نظریه تکامل را چارلز داروین نخست به صورت نظریه ای زیست شناسانه مطرح کرد. این نوع نگاه به عالم، خالی از نتایج متافیزیکی و تأثیر بسزا بر علوم انسانی نبود، بلکه تأثیرش در علوم انسانی اگر بیشتر از علوم زیستی نباشد کمتر نیست. در این پژوهش با ارائه گزارشی از نظریه تکامل، تأثیر آن بر مبانی انسان شناختی علوم انسانی در پنج حوزۀ حقیقت انسان، جایگاه انسان در نظام هستی، اراده و اختیار انسان، کمال نهایی انسان و خلقت انسان را بیان کرده و به بررسی آن می پردازیم و نشان می دهیم که مبانی انسان شناختی علوم انسانی که برآمده از نگاه تکاملی به عالم اند با مبانی انسان شناختی علوم انسانی اسلامی که مورد تأیید ما هستند، سازگاری ندارند.