رهيافتى براى نظريه پردازى بنيادى در علوم انسانىبر اساس فلسفه اسلامى

ضمیمهاندازه
7_OP.PDF824.51 کیلو بایت

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى زمستان 1394

عطاءاللّه رفيعى آتانى / استاديار دانشگاه علم و صنعت ايران             rafieiatani@iust.ac.ir

دريافت: 14/4/94               پذيرش: 17/10/94

چكيده

پرسش اساسى كه اين مقاله به آن پاسخ مى دهد آن است كه مبنا و راه و روش ارتباط فلسفه اسلامى و علوم انسانى چيست؟ در اين مقاله تلاش مى شود تا با نماياندن مناسبات فلسفه اسلامى و علوم انسانى، براى تداوم روشمند فلسفه اسلامى در جهت نظريه پردازى در علوم انسانى راهى پيدا شود. براى نيل به مقصود، هر گام به صورتِ طبيعى از گام قبلى برمى آيد نوآورى اساسى مقاله بر اساس نظريه علامه طباطبائى درباره «فلسفه» شكل گرفته است. بر اساس نظريه علامه، مسئوليت اثبات وجود موضوع هر علم بر عهده فلسفه است. اين در حالى است كه از منظر مشهور انديشمندان اسلامى، موضوع علم براى هويت بخشى هر علم، در مقايسه با دو ملاك ديگر يعنى «روش» و «غايت» ملاك بهترى است. از منظر علامه طباطبائى و استاد شهيد مطهرى وظيفه اساسى فلسفه، اثبات وجود موضوع هر علم و نيز توليد روش نظريه پردازى متناسب با موضوع آن علم است. مجموعه يافته هاى محصول اثبات وجود و نحوه وجود موضوع و نيز روش متناسب با آن، محتواى فلسفه علوم انسانى را مى سازد. اگر فلسفه علوم انسانى به نحو روشمندى از معارف اسلامى مرتبط استخراج شود، به رويكردى اسلامى در قلمرو فلسفه علوم انسانى و در نتيجه به نقطه آغازى براى نظريه پردازى دست يافته ايم.

 

كليدواژه ها: فلسفه اسلامى، فلسفه علوم انسانى، فلسفه علوم انسانى اسلامى، روش، نظريه.

 


 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
50
شماره صفحه: 
149