترسپذیرى مشاهده نمىشود تا از آن نتیجهاى را به دست آوریم. شاید به نظر برسد که مىتوان با ارزشدهى به جملهنشانهها در جهانهایى که ارزش ندارند کار را به پایان رساند و با نیافتن تناقض، حکم به عدم اعتبار قاعده جایگشت صادر کرد؛ امّا چنین حکمى بسیار شتابزده است، چون تعداد جهانها بسیار است و ما شرایط ساختار را که شامل انعکاس، تقارن، و تعدّى است، در میان این جهانها، بررسى نکردهایم. این احتمال هست که با بررسى این شرایط، تناقضى یافت شود. اتّفاقا، چنین است؛ بررسى شرایط ساختار ما را به تناقض مىرساند. ما در ادامه، مراحل کار را نشان مىدهیم:
در نمودار بالا، دو رابطه دسترسى ( Rxyzو Rztu) مشاهده مىشوند. این دو رابطه را به صورت سادهتر: R(xy)tuمىتوان نوشت. بنا به شرایط جابهجایى و شرکتپذیرى (یا تقارن و تعدّى)، مىتوان به رابطه R(xt)yuرسید.27 امّا این رابطه، بنا به تعریف، برابر است با $w(Rxtw & Rwyu) نمودار این تعریف به شکل زیر است:
x |
||||||
w |
||||||
t |
u |
|||||
y |
||||||
اکنون فرمولهاى ارزش دهى شده در نمودار پیشین را به جهانهاى نمودار جدید منتقلمىکنیم:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
|||||
1 0 |
w |
|||||
t |
P |
R |
u |
|||
1 |
Q |
y |
0 |
|||
1 |
از آنجا که رابطه Rxtwرا داریم، و P(QR)در xصادق مىباشد و Pدر tصادق است، بنابراین QRدر wصادق است:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
|||||
1 0 |
Q→R |
w |
||||
t |
P |
1 |
R |
u |
||
1 |
Q |
y |
0 |
|||
1 |
از آنجا که رابطه Rwyuرا داریم، و QRدر wصادق مىباشد و Qدر yصادق است، بنابراین Rدر uصادق خواهد شد:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
|||||
1 0 |
Q→R |
w |
||||
t |
P |
1 |
R |
u |
||
1 |
Q |
y |
01 |
|||
1 |
همانطور که مىبینیم، در جهان u، به تناقض مىرسیم؛ بنابراین، جایگشت در منطق KRمعتبر است. پیچیدگى این مثال در آن است که در نگاه نخست، تناقضى در نمودارهاى نخستین دیده نمىشود و باید از رابطه R(xy)tu، به رابطه R(xt)yuرسید.
در اینجا، دو نکته بسیار باریک هست که اگر به آنها توجه شود، این رابطهها آسانتر یافته و اثبات مىشوند:
1) انتقال میان این دو رابطه، جزء شرایط ساختار نیست؛ باید امکان این انتقال اثبات شود (اثبات اینکه چنین انتقالى امکانپذیر است، با نامهایى چون «انتقال» و «تعدّى»، دشوار مىنماید؛ امّا با نامهایى چون «جابهجایى» و «شرکتپذیرى»، بسیار آسانتر است.)
2) از کجا باید مىدانستیم که لازم است، از رابطه نخست، به رابطه دوم رسید؟ میان جهانهاى x، y، t، و u، مىتوان رابطههاى بسیارى تصوّر کرد؛ از کجا باید مىدانستیم که این رابطه خاص (و نه دیگر رابطهها) برایمان سودمند است؟ در پاسخ به این پرسش بسیار مهم، باید به نمودار پیش از تغییر نگریست:
x |
P→(Q→R) Q→(P→R) |
|||||
1 0 |
P→R |
z |
||||
y |
Q |
0 |
R |
u |
||
1 |
P |
t |
0 |
|||
1 |
رابطه R(xt)yuاز این نمودار خوانده مىشود و شرطى تودرتوى P→ (Q→R)در x صادق است؛ دو مقدّم آن ( Pو Q)، به ترتیب، در yو tصادق هستند و تالى آن (R) در u کاذب است. پیشتر، وقتى مفهوم رابطه چهارموضعى را بیان مىکردیم، گفتیم که رابطه چهارموضعى مانند R(xt)yuبه این معناست که اگر یک شرطى تودرتو در جهان اوّل آن صادق باشد و دو مقدّم آن در دو جهان بعدى صادق باشند، آنگاه تالى تالى آن شرطى در جهان چهارم صادق خواهد بود. در نمودار بالا، مىبینیم که شرطى تودرتوى P→ (Q→R)در xصادق است و دو مقدّم آن ( Pو Q)، به ترتیب، در yو t(و نه در tو y) صادق هستند. اکنون، اگر رابطه چهارموضعى R(xt)yuرا داشته باشیم، باید نتیجه بگیریم که Rدر uصادق است. این امر نشان مىدهد که اگر بتوانیم رابطه R(xt)yuرا اثبات کنیم، مىتوانیم به تناقض برسیم. با این شگرد، در بسیارى از موارد، مىتوان حدس زد که چه رابطههایى مىتواند ما را به تناقض برساند.
نتیجهگیرى
آزمونى که در این مقاله براى اعتبارسنجى در منطق KRارائه کردیم، با اصلاحاتى، برگرفته از آزمون اعتبارى است که هیوز و کرسوِل در سال 1996 به دست داده بودند. مقایسهاى میان این دو «آزمون اعتبار» نشان مىدهد که به رغم همه تلاشهایى که با هدف سادهسازى آزمون اعتبار براى منطق KRانجام دادهایم، این آزمون بسیار دشوارتر از آزمون مشابه براى منطق موجّهات است. از آنجا که سمانتیک منطق ربط R(منطقى که استنتاج گزارههاى دلخواه از تناقض را ممنوع مىداند) پیچیدهتر از سمانتیک منطق KR است، مىتوان نشان داد که منطق ربط Rآزمون اعتبار دشوارترى دارد.
از اینجا، مىتوان پى برد که اگر شرطى لزومى از منطق سینوى را بخواهیم با «استلزام ربطى» به جاى «استلزام اکید» تحلیل کنیم، با نظامهاى بسیار پیچیده و دشوارى روبهرو مىشویم که تعیین اعتبار و عدم اعتبار استدلالها در این نظامها به مراتب پیچیدهتر و دشوارتر است. از آنجا که «استلزام اکید» گزینه مناسبى براى تحلیل «شرطى لزومى» نیست و پارادوکسهاى بسیارى در تحلیل «شرطى لزومى» مىآفریند، نتیجه مىگیریم که یک نظام کامل و بىعیب و نقص براى «شرطى لزومى» نظامى بسیار پیچیده و دشوار است و این هزینهاى است که باید براى استفاده از توانمندىهاى فوقالعاده شرطى لزومى پرداخت.
منابع
ـ اندرتون، هربرت بى.، آشنایى با منطق ریاضى، ترجمه غلامرضا برادران خسروشاهى و محمّد رجبى طرخورانى، تهران، نشر دانشگاهى، 1366.
ـ جفرى، ریچارد، قلمرو و مرزهاى منطق صورى، ترجمه پرویز پیر، تهران، علمى و فرهنگى، 1366.
ـ رید، استیون، فلسفه منطق ربط، ترجمه اسداللّه فلاحى، قم، دانشگاه مفید، 1385.
ـ فلاحى، اسداللّه، «شرطى لزومى در منطق جدید»، تأملات فلسفى، ش 1، بهار 1388، ص 7ـ46.
ـ ـــــ ، «سلب لزوم و لزوم سلب در شرطى سالبه کلیه»، معرفت فلسفى، ش 25، پاییز 1388، ص 233ـ260.
ـ ـــــ ، «شرطى اتفاقى در منطق جدید»، پژوهشهاى فلسفى، ش 214، پاییز و زمستان 1388، ص 105ـ133.
ـ ـــــ ، «لزومى حقیقى و لزومى لفظى»، فلسفه و کلام اسلامى (مقالات و بررسیها)، دفتر 1، پاییز و زمستان 1388، ص 107ـ129.
ـ ـــــ ، نقض بولى و نقض دمورگان در منطق ربط و منطق کلاسیک، رساله دکترى، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1386.
ـ ـــــ ، منطق موجّه، پایاننامه کارشناسى ارشد، قم، دانشگاه مفید، 1380.
ـ نبوى، لطفاللّه، مبانى منطق جدید، تهران، سمت، 1377.
ـ ـــــ ، منطق ربط، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1389.
ـ هاک، سوزان، فلسفه منطق، ترجمه سید محمّدعلى حجتى، قم، کتاب طه، 1382.
- Anderson, A. R., & N. Belnap & M. Dunn, Entailment: the Logic of Relevance and Necessity, Princeton, Princeton University Press, 1975, v. I.
- Anderson, A. R., & N. Belnap, Entailment: the Logic of Relevance and Necessity, Princeton, Princeton University Press, 1992, v. II.
- Hughes, E. G. & M. Cresswell, A New Introduction to Modal Logic, London, Routledge, 1975.
- Priest, Graham, & Sylvan, Richard, "Simplified Semantics for Basic Relevant Logics", Jurnal of Philosophical Logic, v. 21, 1992, p. 217-232.
- _____ , Introduction to Non-Classical Logic, Cambridge, Cambridge University Press, 2001.
- Read, Stephen, Relevant Logic, Oxford, Basil Blackwell, 1988.
* استادیار مؤسسه پژوهشى حکمت و فلسفه ایران. دریافت: 29/1/90 ـ پذیرش: 14/7/90.
1ـ درباره شرطىهاى لزومى و اتّفاقى و تحلیل آنها در منطق جدید، مىتوان به مقالات زیر مراجعه کرد: اسداللّه فلاحى، «شرطى لزومى در منطق جدید»، تأمّلات فلسفى، ش 1، ص 7ـ46؛ همو، «شرطى اتّفاقى در منطق جدید»، پژوهشهاى فلسفى، ش 214، ص 105ـ133.
2ـ بحث فلسفى از انواع شرطى در منطق جدید در بیشتر آثار فلسفه منطق آمده است؛ براى نمونه، ر.ک: سوزان هاک، فلسفه منطق، ترجمه سید محمّدعلى حجتى.
3ـ براى نمونه، بحثهاى دشوار ارائهشده، ر.ک: اسداللّه فلاحى، «سلب لزوم و لزوم سلب در شرطى سالبه کلیه»، معرفتفلسفى، ش25، ص233ـ260؛ همو، «لزومىحقیقىولزومىلفظى»، فلسفه و کلام اسلامى، ص107ـ129.
4. Relevance Logic.
5. Relevant Logic
6ـ براى آشنایى با منطق ربط، ر.ک: استیون رید، فلسفه منطق ربط، ترجمه اسداللّه فلاحى؛ لطفاللّه نبوى، مبانى منطق فلسفى.
7ـ این منطقها را مىتوان در آثار زیر یافت: استیون رید، همان؛ اسداللّه فلاحى، نقض بولى و نقض دمورگان در منطق ربط و منطق کلاسیک؛
A. R., Anderson & N, Belnap, Entailment: the Logic of Relevance and Necessity, v. 1; A. R., Anderson & N, Belnap & M. Dunn, Entailment: the Logic of Relevance and Necessity. v. II.
8. Testing for validity.
9ـ روش جدول ارزش ویژه منطق گزارههاست و براى دیگر منطقها کاربرد ندارد. روش نمودارى براى منطق گزارهها در بسیارى از کتابهاى آموزشى بیان شده است؛ براى کاربرد این روش در منطق محمولها، مىتوان به ریچارد جفرى، قلمرو و مرزهاى منطق صورى، ترجمه پرویز پیر، ص 131ـ136 مراجعه کرد. گریَم پریست روش نمودارى را به منطقهاى ربط توسعه داده است:
Graham Priest, A Introduction to Non-Classocal Logic, p. 184-192.
تعریف صورت نرمال در برخى آثار ترجمهشده به فارسى آمده است (هربرت. بى. اندرتون، آشنایى با منطق ریاضى، ترجمهغلامرضابرادرانخسروشاهى و محمدرجبىطرخورانى،ص57و166ـ168)؛امّاآزموناعتبار به روش صورتبرهان را نگارنده تنها در اثرى از هیوزوماکسکرسوِل،آنهمبراىمنطق موجّهات دیده است:
Hughes & Cresswell, A New Introduction to Modal Logic, p. 103-105.
10. Truth-Table Method.
11. Tableaux Method.
12. Normal Form Method.
13. Valuation Method.
14ـ لطفاللّه نبوى، مبانى منطق جدید، ص 61ـ62.
15. Hughes and Cresswell, Op.Cit, p. 72-92.
16ـ اسداللّه فلاحى، منطق موجّه، ص 86ـ108.
17ـ لطفاللّه نبوى، مبانى منطق فلسفى، ص 148 و 152ـ153.
18ـ استیون رید، همان، ص 355ـ357 و 380ـ381.
19ـ همان، ص 111ـ115، 358ـ376 و 381ـ400.
20. Graham Priest & Richard Sylvan, "Simplified Semantics for Basic Relevant Logics", Jornal of Philosophical Logic, v. 21, p. 217-232.
21ـ شرط صدق «استلزام ربطى» در جهانهاى غیرنرمال نیز، نسبتا شبیه شرط صدق «استلزام اکید» در جهانهاى منطق S4است؛ تنها تفاوت آن است که به جاى اینکه مقدّم و تالى شرطى در یک جهان مشترک در دسترس w بررسى شوند، در دو جهان جداگانه xو y(در دسترس w) بررسى مىشوند.
22ـ براى درک دلیل نامگذارى شرط «تعدّى» مىگوییم: اگر جهت چپ به راست تعریف «تعدّى» را بنویسیم و با قواعد منطق محمولها همارزهاى آن را به دست آوریم، بهتر مىتوانیم مفهوم «تعدّى» را در آن درک کنیم:
تعدی |
R(ab)cd º Ra(bc)d |
تعدی |
$x(Rabx & Rxcd) É $x(Rbcx & Raxd) |
تغییر متغیر |
$y(Raby & Rycd) É $w(Rbcw & Rawd) |
خروج سور (از مقدم شرطی) |
"y[(Raby & Rycd) É $w(Rbcw & Rawd] |
معرفی سور |
"x"y"z[(Raxy & Ryzd) É $w(Rxzw & Rawd] |
مىبینیم که با کمى آسانگیرى، مىتوان گفت که فرمول اخیر مىگوید: اگر جهان xبه جهان y، و جهان yبه جهان z دسترسى داشته باشد، جهان xبه جهان zدسترسى دارد و این همان تعدّى است که در سمانتیک منطقهاى وجهى با آن آشنا شدیم. (همچنین، با آسانگیرى بیشتر، مىتوان گفت که فرمول اخیر مىگوید: اگر aبه y، و y به dدسترسى داشته باشد، aبه dدسترسى دارد.)
23ـ رابطه «دسترسى» و «دیدن» میان جهانها استعارهاى زیباست: انسان از طریق تلویزیون و امواج رادیویى، به دیگر نقاط جهان دسترسى مىیابد و از طریق دوربین و تلسکوپ، دوردستها و ستارهها را مىبیند. امّا این استعاره زیبا، چنانکه کریپکى هشدار داده است، مىتواند بسیار گمراهکننده باشد. رابطه «دسترسى» و «دیدن»، دقیقا به همان معنایى که در متن مىگوییم، باید فهمیده شود.
24. Hughes and Cresswell, Op.Cit, p. 72-93.
25ـ لطفاللّه نبوى، مبانى منطق جدید، ص 61.
26ـ براى شرح بیشتر این روش، و گشودن گرههایى که گاه در یافتن ارزش برخى فرمولها مانند ترکیب شرطى صادق، ترکیب فصلى صادق، ترکیب عطفى کاذب و نیز دوشرطى به وجود مىآید، ر.ک: اسداللّه فلاحى، منطق موجّه، ص 94ـ99؛Hughes & Cresswell, Op.Cit, p. 80-85 .
27ـ براى رسیدن به رابطه R(xt)yu، مىتوان برهان زیر را آورد:
1 |
Rxyz & Rztu |
مقدمه |
|
2 |
$z(Rxyz & Rztu) |
م $ (1) |
|
3 |
R(xy)tu |
تعریف R (2) |
|
4 |
Rx(yt)u |
تعدی (3) |
|
5 |
Rx(ty)u |
تقارن (4) |
|
6 |
R(xt)yu |
تعدی (5) |
|