نخستین سخن
Article data in English (انگلیسی)
«الحمدللّه الذی بطن خفیّات الامور، و دلّت علیه أعلام الظهور، و امتنع علی عین البصیر؛ فلاعین من لم یره تنکره، و لا قلب من أثبته یبصره. سبق فی العلوّ فلا شیء أعلی منه، و قرب فی الدُنوّ فلا شیء أقرب منه، فلا استعلاؤه باعدَه عن شیءٍ من خلقه، و لا قربُه ساواهم فی المکان به. لم یُطلع العقولَ علی تحدید صفته، و لم یحجبها عن واجب معرفته.»[1]
با حمد و سپاس خداوندی که حمد و سپاس فقط او را سزاست که احد است و واحد، صمد است و سرمد، اول است و آخر، باطن است و ظاهر. همو که هستی و انسان را خلق و هدایت کرد. همو که از هر آنچه همه گویند برتر است، و با سلام و صلوات بیپایان خداوند بر پیامبر خاتم اعظم و اهلبیت پاکش که نشانههای هدایتاند و چشمههای جوشان فضائل و معرفت.
بیست و یکمین شماره معرفت فلسفی را با امید به اینکه آن ولی مظلوم حاضر و ناظر (عج) را خوش آید به دوستداران معرفت تقدیم میداریم. همچون شمارههای پیشین، در این شماره نیز مقالاتی در باب فلسفه و معرفتشناسی ارائه شده که اهم محورها، موضوعات و مسائل آنها به اختصار به قرار ذیل است:
آیا معرفت دینی امکان دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، منبع و ابزار آن کدام است؟ نویسنده محترم مقاله «امکان دستیابی به معرفت عقلی در حوزه دین» تلاش نموده به این دو پرسش پاسخ دهد. وی ابتدا به اجمال به پیشینه بحث اشاره نموده، سپس مشکلات پدیدآمده در اندیشه غرب را، که سبب اعتقاد به عدم امکان دستیابی به معرفت دینی از راه عقل شدهاند، برشمرده و بررسی و نقد نموده است. به اعتقاد وی این مشکلات عبارتند از: 1. امتناع اثبات وجود خدا از راه عقل؛ 2. بیاعتباری استدلال برای اثبات وجود خداوند به دلیل الف) مصادره به مطلوب بودن؛ ب) عدم امکان جریان حکم متناهی در مورد امور غیرمتناهی؛ ج) تکرار نشدن حد وسط در دستهای از استدلالها؛ د) عدم امکان ارائه استدلال لمّی بر وجود خداوند؛ 3. بیمعنایی واژههایی همچون واجب، ممکن و ضروری؛ 4. انکار وجود محمولی؛ 5. انفکاک میان گریزناپذیری و واقعیت داشتن؛ 6. عدم کارایی استدلال در حوزه عقاید دینی. وی در پایان چنین نتیجه گرفته است که همه منابع یا ابزارهای متعارف در معرفت بشری غیردینی، در معرفت دینی کارایی دارند.
نویسنده محترم مقاله «معاد جسمانی از نگاه حکیمان الهی» ابتدا دیدگاههای اساسی در باب جسمانی یا روحانی بودن معاد را بیان و بررسی نموده است. این دیدگاهها عبارتند از: 1. معاد صرفا جسمانی است. 2. معاد صرفا روحانی است. 3. معاد جسمانی و روحانی است. (برخی طرفداران دیدگاه سوم، جسم در آن جهان را از نوع جسم مثالی و برخی دیگر جسم عنصری میدانند.) سپس، وی نظر صدرالمتألهین درباره معاد جسمانی و ادلّه اثبات آن را بیان نموده و آرای برخی فلاسفه متأخر درباره دیدگاه ملّاصدرا را بیان نموده است. معرفی نظر ابنسینا، محقق لاهیجی، خواجه نصیرالدین طوسی، حکیم زنوزی، محقق سبزواری و علّامه طباطبائی در باب معاد جسمانی، بخش پایانی این مقاله را به خود اختصاص داده است. وی در خاتمه چنین نتیجه گرفته است که آیات قرآن کریم دلالت بر معاد جسمانی عنصری دارند.
در مقاله «تحلیل و بررسی حرکت جوهری یا فرد سیّال مقوله جوهر» نویسنده محترم تلاش نموده این موضوع مهم در فلسفه اسلامی را تشریح و ادلّه آن را تبیین نماید. وی ابتدا از باب مقدمه، اصل تغییر و انواع آن، حرکت و تعریف آن، انواع لوازم حرکت و مسافت حرکت را به شرح نشسته است. در بحث از مسافت حرکت، چهار فرض را مطرح نموده و سپس اشکال فخر رازی را بیان و نقد کرده است. بحث از فرد آنی و فرد سیّال، مقوله حرکت، رابطه حرکت، مسافت و زمان نیز از مباحث مقدماتی این نوشتار است. بدنه اصلی مقاله بیان آرای ملّاصدرا در باب حرکت جوهری و ادلّه وی در امکان وقوع آن است.
در مقاله «تأمّلی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه» تلاش شده تا با بازخوانی مجدد نظر ابنسینا درباره حرکت قطعیه و ارائه تفسیری نو از آن تناقض ظاهری در کلام ایشان برطرف شود. نویسنده محترم این مقاله ابتدا به پیشینه بحث حرکت و نظر ابنسینا و نقدهای فخر رازی بر آن و موافقتهای حاجی سبزواری با نظر ابنسینا اشاره نموده است. سپس، تفسیر میرداماد از حرکت توسطیه و قطعیه و ادلّه وجود حرکت قطعیه را بیان و بررسی کرده است. وی با تشریح علل شکلگیری نظریه میرداماد و نقد تفسیر وی از حرکت قطعیه، زمینههای شکلگیری بحث حرکت قطعیه و ارائه تصویری از نظر ابنسینا از حرکت توسطیه و قطعیه و مقایسه آن با تفسیر میرداماد چنین نتیجه گرفته است که از نظر ابنسینا حرکت همان کمال اول است و اگر متحرک به فعلیت برسد، به کمال غایی خود رسیده و حرکت قطع خواهد شد. از اینرو حرکت قطعیه مستلزم سکون است و چنین حرکتی وجود ندارد و تعریف حرکت به «خروج تدریجی از قوّه به فعل» فقط بر حرکت به معنای توسط صدق میکند. بنابراین، ابنسینا نه منکر وجود حرکت مصطلح است نه زمان را امری وهمی و ذهنی میداند.
در مقاله «پارادوکسهای اصل عدم تفاوت» نویسنده محترم کوشیده است تا با اشاره به تفاسیر گوناگون احتمال، نیازمندی یا بینیازی هر یک به اصل عدم تفاوت را نشان داده و با تبیین هشت پارادوکس از پارادوکسهای اصل عدم تفاوت، و بررسی پاسخهای داده شده به آنها، راهحلی نو، بر اساس تفسیر معرفتشناختی احتمال ارائه نماید. وی ابتدا به اختصار تفاسیر گوناگون ناظر به باور؛ یعنی تفاسیری که احتمال را به باور نسبت میدهند و تفاسیر ناظر به واقع؛ یعنی تفاسیری که احتمال را به امری عینی و واقعی تفسیر مینمایند، و نیز فضای نمونه یا وصفی را توضیح میدهد. سپس، با اشاره به معنای اصطلاح اصل عدم تفاوت و پیشینه آن، به پرسشی اساسی درباره این اصل میپردازد. آن پرسش این است که توجیه و اعتبار معرفتشناختی خود این اصل به چه اساس و ملاکی است؟ وی معتقد است که اصل علّیت و ارجاع به علم حضوری توجیهگر اصل عدم تفاوت است. در ادامه پارادوکسهای اصل عدم تفاوت و راهحلهای داده شده برای هر یک را تبیین، بررسی و نقد و راهحل موردنظر خود را بیان نموده است.
بحث و پرسش در باب اینکه واژههای بدون مصداق از چه چیزی حکایت میکنند و به چه چیزی ارجاع میدهند و اساسا کاربرد آنها چگونه است، بحثی جذاب و پردامنه در میان بسیاری از اندیشمندان، به ویژه زبانشناسان بوده است. نویسنده محترم مقاله «شیوه ادراک و طبقهبندی الفاظ لاوجود از دیدگاه معنیشناسی» تلاش نموده تا به کمک ابزارهای معناشناختی به این پرسشها پاسخ دهد. وی ابتدا درباره مصداق و شیوه ارجاع مطالبی راتوضیح داده و دیدگاه برخی از اندیشمندان نظیر فرگه، استراوسون، ماینونگ و علّامه طباطبائی درباره الفاظ لاوجود را بیان کرده است. سپس ملاکهای طبقهبندی الفاظ لاوجود را چنین برشمرده است: الف) زمان؛ ب) امکان وجود؛ ج) ساحت؛ د) ساخت درونمرکز یا برونمرکز؛ ه .) ساده و متضاد؛ و) معنای استعاری. وی در ادامه درباره چگونگی درک الفاظ لاوجود، به ویژه بر اساس نظریه افراشی به بحث پرداخته و چگونگی ساخت مصداق برای الفاظ لاوجود را تبیین نموده است. وی در خاتمه چنین نتیجه گرفته است که لفظ لاوجود هنگامی لاوجود مطلق خواهد بود که نتوان از طریق انتخاب و ترکیب مصداقهای جهان خارج به مفهومی در مغز / ذهن رسید. در این صورت، لاوجود مطلق یکی بیشتر نخواهد بود.
رئالیسم چیست، چه انواع و تقریرهایی دارد؟ آیا ادلّه ضدرئالیستها برای اثبات بیمعنایی رئالیسم درست و تماماند؟ هدف نویسنده محترم مقاله «عقلانیت رئالیسم متافیزیکی» ارائه تقریری معتدل از رئالیسم است که معقول، موجه و با معناست. وی ابتدا به تقریرهای گوناگون رئالیسم که مورد حمله و نقد ضدرئالیستها قرار گرفتهاند اشاره کرده، سپس چالشهای رئالیسم متافیزیکی را شرح داده است. تشریح رابطه رئالیسم متافیزیکی و نظریه بازی زبانی، وی را به این نتیجه رهنمون گشته که دیدگاه ویتگنشتاین چه در چارچوب پوزیتیویستی، چه در چارچوب نظریه بازیهای زبانی در نهایت، به ضدرئالیسم میانجامد. بحث از محتوای رئالیسم متافیزیکی و ضدرئالیسم و شرک مسیحی از دیگر مباحث این مقاله است. در پایان وی بر اساس نظریه وحی اسلامی و انسانشناسی آن، با استناد به برخی آیات قرآنی، ضدرئالیسم را مردود شمرده است.
با تقدیر و سپاس فراوان از همه فرهیختگان و عزیزانی که ما را در سامان بخشیدن این مجموعه یاری رساندند، یادآور میشویم که نقدهای عالمانه و پیشنهادهای مشفقانه خوانندگان بافضیلت و معرفتدوست، موجب کمال و بهبود هرچه بیشتر نشریه خواهد شد. انشاء اللّه.