نخستين سخن
ضمیمه | اندازه |
---|---|
1.pdf | 250.19 کیلو بایت |
«اَلْحَمْدُللَّهِ الَّذى لَمْ يُشْهِدْ اَحَدا حينَ فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ لاَاتَّخَذَ مُعينا حينَ بَرَءَ النَّسَماتِ، لَمْ يُشارَكْ فِى الْإِلهِيَّةِ، وَ لَمْ يُظاهَرْ فِى الْوَحْدانِيَّةِ، كَلَّتِ الْاَلْسُنُ عَنْ غايَةِ صِفَتِهِ، وَ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ، وَ تَواضَعَتِ الْجَبابِرَةُ لِهَيْبَتِهِ، وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِخَشْيَتِهِ، وَ انْقادَ كُلُّ عَظيمٍ لِعَظَمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ مُتَواتِرا مُتَّسِقا وَ مُتَوالِيا مُسْتَوْسِقا، [ثِقا ]وَصَلَواتُهُ عَلى رَسُولِهِ اَبَدا، وَ سَلامُهُ دآئِما، سَرْمَدا.»1
با حمد و سپاس خداى حىّ سرمد و با درود و سلام بر پيامبر خاتم ـ صلىاللّه عليهوآله ـ و بر خاندان مطهّرش ـ عليهم صلواتاللّه اجمعين. سىاُمين شماره معرفت فلسفى را كه با استعانت از حضرت حق جل ثنائه و در پرتو فضل و هدايت خاتم اوصيا ـ صلواتاللّه عليه ـ فراهم آمده، به اين اميد كه مقبول ارباب معرفت افتد، تقديم مىداريم. اهمّ موضوعات اين مجموعه به اختصار از اين قرارند:
در مقاله «عالم عقول از منظر ابنسينا و شيخ اشراق» آمده است: برخى بر اين عقيدهاند كه سهروردى جز تغيير اصطلاحات، كار ديگرى در فلسفه نكرده است و اصولاً اختلاف و افتراقى با مشّاء ندارد. اين مقاله، با تأمّل بر ديدگاه شيخ اشراق درباره عالم عقول و مقايسه آن با ديدگاههاى ابنسينا، بر اين عقيده است كه سهروردى در عين آنكه از بستر مشّايى بهره مىبرد و خود نخست مشّايى بوده است، امّا به طور روشن از اين مكتب جدا مىشود. او با توجه به مبانى فلسفى خاصّ خود، برخى مراتب هستى همچون عالم عقول عرضيه را اثبات مىكند. علاوه بر اين، مراتب مورد اتّفاق همچون عالم عقول طوليه نيز در دستگاه سازوار هستىشناختى وى تفسير و تحليلهاى جديد و مستقلى مىيابد. هرچند سهروردى در برخى موارد نسبت به ابنسينا كاستىهايى دارد، امّا در مجموع، تبيينهاى وى در اين زمينه دقيقتر است.
نويسنده مقاله «حركت و زمان در مجرّدات (بر اساس مبانى حكمت متعاليه)» بر اين باور است كه تقريبا همه حكما در اينكه حركت و زمان از ويژگىهاى موجودات مادّى بوده و عالم تجرّد و موجودات مجرّد كاملاً منزّه و برتر از آنها هستند، اتفاقنظر دارند. اما مىتوان به كمك مبانى حكمت متعاليه و دقت در مفاهيم «مجرّد»، «مادّى»، «حركت»، و «زمان» ثابت كرد كه تنها مراتب عالى تجرّد فارغ از حركت و زماناند و در مراتب نازل «تجرّد»، نه تنها دليل قاطعى بر استحاله «حركت» و «زمان» نيست، بلكه با الهام از پارهاى آموزههاى نقلى، مىتوان ادلّهاى بر امكان و وقوع «حركت» اقامه كرد.
نويسندگان مقاله «تبيين وجودى و معرفتى حسّ مشترك در فلسفه اسلامى»، بر اين عقيدهاند كه در حيطه علمالنفس فلسفه اسلامى، حسّ مشترك به عنوان قوّهاى ادراكى مطرح شده است كه مفاهيم حسّى، مفاهيم جعلى، و مفاهيم شهودى را ادراك مىكند. اين مقاله، در دو حوزه وجودشناختى و معرفتشناختى، به بررسى اين حسّ مشترك پرداخته است. فلاسفه مسلمان از دوره ابنسينا با طرح مسئله وحدت نفس و تنزّل وجودى قواى نفس به حوزه مفهوم و اسم، به نوعى تقليلگرايى وجودشناختى در باب حسّ مشترك جهت مىيابند. در اين مقاله، در بستر معرفتشناختى، ابتدا ادراكات حسّ مشترك به لحاظ حصولى و حضورى بودن بررسى، و سپس با طرح مسئله نماى مطابقت در حكمت سينوى، نگاه ويژه ابنسينا به اين مسئله تبيين شده است. در نهايت، با طرح نظريه حركت جوهرى از ديد ابنسينا، چالش فقدان محوريت اطلاقى معرفت از ديدگاه وى تاحدودى مرتفع شده است.
بررسى تاريخى علم حضورى و بازكاوى نگاه فلاسفه گذشته، موضوع بررسى مقاله «پيشينه علم حضورى در سنّت فلسفه اسلامى» است. نويسنده با طرح پرسش از اينكه علم حضورى يكى از آموزههاى جديد فلسفه اسلامى است يا سابقهاى ديرين دارد، و در صورت مثبت بودن پاسخ، نقش فيلسوفان گذشته در آن چه بوده است؟ در پى پاسخ در اين مقاله برآمده است. روش نويسنده در بررسى اين سؤالات، مراجعه به منابع اصيل فلسفه اسلامى و تحليل آراء فلاسفه مهم اين سنّت بوده است. نتيجه حاصل از اين پژوهش عبارت است از: توجه فيلسوفان ـ از همان ابتدا ـ به موضوع علم حضورى و تفكيك آن از علم حصولى، و تحقيق درباره احكام خاصّ علم حضورى. يكى دانستن تعقّل و علم حضورى، از سوى فيلسوفان مسلمان، دستكم در برخى از مصاديق، از ديگر نتايج اين پژوهش است.
نويسنده محترم مقاله «نقدهاى پوپر و مشكلات ابطالپذيرى»، معتقد است با اينكه ابطالپذيرى از ديدگاههاى تأثيرگذار در فلسفه علم قرن بيستم به شمار مىرود، امّا موفقيت اين ديدگاه بيشتر در جنبه سلبى آن يعنى در نقد ديدگاههاى رقيب است. نويسنده محترم، ضمن بازخوانى نقدهاى پوپر بر ديدگاههايى مانند پوزيتيويسم و معينىگرى، به لوازم نظريه ابطالپذيرى در نفى علميت فرضيه تكامل داروين اشاره كرده است.
در مقاله «زيبايى مقيّد و زيبايى آزاد از نظر كانت»، نويسنده محترم بر اين باور است كه كانت قوّه حكم تأمّلى (خيال) را قوّه ذوقِ زيباشناختى معرفى كرده است. هنگامى كه خيال مستقل از فاهمه و عقل، و بر مبناى اصل غايتمندى ذهنى، صورتهاى محض اعيان را انتزاع كند، «زيبايى آزاد» عرضه مىدارد، و هنگامى كه اين صورتها را با مفهوم كمال عين همراه سازد، «زيبايى مقيّد» عرضه مىدارد. كانت اين اتّصال را در زيبايى مقيّد، اتّصال خير و زيبا دانسته است. اين نكته، ابهام وسيعى را در تلقّى كانت از معناى زيبايى ايجاد كرده است؛ به گونهاى كه برخى از مفسّران، زيبايى مقيّد را زيبايى اصيل ندانسته، بلكه آن را محصول عقل دانستهاند. نويسنده محترم در اين نوشتار، با تشريح زيبايى آزاد و زيبايى مقيّد از نظر كانت، و تأكيد وى بر استقلال حكم زيباشناختى، نادرستى اين تفسير را نشان داده است.
نويسنده محترم در مقاله «بازخوانى انتقادى آموزه قانون طبيعى در حكمت عملى يونان باستان»، معتقد است كه دانشمندان دوره اوّل يونان باستان، قانون طبيعى را قانونى جهانشمول، ازلى، و بىهمتا مىدانستند و از آن به عنوان بنيادىترين منبع براى اخذ بهترين معيارهاى زندگى بشر ياد مىكردند. مشكلات معرفتشناسانه نسل اوّل سوفسطاييان تأثيرى عميق در آراى فلسفى نسلهاى بعدى اين نحله گذاشت؛ به طورى كه در ميان آنان، بر سر مسئله اعتبار قانون طبيعى اختلافنظر پيش آمد. فيلسوفان يونانى كه احكام عقل را پايهاى ثابت براى معرفت بشر مىدانستند، از سرسختترين حاميان قانون طبيعى در دوره يونان باستان به شمار مىآيند. اين مقاله، به بيان انتقاداتى مىپردازد كه بر آموزه «قانون طبيعى» در دوره يونان باستان وارد است. اين انتقادات در دو دسته جداگانه بيان مىشوند: 1) ابهام مفهومى قانون طبيعى، ابهام مصداقى آن و نيز ابهام در وجه تسميه آن در حكمت عملى يونان باستان؛ 2) انتقادات مختص.
در پايان، ضمن سپاس و قدردانى از همه استادان و فرهيختگانى كه ما را در ارائه اين شماره نشريه يارى رساندند، يادآور مىگردد كه نقدهاى عالمانه و پيشنهادهاى مشفقانه ارباب معرفت را، همانند گذشته موهبتى گرانبها براى خويش مىدانيم كه مىتواند بر غناى هرچه بيشتر نشريه بيافزايد.
1ـ شيخ عباس قمى، مفاتيحالجنان، دعاى روز يكشنبه.