معرفت فلسفی، سال نهم، شماره چهارم، پیاپی 36، تابستان 1391، صفحات 157-194

    تکاپوى نظرى براى کشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ناصر باهنر / استاديار دانشگاه امام صادق (ع) / Nbahonar@yahoo.com
    ✍️ سیدحسین شرف الدین / استاديار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) / sharaf@qabas.net
    چکیده: 
    يكى از نيازهاى بنيادى و ديرپاى انسان كه همواره به گونه‏هاى متفاوت و متناسب با درك و تقاضاى فردى و جمعى و امكانات محيطى، در قالب كنش‏هايى پاسخ يافته است، نياز به سرگرمى و پر كردن اوقات فراغت به شيوه‏هاى متنوع و خلّاق بوده است. فراغت اگر در گذشته به صورتى درهم‏آميخته با كار و تلاش و روندهاى معمول زندگى بدون نياز به تمهيدات و چاره‏انديشى‏هاى ويژه، پوشش مى‏يافت و يا بيشتر در ميان كودكان و نوجوانان يا اقشار متمكن و مرفه احساس مى‏شد، امروزه به يكى از فرصت‏هاى همگانى مستقل از روندهاى عادى كار و تلاش رسمى، و به شدت نيازمند سياست‏گذارى و برنامه‏ريزى، تمهيد مقدمات و تخصيص امكانات تبديل شده است. هم‏اكنون با نهادى شدن همه سازوكارها و مجارى معطوف به نيازهاى جمعى، تأمين اين نياز نيز به مجموعه‏اى از نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى داراى گستره ملى و بين‏المللى محول شده است. پرسشى كه اين نوشتار درصدد پاسخ بدان است اينكه اسلام به منزله يك دين و فرانهادى اجتماعى در جامعه اسلامى ايران، درباره اين نياز و اقتضائات و ملزومات آن چه موضعى دارد؟ خطوط هنجارى عام مستفاد از شريعت اسلام كه در مقام ارضاى اين نياز از مجراى كنش‏هاى فردى يا اقدامات سازمانى بايد منظور شوند، چه ويژگى‏هايى دارند؟ اتهام تاريخى به اديان مبنى بر بى‏اعتنايى و كم‏التفاتى و بلكه معاندت با اين سنخ خواست‏ها و كراهت و تحذر اغلب مؤمنان و متشرعان از اين قبيل اشتغالات، بررسى و مطالعه و موضع‏گيرى در اين‏باره را به يكى از جدى‏ترين و ضرورى‏ترين نيازها در قلمرو پژوهش‏هاى دينى معطوف به مطالبات اجتماعى تبديل كرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Theoretical Attempt at Discovering Islamic Normative Stance towards Entertainment
    Abstract: 
    One of the fundamental and primary needs of human being is the need for entertainment and filling in the leisure time in various creative ways. This need is usually met in various ways and according to the individual and social understandings and demands as well as environmental facilities, In the past, entertainment was mixed with work and activity in the regular process of life without considering special preparations towards managing it. It was mainly a concern of children and teenagers or the upper class of the society. However, it is changed nowadays to one of the public opportunities distinct from the usual process of official work and activity which seriously requires policy making, planning, making preparations, and allocating facilities. Considering the institutionalization of all mechanisms toward social needs, meeting this need has also been left to a body of social organizations and institutions ranging from national to international levels. The question of the present article is: what is the position of Islam as a religion and as a social meta-institution in the Islamic society in Iran, towards this need and its requirements. What are the general features of normative outlines derived from Islamic shari’ah towards meeting this need? Accusing religions of disregarding, or even opposing, this type of needs, and the dislike or reluctance of most of believers and followers of religions to this kind of activities have made studying and taking necessary positions in this regard as one of the most serious and necessary needs in the field of religious investigations touching social demands.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    تكاپوى نظرى براى كشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى
    ناصر باهنر*
    سيدحسين شرف‏الدين**
    چكيده
    يكى از نيازهاى بنيادى و ديرپاى انسان كه همواره به گونه‏هاى متفاوت و متناسب با درك و تقاضاى فردى و جمعى و امكانات محيطى، در قالب كنش‏هايى پاسخ يافته است، نياز به سرگرمى و پر كردن اوقات فراغت به شيوه‏هاى متنوع و خلّاق بوده است. فراغت اگر در گذشته به صورتى درهم‏آميخته با كار و تلاش و روندهاى معمول زندگى بدون نياز به تمهيدات و چاره‏انديشى‏هاى ويژه، پوشش مى‏يافت و يا بيشتر در ميان كودكان و نوجوانان يا اقشار متمكن و مرفه احساس مى‏شد، امروزه به يكى از فرصت‏هاى همگانى مستقل از روندهاى عادى كار و تلاش رسمى، و به شدت نيازمند سياست‏گذارى و برنامه‏ريزى، تمهيد مقدمات و تخصيص امكانات تبديل شده است. هم‏اكنون با نهادى شدن همه سازوكارها و مجارى معطوف به نيازهاى جمعى، تأمين اين نياز نيز به مجموعه‏اى از نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى داراى گستره ملى و بين‏المللى محول شده است. پرسشى كه اين نوشتار درصدد پاسخ بدان است اينكه اسلام به منزله يك دين و فرانهادى اجتماعى در جامعه اسلامى ايران، درباره اين نياز و اقتضائات و ملزومات آن چه موضعى دارد؟ خطوط هنجارى عام مستفاد از شريعت اسلام كه در مقام ارضاى اين نياز از مجراى كنش‏هاى فردى يا اقدامات سازمانى بايد منظور شوند، چه ويژگى‏هايى دارند؟ اتهام تاريخى به اديان مبنى بر بى‏اعتنايى و كم‏التفاتى و بلكه معاندت با اين سنخ خواست‏ها و كراهت و تحذر اغلب مؤمنان و متشرعان از اين قبيل اشتغالات، بررسى و مطالعه و موضع‏گيرى در اين‏باره را به يكى از جدى‏ترين و ضرورى‏ترين نيازها در قلمرو پژوهش‏هاى دينى معطوف به مطالبات اجتماعى تبديل كرده است.

    كليدواژه‏ها: اسلام، هنجار، نظريه هنجارى، سرگرمى، فراغت. 
    نظريه هنجارى
    مقدّمه
    علوم اجتماعى در فرايند مطالعات و پژوهش‏هاى هستى‏شناختى خود به طيفى از نظريه‏هاى گوناگون توصيفى و تبيينى، در قلمرو مطالعات ارزش‏شناختى و دستورى و حركت در مسير تأمين نيازهاى كاربردى سازمان‏ها و نهادهاى اجتماعى به دسته‏اى از نظريه‏هاى تجويزى با عنوان «نظريه‏هاى هنجارى» وقوف يافته‏اند. اين نظريه‏ها در برخى قلمروهاى معرفتى همچون «ارتباطات» نمودى آشكارتر دارند. در ادامه به اجمال برخى از پرسش‏ها را درباره چيستى نظريه هنجارى، منابع‏وروش‏هاى اخذواصطياد اين نظريه، اعتبار و جايگاه معرفتى آن، و نقش و كاركردش در فرايند عمل پاسخ خواهيم گفت.
         نظريه هنجارى به مجموعه درهم‏تنيده‏اى از بايدها و نبايدهاى اخلاقى، حقوقى و عرفى اطلاق مى‏شود كه اغلب از اقتضائات سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مذهبى، نظام‏هاى هنجارى كلان، عرف و شيوه‏هاى قومى رايج در جامعه اقتباس و استنتاج شده و نحوه عمل نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى در فرايند عمل براى تأمين نيازها و مطالبات جمعى را در چارچوب مجموعه‏اى از قواعد رفتارى تعيين مى‏كنند. به بيان ديگر، نظريه يا الگوى هنجارى، پايه اصلى، خط راهنما و منطق نظرى يك سياست فرهنگى است و باواسطه به حركت و عمل كارگزار فرهنگى سمت‏وسو مى‏دهد. سياست فرهنگى در حقيقت همان توافق رسمى و اتفاق‏نظر مسئولان و متصديان امور در تشخيص، تدوين و تعيين مهم‏ترين اصول و اولويت‏هاى لازم‏الرعايه در حركت فرهنگى است. سياست فرهنگى را مى‏توان اصول راهنماى كارگزاران فرهنگى و مجموعه نشانه‏هايى دانست كه مسير حركت را مى‏نمايانند؛ نوعى دستورالعمل فرهنگى كه روشنگر حركت است.
         بسيارى از نقاط كور و نكات مهم اما مبهم، به مصداق اينكه گفته‏اند: «خود، راه بگويدت كه چون بايد رفت»، در حين حركت و در اثناى كسب تجربه روشن خواهند شد. بنابراين سياست فرهنگى در همه موارد لزوما گوياى نكات بديع و بى‏سابقه و نامكشوف نيست. سياست فرهنگى پيمانى است كه سلسله‏اى از اولويت‏ها و اصول و فروع يك حركت فرهنگى را رسميت مى‏بخشد و هم‏فكرى و هم‏جهتى را با همكارى و هماهنگى توأم مى‏كند؛ ميثاقى است ملهم از آرمان‏ها و اعتقادات، ناظر به تجربه‏ها و واقعيات، محدود به ظرفيت‏ها و امكانات، متوجه به آينده اهداف بعيد و قريب، كه به هر حال در ظل و ذيل قانون اساسى قرار گرفته است. 
    ويژگى‏هاى نظريه هنجارى
    نظريه هنجارى در مقابل نظريه اثباتى، دربردارنده مجموعه‏اى از ايده‏ها، معيارها، ارزش‏ها و بايدها و نبايدهاى ناظر به ويژگى‏هاى هويتى، مناسبات ساختى و قواعد رفتارى كنشگر اجتماعى (اعم از حقيقى يا حقوقى) است. به بيان ديگر، هنجارگرايى در مقابل پوزيتيويسم، نوعى جهت‏گيرى نظرى است كه به موضوعات اخلاقى و ارزشى توجه دارد و تحت هدايت امور اخلاقى و ارزشى قرار مى‏گيرد.  نظرياتى كه به جاى توصيف و تبيين واقعيت موجود، توجه ما را به ارزش‏هاى درونى خود معطوف مى‏سازند.  هر نظريه هنجارى‏اى فى‏نفسه مبين وضعيتى بديل است. به بيان ديگر، نظريه هنجارى معرف ترجيحات، مفسر فرصت‏ها و محدوديت‏ها و هدايتگر عمل در راه رسيدن به اهداف ويژه است. نظام‏هاى هنجارى، الگوهاى تجويزى، دستورالعمل‏ها، سياست‏نامه‏ها، شرح وظيفه‏ها و... همگى به صورت آشكار يا پنهان و آگاهانه يا ناآگاهانه از يك يا چند نظريه هنجارىِ همخوان متأثر و مرتزق‏اند. در تحليل نظرى، هر نظام هنجارى‏اى در گام نخست به نظامى ارزشى و در گام بعد به نظامى معرفتى و بينشى وراى خود ارجاع دارد. به بيان برخى انديشمندان، هر ايدئولوژى‏اى (مجموعه به هم‏پيوسته‏اى از بايد و نبايدهاى هنجارى و ارزشى) مستقيم و غيرمستقيم بر يك جهان‏بينى (مجموعه‏اى از باورها و بينش‏هاى هستى‏شناختى) مبتنى و متكى است.  به بيانى ارسطويى، حكمت عملى همواره وام‏دار حكمت نظرى متناسب است.
          گفتنى است كه واژه هنجار در محاورات علمى، معانى ديگرى نيز دارد كه با آنچه جامعه‏شناسان و حقوق‏دانان اغلب از آن قصد مى‏كنند، متفاوت‏اند. هنجار در نظريه هنجارى بيشتر به معناى اصل، قاعده يا قانونى است كه رفتار را هدايت و رهبرى مى‏كند؛ نوع عينى يا فرمول مجرد آن چيزى است كه بايد باشد؛ هر آنچه داورى ارزشى مى‏پذيرد.  به بيان ديگر، هنگامى كه هنجار درباره يك قانون، فرمول يا بيانى مجرد درباره آنچه بايد باشد به كار مى‏رود، در آن صورت معنايى دستورى مى‏يابد و با تكيه بر داورى‏هاى ارزشى، آنچه را كه از نظر انديشه و اخلاق بايد باشد، تجويز مى‏كند.  به بيان سوم، هنجار گاه دربرگيرنده رفتار عادى در يك جامعه است و در اين صورت، به معناى رفتارى است كه به لحاظ آمارى بهنجار شمرده مى‏شود؛ و گاه الگويى رفتارى است كه مطلوب تلقّى مى‏شود يا تجويز مى‏گردد؛ فارغ از اينكه رفتار واقعى با اين آرمان همخوان باشد يا نه. هنجارها به‏ويژه در اين معناى دوم با پاداش و كيفر همراه‏اند.  برخى ديگر از جامعه‏شناسان نيز نظام هنجارى را، به منزله مجموعه‏اى از تجويزهاى صريح و نظام‏يافته، به نظام وظايف و تكاليف و مسئوليت‏ها ترجمه كرده‏اند.  هر نظام هنجارى كلانى معمولاً گونه‏هاى متفاوتى از خرده‏نظام‏هاى هنجارى يا الگوهاى رفتارى ويژه را با عناوين: شيوه‏هاى قومى (اعم از رسوم و مدها)، اخلاق يا رسوم اخلاقى، قوانين، ميثاق‏هاى اجتماعى، مناسك، شعائر و عادات در خود جاى مى‏دهد.  يك هنجار ممكن است به مرور زمان دستخوش تغيير موقعيت شود؛ براى نمونه آنچه تا ديروز «عرف» يا «اخلاق» بوده، امروز به «قانون» تبديل شود.
         برجسته‏ترين نقش كاركردى هنجارهاى اجتماعى، تعيين فرصت‏ها و محدوديت‏هاى عملى است. ارزش‏ها و قواعد اخلاقى به منزله ستاره‏هاى راهنما، جهت كلى عمل را تعيين مى‏كنند. هنجارهاى قانونى، ناظر به پيامدهاى عمل‏اند و اثر انتخابى روى آنها دارند و اعمال را معمولاً در چارچوب هنجارى مشخص مى‏سازند. هنجارهاى رويه‏اى (مبتنى بر عادات اجتماعى) مقتضيات عقلى و فنى عمل را مشخص مى‏سازند و اثر گشايندگى روى حوزه عمل دارند. به عبارت ديگر، هنجارهاى رويه‏اى حوزه كنش را بر روى تجربه و عقل باز مى‏كنند؛ يعنى به نسبت حضور و وزن هنجارهاى رويه‏اى، تجربه و منطق نيز به همان نسبت حق داورى در حوزه كنش مى‏يابند. 
        استوكر در معرفى نظريه هنجارى مى‏نويسد: نظريه‏هاى هنجارى، نظريه‏هايى‏اند درباره اينكه جهان چگونه بايد باشد. نظريه‏پرداز مجموعه‏اى از شرايط مطلوب را بيان، و استدلال مى‏كند كه چرا آنها برترند. نظريه هنجارى با ايجاد و گسترش هنجارها به معناى ارزش‏ها سروكار دارد و از نظريه‏هاى تجويزى و ارزيابى‏كننده متمايز است. استوكر در ادامه از دو نوع نظريه كه با نظريه هنجارى قرابت دارند، ياد كرده است: نظريه «تجويزى ابزارگرا» كه درصدد يافتن بهترين ابزار براى به دست آوردن موقعيت مطلوب است و نظريه «ارزيابى‏كننده» كه به بررسى و سنجش يك موقعيت مفروض با اشاره به مجموعه‏اى از مفاهيم و ارزش‏ها مى‏پردازد.  برخى از فيلسوفان علم، همه نظريات مطرح در علوم اجتماعى را واجد بعد يا ويژگى‏اى هنجارى شمرده‏اند.  نظريه هنجارى همچنين از زمره نظريه‏هاى انتخاب عقلانى شمرده مى‏شود. ليتل در اين‏باره مى‏گويد:
    كار فاعلانى عاقلانه است كه در چارچوب اعتقاداتشان، نسبت به شقوق ممكنه و عواقب مختار شقوق، شقى را برگزينند كه براى رسيدن به غاياتشان بهترين راه ممكن باشد. اين نظريه بر اين فرض مترتب است كه هر فاعلى دستگاهى سامان يافته و بى‏تناقض از اهداف دارد كه يا از حيث فايده‏بخشى يا از حيث اولويت‏بندى آنها را خردپسند ساخته است و بر آن است كه هر فاعل عاقلى همواره و مختارانه به دسته‏اى از افعال و عواقبشان مى‏انديشد و سپس بر حسب سهمى كه اعمال در برآوردن غايت او دارند، يكى را اختيار مى‏كند. پس ناچار بايد توجه خود را به اهداف و اعتقادات و قواعد اختيار، معطوف كنيم. 
    روشن است كه رعايت ارزش‏ها و هنجارها در مقام تصميم، خود بخشى از عقلانيت اجتماعى است. گفتنى است كه علاوه بر نظريه انتخاب عقلانى، نظريه‏هاى كاركردگرايى، مبادله و فايده‏گرايى نيز از وجوهى جزو نظريات هنجارى در حوزه علوم اجتماعى شمرده مى‏شوند.
         بديهى است كه انتخاب، ترجيح و پذيرش يك نظام هنجارى اگر به اعتبار ذاتى و منطق خودبنياد مستند نباشد، به ادله توجيهى مناسب نيازمند خواهد بود. اين ادله توجيهى از ديد كاركردگرايان و فايده‏گرايان، به نتايج و آثار متفرع و ميزان تناسب آن با مقاصد و انتظارات معلل خواهند شد. به بيان ريمون بودون،  باورهاى هنجارى ازديدگاه سودمندگرايى چه به روايت بنتامى آن (به فلان باور هنجارى از آن‏رو اعتقاد دارم كه براى منافع من سودمند است)، چه به روايت نيچه‏اى (به فلان باور از آن‏رو اعتقاد دارم كه به درد منافع روحى‏ام مى‏خورد) و چه به روايت ماركسيستى (به فلان باور از آن‏رو اعتقاد دارم كه در خدمت منافع طبقاتى من است) همه مدلل‏اند.  كاركردگرايان نيز باورهاى هنجارى را با تبيين كاركردى ارزيابى مى‏كنند. پياژه در اين‏باره مى‏گويد:
    كودكان از آن‏رو با تقلب در بازى گلوله‏ها مخالف‏اند كه تقلب، بنيان اشتياقشان به بازى‏اى را كه آنان از آن لذت مى‏برند ويران مى‏كند... از اين‏رو ترتيبات نهادينه‏شده از آن‏رو به نظر افراد خوب يا درست مى‏نمايند كه وجود آنها كاركرد نظام مورد علاقه را آسان‏تر مى‏كند. 
    خلاصه اينكه يك نظريه هنجارى را مى‏توان در چارچوب اين ويژگى‏هاى كلى توصيف كرد: نظريه‏اى اكتشافى از منابع داراى مرجعيت خودبنياد يا داراى توجيه كاركردى، گران‏بار از ارزش‏ها (متضمن بايدها و نبايدها)، تجويزى و توصيه‏اى، معطوف به وضعيت‏هاى مطلوب و تا حدى آرمان‏شهرى، زمينه‏محور و نسبى، مبين قاعده رفتار و راهنمايى عمل، معيار ارزيابى كيفيت عمل، كنترل‏كننده، توجيه‏كننده و پيش‏بينى‏كننده عمل.
         نظريات هنجارى علاوه بر ارائه توصيه و رهنمود، در تفسير واقعيت، تغيير واقعيت و هدايت در مسير تبديل وضعيت موجود به وضعيت مطلوب نيز مؤثرند. اين نظريات علاوه بر مشروعيت، به مقبوليت نيز نياز دارند. نصاب پذيرش اين نظريات در مقايسه با نظريات معطوف به واقعيت كمتر است. تغييرات محيطى اغلب زمينه تغيير يا اصلاح و تكميل اين نظريات را فراهم مى‏سازند. 
    نظريه هنجارى در انديشه اسلامى
    فيلسوفان مسلمان به تبع تقسيم رايج در فلسفه مشاء، حكمت را به دو بخش نظرى و عملى تقسيم كرده‏اند. طبق اين بيان، نظريات هنجارى در زمره مدركات عقل عملى و از مصاديق حكمت عملى شمرده مى‏شوند. گفتنى است كه در فلسفه اسلامى هرچند از برخى نظام‏هاى هنجارى مانند اخلاق، سياست مدن و مديريت خانواده (تدبير منزل) به صورت كلى و مفهومى سخن گفته شده، از خود نظريه هنجارى و مختصات آن در مقابل ساير سازه‏هاى فكرى و چارچوب‏هاى مفهومى و نظام‏هاى هنجارى خاص يا مصاديق، اطلاعات درخورى عرضه نشده است. به بيان ديگر، حكمت عملى در مقايسه با حكمت نظرى كمتر كانون مداقه فيلسوفانه قرار گرفته است. برخى انديشمندان، وجود فقه غنى در اسلام را عامل اصلى اين كم‏اعتنايى برشمرده‏اند: «حكماى متأخر چون بر دقايق شريعت حقه محمديه مطلع شدند و احاطه آن را بر تمام تفاصيل حكمت عملى مشاهده نمودند، به‏كلى از تتبع فوايد اقوال حكما و كتب ايشان در اين باب دست كشيدند.» 
        در هر حال ترديدى نيست كه حكمت عملى با شيوه‏اى برهانى به موضوعاتى مى‏پردازد كه از مسير اراده و عمل انسانى تحقق مى‏يابند و به اين اعتبار مى‏توان مباحث حكمت عملى را مربوط به انسان دانست. در حكمت عملى به هنجارها و بايد و نبايدهايى پرداخته مى‏شود كه در حوزه حيات انسانى مطرح‏اند و بخش چشمگيرى از آنها به زندگى اجتماعى مربوط مى‏شوند. در اسلام، علاوه بر معارف عقلى، وحى نيز به منزله يك منبع معرفتى وثيق در امتداد معرفت عقلى قرار گرفته و در حوزه معارف و علوم اسلامى پيامدهاى فراوانى به ارمغان آورده است. وحى در گستره علوم عملى نيز با حضور خود به منزله يك منبع معرفتى جديد، عرصه‏هاى گسترده‏اى از گفت‏وگوهاى علمى را پديد آورد كه با عنوان جامع «فقه» شناخته مى‏شوند. فقه به زواياى دور و نزديك زندگى عملى در ابعاد گوناگون فردى و اجتماعى وارد شده است. هريك از ابواب مختلف فقهى را مى‏توان در امتداد يكى از رشته‏ها و حوزه‏هاى حكمت عملى جست‏وجو كرد. برخى از آنها مانند بسيارى از ابواب عبادات در امتداد علم اخلاق و برخى ديگر چون ابواب مربوط به نكاح و طلاق در امتداد تدبير منزل جاى مى‏گيرند و بخش مهم‏تر آن به سياسات و امور اجتماعى و حكمت مدنى مربوط مى‏شوند. از نظر فقهاى شيعه عقل و وحى دو منبع معرفتى براى كشف اراده تشريعى خداوند شمرده مى‏شوند و به خلق نظريه‏هاى هنجارى متناسب كمك مى‏كنند. 
        گفتنى است كه عقلانيت عملى خود به دو نوع غيرابزارى (ناظر به غايات و اهداف) و ابزارى (ناظر به ابزارها و وسايل) تقسيم مى‏شود. عقلانيت ابزارى در حقيقت كاربرد عقلانيت نظرى در باب رفتار است و از اين نظر، فيلسوفانى كه منكر عقلانيت غيرابزارى هستند، در حقيقت منكر عقلانيت عملى‏اند.  بر اين اساس فقه و اخلاق اسلامى را مى‏توان منابعى مهم براى طراحى و توليد نظريات هنجارى معطوف به حوزه‏هاى مختلف رفتارى دانست.
    مفروضات بنيادين نظريه هنجارى اسلام
    نظريه هنجارى اسلام براى هدايت رفتارى افراد و سازمان‏هاى درگير در عرصه خدمات تفريحى و فراغتى مى‏تواند تركيبى از برخى اصول مندرج در نظريات موجود به همراه اصول اختصاصى منبعث از جهان‏بينى، نظام ارزشى و هنجارى و اهداف و آرمان‏هاى خود باشد. اين نظريه هرچند در بخش عناصر هنجارى بنيادين برگرفته از شريعت و اصول اخلاقى مبتنى بر حسن و قبح عقلى، وضعيتى ثابت دارد، در بخش‏هاى مرتبط با اقتضائات و ملاحظات مقطعى سياسى، اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، امنيتى و نيز در جنبه‏هاى تكنولوژيكى، فنى و هنرى به تبع شرايط متغير خواهد بود. بديهى است كه هر سازمان اجتماعى‏اى به تناسب حوزه فعاليت و اقتضائات حرفه‏اى خويش، اصول و قواعد هنجارى مربوط را جرح و تعديل خواهد كرد.
         همان‏گونه كه پيش‏تر بيان شد، نظريه هنجارى، سازه‏اى مفهومى است كه از مفروضات عام و زمينه‏اى، گفتمان‏هاى غالب فرهنگى يا فرهنگ عمومى (شيوه‏هاى قومى، عرفيات و آداب و رسوم)، گرايش‏ها و انتظارات مشترك، ايدئولوژى‏ها، قانون‏هاى اساسى، قراردادهاى اجتماعى و زمينه‏ها و شرايط سياسى، اجتماعى و اقتصادى جارى هر جامعه اخذ و استخراج مى‏شود. در اسلام نيز آيات و روايات به صورت مستقيم در رتبه اول، و منابع معرفت دينى يا معارف تفسيرى به‏ويژه فقه و اخلاق (از جمله اخلاق فرادينى مبتنى بر حسن و قبح عقلى) در كنار سيره متشرعه، عرف عقلا و مصالح عقلانى در رتبه بعد مبنا و مرجع استنباط نظريه و نظام هنجارى‏اند. استخراج نظريه هنجارى در يك واحد سياسى دولت ـ ملت (كشور ايران) كه اسلام در آن موضع فرانهادى دارد، از منابع سومى نيز كه در واقع رقيقه و ترجمان عينى و فرهنگى‏شده دو منبع مزبورند، ملهم خواهد بود. قانون‏ها و بنيادهاى هنجارى پايه، مواضع اعلانى رهبرى نظام، ضرورت‏هاى تشخيصى نظام اسلامى، الزامات محيط، عرف متدينين و متشرعين، نيازها و انتظارات جمعى، يافته‏هاى تجربى و پژوهشى، و شرايط دوران از جمله منابع ملى اخذ نظام هنجارى در طول منابع اصيل اسلامى شمرده مى‏شوند.
         الگوى هنجارى برگرفته از اسلام با صراحت يا به تلويح متضمن اصول و مفروضات نظرى ذيل خواهد بود:
         1. خدامحورى و اعتقاد به ربوبيت تكوينى و تشريعى خداوند و لزوم اطاعت مطلق از اوامر و نواهى او به منزله شاخص‏ترين ويژگى فرد مسلمان و جامعه اسلامى: ترديدى نيست كه در بينش اسلامى، خداوند هم سرچشمه وجود است و هم سرچشمه ارزش؛ هم منشأ هست‏هاست و هم منشأ بايدها و نبايدها. ساير اصول اعتقادى (معاد، نبوت، امامت و ولايت) در ذيل اين اصل كانون توجه خواهند بود؛
          2. هدفمندى آفرينش جهان و انسان و اينكه هدف از خلقت وى نيل اختيارى به كمال و تعالى در پرتو ايمان و عمل صالح است؛
         3. برخوردارى انسان از ادراكات و گرايش‏هاى فطرى و تمايلات غريزى و لزوم شكوفايى متناسب آنها منطبق با معيارها و هنجارهاى تشريعى؛
         4. اجتماعى زيستن انسان: انسان موجودى است كه به اقتضاى سرشت طبيعى خويش،  زندگى اجتماعى را برگزيده است. اين نوع زيستن به دليل اقتضائات خاص، نقش تمهيدى برجسته‏اى در رسيدن او به سعادت و شقاوت دنيوى و اخروى دارد. به همين دليل، اديان الهى به‏ويژه اسلام، هدايت انسان در مسير رسيدن به كمال مطلوب را علاوه بر شخصيت‏سازى (كه خود نيز تا حدى تحت تأثير شرايط اجتماعى شكل مى‏گيرد)، از رهگذر اصلاح و تأسيس نظام اجتماعى و سامان‏دهى بنيادها و ساحت‏هاى مختلف حيات جمعى پيگيرى مى‏كنند؛
         5. پيوستگى زندگى اين‏جهانى و حيات اخروى انسان‏ها به منزله مقدمه و نتيجه و اينكه نحوه حيات جاودانى انسان‏ها در آخرت تابع كيفيت زيستى آنها در دنياست: مؤمن به اقتضاى منطق اسلام، بايد دستيابى به حيات اخروى سعادتمند را غايت سلوك و منتهاى همت خويش قرار دهد؛
         6. انحصار راه رسيدن به هدايت و سعادت مطلوب در ايمان مذهبى و عمل به آموزه‏هاى وحيانى و خرد متشرعانه؛
         7. جامعيت محتوايى دين (به صورت بالفعل و ظرفيت‏هاى بالقوه اجتهادپذير) براى پاسخ‏دهى به همه نيازهاى ثابت و متغير انسان در عرصه‏هاى گوناگون فردى و اجتماعى و معتبرترين منبع براى اخذ ارزش‏ها و هنجارهاى موردنياز؛
         8. تربيت‏پذيرى انسان و نقش و تأثير تعيين‏كننده و عميق محيط فرهنگى اجتماعى در فرايند رشد و شكوفايى استعدادهاى فردى، سبك زندگى، تعينات شخصيتى و نحوه تعامل او با خود، محيط، عوالم ماورا و كليت هستى؛
          9. لزوم زمينه‏سازى محيطى و تمهيد مقدمات لازم براى شكوفايى هدفمند استعدادها و رشد همه‏جانبه قابليت‏ها به منزله بالاترين و اساسى‏ترين رسالت تربيتى دين و اصلى‏ترين مقدمه براى تحقق سعادت دنيوى و اخروى انسان؛
         10. استقرار حاكميت ولايى به منزله اصلى‏ترين عامل تمهيدى براى شكل‏گيرى و شكوفايى حيات طيب موعود دين و به تبع آن ايجاد زمينه براى تحقق هدف يادشده (رشد و تربيت انسان)؛
         11. ضرورت اجتناب‏ناپذير برخوردارى از نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى متناسب با اقتضائات حيات جمعى و الزامات كاركردى؛
         12. نياز به تفريح و سرگرمى به مثابه يكى از تمنيات و خواسته‏هاى اصيل انسانى يا مقدمه‏اى براى حصول برخى غايات مطلوب همچون آرامش‏جويى، ملالت‏زدايى، رهايى از روزمرگى، خودشكوفايى، كسب نشاط و شادابى يا ارضاى تمايلاتى همچون لذت‏جويى و تنوع‏طلبى؛
         13. لزوم قانونمندسازى همه عرصه‏هاى فعاليت اجتماعى بر پايه معيارهاى مورد قبول اكثريت (نهادسازى)؛ از اين‏رو همه نهادها و سازمان‏هاى فرهنگىِ عهده‏دار تأمين نيازهاى فراغتى و تفريحى جامعه، موظف به پيروى از الگوى هنجارى كلان جامعه اسلامى خواهند بود. بديهى است كه نظام هنجارى جامع و خرده‏نظام هنجارى مربوط به بخش‏هاى مختلف فعاليت‏هاى سازمان‏يافته فرهنگى همسو و منطبق با نظام هنجارى كلان جامعه طراحى و تدوين خواهد شد. دولت اسلامى نيز مجاز خواهد بود در جهت تأمين اهداف تعليمى و تربيتى، امنيت اجتماعى، منافع ملى و مصالح جمعى، محدوديت‏هايى را بر كار اين سازمان‏ها اعمال كند.
    اسلام و نظريه هنجارى سرگرمى
    در اين بخش برآنيم تا با بررسى منابع اصيل دينى (آيات و روايات) و منابع معرفت دينى (منابع درجه دوم ناظر به تفسير منابع دينى)، ديدگاه اسلام را درباره سرگرمى و تفريح و موضوعات مرتبط با آن جويا شويم. معقوليت اين توقع و اميد دستيابى به نتايج موردنظر، بر اين انگاره استوار است كه اسلام به منزله دينى كامل، جامع، غنى، جاودان، اندماجى (داراى توجه توأمان به دنيا و آخرت)، فطرى، عقلانى، قابليت اجتهادپذيرىِ بى‏نهايت، بسيار مستبعد است كه درباره يكى از نيازها و ضرورت‏هاى فردى و اجتماعىِ داراى خاستگاه طبيعى و يكى از پديده‏هاى ديرپا، اجتناب‏ناپذير، داراى ضرورت‏هاى كاركردى و مورد اهتمام و توجه عموم، آكنده از جنبه‏هاى ارزشى و هنجارى و مرتبط با جنبه‏هاى وجودى انسان، هرچند به صورت كلى و عام موضعى نگرفته باشد. بررسى هرچند اجمالى معارف غنى دينى گوياى آن است كه اين دين حنيف برخلاف ذهنيت‏هاى كليشه‏اى، تحليل‏هاى سطحى و گاه آميخته با پيش‏داورى‏هاى بى‏مبنا، در اين حوزه نيز بسيار جدى و دغدغه‏مند ارائه طريق كرده است. البته فقدان مطالعات تفصيلى و اجتهادى متناسب با نيازها و ضرورت‏ها موجب شده تا در اين بخش نيز تنها به كلى‏گويى و اظهارنظرهاى محفوف به اما و اگرهاى احتياطى بسنده شود. اين سنخ پاسخ‏هاى استعجالى، اگر هم توقعات نظرى و دغدغه‏هاى فكرى را اجمالاً ارضا و اقناع كند، بى‏شك نيازها و ضرورت‏هاى عملى و كاربردى را كه مستلزم ارائه معيارهاى مشخص و تعيين بايدها و نبايدهاى مستند و پذيرفته‏شده‏اند، رفع و رجوع نخواهد كرد.
         ترديدى نيست كه روند صنعتى‏شدن و تحولات ناشى از آن، مدرنيسم، شهرنشينى فزاينده، بحران‏ها و مشكلات، فرصت‏ها و امكانات، نيازها و ضرورت‏ها و به طور كلى، اقتضائات ناشى از سبك‏هاى زيستى و شرايط فرهنگى اجتماعى انسان جديد ـ كه در برخى حوزه‏ها همچون جامعه‏شناسىِ فراغت بدآنهااشاره شده ـ سرگرمى و تفريح را به يكى از نيازها و مطالبات كانونى بشر تبديل كرده‏اند؛ نيازى كه به‏رغم ثانوى بودن و تأخر نسبى نسبت به بيشتر نيازهاى حياتى شناخته‏شده، به دليل اهميت و اقبال عموم و احيانا منويات سودجويانه و فرصت‏طلبانه، زمينه شكل‏گيرى صدها نهاد و سازمان ريز و درشت را فراهم ساخته است. جامعه ايران نيز هم به دليل تأثيرپذيرى قهرى از شرايط تمدنى حاكم، الگوى زيستى غالب و پيامدهاى ناشى از روند جهانى‏شدن و هم به سبب تجربه درجاتى از صنعتى‏شدن و شهرنشينى فزاينده و بالطبع بازتاب آثار و نتايج گريزناپذير آن در سطوح گوناگون فردى و اجتماعى، اين پديده را با رويكرد جديدى مدنظر قرار داده است. نياز به سرگرمى و تفريح، اگرچه به دليل خاستگاه طبيعى و زيستى، نياز مشترك همه انسان‏ها و همه جوامع بوده و هست، در مقام ارضا، پديده‏اى زمينه‏اى و متن‏محور است و هر جامعه‏اى به اقتضاى ضرورت‏ها، ظرفيت‏ها، امكانات و محدوديت‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى، مذهبى و قانونى خويش، در جهت تأمين آن برنامه‏ريزى اقدام مى‏كند.
         ضرورت‏هاى ناشى از انقلاب اسلامى و استقرار حكومت ولايى كه به اقتضاى شأن و رسالت كلان فرهنگى ـ تربيتى خويش، در اين مقوله نيز مأمور و موظف به سياست‏گذارى، برنامه‏ريزى، مديريت و تمهيد امكانات لازم است؛ از يك‏سو، محوريت نظام ارزشى و هنجارى اسلام به منزله تنها مرجع هدايتى معتبر و تنها منبع اخذ و تأييد الگوها و شالوده‏هاى عملى، در تحقق اهداف و منويات اجتماعى و حكومتى اسلام در سطوح كلان مديريت جامعه از جمله در برنامه‏ريزى براى تأمين اين نياز متناسب با ضرورت‏ها و امكانات، از سوى ديگر؛ اطلاع‏يابى محققانه از مواضع هنجارى اسلام براى هدايت عملى افراد و عوامل و سازمان‏هاى اجرايى فعال در اين بخش را به يكى از ضرورت‏هاى مبرم و اجتناب‏ناپذير نظام اسلامى تبديل كرده است. اين تحقيق درصدد است تا براى تأمين اين امر مهم، و تمهيد مبانى نظرى لازم براى سياست‏گذارى در اين بخش، گام بردارد و به برخى از پرسش‏ها و ابهامات اين حوزه در حد مقدور پاسخ گويد.
    سرگرمى و ابعاد آن
    سرگرمى، تفريح و اشتغالات فراغتى با همه مصاديق پرشمار و گوناگونش به منزله يك پديده، ابعاد و زوايايى گوناگون دارد كه در بررسى ديدگاه‏هاى اسلام قاعدتا به برخى از آنها توجه خواهد شد. محورهاى درخور توجه ديگر در اين حوزه از اين قرارند:
         1. مفهوم شناسى، ماهيت‏شناسى يا موضوع‏شناسى سرگرمى؛
         2. چرايى سرگرمى، و علل و انگيزه‏ها و نيازها و ضرورت‏هاى فردى و اجتماعى مؤثر در كشش و اشتغال به سرگرمى؛
         3. گونه‏شناسى تحليلى كاركردها و آثار و نتايج مختلف مترتب، يا مورد انتظار از اين كنش‏ها؛
         4. ابعاد تاريخى و مردم‏شناختى سرگرمى به منزله يك پديده يا عنصر فرهنگى انضمامى كه اغلب به بررسى جايگاه اجتماعى آن در جوامع و حوزه‏هاى فرهنگى گوناگون معطوف است و معمولاً با دو رويكرد ايستاشناسانه و پوياشناسانه مطالعه مى‏شود؛
         5. بعد ارزشى و بحث از بايدها و نبايدهاى هنجارى و قواعد تعيين‏كننده صور مجاز و ممنوع / مطلوب و نامطلوب و كم و كيف ترجيحى اين پديده، با ارجاع به نظام فرهنگى پذيرفته‏شده و گفتمان غالب (كه در اين مطالعه، مشخصا نظام هنجارى اسلام و عقلانيت دينى مدنظر است.)
         گفتنى است كه از ديدگاه نظام ارزشى اسلام، سرگرمى، از جهتى در زمره كنش‏هاى عقلانى معطوف به هدف است كه همچون ديگر كنش‏هاى هدفمند انسان، داراى ارزشِ وسيله‏اى است و قاعدتا به تبع نقشى كه در ايصال به اهداف و غايات منظور دارد، ارزش ابزارى خواهد يافت. عقلانيت مرجع در تشخيص رابطه ميان وسيله و هدف، عقلانيت موسوم به عقلانيت ابزارى است و مبناى انتخاب و ترجيح آن، همسويى و همخوانى با هدف يا اهداف غايى برگرفته از جهان‏بينى و ايدئولوژى اسلام است. از اين‏رو پديده سرگرمى تحت تأثير توأمان دو نوع عقلانيت ابزارى و هنجارى، هويت و اعتبار مى‏يابد. مبناى عقلانيت ابزارى اغلب علم و تجربه است و مبناى عقلانيت هنجارى، گزاره‏ها و مضامين صريح و ضمنى ادله دينى‏اند. سرگرمى، همچنين از جهت ديگر، به‏ويژه از ناحيه كنشگر و عامل، در زمره كنش‏هاى احساسى داراى منشأ انگيزش روانى و در راستاى تأمين مجموعه‏اى از نيازها و مطالبات احساسى عاطفى همچون لذت، فرح، خرسندى، نشاط، آرامش، فراغت، تنوع، و غفلت يا تغافل جاى مى‏گيرد. سرگرمى و تفريح به‏ويژه به منزله مجموعه‏اى از فعاليت‏ها و خدمات نهادى‏شده، از ابعاد و زواياى ديگر فرهنگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى، فنى، مديريتى، سازمانى و ارتباطى نيز برخوردار است كه در مطالعه‏اى جامع، گريزى از ورود بدان نيست.
    اسلام و سرگرمى (رويكردى انتزاعى)
    اسلام درباره سرگرمى به صورت عام و جدا از مصاديق بسيار گوناگون و پرشمار آن چه موضعى دارد؟ مؤمنان چگونه و به چه ميزان مجاز به اشتغالات سرگرم‏كننده‏اند؟ اگر گونه‏هاى مختلفى براى آن متصور است، با چه شاخص‏هايى گونه‏هاى مجاز از ممنوع تفكيك شده‏اند؟ آيا مى‏توان از اسلام توقع داشت كه براى ارزيابى و اعتبارسنجى طيف گسترده‏اى از اشتغالات و فعاليت‏هايى كه با عنوان سرگرمى و تفريح عرضه شده‏اند و پيوسته تحت تأثير عوامل و شرايط محيطى دستخوش تغييرات كمى و كيفى مى‏شوند، ملاك و معيارى روشن به دست دهد؟ ترديدى نيست كه طرح اين سنخ توقعات و عرضه اين‏گونه پرسش‏ها، بستگى عميقى به مبانى فكرى ما درباره نقش و جايگاه اسلام در هدايت زندگى فردى و اجتماعى و ميزان رسالت و مسئوليت آن در سامان‏دهى به عرصه‏هاى خرد كلان و ساحت‏هاى فردى و جمعى حيات بشر دارد. تلقّى غالب، پذيرفته‏شده و برخوردار از پشتوانه‏هاى قوى معرفتى اين است كه اسلام به مثابه برنامه‏اى براى كل زندگى، نسبت به مجموع عناصر و مؤلفه‏هاى فرهنگى ـ اجتماعى و زيرساخت‏ها و روبناهاى زندگى انسانى اعم از باورها، ايدئولوژى‏ها، ارزش‏ها، نگرش‏ها، قواعد و هنجارها، الگوها و سبك‏هاى زيستى، كنش‏هاى جوارحى و جوانحى، سياست‏ها و برنامه‏هاى تدبيرى، نهادها و طرح‏واره‏هاى كلان، نظام‏ها و خرده‏نظام‏هاى اجتماعى و... اعلان موضع كرده و در هر بخش به تناسب، رهنمودها و آموزه‏هايى ارائه داده است. اسلام در راستاى تحقق اهداف تربيتى و هدايتى خود و رساندن مؤمنان به كمال مطلوب، سامان‏دهى به زندگىِ اين‏جهانى بشر با هدف زمينه‏سازى براى رسيدن به مقصود و اتمام حجت بر همگان را وجهه همت خويش قرار داده است. اسلام همچنين ايده حاكميت ولايى بر مبناى قانون‏هاى الهى را براى تحقق اين منظور و ايجاد بسترهاى فرهنگى اجتماعى لازم جهت رشد و شكوفايى سرمايه‏هاى فطرى تمهيد كرده است.
    نياز به دين براى صعود به قلل عالى و كمالات انسانى است. انسان كمال اصيل خويش را نمى‏شناسد و در صورت شناختن، راه صعود به آن را نمى‏داند. دين براى راه بردن به آن كمالات است. در عين حال سامان دادن به وضع زندگى انسان‏ها، از اغراض تبعى دين است؛ چون رسيدن به كمال حقيقى جز با عبور از حيات دنيا ميسر نيست و اين «عبور» نيازمند برنامه و دستور است تا از هدف نهايى بازنماند. عدم انتظام در معاش، استعداد وصول به آن غايات را باطل و ضايع مى‏سازد و بدين جهت است كه از دين انتظار مى‏رود در همه شئون بشرى دخالت كند و براى حركات و سكنات وى برنامه‏اى داشته باشد، ولى پرواضح است كه برنامه داشتن براى كلى‏وجزئى معاش انسان‏هاامرى‏است،وغايت‏بودن اين معاش‏امرى ديگر. 
    علّامه طباطبائى در توضيح نسبت‏ميان‏نحوه‏زيستن در دنياباسعادت‏اخروى انسان مى‏نويسد:
    از نظر اسلام، زندگى واقعى همان زندگى آخرت است و اسلام سعادت زندگى، يعنى زندگى اخروى بشر را جز با مكارم اخلاق و طهارت نفس از همه رذائل، تأمين‏شدنى نمى‏داند و باز به حد كمال و تمام، رسيدن به اين مكارم را وقتى ممكن مى‏داند كه بشر داراى زندگى اجتماعى صالح باشد، و داراى حياتى باشد كه بر بندگى خداى سبحان و خضوع در برابر مقتضيات ربوبيت خداى تعالى و بر معامله بشر براساس عدالت اجتماعى مبتنى باشد. 
     وى همچنين در بيان ضرورت حيات اجتماعى صالح به منزله مقدمه رسيدن به سعادت اخروى و مقتضيات آن مى‏نويسد:
    انسان وقتى به آن كمال و سعادت كه برايش مقدر شده مى‏رسد كه اجتماعى صالح بسازد؛ اجتماعى كه در آن سنت‏ها و قوانين صالح حكومت كنند؛ قوانينى كه ضامن رسيدن انسان به سعادتش باشند... بشر اجتماعى و مدنى هرگز نمى‏تواند اجتماعى زندگى كند، مگر وقتى كه قوانين داشته باشد. 
    از اين‏رو با توجه به ويژگى اجتماعى زيستن بشر، دين قاعدتا نمى‏تواند سپهر دخالت خويش را به حوزه امور و احوال فردى محدود سازد:
    دلايل علمى محرز در تأثيرگذارى محيط اجتماعى بر بينش و منش و كنش فردى و وضع معنوى و اخلاقى افراد، «عقلاً» مؤيد مداخله فعال اديان حتى آخرت‏گراى صرف در امور اجتماعى و سياسى جامعه خويش است. 
    فقه و شريعت اسلام با ظرفيت‏هاى بالفعل و بالقوه براى اين امر مهم، يعنى تأمين اصول عملى مورد نياز و ضرورت‏هاى هنجارى جامعه اسلامى طراحى و تدوين شده است:
    فقه و شريعت در اديان، عهده‏دار ارائه راهكارها و تجويز دستوراتى به پيروان است تا بتوانند زندگى مؤمنانه‏اى را در پيش گيرند. فقه به عنوان مجموعه‏اى از احكام و توصيه‏هاى بيرونى، عهده‏دار حفظ صورت دين است تا بستر مساعد شكوفاشدن «ايمان» و بسط «اخلاق» را در زندگى فردى و جمعى مؤمنان فراهم آورد. آنچه يك دين را كمال مى‏بخشد و تمام مى‏سازد، نه كمال فقه به‏تنهايى، بلكه گرد آمدن تركيبى موزون و هماهنگ از ايمان و اخلاق و فقه و كلام در كنار هم است. حيطه عمل فقه از حوزه امور شعائرى و مناسكى، يعنى بخش اختصاصى دين، آغاز مى‏شود و برحسب نوعيت و جامعيت اديان، تا پهنه امور جارى و فعاليت‏هاى روزمره زندگى كه اصطلاحا عرصه عرفى حيات ناميده مى‏شود، گسترش مى‏يابد. اسلام واجد فقه حداكثرى متلائم با عرف است. به بيان ديگر، فقه و اخلاق در اديان، دو راهكارى هستند كه به مؤمن اجازه مى‏دهند تا حيات دنيوى را صبغه دينى بخشد و ايمانش را از آن طريق متجلى سازد. همين ويژگى باعث شده است تا در حفظ حضور اجتماعى دين، نقش مهم و فراگيرى به فقه داده شود. 
    بديهى است كه عمل بر طبق شريعت، علاوه بر حصول قاعده‏مندى و نظم به منزله بى‏واسطه‏ترين نتيجه مترتب، نوعى قدسيت و تعالى را نيز به اعمال اعطا مى‏كند. به بيان يكى از انديشمندان:
    از طريق قانون الهى يا شريعت كه همه حيات بشر را تحت پوشش قرار مى‏دهد، كليه فعاليت‏هاى آدمى، بعدى متعالى و صبغه‏اى دينى مى‏يابد و هر فعاليتى تقدس يافته، معنادار مى‏شود. اين ويژگى مستلزم اين است كه شخص، شريعت را بپذيرد و بدان عمل كند و ماهيت بشرى خويش را در برابر آن قربانى كند. 
    از اين‏رو نياز به تفريح و سرگرمى نيز به منزله بخشى از ضرورت‏هاى زيستى بشر نمى‏تواند به طور كلى از توجه و اهتمام دين به دور باشد، و فقه اسلامى به مثابه يك قانون اساسى جامعِ مبتنى بر سنن جاويد الهى و ناموس لايتغير طبيعت و فطرت پاك انسانى از توجه بدان، هرچند به صورت كلى، بركنار نمانده است. به بيان ديگر، اگر نياز به سرگرمى و تفريح، نيازى اصيل باشد، دين كه عهده‏دار پاسخ‏گويى به نيازهاى اصيل بشر است، قاعدتا ملزم به اتخاذ موضع درباره آن خواهد بود. همين نويسنده در جايى ديگر مى‏نويسد:
    در مذهب هيچ برون‏مرزى وجود ندارد و به طور قانونى و در تاريخچه فضايى و زمانى زندگى بشر، هيچ چيز نمى‏تواند خارج از حوزه سنت و اعمال اصول آن ـ در مفهوم مذهبى آن ـ قرار داشته باشد. 
    گفتنى است كه منابع اخذ ديدگاه اسلام در موضوع تفريح و سرگرمى نيز همچون ساير موضوعات، در عين پيوستگى ارگانيك در چارچوب يك ساختار منسجم، پرشمارند. ايده‏ها و مبانى نظرى اين موضوع از ديد اسلام، از منابع گوناگونى بدين شرح استنتاج‏پذيرند: 1. روح كلى اين مكتب؛ 2. گزاره‏هاى توصيفى دين درباره ويژگى‏هاى انسان و نيازها و ضرورت‏هاى وجودشناختى و زيستى او؛ 3. سفارش‏ها و دستورالعمل‏هاى ترغيبى، تجويزى و تحذيرى دين در اين باب يا ابواب مشابه؛ 4. سيره عملى معصومان عليهم‏السلام و چهره‏هاى الگويى و معيارين دين؛ 5. استلزامات عقلى و عرفى ادله، توصيه‏ها و اهداف شريعت؛ 6. ارجاع به سيره عقلا و عرف غالب متشرعان. اجتهادات فقهى و اخلاقى بزرگان و اساطين دين در پرتو كاوش متعمقانه منابع مزبور، دستاوردهايى پردازش‏شده‏اند كه مى‏توانند در تعيين خطوط كلى مواضع دين در اين بخش مرجع و مأخذ واقع شوند.
         يادآورى اين نكته بايسته است كه علاوه بر ادله نقلى، برخى از ادله عقلى بر اهميت و ضرورت تفريح و سرگرمى نيز به دلالت التزامى، موضع تأييدى دين را افهام مى‏كند. دليل اول كه مربوط به حوزه روان‏شناسى فلسفى است سرگرمى‏خواهى و فراغت‏جويى يا آثار متوقع آن همچون لذت‏جويى و شادى‏خواهى را به نيازهاى اصيل انسان ارجاع مى‏دهد: «انسان فطرتا و ذاتا به لذت و خوش‏گذرانى روى مى‏آورد و در مقابل فرار از رنج و درد و سختى و تنفر از آن نيز به صورت تكوينى و غيراختيارى در روان انسان وجود دارد.»  اين نياز طبيعى و فطرى همواره به تبع ظرفيت‏ها و امكانات محيطى، و متناسب با معيارها و ترجيحات فرهنگى ارضا مى‏شود. اسلام به اقتضاى فطرى بودن، اصل اين تمايل و لوازم قهرى آن را مورد تأييد قرار داده و انتظار مى‏رود كه شريعت اسلامى كه متكفل هدايت سلوك عملى انسان در مسير رسيدن به غايات متعالى است، در اين بخش نيز مؤمنان را راهبر باشد.
         نكوهش مطرح در برخى منابع دينى، نه به اصل لذت، بلكه به عوامل و عوارض جانبى آن مربوط است؛ عوارضى همچون اكتفا به لذت‏هاى طبيعى و غفلت از لذت‏هاى متعالى، بسنده كردن به لذت‏هاى آنى و زودگذر به جاى لذت‏هاى نسبتا پايدار، افراط در لذت‏گرايى و تن‏آسايى و روى‏گردانى از كار و تلاش سازنده. از سوى ديگر، انسان در درون خويش نسبت به هر آنچه بتواند در جبران كمبودها و تأمين نيازهاى ابرازشده او نقشى داشته باشد، كشش و گرايش مى‏يابد و به آنها ميل و رغبت مى‏يابد. پديده‏هاى مورد رغبت و تمايل انسان رفته‏رفته در فهرست ارزش‏ها و مطلوبيت‏هاى او جاى مى‏گيرند و در قالب يك نظام سلسله‏مراتبى ارزش‏گذارى مى‏شوند. سرگرمى و تفريح نيز به اعتبار نقشى كه در شادى‏آفرينى و آرامش‏زايى دارند، در اين فهرست مى‏گنجند. به بيان برخى نويسندگان:
    نُه چيز ارزشمند وجود دارد: علم هرچه بيشتر، نيت هرچه پاك‏تر، عمل هرچه بهتر، خيرخواهى، حقيقت‏جويى، جمال و زيبايى، اميد، شادى و آرامش. اينها رئوس بزرگ‏ترين نعمت‏هايى است كه به انسان داده شده و اگر اين نعمت‏ها با شكر و سپاس قرين شوند، افزايش مى‏يابند. 
    از اين‏رو راه رسيدن به اين ارزش‏ها نيز به اقتضاى عقلانيت ابزارى، مطلوبيت تبعى خواهد يافت. مشوق اصلى و محرك اصلى در سوق‏يابى به فعاليت‏هاى فراغتى و تفريحى، تأمين هرچند موقت درصدى از شادى و آرامش است كه بنابر فهرست مزبور، جزو نعمت‏هاى الهى و ارزش‏هاى كمياب بشرى‏اند.
         دليل عقلى دوم، دليل كاركردى است. از ديدگاه كاركردى، سرگرمى و تفريح به مثابه مجموعه‏اى از كنش‏هاى انسانى، به صورت آشكار و پنهان و مستقيم و غيرمستقيم به خلق آثار و نتايجى غالبا مثبت مى‏انجامند؛ نتايجى كه براى استمرار حيات انسانى ضرورت دارند. برخى از اين نتايج به دليل نقش و تأثير مثبتى كه در كليت زندگى مؤمنانه و داراى مطلوبيت دينى دارند، مورد توصيه و تأكيد دين نيز قرار گرفته‏اند. از اين‏رو فعاليت‏ها و اشتغالات سرگرم‏كننده به اعتبار نقش علّى در حصول اين نتايج ـ در صورتى كه با محذور عقلى و شرعى ويژه‏اى روبه‏رو نباشد ـ مطلوبيت مقدمى و وسيله‏اى خواهند يافت. شواهد تجربى فراوان مؤيد آن‏اند كه برخى از فعاليت‏هاى فراغتى و تفريحى، نقش درخور توجهى در پرورش قواى جسمى، روحى، فكرى و اخلاقى افراد دارند و آنها را براى ايفاى نقش‏هاى برتر قوت و نيرو مى‏بخشند، يا از ابتلا به آسيب‏ها و عوارض فرساينده و ويرانگر مصون مى‏دارند. گسترش امكانات رفاهى، فراغتى، تفريحى، ورزشى و سرگرم‏كننده و ترغيب همگان به بهره‏گيرى از اين امكانات با هدف تأمين نيازها و ضرورت‏هاى ويژه، امروزه به يكى از سياست‏ها و دغدغه‏هاى جدى همه نظامات بشرى تبديل شده است. مطالعات انجام‏شده، ترتب طيف گسترده‏اى از آثار و نتايج مثبت را بر برخى فعاليت‏هاى تفريحى سالم تأييد كرده است. 
    جايگاه سرگرمى در زيست‏جهان مؤمنانه (رويكردى انضمامى)
    كسانى كه معمولاً با توجه به جايگاه كانونى سرگرمى و تفريح در زندگى انسان معاصر، حرص و ولع دم‏افزون توده‏ها به‏ويژه در جوامع صنعتى به اين بخش، تمهيدات و بسترسازى‏هاى بسيار گوناگون و پرشمار تمدنى، سرمايه‏گذارى‏ها و اقدامات روزافزون دولت‏ها و مراكز غيردولتى، فراوانى نيروها و سازمان‏هايى كه مستقيم و غيرمستقيم با اين موضوع درگيرند، حجم عظيم امكانات گوناگون تخصيص‏يافته، كميت و كيفيت درخور توجه هزينه‏هاى مصروفه و خلاصه چرخه‏هاى بسيار پيچيده و درهم‏تنيده‏اى كه در سطوح مختلف در ارتباط و تحت تأثير اين نياز طبيعى (غلظت‏يافته و فربه‏شده توسط تمدن جديد) به وجود آمده را ملاحظه مى‏كنند، از كم‏التفاتى اديان به اين مقوله متعجب خواهند شد. ايشان احتمالاً در نگاه نخست، به اين نتيجه خواهند رسيد كه مؤمن اگر بخواهد به اقتضاى ضرورت‏هاى ناشى از زيست‏جهان تمدنى خويش پايبند باشد، در اين بخش، بيشتر از ساير بخش‏ها بايد با الزامات و ارزش‏هاى دينى خويش متاركه كند. از اين‏رو اديانى همچون اسلام كه مدعى هدايتگرى انسان در همه اعصار و امصار به‏رغم اقتضائات گوناگون و شرايط زيستى مختلف‏اند، چگونه مى‏توانند مواليان متعهد و شريعتمدار خويش را كه از بد روزگار، طوق شهروندى جامعه مدرن و پسامدرن را نيز بر ذمه دارند، در مسيرى راهبرى كنند كه الزامات ناشى از هريك از اين دو تعهد، عرصه را بر ديگرى تنگ نكند و يكى به زيان ديگرى ترجيح نيابد. پاسخى كه اين نوشتار عجالتا درصدد ارائه آن است، اين است كه نمى‏توان با حفظ ساختار و شاكله تمدنى موجود و همه ابعاد و اقتضائات گريزناپذير آن، روحى بيگانه را در كالبد جامعه دميد. ترديدى نيست كه نياز متورم و اشتهاى سيرى‏ناپذير انسان مدرن به فراغت‏جويى و سرگرمى‏خواهى و تلاش براى خلق و تمهيد اشكال و صور متنوع براى ارضاى آن، ريشه در فلسفه زيستى، سبك زندگى، زيست‏بوم فرهنگى ـ اجتماعى، اقتضائات ساختارى، فشارها و القائات محيطى، وفور امكانات، توقعات فزاينده و... دارد. طرح ديدگاه‏هاى اسلام در چنين فضايى و ارائه پاسخ‏هاى متناسب با يك گفتمان متشرعانه، به انسانى كه در چنبره يك نظام كاملاً سكولار و مادى‏گرايانه گرفتار آمده است، گاه ناهمخوان، سخت‏گيرانه، محدودكننده و مخل روندها و رويه‏هاى رايج مى‏نمايد.
         اسلام به منزله يك دين جامع، متضمن و مروج نوعى سبك زندگى و الگوى زيستى دست‏كم با شاخصه‏اى حداقلى است كه در صورت حاكميت و موفقيت در سامان‏دهى به عرصه‏هاى كلان زندگى اجتماعى و تمكين اكثريت، بالطبع مطلوبات، مطالبات، اقتضائات و الزامات هدايتى خويش را در كليت حيات جمعى به جريان خواهد انداخت. سرگرمى و تفريح نيز به منزله يك نياز متناسب با اين ظرفيت‏سازى فرهنگى اجتماعى پاسخ خواهد يافت. به‏زعم راقم سطور، سبك و سياق زندگى مؤمنانه به گونه‏اى است كه در عين آميختگى با بالاترين درجه تفريح، شادى، لذت، بهجت و آرامش، كمترين نياز را به سرگرمى‏هاى متعارف خواهد داشت. به بيان علّامه جعفرى:
    اصلاً «حيات معقول» ملالت خاطر و افسردگى ندارد، تا آثار هنرى براى برطرف ساختن آن مورد استخدام و توجه قرار بگيرد؛ بلكه موجى از خود «حيات معقول» است كه اين حيات را در ديگر افراد جامعه تقويت [مى‏كند ]و طعم آن را به ذائقه همگان مى‏چشاند؛ چون اين حيات است كه همواره پويا و آبيارى‏كننده همه پديده‏هاى نوظهور در مسير تحولات بشرى است. 
    البته روشن است كه به دليل تشكيكى بودن درجات ايمان، بهره مؤمنان از اين سنخ لذت‏ها نيز متفاوت خواهد بود.
         همان‏گونه كه پيش‏تر به اجمال بيان شد، اسلام با سرگرمى و تفريح به منزله يك نياز يا خواسته فطرى و غريزى يا يك ضرورت ناشى از زيست‏جهان اجتماعى انسان به صورت مشروط و مقيد، نه‏تنها مخالفتى ندارد كه به اشكالى از آن نيز سفارش و ترغيب كرده است. سرگرمى حتى اگر مصداق لهو نيز باشد، تنها مواردى از آن كه طبق معيارهاى دينى «لهو محرم» (ترك واجب و ارتكاب حرام) تشخيص داده شده، ممنوع خواهد بود. از اين‏رو ميان دين و سرگرمى اگر مرزى هم باشد، سيال و انعطاف‏پذير است. عرضه سرگرمى به دين و توقع دريافت پاسخ روشنگر، براى كسانى كه به جامعيت دين به منزله مرجع هدايتى عام در همه ساحات زندگى اعتقاد دارند، امرى غيرمنتظره و خلاف قاعده نيست.
         به بيانى قياسى، اسلام به دليل جامعيت و توجه به همه ابعاد وجودى و ضرورت‏هاى زيستى انسان، قاعدتا نمى‏تواند در اين‏باره فاقد موضع ايجابى، سلبى يا لااقتضايى باشد. اگر به فرض شواهد درون‏دينى متقنى متناسب با سطح انتظار وجود نداشته باشد، از فضاى كلى حاكم بر شريعت و يافته‏هاى برون‏دينى مورد تأييد دين مى‏توان غيرمستقيم به كشف موضع دين وقوف و وصول يافت. به علاوه شواهد موجود در متون دينى، سيره بزرگان، عرف متشرعه و ديدگاه غالب فقها و مفسران اسلام بر تأييد مشروط سرگرمى دلالت صريح دارد. ملاك‏ها و معيارهاى استنباط‏شده از تحليل مصاديق و اشكال مورد توصيه يا امضاشده اسلام، مى‏تواند ما را در ارزيابى مصاديق موجود و تشخيص صور مجاز و ممنوع رهنمون باشد. ترديدى نيست كه موضع اسلام در رويارويى با اين سنخ پديده‏ها، بيش از توصيه به اشكال و صور خاص، ارائه رهنمودهاى عام و معيارهايى است كه با تكيه بر آنها، اجمالاً مى‏توان درباره شيوه‏ها و الگوهاى عصرى و متعارف سرگرمى در هر موقعيت زمانى و مكانى ارزش داورى كرد.
         اختلاف‏نظرها ميان انديشمندان مسلمان در تفسير مواضع دين، بخشى به مصاديق خاص (همچون غنا، رقص، مجالس لهو و لعب، شكار سرخوشانه، مصرف مسكرات، قمار و شطرنج)، بخشى به عملكرد تاريخى طبقات اعيان و مرفهان بى‏درد و اهل فسق و فجور، برخى به نحوه تعامل توده‏ها و افراط‏كارى‏هاى غالب، بخشى به آثار و نتايج نامطلوب متفرع بر پاره‏اى از مصاديق، و اندكى نيز احتمالاً به تلقى‏هاى انسان‏شناختى متفاوت ايشان بازمى‏گردد. البته منكر برخى ذائقه‏هاى احتياطى، صوفى‏مآب و رويه‏هايى كه توقع فرهيختگى از توده‏هاى عادى و متوسط دارند، نمى‏توان شد.
         مؤمنان بسته به درجات ايمان، سلوك مؤمنانه، ويژگى‏هاى شخصيتى، موقعيت اجتماعى، شرايط محيطى، امكانات، نگرش و... در اصل احساس نياز به تفريح و سرگرمى و نحوه پاسخ بدان، وضعيت‏هاى گوناگون و مشرب‏هاى عملى متفاوتى دارند. گروه هدف در اين سنخ مطالعات و پيشنهادها، طبقه متوسط مردم و توده‏هاى اكثرى متوسط از مؤمنان هستند، نه خواص و فرهيختگان. موضوع ديگرى كه به‏ويژه براى همه شارحان و مفسران ديدگاه‏هاى اسلام درخور اهميت و تأمل است و احتمالاً در تلطيف برخى از مواضع سخت‏گيرانه تأثير دارد، توجه عميق به شرايط و وضعيت زيستى انسان معاصر و نيازها و ضرورت‏هايى است كه تحت تأثير وقوع مجموعه‏اى از تغييرات بنيادين، بر او تحميل شده‏اند. اهل نظر واقف‏اند كه نياز به تفريح و سرگرمى به شكل امروزين آن، پديده‏اى عصرى و فاقد پيشينه تاريخى است و نمى‏توان با ارجاع به يافته‏ها و ذهنيت‏هاى سنتى درباره اين مسئله داورى كرد. از اين‏رو اقدامات عملى گسترده و گوناگون در زمينه سرگرمى و تفريح، و بسيج امكانات و خلاقيت‏ها، بيشتر با هدف پاسخ به اين نياز طبيعى يا اجتماعى (و به بيان برخى، نياز كاذب) انجام شده است. ترديدى نيست كه ارضاى نيازهاى مشترك و همگانى در هر جامعه، به تناسب مجموعه شرايط و زمينه‏هاى فرهنگى و امكانات محيطى و با وساطت تمهيدات و سازوكارهاى نهادى پاسخ مى‏يابد. در كشور ما اسلام به منزله يك آيين زندگى، گفتمان غالب فرهنگى و فرانهاد اجتماعى كه مسئوليت تأمين شالوده‏هاى لازم براى همه نظام‏ها و خرده‏نظام‏هاى هنجارى را دارد، درباره اصل نياز به سرگرمى و نحوه ارضاى آن از طريق سازمان‏هاى اجتماعى نيز ديدگاه‏ها و مواضعى دارد. بالطبع اين ديدگاه‏ها مبناى سياست‏گذارى و اتخاذ راهبردهاى عملى خواهند بود.
         اسلام به مثابه الگويى زيستى هرچند درصدد انتخاب و تعيين مصاديق ويژه‏اى از سرگرمى و تفريح برنيامده است، به صورت عام معمولاً شيوه‏ها و الگوهايى را ترجيح مى‏دهد كه اولاً با نظام هنجارى (فقهى و اخلاقى) آن انطباق و همسويى داشته باشند و ثانيا به اقتضاى عقلانيت ابزارى، مؤمن را در مسير رسيدن به اهداف متعالى منظور، يارى رسانند يا دست‏كم از وصول بدانها مانع نشوند. اگر بتوان دو مشرب فلسفى مهم را در نظام رفتارى اسلام به صورت تأليفى به هم پيوند داد، مى‏توانيم ادعا كنيم كه معيار سنجش اسلاميتِ يك كنش از جمله سرگرمى براساس مشرب «وظيفه‏گرايى»، نظام هنجارى اسلام (احكام فقهى: واجب، مستحب، حرام و مكروه؛ بايدها و نبايدهاى اخلاقى) و بر حسب مشرب «نتيجه‏گرايى» انطباق آن با اهداف و غايات مورد نظر اسلام خواهد بود.
         به‏زعم نگارنده، سرگرمى و تفريح به منزله نيازى همگانى، چه به مثابه طيفى از اعمال داراى غايات ويژه و چه به منزله مجموعه‏اى از محصولات، اقدامات، برنامه‏ها و نهادهاى فرهنگى تهميدشده در سپهر عام اجتماع، صرفا در چارچوب نظام تعليمى و تربيتى عام هر مكتب، ايدئولوژى يا نظام فرهنگى غالب موجوديت مى‏يابد و قاعدتا از معيارهاى عام آن پيروى مى‏كند. اسلام نيز نه‏تنها از اين قاعده مستثنا نيست، كه به عللى بر اين انطباق و همسويى اصرار و تأكيد بيشترى دارد. تعليم و تربيت، نه يك هدف كاركردى دين، كه رويه ديگر دين است. به بيان فردريك ماير،  تربيت و مذهب اساسابه سائق‏هاى واحدى توجه دارند؛ هر دو به بشر، آن‏گونه كه بايد باشد، علاقه‏مندند؛ از ماده‏گرايى در عذاب‏اند؛ بازسازى قلب و ذهن را آرزو مى‏كنند؛ علاوه بر زمان حال به آينده دور نيز علاقه دارند؛ و خواهان يك عقيده بى‏رياى اخلاقى‏اند كه برتر از نفع شخصى باشد.  وظيفه تعليم و تربيت اين است كه محرك‏ها را به كنترل درآورد؛ فكر را متوجه مسائلى برگزيده كند؛ اميال و علايق باارزشى را در انسان بيدار كند و رفتارهاى پسنديده را براى مقابله با خواست‏ها و محرك‏هاى غريزى كه از قانون رشد پيروى مى‏كنند استحكام بخشد.  امروزه بخش درخور توجهى از تعليم و تربيت غيررسمى توده‏اى از طريق سازمان‏هاى فرهنگى اقداماتى با عنوان «آموزش»، «فرهنگ‏سازى» و «جامعه‏پذيرى» صورت مى‏پذيرد.
         از اين‏رو مبناى داورى درباره اصل سرگرمى و تفريح يا مصاديق ويژه آن، نظام تربيتى اسلام خواهد بود. نظام تربيتى اسلام، توأمان از طريق آموزش و سپس ايجاد و تقويت ايمان و التزام اعتقادى و عملى به سه حيطه عقايد، اخلاق و احكام در ساحت روح و شخصيت مؤمن و به تبع آن در گستره جامعه جريان مى‏يابد. اين نظام نيز همچون ديگر نظام‏هاى تربيتى از رهگذر اجرا و اعمال خود اهدافى را جست‏وجو مى‏كند:
    هدف جريان تربيت [در اسلام]، رشد متعادل همه ابعاد شخصيت آدمى [است] از طريق پرورش روح، فكر، خويشتن عقلانى، احساسات و حواس بدنى انسان به صورتى كه زمينه رشد همه جنبه‏هاى روحى، عقلانى، تخيلى، بدنى و علمى را در زمينه فردى و جمعى فراهم سازد و همه اين وجوه را به سوى نيكى و كسب تكامل رهنمون باشد. 
    برخى ديگر از نويسندگان هدف تربيت در اسلام را رشد معنوى، اخلاقى، اجتماعى، فكرى، جسمى و ديگر اهداف ويژه دانسته‏اند. 
        آنچه مسلم است اينكه تفريح و سرگرمى در اسلام ذيل برنامه‏هاى تعليمى و تربيتى اين مكتب جاى مى‏گيرد، و كنش‏هاى فراغتى مؤمنانه و اقدامات سازمانى معطوف به تأمين اين نياز نيز بايد همسو با اقتضائات تعليمى و تربيتى اسلام تدوين و اجرا شود. 
    ويژگى‏هاى سرگرمى مطلوب از ديد اسلام
    سرگرمى مطلوب از ديد اسلام، ويژگى‏هايى دارد كه به دليل ضيق مجال براى طرح تفصيلى ادله، به نتايج مستنبط از آيات و روايات و آراى انديشمندان بسنده خواهيم كرد. برخى از اين ويژگى‏ها ذاتى و برخى كاركردى، برخى ايجابى و غالبا سلبى‏اند. اهم اين ويژگى‏ها كه در منابع فقهى اغلب براى تبيين وجه جواز و حرمت برخى سرگرمى‏ها بدانها استناد شده، از اين قراراند:
         عارى بودن از لهو ولعب
    عارى بودن از لهو و لعب يا عدم تناسب با مجالس لهو و لعب عنوان عامى است كه در منابع فقهى، جواز برخى اشكال سرگرمى و اشتغالات تفريحى و تفننى بدان مشروط و مقيد شده است. ترديدى نيست كه ترتب عنوان «لهو» بما هو لهو، مجوز حرمت فعل نمى‏شود. قدر متيقن از لهو و لعب، آن‏گاه كه با وصف «تناسب با مجالس لهو و لعب» مقيد شده باشد، عارى بودن فعل از عوارض و منضماتى است كه معمولاً در چنين مجالسى فراوانى وقوع دارد و فعل حتى اگر فى‏نفسه هم مجاز باشد، به دليل اين لواحق غالبى در زمره افعال محرم قرار خواهد گرفت. اين عنوان در واقع شاخص و تعريفى عملياتى است كه از حال‏وهواى حاكم بر اين سنخ مجالس و زمينه‏اى كه اغلب براى نقض قواعد صريح فقهى و اخلاقى در آن فراهم مى‏گردد، استنباط و استنتاج شده است. بديهى است كه ملاك حداقلى براى مطلوبيت سرگرمى از ديدگاه دين، عارى بودن آن از گناه و نقض خطوط قرمز فقهى و اخلاقى است.
         عدم ايجاد غفلت
    اشتغال به سرگرمى در صورتى كه به غفلت و فراموشى موقت امور عادى، تكرارى، فرساينده و ملالت‏آور بينجامد، بسيار مطلوب است و اساسا حصول چنين نتيجه‏اى مقصود و محرك غالب كنشگران در سوق‏يابى به اين نوع اشتغالات است. بخشى از جاذبه سرگرمى‏ها نيز اتفاقا مرهون همين ويژگى است. غفلتى كه در منابع دينى به‏شدت از آن تحذير شده و سرگرمى يا هر فعلى در صورت زمينه‏سازى براى حصول آن، منهى و محرم شمرده شده است؛ غفلت از امور مهمى همچون مراتب بندگى، ياد خدا، مرگ، تعالى و تكامل روحى. بديهى است كه غفلت از اين امور رفته‏رفته به غفلت و بيگانگى از خود حقيقى خواهد انجاميد. اين نوع «غفلت» بازرترين پيامد اشتغال به سرگرمى‏هاى مخربى است كه غالبا افراد با هدف خلسه‏زايى، فرار از واقعيات، تسكين آلام روحى، فروخواباندن آشوب‏هاى ذهنى، رهايى از وظيفه و مسئوليت، جبران توهمى شكست‏هاى زندگى، دهن‏كجى به قاعده‏مندى‏هاى محيطى و... بدان توسل مى‏جويند. شاخص اين نوع غفلت نيز به زبان فقهى ترك واجبات و ارتكاب لجام‏گسيخته محرمات است.
         گفتنى است كه دو عنوان مزبور، به‏رغم تفاوت مفهومى، منشأ تحقق واحدى دارند؛ يعنى هر دو با ترك واجبات و ارتكاب محرمات موجوديت مى‏يابند و همراه خواهند بود. بديهى است كه حصول غفلت امرى تشكيكى و ذومراتب است و هر مرتبه مى‏تواند زمينه حصول مرتبه شديدتر را فراهم سازد. انغمار بيش از حد در امور عادىِ هرچند مباح نيز زمينه اين ابتلا را فراهم مى‏سازد. وقتى پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله براى تطهير ذهن و روان خود از عوارض معمول، روزانه به استغفار متوسل مى‏شوند، حساب ديگران روشن است.
         عدم ايجاد طرب و مستى
    يكى ديگر از ويژگى‏هايى كه اغلب از مقارنات مجالس لهو و لعب شمرده مى‏شود، ايجاد حالت طرب و شادى وافر يا حالت مستانگى است. طبيعى است كه عروض اين حالت به منزله يكى از ملاك‏هاى حرمت غناى لهوى، فرد را از حالت اعتدال و توازن خارج مى‏سازد و به انجام حركات و رفتارهاى غيرمنتظره وامى‏دارد. قهقهه‏زنى‏هاى سرمستانه و خنده‏هاى غيرمتعارفى كه در آموزه‏هاى دينى از آنها نهى شده، از جمله نمودهاى رفتارى ابتلاى حقيقى يا توهمى به چنين حالتى‏اند. اين عارضه نيز با نوعى ازخودبيگانگى موقت همراه خواهد بود. يك فعاليت تفريحى و سرگرم‏كننده مطلوب نيز قاعدتا بايد از ايجاد هيجانات شديد اعم از شادى يا حزن، و تحميل بى‏تعادلى روانى بر كنشگر عارى باشد. بى‏شك، طولانى شدن مدت اين ابتلا سلامت روانى را به مخاطره مى‏افكند و افراد را رفته‏رفته از حيز انتفاع خارج مى‏سازد.
         ايفاى نقش ابزارى براى نيل به نتايح مطلوب
    اشتغالات سرگرم‏كننده و فراغتى همواره ارزش مقدمى و مطلوبيت طريقى دارند و به‏اعتبار نقشى كه در رساندن فرد به غايات مقصود (به‏ويژه كار و تلاش معمول) دارند، موقعيت و اعتبار متناسب مى‏يابند. اين نسبت متأسفانه در جامعه صنعتى معكوس شده و امروزه كار و شغل نيز به تبع نقشى كه در تمهيد خدمات فراغتى و دستيابى به امكانات تفريحى و ارضاى كامجويى‏هاى تفننى دارد، ارزش و اعتبار مقدمى يافته است. از ديد اسلام، سرگرمى و تفريح هنگامى مطلوب و بهنجار خواهد بود كه مؤمن را در رسيدن به غايات كمالى (اعم از قريب، متوسط و بعيد) يارى رساند. بديهى است كه به اقتضاى عقلانيت ابزارى، ميزان مطلوبيت يك وسيله، تابع ميزان نقشى است كه در حصول هدف و نتيجه مقصود بر عهده مى‏گيرد. بر اين اساس سرگرمى گاه به اعتبار نقشى كه در آماده‏سازى روحى و جسمى فرد براى انجام واجبات و مستحبات دارد عنوان مقدمه واجب و مستحب به خود مى‏گيرد. پرواضح است كه هر اشتغالى به صرف داشتن عنوان سرگرمى و فراغت نمى‏تواند به چنين نتيجه‏اى بينجامد. سرگرمى براى تأمين اين منظور، اجمالاً بايد واجد جنبه‏ها و ويژگى‏هاى فراسرگرمى و كاركردهاى آموزشى و تربيتى باشد.
         سودمندى و داشتن هدف عقلايى
    يكى از متفرعات اصل اخير، نتيجه‏مندى و اثربخشى فعل است. مؤمن به اقتضاى ايمانش از انجام كار لغو، عبث و بيهوده و كار فاقد هدف حكيمانه و عارى از نتيجه عقلايى منع شده است. نتايج متفرع بر يك فعل بايد با هزينه‏هاى اصلى و جانبى آن و در رأس همه مصرف عمر، همخوانى داشته باشد. از اين‏رو يك فعاليت سرگرم‏كننده تنها هنگامى مطلوب خواهد بود كه علاوه بر نتايج سودمند بى‏واسطه، از توليد پيامدهاى ناخواسته ضمنى يا متعاقب نيز تا حد امكان عارى باشد. البته تشخيص نتايج آشكار و پنهان يك عمل و ارزيابى و محاسبه آنها همواره و همه‏جا به آسانى ممكن نيست. به علاوه از ديد اسلام، معيار سودمندى، صرف حصول نتايج ظاهرا مطلوب دنيايى نيست.
         رعايت اعتدال و پرهيز از افراط
    ويژگى ديگرى كه نه به ذات عمل، بلكه به نحوه تعامل كنشگر بازمى‏گردد، اين است كه اشتغال به سرگرمى و فراغت و فعاليت‏هاى تفريحى و تفننى، نبايد به لحاظ كمى به گونه‏اى باشد كه مؤمن را از انجام امور مهم، وظايف، انتظارات و الزامات خانوادگى و اجتماعى و ترجيحات فردى بازدارد. روشن است كه ميزان مطلوبيت و سطح نياز، تابع موقعيت‏ها و شرايط گوناگون فردى است. افراد بسته به موقعيت سنى، جنسى، تحصيلى، شغلى و اقتصادى خود، فرصت‏ها، امكانات، نيازها و انگيزه‏هاى متفاوتى براى اين سنخ اشتغالات دارند. در هر حال، معيار اسلامى براى تشخيص اين اعتدال اين است كه اولاً از امور مهم (كه امرى نسبى است) جلوگيرى نكند و ثانيا افزون بر حد نياز براى تجديد قوا و حصول آمادگى براى انجام امور مهم نباشد. شاخص مزبور در منابع دينى، اغتنام فرصت و پرهيز اكيد از تضييع عمر است. از اين‏رو افراد موظف‏اند تا متناسب با شأن، موقعيت و نياز خويش، فرصت‏هاى زمانى مقدر خود را مديريت كنند. از ديد فقهى، افراط در اشتغالات فراغتى و تفريحى مجاز، موجب اندراج آنها ذيل عنوان «لهو حرام» خواهد شد.
         عارى بودن از بدآموزى‏هاى فرهنگى، تربيتى و اخلاقى
    يكى ديگر از ويژگى‏هايى كه به‏ويژه در كار سازمان‏هاى فرهنگى تأمين‏كننده محصولات و اشتغالات فراغتى موضوعيت بيشترى دارد، بدآموزى‏ها يا نتايج آشكار و پنهان نامطلوب و بعضا مخربى است كه اين سنخ محصولات، به‏ويژه براى كودكان و نوجوانان به همراه دارند. انتقال شوك‏هاى روانى، ايجاد هيجانات كاذب، نقض حريم‏هاى اخلاقى، قبح‏زدايى از برخى منكرات، حساسيت‏زدايى اخلاقى، عادى نماياندن برخى نابهنجارى‏ها، لودگى و هرزه‏درايى و... بخشى از اين مواردند. از ديد اسلام، برنامه‏هاى فراغتى و تفريحى نيز همچون ديگر فعاليت‏هاى فرهنگى در شكل ايده‏آل بايد علاوه بر عارى بودن آگاهانه از ابعاد منفى و كاستى‏هاى توجيه‏ناپذير، در وجه ايجابى نيز متضمن جنبه‏هاى آموزشى، تربيتى، اخلاقى و ارشادى باشند و به رشد و تعالى مخاطب و مصرف‏كننده كمك كنند. گفتنى است كه در منابع فقهى به قيودات سلبى عام ديگرى (همچون تعاون بر اثم و عدوان، اشاعه فحشا، صد عن سبيل‏اللّه، افساد فى الارض، يوهن به الحق، اضلال، جحد بآيات اللّه، اتباع الهوى، تعدى عن الحدود، تهييج‏الشهوات، تتبع خطوات شيطان، قمار و...) نيز اشاره شده كه در اين مقال ضرورتى براى توضيح مفاد آنها احساس نمى‏شود.
         ملاك‏هايى ديگر نيز همچون فعال بودن و متفكرانه بودن، در مقابل انفعال، احساس‏زدگى و گزينش عارى از اعمال محاسبات عقلانى توجيه‏پذير و نيز عارى بودن از قمار و برد و باخت  به منزله دو مشخصه ديگر از سرگرمى‏هاى مقبول و مطلوب اسلام در ضمن آراى انديشمندان كانون توجه قرار گرفته‏اند كه به دليل وضوح اين مطالب، و جهت اختصار از طرح تفصيلى آنها مى‏پرهيزيم.
         تأمل در استفتائات جديد علما درباره برخى سرگرمى‏هاى رايج مانند شطرنج، پاسور، ورزش‏هاى باشگاهى، برنامه‏هاى طنز، موسيقى، فيلم و سريال و مسابقات رسانه‏اى، استعمال تفننى دخانيات و مواد مخدر، و فرستادن پيامك‏ها و ايميل‏هاى خنده‏دار نيز برخى از ملاك‏هاى مزبور و احيانا ملاك‏هاى ريزترى را كه مبناى فتواى فقيه قرار گرفته‏اند به دست مى‏دهد. 
     نتيجه‏گيرى
    نظريه يا الگوى هنجارى يكى از انواع نظريه در حوزه‏هاى دستورى و تجويزى علوم اجتماعى است. اين نظريه صراحتا يا تلويحا متضمن مجموعه‏اى از بايدها و نبايدهاى به‏هم‏پيوسته معطوف به حوزه رفتار كنشگران حقيقى و حقوقى است؛ نظريه‏اى كه كنش‏هاى بايسته در مسير رسيدن به اهداف را تجويز و توجيه مى‏كند.
         هر نظريه يا الگوى هنجارى آگاهانه يا ناآگاهانه به يك يا چند منبع داراى ارزش و اعتبار زمينه‏اى و برخى مفروضات عام مستند است. دين و نظام باورهاى مذهبى جامعه بسته به جايگاه و موقعيت ساختارى، بالقوه يكى از منابع اصيل نظريه‏هاى هنجارى شمرده مى‏شود.
         اسلام چه به منزله يك دين جاودان، داراى رسالت جهانى و هدايتگر انسان در مسير تحقق حيات طيب اين‏جهانى و كسب سعادت اخروى و چه به مثابه يك فرانهاد اجتماعى در جوامعى همچون ايران، كانونى‏ترين منبع و مرجع اخذ هرگونه نظريه هنجارى در عرصه‏هاى گوناگون زندگى اجتماعى است.
         نيازهاى فردى و جمعى پذيرفته‏شده در هر جامعه اغلب از طريق سازوكارهاى نهادى و منطبق با الگوهاى هنجارى داراى مقبوليت اكثرى ارضا مى‏شوند.
         سرگرمى و تفريح به منزله يك نياز ديرپا و اجتناب‏ناپذير همچون ديگر نيازهاى همگانى، در مقام ارضا به مجموعه‏اى از اصول هنجارى و قواعد عام رفتارى متناسب با ظرفيت‏ها و اقتضائات محيطى نيازمند خواهد بود.
         نظام هنجارى اسلام با ابتنا بر عقل و وحى و همسو با اهداف هدايتى و تربيتى خود، قواعد ثابت و متغيرى را در قالب مجموعه‏اى از بايدها و نبايدها با هدف هدايت كنش‏هاى فردى و سازمانى در مقام ارضاى نياز به سرگرمى و تفريح تشريع كرده است.
         اهم اصول هنجارى اسلام در اين حوزه عبارت‏اند از: عدم تناسب با مجالس لهو و لعب، عارى‏بودن از مفاسداخلاقى و نقض حدودشرعى (گناه)، عارى‏بودن از بدآموزى‏هاى اخلاقى و تربيتى، عدم مانعيت از انجام امور مهم، داشتن تناسب با اقتضائات و تمايلات فطرى، همسويى با فرايند كمال‏جويى معنوى، مؤثر بودن در توليد آثار و كاركردهاى مثبت، تقويت روحيه براى كار و تلاش بيشتر، همراه بودن با اعتدال و ميانه‏روى، مؤثر بودن در ايجاد شادى‏هاى روحى و معنوى، ارضاى نيازهاى شناختى و عاطفى.

     

    References: 
    • ـ ادگار، اندرو و پيترسج ويك، مفاهيم بنيادى نظريه فرهنگى، ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوى، تهران، آگه، 1387.
    • ـ استوكر، جرى و ديويد مارش، روش و نظريه در علوم سياسى، ترجمه اميرمحمد حاجى‏يوسفى، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردى، 1387.
    • ـ الوانى، سيدمهدى و حسن دانايى‏فرد، گفتارهايى در فلسفه تئورى‏هاى سازمان دولتى، تهران، صفار، 1380.
    • ـ باقرى، خسرو، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، چ دوم، تهران، مدرسه، 1388.
    • ـ برزينكا، ولفگانگ، نقش تعليم و تربيت در جهان امروز، ترجمه مهر آفاق بايبوردى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 1371.
    • ـ برن، اگ و نيم كوف، زمينه جامعه‏شناسى، ترجمه اميرحسين آريان‏پور، چ هفتم، تهران، فرانكلين، 1353.
    • ـ بودون، ريمون، مطالعاتى در آثار جامعه‏شناسان كلاسيك، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر مركز، 1384.
    • ـ ـــــ ، و فرانسوا بوريكو، فرهنگ جامعه‏شناسى انتقادى، ترجمه عبدالحسين نيك‏گهر، تهران، فرهنگ معاصر، 1385.
    • ـ بهجت فومنى، محمدتقى، استفتائات، قم، دفتر معظمٌ‏له، 1428ق.
    • ـ بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، چ دوم، تهران، كيهان، 1370.
    • ـ پارسانيا، حميد، «دين و خاستگاه شادى‏هاى پايدار»، كتاب زنان، ش 14، زمستان 1380، ص 48ـ60.
    • ـ ـــــ ، «نسبت فقه سياسى و فلسفه سياسى»، علوم سياسى، ش 21، بهار 1382، ص 7ـ18.
    • ـ تبريزى، ميرزاجواد، استفتائات جديد، قم، دفتر معظمٌ‏له، بى‏تا.
    • ـ جعفرى، محمدتقى، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، چ چهارم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370.
    • ـ جناتى، محمدابراهيم، «هنر و زيبايى از نگاه مبانى فقه اجتهادى»، كيهان انديشه، ش 69، آذر و دى 1375، ص 91ـ112.
    • ـ جوادى آملى، عبداللّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، قم، اسراء، 1377.
    • ـ چلبى، مسعود، جامعه‏شناسى نظم، تهران، نى، 1375.
    • ـ حسينى خامنه‏اى، سيدعلى، اجوبه‏الاستفتائات، تهران، انتشارات بين‏المللى الهدى، 1379.
    • ـ دبيرخانه شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بيست سال تلاش در مسير تحقق اهداف انقلاب فرهنگى، چ دوم، تهران، دانش‏پرور، 1385.
    •  ـ روزنانى، هاشم، «اسلامى‏كردن برنامه آموزشى و تحصيلى»، ترجمه سوسن كشاورز، حوزه و دانشگاه، ش 32، پاييز 1381، ص 87ـ110.
    • ـ زرگر، افشين، «نظريه هنجارى روابط بين‏الملل در جهان معاصر»، سياست خارجى، سال بيست و يكم، ش 3، پاييز 1386، ص 599ـ634.
    • ـ ساروخانى، باقر، درآمدى بر دائره‏المعارف علوم اجتماعى، تهران، كيهان، 1370.
    • ـ شجاعى‏زند، عليرضا، «آميزه عقل و ايمان»، نقد و نظر، ش 25و26، زمستان 1379 و بهار 1380، ص 240ـ265.
    • ـ ـــــ ، «دين تمام زندگى»، حكومت اسلامى، ش 22، زمستان 1380، ص 23ـ50.
    • ـ شلبى، احمد، زندگى اجتماعى از ديدگاه اسلام، ترجمه سيدمحمود اسداللهى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1376.
    • ـ صادق‏زاده قمصرى، عليرضا، «دين و تربيت: رويكردهاى اسلامى و تربيتى»، حوزه و دانشگاه، ش 32، پاييز 1381، ص 117ـ142.
    • ـ صافى گلپايگانى، لطف‏اللّه، جامع الأحكام، چ چهارم، قم، حضرت معصومه عليهاالسلام، 1417ق.
    • ـ طباطبائى، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسين، 1363.
    • ـ طباطبايى، جواد، زوال انديشه سياسى در ايران، تهران، كوير، 1383.
    • ـ علم‏الهدى، جميله، مبانى تربيت اسلامى و برنامه‏ريزى درسى، تهران، دانشگاه امام صادق عليه‏السلام، 1384.
    • ـ عليزاده، عبدالرضا، مبانى رويكرد اجتماعى به حقوق، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387.
    • ـ غزالى، ابوحامد، احياء علوم‏الدين، بيروت، دارالكتب‏العلميه، 1406ق.
    • ـ فاضل لنكرانى، محمد، جامع‏المسائل (استفتائات)، چ دهم، قم، اميرالعلم، 1380.
    • ـ فضل‏اللّه، سيد محمدحسين، فقه و زندگى، ترجمه مجيد مرادى، قم، دارالملاك، 1380.
    • ـ فنايى، ابوالقاسم، دين در ترازوى اخلاق، تهران، مؤسسه فرهنگى صراط، 1384.
    • ـ كرايب، يان، نظريه اجتماعى مدرن، ترجمه عباس مخبر، تهران، آگاه، 1378.
    • ـ گليسر، داريل، نظريه هنجارى، در: ديويد مارش و جرى استوكر، روش و نظريه در علوم سياسى، ترجمه اميرمحمد حاجى‏يوسفى، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردى، 1378.
    • ـ لاريجانى، صادق، «دين و دنيا (گفت وگو)»، نامه فرهنگ، ش 16، زمستان 1372، ص 16ـ30.
    • ـ ليتل، دانيل، تبيين در علوم اجتماعى، ترجمه عبدالكريم سروش، چ دوم، تهران، صراط، 1381.
    •  ـ ماير، فردريك، تاريخ انديشه‏هاى تربيتى، ترجمه على‏اصغر فياض، چ دوم، تهران، سمت، 1374.
    • ـ مرادى، مريم و ديگران، «شادمانى و شخصيت»، تازه‏هاى علوم شناختى، سال هفتم، ش 2، تابستان 1384، ص 60ـ71.
    • ـ مصباح، محمدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1377.
    • ـ ـــــ ، نظريه حقوقى اسلام، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1386.
    • ـ مكارم شيرازى، ناصر، استفتائات جديد، قم، چ دوم، مدرسه امام على عليه‏السلام، 1427ق.
    • ـ مك كوايل، دنيس، درآمدى بر نظريه ارتباطات جمعى، ترجمه پرويز اجلالى، تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانه‏ها، 1382.
    • ـ ملكيان، مصطفى، «مدرنيته و ايران»، آيين، ش 4، مهر 1385، ص 48ـ53.
    • ـ موسوى خمينى، سيدروح‏اللّه، استفتائات، قم، جامعه مدرسين، 1372.
    • ـ موسوى گلپايگانى، سيدمحمدرضا، مجمع‏المسائل، چ سوم، قم، مؤسسه دارالقرآن الكريم، 1412ق.
    • ـ نجاريان، بهمن و فريد براتى سده، «ورزش و بهداشت روانى»، مجله علمى ـ پژوهشى علوم انسانى دانشگاه الزهراء، ش 9و10، تابستان 1371، ص 98ـ116.
    • ـ نصر، حسين، «اسلام براى عرضه به دنياى جديد چه دارد؟»، ترجمه ه. حيدرى و ح. امينى، قبسات، ش 28، تابستان 1382، ص 44ـ73.
    • ـ ـــــ ، اسلام: مذهب، تاريخ و تمدن، ترجمه عباس گيلورى، تهران، روزبهان، 1385.
    • ـ هلاكويى، فرهنگ، جامعه امروز، تهران، جلالى، 1356.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باهنر، ناصر، شرف الدین، سیدحسین.(1391) تکاپوى نظرى براى کشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى. فصلنامه معرفت فلسفی، 9(4)، 157-194

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصر باهنر؛ سیدحسین شرف الدین."تکاپوى نظرى براى کشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى". فصلنامه معرفت فلسفی، 9، 4، 1391، 157-194

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باهنر، ناصر، شرف الدین، سیدحسین.(1391) 'تکاپوى نظرى براى کشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى'، فصلنامه معرفت فلسفی، 9(4), pp. 157-194

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باهنر، ناصر، شرف الدین، سیدحسین. تکاپوى نظرى براى کشف مواضع هنجارى اسلام درباره سرگرمى. معرفت فلسفی، 9, 1391؛ 9(4): 157-194