بررسي تطبيقي هستي هستندهها در انديشه پديدارشناسي هايدگر با وجود لابشرط مقسمي در نظام معرفتي عرفان اسلامي
ضمیمه | اندازه |
---|---|
7.pdf | 425.65 کیلو بایت |
سال نوزدهم، شماره سوم، پياپي 75، بهار 1401، ص 97ـ108
نوع مقاله: پژوهشی
* ميثم زنجيرزن حسيني / سطح چهار حوزه علميه و دانشجوي دکتري فلسفه اسلامي دانشگاه قم Meysam.hatef.gmail.com
مهدي منفرد / دانشيار گروه فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه قم mmonfared86@gmail.com
دريافت: 01/03/1400 پذيرش: 12/10/1400
چکيده
در بين علوم شرقي، تنها علمي که موضوع آن از هر تقيدي رهاست و درباره هستي طلق بحث ميکند، علم عرفان است. موضوع علم عرفان، وجود لابشرط مقسمي است که حتي از قيد اطلاق نيز مطلق است. مراد از وجود لابشرط مقسمي، همان هويت غيبية ذاتيه حقتعالي است که در علم عرفان در مورد آن و شئونات وي بحث ميشود. شايد کسي گمان کند که موضوع علم فلسفه نيز از هر قيد وجودي رهاست؛ ازاينرو ميتواند عدل علم عرفان واقع شود و حال آنکه اين تصور ناصحيحي است؛ زيرا در الهيات بالمعني الاعم فلسفه، درباره وجود لابشرط قسمي و در الهيات بالمعني الاخص در خصوص وجود بشرط لا بحث ميشود که هر دو نسبت به وجود لابشرط مقسمي ضيق وجودي دارند. در ميان علوم غربي نيز تنها کسي که توانست در ديدگاه پديدارشناسي خود در جهت برونرفت از بحران مدرنيته از حصر قيود هستندهها آزاد گردد و موضوع علم خود را هستي صرف قرار دهد مارتين هايدگر است. اين مقاله در مقام تطبيق اين دو رويکرد با يکديگر است که در هر دو مکتب ذهاب به هستي طلق شده است، عليرغم اينکه نگارندگان اذعان دارند که هستي هستندهها در ديدگاه معرفتشناسي هايدگر اينهماني با وجود لابشرط مقسمي در نظام هستيشناسي عرفان ندارد. البته اين تمايز لطمهاي به بحث ما وارد نميکند؛ زيرا هدف تطبيق فقط تأکيد بر همسانيها نيست، بلکه برجسته کردن اختلافها نيز حائز اهميت است.
کليدواژهها: هايدگر، عرفان اسلامي، فلسفه تطبيقي، پديدارشناسي، هستي هستندهها.