معرفت فلسفی، سال دوم، شماره چهارم، پیاپی 8، تابستان 1384، صفحات -

    سخن نخست

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سخن نخست

    اِلهی بِکَ عَرَفتُک و أنتَ دَلَلتَنی عَلَیک وَ دَعوتَنی اِلَیک و لولا أنت لَمْ اَدرِما أنت.1

    در هشتمین شماره معرفت فلسفی در پی آن بوده ایم که با توجه به اهداف این نشریه، مباحثی در قلمرو فلسفه عرفان، حکمت، معرفت شناسی و منطق را که حاصل تلاش محققان گرانقدر است، به محضر خوانندگان محترم تقدیم داریم. در این جا به اختصار اهم محورها و موضوعات مقالات را مرور می کنیم.

    در «میزگرد رابطه فلسفه و عرفان» افزون بر بحث از چیستی فلسفه عرفان، مباحثی درباره چیستی عرفان، معرفت شناسی عرفانی، زبان عرفان، نسبت میان عقل و عرفان، دین و عرفان، اخلاق و عرفان مطرح شده است. آقای فنایی معتقدند که «فلسفه عرفان، حاصل و حاوی تأمل عقلی درباره عرفان است. فیلسوف، عرفان را از بیرون مورد مطالعه قرار می دهد و درباره حقیقت، مبادی، روش ها و نسبت آن با دیگر امور به بحث می پردازد». آقای یثربی درباره وجوه تشابه و تمایز فلسفه و عرفان می گویند: وجوه وحدت فلسفه و عرفان در قیاس با تمایزشان بسیار ضعیف است. فقط می شود گفت که هر دو یک مکتب اند، اما هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، و روش آن ها با هم متفاوت است. به اعتقاد آقای عشاقی «باید میان عرفان نظری و عرفان عملی در مقام سنجش آن ها با فلسفه فرق نهاد. از مهم ترین وجوه تشابه میان فلسفه و عرفان نظری اتحاد در موضوع علم است، که همان هستی لابشرط از جمیع قیود و تعیّنات می باشد. به نظر آقای فنایی، مهم ترین وجه اشتراک میان عرفان و فلسفه این است که هر دو در پی شناخت واقع به وجه کلی هستند و هر دو معرفتی غیرحسی را طلب می کنند.

    در مقاله «عقل گریزی عرفان؟!» نویسنده محترم تلاش نموده است تا به این پرسش پاسخ گوید که «آیا احکام برآمده از شهود عارف به راستی متناقضند یا ظاهری تناقض آمیز دارند و در ذات آن ها تناقض نیست. به بیان دیگر، آیا ذات حقایق عرفانی تناقض آمیز است؟ اگر چنین باشد، ناگزیر این آموزه ها با عقل سازگار نخواهد بود; زیرا بنیاد عقل بر اصل عدم تناقض نهاده شده است». نویسنده محترم این مقاله ضمن بیان دیدگاه آقای استیس درباره پرسش مذکور، این دیدگاه را بررسی و در یکی از نقدهای خود آورده است: متناقض نمای وحدت وجود و متناقض نمای خلأ ـ ملأ، در برخی صورش در ربط واحد به کثیر (و به عبارتی، بین حق و تجلیات او) است و اصل عدم تناقض در ساحت و مقام ذات از حیث اطلاقش نیز جاری است و ذات حق در این ساحت فقط نامتناهی است. وی پس از نقد آرای استیس، در پایان به این نکته اشاره کرده است که در عرفان اسلامی در سایه تأمل عارفان و فیلسوفان در شریعت، دل، عقل و وحی با هم قرین اند.

    آیا ماهیت اعتباری است؟ آیا ادله ای که بر اعتباریت ماهیت ارائه شده تمام است؟ آیا میان اصالت وجود و اعتباریت ماهیت ملازمه است و از اثبات اصالت وجود می توان اعتباریت ماهیت را نتیجه گرفت؟ پاسخ پرسش هایی از این دست محور مباحث مطرح در مقاله «اعتباری بودن ماهیت، چرا و چگونه؟» است. نویسنده محترم در این مقاله ابتدا تلاش کرده تا نشان دهد که ادله اعتباریت ماهیت ناتمام است و پس از آن، مؤیداتی برای قول به اصالت ماهیت بیان نموده است. وی در پایان چنین نتیجه گرفته است که اصالت ماهیت نه تنها با ادله و شواهد موافق است، با ارتکاز همگانی نیز همراهی و همخوانی دارد و میان اصالت وجود و اعتباریت ماهیت ملازمه ای نیست.

    نویسنده محترم مقاله «معیار صدق گزاره های دینی» معتقد است که از نگاهی گذرا به دین می توان به این نتیجه رسید که در بخش هایی از دین، دست یابی به معرفت یقینی به معنای اخص آن ممکن است و در بخش هایی از دین، که می توان به چنین معرفتی دست یافت، تحصیل آن ضروری نبوده، علم متعارف یا حداکثر یقین روان شناختی (جزم) کافی است. اما پرسش اساسی آن است که چگونه می توان این گونه شناخت را از جهل مرکب باز شناخت؟ وی در این مقاله، تلاش کرده است با ارائه چندین راه حل به این پرسش پاسخ دهد. به نظر او، راه حل مبتنی بر رویکرد حجیت در معرفت شناسی دینی و شیوه شهید صدر در حل مسئله استقراء بیش از سایر راه حل ها جلب توجه می کند.

    تبیین های معرفت شناختی، فلسفی و منطقی اصل امتناع تناقض و احکام و فروعات این اصل از این سه منظر، محور اصلی مباحث مطرح در مقاله «درباره اصل امتناع تناقض» است. نویسنده محترم ضمن بیان پیشینه این بحث و پی جویی آن در آثار فیلسوفان، منطق دانان و معرفت شناسان برجسته، نقاط اشتراک و تمایز آرای آنان درباره این اصل را بازگو نموده است. برهان ناپذیری اصل امتناع تناقض و نسبت این اصل با دیگر بدیهیات از دیگر موضوعات مطرح در این مقاله است.

    مشهور است که قیاس اقترانی دارای چهار شکل است. اما نویسنده محترم مقاله «چرا چهار شکل؟ سه شکل یا شش شکل» معتقد است که شکل های قیاس اقترانی یا باید همان سه شکل باشند که ارسطو و فارابی گفته اند، و شکل چهارم در حقیقت همان شکل اول است که در آن جای موضوع و محمول (اصغر و اکبر) نتیجه تغییر یافته است; یا تعداد آن ها به شش شکل افزایش یابد.

    در پایان با این امید که مطالب این شماره از نگاه دانشوران فرهیخته سودمند باشد، از پیشنهادها و انتقادات آن عزیزان گرانمایه، که موجب بهبود و والایی بیشتر نشریه است، مشتاقانه استقبال می کنیم.

    سردبیر


    پی نوشت ها

    1ـ فرازى از دعاى ابوحمزه ثمالى.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1384) سخن نخست. فصلنامه معرفت فلسفی، 2(4)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سخن نخست". فصلنامه معرفت فلسفی، 2، 4، 1384، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1384) 'سخن نخست'، فصلنامه معرفت فلسفی، 2(4), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سخن نخست. معرفت فلسفی، 2, 1384؛ 2(4): -