معرفت فلسفی، سال هفتم، شماره سوم، پیاپی 27، بهار 1389، صفحات -

    نخستین سخن

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    نخستین سخن

    الحمد للّه الذى لم یسبق له حالٌ حالاً فیکون اولاً قبلَ اَنْ یکون آخِرا و یکون ظاهرا

    قبل أن یکون باطنا. کُلُّ مسمَّى بالوحدة غیره قلیل و کُلُّ عزیز غیره ذلیل و کُلُّ قوى

    غیره ضعیف و کل مالکٍ غیره مملوک و کُلُّ عالم غیره متعلِّمُ و کل قادر غیره یقدر و

    یعجز و کل سمیع غیره یَصَمُّ عن لطیف الاصوات و یُصیمُهُ کبیرها و یذهبُ عنه ما

    بَعُدَ منها و کل بصیرٍ غیره یَعْمَى عن خفىِّ الالوان و لطیف الاجسام و کلُّ ظاهر غیره

    غیر باطن و کل باطن غیره غیر ظاهر.

    سپاس خداى را که حالى از او بر حالى پیشى ندارد و هر آشکارى جز او در نهان و هر نهانى جز او

    آشکار نیست. درود و صلوات الهى و فرشتگان و انبیا و اولیاى او بر حضرت ختمى مرتبت

    محمّد مصطفى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و بر خاندان پاک و مطهّرش که نشانه‏هاى هدایت و مظاهر اسماى الهى‏اند. بارى، بیست و هفتمین شماره معرفت فلسفى را با استعانت از حضرت حق تبارک و تعالى، به این امید که از فرخناى بى‏کران اندیشه و حکمت، گوشه‏اى و از بى‏نهایت کرامات و فیوضات

    ربّانى، توشه‏اى فراهم آورده باشد، به اهل نظر و ارباب معرفت تقدیم مى‏داریم. اهم محورها و

    موضوعات مطرح شده در این مجموعه به اختصار به قرار زیر است:

    در مقاله «تأمّلى بر دیدگاه ابن‏سینا و شیخ اشراق در اصالت وجود یا ماهیت» نویسندگان

    محترم در پى اثبات این ادعا هستند که شیخ‏الرئیس قایل به اصالت وجود بوده و انتساب قول به

    زیادت خارجى وجود بر ماهیت، به وى در اثر برداشتى نادرست از بیان بوعلى است. آنان ابتدا

    در مقدمه بیان مى‏کنند که هرچند قول به اصالت وجود در حکمت متعالیه مطرح شده، امّا

    ردیابى این بحث در آثار گذشتگان نشان‏دهنده آن است که برخى فلاسفه پیش از ملّاصدرا نیز

    چنین نظرى داشته‏اند. سپس به تبیین دیدگاه ابن‏سینا درباره چگونگى رابطه وجود و ماهیت

    پرداخته و معتقدند که ابن‏سینا ابتدا به تمایز میان وجود و ماهیت پرداخته است. به نظر

    نویسندگان، پس از پذیرش اصل واقعیت و گذر از مرز شکاکیت، این نکته را که از هر واقعیتى در

    جهان هستى دو مفهوم چیستى (ماهیت) و هستى (وجود) انتزاع مى‏شود، اولین موضوعِ

    فراروى انسان دانسته است. پس از بحث تمایز میان وجود و ماهیت، پرسش اساسى دیگر درباره

    عروض وجود بر ماهیت است که آیا این عروض صرفا در ذهن است یا در خارج یا هر دو. از

    این‏رو، تعریف عروض و اقسام آن از دیگر مباحث این مقاله است. در ادامه، نویسندگان محترم

    تلاش کرده‏اند با بیان عباراتى از ابن‏سینا، نظر او در باب مجعول بالذات دانستن وجود و عروض

    ذهنى آن بر ماهیت را اثبات کنند. این در حالى است که شواهد موجود در عبارات شیخ اشراق

    نشان مى‏دهد که وى قایل به اصالت ماهیت بوده است. به همین دلیل، انوار در نزد وى هویتى

    ماهوى دارند. مقایسه تطبیقى دیدگاه ابن‏سینا و شیخ اشراق بحث پایانى این مقاله را به خود

    اختصاص داده است.

    نویسنده محترم مقاله «تحلیل انتقادى اشکالات ملّارجبعلى تبریزى و قاضى سعید قمى بر

    نظریه ملّاصدرا در باب حدوث جسمانى نفس» تلاش نموده تا نشان دهد انتقادهاى تبریزى و

    قمى بر نظریه ملّاصدرا در باب حدوث جسمانى نفس معلول درک نادرست این دو فیلسوف از

    مبانى و آراى ملّاصدرا مى‏باشد. وى ابتدا به اختصار شرح حال ملّارجبعلى تبریزى را بیان نموده

    و مى‏نویسد که به اعتقاد تبریزى «نفس» اسم اعظم الهى است و تبریزى اصالت وجود و اعتبارى

    بودن ماهیت، حرکت جوهرى و تشکیک در وجود را که مبانى نظرى جسمانى بودن حدوث

    نفس‏اند، انکار نموده و به اصالت ماهیت، مشترک لفظى بودن وجود و تشکیک در ماهیت اعتقاد

    ورزیده است و بر همین اساس، به روحانى بودن حدوث نفس قایل شده است. به اعتقاد

    نویسنده محترم، عدم درک صحیح تبریزى از بحث حرکت جوهرى منشأ خطاى وى است. در

    ادامه انتقادهاى قاضى سعید قمى بر نظریه جسمانى بودن حدوث نفس که همان انتقادهاى

    تبریزى، استادش، است، بیان شده و نویسنده بار دیگر انتقادهاى قاضى سعید قمى بر ملّاصدرا

    را ناشى از درک نادرست وى از مبانى ملّاصدرا دانسته و با بیان عباراتى از وى ضمن نقد و تحلیل

    انتقادهاى قمى، آراى وى را ناسازگار و متناقض قلمداد نموده است.

    آیا فلسفه ابن‏سینا آمیخته با عرفان و اشراق نیز هست، یا آنچنان‏که مشهور است فلسفه او

    رنگى صرفا عقلى و استدلالى دارد؟ نویسندگان محترم مقاله «رویکرد اشراقى ابن‏سینا در

    هستى‏شناسى» در پى اثبات این ادعا هستند که فلسفه ابن‏سینا با اشراق و عرفان عجین است و

    رساله‏هاى اشراقى و نمط‏هاى سه‏گانه اشارات وى همه ساختار، رویکرد و هدفى واحد دارند و

    اشراق و عرفان با نظام فلسفى ابن‏سینا تنیده شده‏اند. از این‏رو، نظام فلسفى ابن‏سینا با نظام

    فلسفى ارسطو از بنیان متفاوت است. نویسندگان محترم ابتدا به اقتباس و الهام‏هاى دینى ابن‏سینا

    اشاره نموده و نگرش اشراقى او را با آوردن شواهد گوناگون هویدا مى‏سازند. سپس با بیان

    شواهدى دیگر از عبارات ستایش‏گرایانه ابن‏سینا درباره عرفان و عرفا، آن را نشان‏دهنده رویکرد

    ذوقى و اشراقى وى قلمداد مى‏نمایند و با تحلیل این عبارات و تمثیل‏هاى عارفانه ابن‏سینا، به

    این توهم که این عبارات بوعلى استعارى و مجازى است، پاسخ مى‏دهند. بخش قابل توجهى از

    مقاله نیز به بیان شواهدى از استدلال‏هاى آمیخته با اشراق و عرفان بوعلى اختصاص یافته است.

    مشهور آن است که موضوع فلسفه اولى عبارت است از: «وجود مطلق» یا «موجود از آن

    جهت که موجود است». نویسنده محترم مقاله «حکم‏ناپذیرى وجود» از آنجا که معتقد است فقط

    در صورتى مى‏توان موضوع فلسفه را آن دانست که مشهور است، که وجودْ حکم و وصف‏پذیر

    باشد، اما به اعتقاد وى وجود حکم‏پذیر نیست. از این‏رو، موضوع فلسفه نمى‏تواند «وجود

    مطلق» یا «موجود از آن جهت که موجود است» باشد؛ و در این باب نظر عرفا درست است. وى

    براى اثبات ادعاى خود چهار برهان ذکر نموده و به نقدها و اشکالات احتمالى وارد بر آنها پاسخ

    گفته است و در پایان مقاله، چنین نتیجه گرفته است که موضوع فلسفه و احکامش، وجود نبوده؛

    زیرا وجود هیچ تکثرى ندارد. بنابراین، همان‏گونه که عرفا گفته‏اند آنچه موضوع و احکام آن است

    در حقیقت مظاهر و مجلاى وجوداند نه خود وجود.

    نویسنده محترم مقاله «امتداد از نگاه لایب‏نیتس» ضمن بیان سیر تطوّر مفهوم «امتداد» از

    دیدگاه لایب‏نیتس و بررسى چرایى گذر از امتداد (به مثابه اصل اشیا در قالب مناد)، دیدگاه‏هاى

    وى را درباره بى‏نهایت‏ها، خلأ، و جزء و کل ارائه مى‏کند و در پى آن است که نگاه لایب‏نیتس به

    ابعاد را تبیین نموده و مقدار مطابقت این نگاه را با داده‏هاى علم جدید روشن سازد. وى پس از

    بحث تطوّر «امتداد و مکان» در دیدگاه لایب‏نیتس، رابطه مکان و امتداد را از نظر وى تشریح

    نموده، سپس دلایل لایب‏نیتس بر نفى جوهریت بُعد را بیان مى‏کند. در ادامه، با بیان اصول و

    ادلّه‏اى از قول لایب‏نیتس بر نامتناهى بودن جهان از دو سو برهان آورده است. نویسنده محترم

    معتقد است که لایب‏نیتس نخستین کسى است که مفهوم نیرو را به عنوان اصل اشیا مطرح کرده

    است. وى نتایج فلسفى گذر از امتداد به نیرو را از میان بردن تمایز دکارتى نفس و بدن و صفت

    اوّلى و حقیقت و جوهر دانستن قوّه در جسم دانسته و اصل قوّه اصلى را غیرمادى، بسیط، مجرد،

    سرمد و تغییرناپذیر مى‏داند. بحث از مناد و بُعد و مسئله اتصال یعنى چگونگى پدید آمدن شى‏ء

    متصل از عناصر منفصل و تقسیم‏ناپذیر (جوهر فرد)، بخش پایانى این مقاله را به خود اختصاص

    داده است.

    در مقاله «گزاره‏هاى موجّه؛ بحثى منطقى یا فلسفى؟» نویسنده محترم با مطرح ساختن این

    پرسش که آیا میان معناى منطقى و معناى فلسفى مواد و جهات تفاوتى هست؟ تلاش نموده تا

    با بررسى سه دیدگاه مهم موجود میان اندیشمندان مسلمان در این‏باره، دیدگاه چهارمى را مطرح

    سازد. به اعتقاد وى دیدگاه تمایز معنایى و دیدگاه وحدت معنایى و اختلاف حیطه‏اى ناتمام‏اند؛

    و دیدگاه سوم که نظر برگزیده ملّاصدرا است، یعنى دیدگاه وحدت معنایى و تساوى حیطه، که

    بر اساس آن بحث از مواد و جهات، در اصل بحثى فلسفى است نه منطقى، با چالش‏ها و

    کاستى‏هایى روبه‏روست. از این‏رو، وى دیدگاهى دیگر ارائه مى‏کند. بنابراین دیدگاه معناى

    فلسفى و منطقى مواد متمایزند. این دیدگاه تمایز معنایى میان جهات منطقى و جهات فلسفى را

    این‏گونه تبیین مى‏کند که جهات در منطق به صدق گزاره‏ها (حملى و شرطى) مربوط است و

    جهات در فلسفه مربوط به نحوه وجود شى‏ء موجود است، نه مربوط به گزاره. به همین دلیل در

    رویکرد فلسفى به جهات، بحث امتناع مطرح نمى‏گردد، بلکه فقط دو قسم واجب‏الوجود و

    ممکن‏الوجود مطرح است. از امتیازات این دیدگاه این است که افزون بر ارائه تصویرى روشن از

    این تمایز، منطقى بودن معناى اول و فلسفى بودن معناى دوم را بر اساس معیارهاى رایج میان

    منطق‏دانان و فیلسوفان مسلمان به خوبى تبیین مى‏کند.

    نویسنده محترم مقاله «صاحبان حق» معتقد است که ثبوت حق در جهان خارج، مستلزم

    فرض متعلق صاحب حق است و بدون چنین پیش‏فرضى نمى‏توان وجود هیچ‏گونه حقى را در

    جهان خارج حتى تصور کرد. از جمله مباحث کلیدى در حوزه فلسفه حق، بحث از صاحبان حق

    است. در این زمینه، سؤالاتى چند مطرح مى‏شود: آیا وجود شرط یا شروطى درباره صاحب حق

    ضرورى است؟ آیا شعور و زندگى از شرایط مالک حق بودن است؟ و آیا حیوانات، گیاهان و

    جمادات را نیز مى‏توان صاحب حق دانست؟

    از نظر نویسنده، وجود هیچ شرطى در موجودات براى صاحب حق بودن ضرورى نیست، و

    براى هر موجودى مى‏توان حقوق تکوینى و نیز امکان حقوق اعتبارى را فرض کرد.

    در پایان، ضمن تقدیر و سپاس از همه عزیزان و فرهیختگانى که ما را در ارائه این شماره

    معرفت فلسفى یارى رساندند، یادآور مى‏گردد که نقدهاى عالمانه و پیشنهادهاى مشفقانه ارباب

    معرفت را موهبتى گرانبها مى‏دانیم که بر غناى هرچه بیشتر نشریه خواهد افزود.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1389) نخستین سخن. فصلنامه معرفت فلسفی، 7(3)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."نخستین سخن". فصلنامه معرفت فلسفی، 7، 3، 1389، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1389) 'نخستین سخن'، فصلنامه معرفت فلسفی، 7(3), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). نخستین سخن. معرفت فلسفی، 7, 1389؛ 7(3): -