معرفت فلسفی، سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 20، تابستان 1387، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    «الحمدللّه العلّى عن شبه المخلوقین، الغالب لمقال الواصفین، الظاهر بعجائب تدبیره للناظرین، و الباطن بجلال عزّته عن فکر المتوهّمین، العالم بلا اکتساب و لا ازدیاد، و لا علم مستفاد.1 ما وحّده من کیّفه، و لاحقیقته اصاب من مثّله،... ولا صمده من اشار إلیه و توهّمه.»2

    سپاس بى کران و برون از شمار حق مطلق سبحان را سزا و درود و صلوات بى پایان او و فرشتگانش بر پیامبر خاتم و خاندان پاکش رواست. همانان که نشانه هاى هدایت و راهنمایان سعادتند. بارى، خداوند منّان را بر این توفیق سپاس که بیستمین شماره معرفت فلسفى را به پیشگاه خوانندگان فرهیخته تقدیم مى داریم. همچون همیشه از باب مقدّمه اهم محورها، موضوعات و مسائل مطرح شده در این شماره به قرار ذیل و به اختصار بیان مى شود تا گزینش مقالات سهل تر و دسترسى به مطالب دلخواه راحت تر صورت گیرد.

    نویسنده محترم مقاله «تشکیک در سه مکتب فلسفى» ابتدا به معناشناسى واژه تشکیک پرداخته، کاربردهاى این واژه را برشمرده است. سپس به اقسام تشکیک منطقى، تشکیک فلسفى و ویژگى هاى آن و آراى گوناگون درباره معناى تشکیک فلسفى پرداخته و معتقد است که بحث تشکیک ابتدا در منطق مطرح شده و دلیل آن نیز تفاوت میان برخى مفاهیم کلى با برخى دیگر بوده است. به گمان وى پس از این مرحله فلاسفه به این نکته توجه نموده اند که «مفهوم» به خودى خود نمى تواند مشکک باشد. وى در ادامه بحث، عوامل کثرت و شرط تحقق آن و انواع کثرت از نظر مشّائیان و از نظر شیخ اشراق و ملّاصدرا و ادلّه اثبات و نفى کثرت تشکیکى را بیان نموده است. مباحث مربوط به تشکیک در وجود و آراى ملّاصدرا در این زمینه و موضوع ذهن و عین و تطابق این دو مطلب پایانى این مقاله را به خود اختصاص داده است.

    حیات پس از مرگ، به ویژه حیات برزخى از موضوعات بسیار جذابى است که همواره ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و پرسش هاى بسیارى را نیز پدید آورده است. نویسنده مقاله «حیات برزخى از منظر حکمت متعالیه، قرآن و سنّت» ضمن اشاره به معناى برزخ و حیات برزخى و اقسام آن و برشمارى ویژگى هاى برزخیان از نگاه حکمت متعالیه و برخى فلاسفه و متکلّمان بزرگ، تلاش نموده است تا با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات معصومان: درستى یا نادرستى این آرا و نظرات را نشان داده و کاستى هاى آنها را برطرف سازد. به اعتقاد وى فقط قرآن و روایات مى توانند بسیارى از حقایق برزخى را بیان نمایند و فلسفه و کلام عقلى راهى براى اثبات یا نفى آنها ندارند؛ حقایقى نظیر امکان تکامل یا سقوط افراد در برزخ، و احیا و اماته در برزخ.

    این عقیده که روح انسان ها، فى الجمله، پس از مرگ در کالبد انسان ها یا موجوداتى دیگر در این جهان به حیات خود ادامه مى دهند، با تفاوت هایى اندک، در برخى از مکاتب و ادیان شرقى رواج داشته و دارد. نویسنده محترم مقاله «تناسخ از دیدگاه شیخ اشراق» تلاش نموده است تا با تکیه بر آرا و آثار شیخ اشراق، ابعاد گوناگون این موضوع و مسائل مربوط به آن را بیان و بررسى نماید. وى ابتدا با نگاهى تاریخى پیشینه این موضوع را در هندوئیسم، بودیسم و ادیان توحیدى بیان نموده، به تناسخ مُلکى و ملکوتى و انواع آن اشاره کرده است. سپس مبانى اعتقاد به تناسخ و نیز عدم اعتقاد به آن را برشمرده است. در ادامه آرا و دیدگاه شیخ اشراق درباره مباحث و مسائل مربوط به تناسخ، به ویژه دلایل امتناع و نیز امکان و اثبات تناسخ نزولى را بر اساس آثار و عبارات وى بیان و بررسى نموده است. نویسنده محترم مقاله در پایان چنین نتیجه گرفته است که شیخ اشراق در بسیارى از کتاب هاى خود تناسخ را باطل شمرده است، اما در کتاب حکمة الاشراق به تناسخ نزولى گرایش نشان داده است، هرچند در آنجا نیز از اظهارنظر قطعى خوددارى کرده است.

    نویسنده محترم مقاله «جستارى در انواع حق» در مقدّمه نوشتار خود آورده است که مجموعآ حق را مى توان با رویکردهاى ذیل تقسیم بندى کرد: تقسیم حق به لحاظ منشأ آن، تقسیم حق به «اهم» و «مهم»، تقسیم حق از جهت داشتن قابلیت اسقاط و انتقال یا نداشتن آن، تقسیم حق به لحاظ ارتباط آن با «حق بودن»، تقسیم حق از منظر تلازم آن با تکلیف، تقسیم حق به لحاظ مالکان آن، تقسیم حق به «بالقوّه» و «بالفعل»، تقسیم به لحاظ متعلق آن، تقسیم حق از جهت محدوده آن، تقسیم حق به اعتبار حقوق اساسى و حقوق عادى، و تقسیم حق به «تکوینى» و «اعتبارى». وى در ادامه به معناشناسى حق پرداخته، سپس برخى از تقسیمات مذکور را به تفصیل بیان و بررسى نموده است.

    نویسنده محترم مقاله «ارزش و گزاره هاى ارزشى از دیدگاه محقق خراسانى» با توجه به تفکیک سه حوزه معناشناختى، هستى شناختى و معرفت شناختى، تلاش نموده آرا و دیدگاه محقق خراسانى در باب حسن و قبح و گزاره هاى ارزشى را بیان و بررسى کند. وى ابتدا به جایگاه و اهمیت این بحث و تأثیر آن بر سایر موضوعات و مسائل علومى چون اخلاق، حقوق، فقه، کلام و... اشاه کرده، پس از نقل زندگى نامه اى مختصر از محقق خراسانى، تعریف هاى روان شناختى، جامعه شناختى و الهیاتى و نیز تعریف محقق خراسانى از حسن و قبح را بیان نموده است. وى در ادامه بحث هستى شناسى حسن و قبح را مطرح کرده و نظر این محقق را همانند نظر اکثر علماى شیعه یعنى: واقعیت نفس الامرى داشتن ارزش ها، دانسته است. نویسنده در بحث معرفت شناسى حسن و قبح، آورده است که به نظر محقق خراسانى قوّه عاقله مُدرک حسن و قبح است، هرچند که درجات ادراک مى تواند متفاوت باشد و این همان نکته اى است که مشکل گشاى بسیارى از مسائل از جمله نسبیت در اخلاق است.

    مقاله «نظریه فطرت؛ سیر تاریخى در غرب از یونان تا دوره معاصر» در پى آن است که با نگاهى تاریخى به فلسفه و اندیشه غرب، نظریه فطرت و اهم مباحث مربوط به آن را بیان و بررسى نموده به طور گذرا، مبادى و زمینه هاى مشابه یا همسنخ آن را در بستر اندیشه اسلامى ردیابى کند. نویسنده محترم به دلیل ملاحظاتى قرن هفدهم را از این بررسى مستثنا کرده است. وى ابتدا دیدگاه و آراى افلاطون در باب نظریه فطرت را بیان و بررسى کرده و سپس نظرات ارسطو در این زمینه را به بازخوانى نشسته است. آراى رواقیان و فلوطین، کلمنس، آگوستین، بوئتیوس، افلاطونیان کمبریج، جان لاک، دیوید هیوم و آراى برخى فلاسفه معاصر نظیر هایدگر، هوسرل، پوپر، یونگ، پیاژه، چامسکى و کواین از جمله محورهاى اصلى این مقاله هستند. در پایان از جمله نتایجى که وى به آنها اشاره کرده است، عدم اختصاص نظریه فطرت به تفکر فلسفى، فلسفه عقل گرا و معرفت شناسى و حضور آن در حوزه علوم تجربى، هرمنوتیک، فلسفه زبان و زبان شناسى است.

    عموم اندیشمندان معاصر معتقدند که خاستگاه فلسفه تحلیلى فلسفه انگلیسى ـ آمریکایى است. هرچند پاسخ این پرسش شاید تأثیر چندانى بر محتواى فلسفه تحلیلى نداشته باشد، اما لوازم پاسخ مثبت و منفى به آن مى تواند مهم باشد. نویسنده محترم مقاله «خاستگاه هاى فلسفه تحلیلى به روایت مایکل دامت» تلاش نموده تا بر اساس گفته دامت اثبات کند جایگاه فلسفه تحلیلى در اندیشه هاى فلسفى آلمان، به ویژه شخص فرگه بوده است. وى ابتدا به تعریف و خاستگاه فلسفه تحلیلى پرداخته است. سپس ضمن اشاره به فواید و نتایج فلسفه تحلیلى، کانون توجه خود را به آراى مایکل دامت درباره تعریف و خاستگاه فلسفه تحلیلى قرار داده است. از نظر دامت، فرگه بنیانگذار فلسفه تحلیلى است و نظریه چرخش زبانى او و بسط آن توسط فلاسفه آلمانى زبان پس از او به پیدایش فلسفه تحلیلى انجامید.

    در پایان ضمن قدردانى و سپاس از همه عزیزان و فرهیختگانى که ما را در به سامان رساندن این مجموعه یارى رساندند، بار دیگر یادآور مى شود که نقدهاى مشفقانه و پیشنهادهاى عالمانه دوستاران و ارباب معرفت کمال بخش معرفت فلسفى خواهد بود.


    1 ـ نهج البلاغه، خ 213.

    2 ـ همان، خ 186.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1387) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 5(4)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 5، 4، 1387، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1387) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 5(4), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 5, 1387؛ 5(4): -