معرفت فلسفی، سال بیست و دوم، شماره اول، پیاپی 85، پاییز 1403، صفحات 7-22

    هستة ماهوی نظریة «وجود ذهنی» و سازگاری با اصالت وجود

    نویسندگان:
    ✍️ باقر نوید / دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تربیت مدرس تهران / bager.navid.g@gmail.com
    dor 20.1001.1.17354545.1403.22.1.1.9
    doi 10.22034/marefatfalsafi.2025.2021460
    چکیده: 
    وجود سازگاری درونی برای یک نظام فلسفی از لوازم یک نظام منسجم و کارآمد است. اصالت وجود به‌عنوان اساس حکمت متعالیه روی اکثر مسائل فلسفه در این مکتب سایه انداخته و سرنوشت بسیاری از مباحث را تغییر داده است. هستة ماهوی مسئلة وجود ذهنی نیز این انگاره را پدید آورده که نظریة «وجود ذهنی» با فضای اصالت ماهیت طرح شده و اگر هم فلاسفة صدرایی از وجود ذهنی بحث کرده‌اند از باب مماشات با قوم و نظریات ابتدایی است، نه مختار نهایی. ازاین‌رو هدف نگارش این نوشتار آن است که بررسی نماید اولاً، آیا با فرض قبول اتحاد ماهوی بین ذهن و خارج، وجود ذهنی با فضای اصالت وجود سازگاری دارد؟ ثانیاً، تقریرات متفاوت اصالت وجود در سازگاری با نظریة وجود ذهنی مؤثر است یا خیر؟ در این پژوهش سه نظریة «سازگاری نسبی»، «ناسازگاری مطلق» و «سازگاری مبهم» بیان شده و با نقد و بررسی این اقوال روشن شده که نظریة نزدیک به واقع نظریة «سازگاری مبهم» است و نگارنده با تکمیل آن، نظریة «سازگاری مطلق» را ارائه کرده که مطابق آن بنا بر همة تقریرهای رایج از اصالت وجود، نمی‌توان حکم به ماهوی بودن نظریة وجود ذهنی کرد و تهافت بالذاتی بین دو مسئلة اصالت وجود و مسئلة وجود ذهنی نیست.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Essential Kernel of the "Mental Existence" Theory and its Compatibility with the Doctrine of the Primacy of Existence
    Abstract: 
    The internal consistency of a philosophical system is essential for its coherence and effectiveness. The doctrine of the primacy of existence (asalat al-wujud), as the foundation of transcendent wisdom, has cast a shadow over most philosophical issues within this school reshaping the fate of many discussions. The essential kernel of the issue of "mental existence" has led to the notion that the theory of "mental existence" is framed within the context of the primacy of Quiddity. Even though some Sadrian philosophers have discussed mental existence, it is viewed as a pretended concession to the views of earlier thinkers and not as their ultimate attitude. Therefore, in his paper, the author aims to examine, firstly, whether, assuming the acceptance of the essential unity between the mind and the external world, mental existence is compatible with the framework of the primacy of existence. Secondly, it seeks to investigate whether the different interpretations of the doctrine of the primacy of existence play a role in its compatibility with the theory of mental existence. In this study, three theories "relative compatibility", "absolute incompatibility", and "ambiguous compatibility" are presented and critically analyzed. It is shown that the theory closest to reality is the "ambiguous compatibility" theory. The author, by further developing it, presents the theory of "absolute compatibility," according to which, based on all the common interpretations of the doctrine of the primacy of existence, one cannot decide that the theory of mental existence merely stands on the primacy of quiddity. Therefore, there is no inherent contradiction between the issue of the primacy of existence and that of mental existence.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    هستة ماهوي نظرية «وجود ذهني» و سازگاري با اصالت وجود
    باقر نويد        / دانشجوي دکتري فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه تربيت مدرس تهران    bager.navid.g@gmail.om
    دريافت: 15/02/1403 - پذيرش: 18/08/1403
    چکيده
    وجود سازگاري دروني براي يک نظام فلسفي از لوازم يک نظام منسجم و کارآمد است. اصالت وجود به‌عنوان اساس حکمت متعاليه روي اکثر مسائل فلسفه در اين مکتب سايه انداخته و سرنوشت بسياري از مباحث را تغيير داده است. هستة ماهوي مسئلة وجود ذهني نيز اين انگاره را پديد آورده که نظرية «وجود ذهني» با فضاي اصالت ماهيت طرح شده و اگر هم فلاسفة صدرايي از وجود ذهني بحث کرده‌اند از باب مماشات با قوم و نظريات ابتدايي است، نه مختار نهايي. ازاين‌رو هدف نگارش اين نوشتار آن است که بررسي نمايد اولاً، آيا با فرض قبول اتحاد ماهوي بين ذهن و خارج، وجود ذهني با فضاي اصالت وجود سازگاري دارد؟ ثانياً، تقريرات متفاوت اصالت وجود در سازگاري با نظرية وجود ذهني مؤثر است يا خير؟ در اين پژوهش سه نظرية «سازگاري نسبي»، «ناسازگاري مطلق» و «سازگاري مبهم» بيان شده و با نقد و بررسي اين اقوال روشن شده که نظرية نزديک به واقع نظرية «سازگاري مبهم» است و نگارنده با تکميل آن، نظرية «سازگاري مطلق» را ارائه کرده که مطابق آن بنا بر همة تقريرهاي رايج از اصالت وجود، نمي‌توان حکم به ماهوي بودن نظرية وجود ذهني کرد و تهافت بالذاتي بين دو مسئلة اصالت وجود و مسئلة وجود ذهني نيست.
    کليدواژه‌ها: اصالت وجود، سازگاري، وجود ذهني، ماهيت، حد وجود، خارج.
     
    مقدمه
    شاخصة اصلي نظرية «وجود ذهني» در تقرير مشهور از اين مسئله، انحفاظ ماهيت و ذات است و همين نکته و استبعاد موجود در آن موجب بروز اشکالات متعدد و بالتبع چالش‌هايي براي پاسخ به آن اشکالات شده است. ازاين‌رو محور اصلي بحث در مسئلة وجود ذهني، تحقق کون ذهني و خارجي براي ماهيت است. اين مسئله اگر به‌تنهايي و بريده از ساير مسائل ديده شود، با توجه به پاسخ‌هاي مطرح‌شده امري موجه به نظر مي‌رسد؛ اما با ملاحظة مسائلي ديگر ابهاماتي در اين گزارة فلسفي پديدار مي‌شود.
    آنچه مشخصاً مراد اين نوشتار است توجه به رابطة اين مسئله با اصالت وجود است و فرد متفکر در بررسي اين دو مسئله با سؤالات متعددي روبه‌رو مي‌شود که اين سؤالات موجب شکل‌گيري مسئلة اصلي اين پژوهش، يعني پرسش سازگاري و ناسازگاري مي‌شود؛ سؤالاتي مانند:
    ـ اگر ماهيتْ کون عيني ـ در مقابل کون ذهني ـ دارد، چگونه مي‌توان به اصالت وجود قائل شد؟
    ـ کون عيني ماهيت اگر امري اصيل باشد، بنا به قاعدة «استحالة حلول» امر اصيل در ذهن، به ذهن منتقل نمي‌شود و اگر اصيل نباشد حکايت‌گري کون ذهني از کونِ عيني غيراصيل براي شناخت واقع خارجي چگونه محقق مي‌شود؟
    ـ با توجه به اينکه اصالت وجود يک تقرير متفقٌ‌عليه ندارد، بلکه قائلان به اصالت وجود نگاه‌هاي متفاوتي دارند و فروعي را که بر اصالت وجود مترتب مي‌کنند و نتايجي که از آن مي‌گيرند با يکديگر متفاوت است، نظرية وجود ذهني را با کدام خوانش از اصالت وجود مي‌توان منطبق دانست؟
    ازاين‌رو برخي از محققان به ناسازگاري مسئلة وجود ذهني و اصالت وجود متمايل شده و صبغة وجود ذهني را در حکمت صدرايي، متناسب با اصالت ماهيت ديده‌اند (اکبري، 1377، ص47). برخي ديگر از محققان در تعليقات بر کتاب نهاية الحکمه وجود ذهني را تنها با تقريري خاص از اصالت وجود سازگار دانسته‌اند (طباطبائي، 1386، ج1، ص143) و برخي ديگر نيز وجود ذهني را نه با اصالت وجود منافي دانسته‌اند و نه با اصالت ماهيت (مصباح يزدي، 1393، ص41-42).
    با توجه به بررسي نگارنده، پيشينة اين بحث در پژوهش‌هاي سابق منحصر در ادعاهاي مطرح‌شده به‌صورت اجمالي بوده و تنها اثر تفصيلي در اين موضوع بخشي از مقالة «واقع‌نمايي وجود ذهني با توجه به اصالت وجود و حرکت جوهري صدرا» (واله و رضايي، 1388) است که درصدد اثبات ناسازگاري وجود ذهني با دو اصل «اصالت وجود» و «حرکت جوهري» است و به‌جز آن، نوشتار تفصيلي ديگري دربارة بررسي سازگاري و عدم تنافي به‌دست نيامد. ازاين‌رو مزيت پژوهش حاضر را مي‌توان در پرداخت تفصيلي و مستقل به مسئله و همچنين لحاظ اختلاف تقريرها و حد وسط‌هاي متعدد در بررسي سازگاري و عدم آن دانست.
    با توجه به تعدد قرائت‌ها دربارة نظرية «اصالت وجود»، بديهي است که سازگار يا ناسازگار دانستن دو مسئله به‌صورت مطلق، قضاوتي صحيح نيست و بايد به تفصيل به مسئله پرداخت. بدين‌روي براي بررسي بهتر، ابتدا اجمالي از نظرية وجود ذهني را از نظر خواهيم گذراند و سپس مروري بر تقريرهاي اصالت وجود خواهيم داشت و پس از آن اظهارنظرهاي مطرح‌شده در اين بحث را مطرح کرده، مسئله را بررسي خواهيم نمود.
    لازم به ذکر است که مراد از «سازگاري» در اين نوشتار امکان قائل شدن همزمان به هر دو نظريه در آن واحد و هماهنگي بين دو نظريه است.
    1. اجمال نظرية «وجود ذهني»
    مسئلة وجود ذهني همانند ساير مسائل فلسفي سير تطور پرفراز و نشيبي داشته تا به شکل کنوني خود رسيده است. اگر مدعاهاي مطرح‌شده در باب وجود ذهني را بررسي کنيم به سه گزارة مهم دست پيدا مي‌کنيم که البته به‌صورت پراکنده در عبارات فيلسوفان مطرح شده است:
    1. هنگام تحقق علم حصولي، در ذهن عالِم چيزي حاصل مي‌شود (برخلاف نظرية اضافه).
    2. صورت ذهني با معلوم خارجي مطابقت ماهوي دارد (در مقابل نظرية شبح).
    3. صورت ذهني همان علم است (سعيدي‌مهر، 1393، ص110).
    اين سه مدعا را مي‌توان در عبارات ابتدايي بحث «وجود ذهني» نهاية الحکمه مشاهده کرد. علامه طباطبائي بيان مي‌کند که معروف بين حکما اين است که ماهيات موجود در خارج ـ که آثاري بر آنها مترتب مي‌شود ـ وجود ديگري دارند که آثار مطلوب از آن ماهيات بر آن وجود مترتب نمي‌شود، هرچند آثار ديگري بر آنها مترتب مي‌گردد و اين نحوه از وجود را «وجود ذهني» مي‌ناميم و اين علم ما به ماهيات اشياست (طباطبائي، 1360، ص38).
    از بين اين سه مدعا، دومي محل اشکالات فراواني بوده است و به نوعي هستة نظرية «وجود ذهني» را تشکيل مي‌دهد که حکما تحت عنوان «انحفاظ ذات» مطرح کرده‌اند و دقيقاً به خاطر همين نکته برخي حکماي معاصر ارتباط ذهن و خارج را رابطه‌اي ماهوي تلقي کرده و آن را حضور ماهيات در ذهن دانسته‌اند (مطهري، 1390، ص240). حکيم سبزواري نيز در مقام طرح نظرية «وجود ذهني» در بيت ابتدايي منظومه به اين مسئله پرداخته و بيان داشته است:
    للشيء غير الکون في الاذهان     کون بنفسه لدي الاذهان (سبزواري، 1384، ص6).
    ازاين‌رو اصطلاح «وجود ذهني» به‌معناي لغوي آن مد نظر نيست؛ زيرا در اين صورت، شبح موجود در ذهن وجود ذهني خواهد بود، بلکه تعبير «وجود ذهني» اصطلاحي خاص است که مراد از آن تحقق ماهيات اشيا در ذهن است که اين ماهيات از ماوراي آنها حکايت مي‌کند.
    علت تأکيد اين نوشتار بر اين نکته، نقش عمدة هستة ماهوي وجود ذهني و بررسي ميزان سازگاري با مسئلة اصالت وجود و ماهيت است.
    2. اصالت وجود و خوانش‌هاي مختلف
    مراجعه به آثار فلسفي از عصر صدرالمتألهين تا چند دهة پيش ما را به اين نکته رهنمون مي‌کند که خوانش‌هاي مختلف از مسئلة «اصالت وجود» هميشه مطمح نظر فلاسفه و حکما قرار نگرفته است. ازاين‌رو مي‌توان فلاسفه را در نسبت با خوانش‌هاي اصالت وجود، در دو دسته جاي داد:
    1-2. قدما
    مراد از «قدما» فلاسفة غيرمعاصري هستند که در بيان بحث «اصالت وجود يا ماهيت» تنها به ذکر يکي از تقريرها پرداخته و به تفاوت‌هاي تفسير خود با تفاسير ديگر توجه ننموده‌اند.
    2-2. معاصران
    با توجه به برخي پژوهش‌هاي معاصر، اهميت اين مسئله به‌تدريج آشکار شد که آيا اساساً تقرير واحدي از مسئلة اصالت وجود مطرح است يا خير؟ در فرض قبول تعدد تفسير، مختار صدرالمتألهين کدام است؟ اختلافات اين تفاسير با يکديگر چيست؟ ازاين‌رو برخي از محققان معاصر به اهميت واکاوي خوانش‌هاي اصالت وجود پي برده و در ضمن آثاري به اين مهم پرداخته‌اند كه نوشتار حاضر از نتايج تحقيقات آنها استفاده کرده است.
    تذکر
    قابل ذکر است که وجود چنين اختلافاتي بين پژوهشگران يک علم امري پذيرفته شده است؛ زيرا اساساً يک مسئله به مرور زمان و در مواجهه با مسائل و مشکلات و در اثر تدقيق‌هاي پژوهشگران پيشرفت کرده، ارتقا مي‌يابد، اما اينکه دقيقاً کدام مباني و مقدمات موجب شکل‌گيري اختلاف تقريرها از اصالت وجود شده، موضوعي بيرون از رسالت اين پژوهش است. ليکن براي نمونه مي‌توان به اين نکته اشاره کرد که نوع نگاه به ماهيت در تعيين تقرير مختار يک فيلسوف، مهم است؛ زيرا اينکه ماهيت خود واقع است يا حد وجودي يا حد عدمي وجود يا ظهور وجود در ذهن يا ظهور حد وجود است، در قضاوت فيلسوف نقش اساسي دارد.
    نکتة قابل توجه ديگر اينکه هدف ما نه رد و اثبات و تقويت يک تقرير است و نه بررسي کيفيت و صحت و سقم انتساب اين نظريات به صدرالمتألهين و ديگران، بلکه تنها درصدد بررسي سازگاري تقريرهاي مختلف مطرح شده و حتي احتمالي اصالت وجود با وجود ذهني هستيم.
    قبل از شروع به بيان تقريرها لازم است چند نکته بيان شود:
    يکم. تعابير به‌کاررفته در عبارات فلاسفه بعضاً از وضوح معنايي کافي برخوردار نيست و يا دست‌کم براي فرد آشناي با فلسفه در زمان ما اين‌گونه است، ولو در عصر نوشتن کتاب‌ها شايد اين‌گونه نبوده و همين مسئله مي‌تواند ريشة برخي اختلاف تعابير يک فيلسوف در مواضع متعدد از آثار فلسفي‌اش باشد؛ مثلاً، اينکه تعبير «بالعرض» براي نحوة اتصاف ماهيت به موجوديت به چه معناست؟ اين از نقاط ثقل بحث حاضر است. براي نمونه، مي‌توان به تعابير صدرالمتألهين دربارة تحقق خارجي ماهيت استشهاد کرد که وي از تعابير «تحقق بالتبع، تحقق سرابي، تحقق بالعرض، تحقق بالعرض و المجاز» و مانند آن استفاده نموده است. ازاين‌رو سعي اين نوشتار بر اين است که از اين اصطلاحات استفاده نکند، مگر اينکه در صورت استفاده، به‌اندازة کافي معناي آن روشن شده باشد.
    دوم. پرداخت تفصيلي به جوانب مختلف همة تقريرها و حتي يک تقرير خاص از رسالت اين نوشتار خارج بوده و ما تنها درصدد استفاده از نتايج آنها هستيم. ازاين‌رو به‌اجمال به سرنوشت وجود و ماهيت و برخي نکات لازم در اين حوزه اشاره خواهيم کرد.
    همان‌گونه که ذکر شد، اين تحقيق در پي استقصاي تقريرهاي مختلف اصالت وجود به‌صورت مستقل از پژوهش‌هاي ديگر نيست، بلکه از اين بخش به‌عنوان اصل موضوع از نتايج پژوهش‌هاي ديگر استفاده خواهد کرد.
    پژوهش‌هاي متعددي در اين باب به رشته تحرير درآمده است، اما در اينجا تنها به آثاري استناد خواهيم کرد که به‌صورت جامع به خوانش‌هاي اصالت وجود پرداخته‌ است.
    1-2-2. اعتباريت ماهيت و وجوه آن
    از مهم‌ترين آثاري که به‌صورت جامع به اين موضوع پرداخته مقالة «اعتباريت ماهيت از عرش عينيت تا فرش سرابيت» (معلمي، 1383) است که تقرير‌هايي شش‌گانه از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه کرده است. اين پژوهش بر اعتباري بودن ماهيت تکيه نموده و بر احصاي وجوه اعتباريت ماهيت تمرکز کرده و طي تقسيمي ماهيت را عين وجود يا حد وجود يا سراب دانسته و ذيل هر سه قسم دو تقرير فرعي ذکر نموده است. اجمال اقسام بيان‌شده به شرح ذيل است:
    1. ماهيت عين وجود است؛ همچون صفات حق که عين ذات حق ‌است، و ماهيت با اين اتحاد با وجود، به عين وجود موجود مي‌شود و ثبوت تحليلي پيدا مي‌کند.
    2. ماهيت عين وجود است؛ همچون صفات حق با ذات، ولي با اين اتحاد ماهيت همچون وجود موجود نمي‌شود، بلکه فقط موجود حقيقتاً بدان متصف مي‌شود.
    3. ماهيت حد وجود است و همچون سطح و حجم که نحوة وجود جوهرند، نحوة ثبوتي وجود است.
    4. ماهيت حد وجود است و همچون نقطه که عدم است، هيچ نحو ثبوتي ندارد و صرفاً جنبة عدمي دارد.
    5. ماهيت سراب است، ولي سرابي که ساختة محض ذهن باشد نيست، بلکه از تعامل ذهن و نحوة موجودات حاصل مي‌آيد.
    6. ماهيت سراب محض و ساختة صدرصد ذهن است و هيچ اثري و جاي پايي در خارج ندارد (معلمي، 1383، ص89).
    2-2-2. تفاسيري از اصالت وجود و جوانب آن
    پژوهش ديگري که مفصل‌ترين اثر در اين موضوع به‌شمار مي‌رود کتاب هستي و چيستي در مکتب صدرايي (فياضي و شيدان‌شيد، 1392) است که سه تفسير از اصالت وجود را در متن کتاب و دو تفسير را در حاشية کتاب مطرح کرده و لوازم و جوانب مختلف آنها را کاويده است.
    اگر تفاسير مطرح‌شده در اين دو پژوهش را کاملاً منطبق بر هر ندانيم دست‌کم به‌راحتي مي‌توان ادعا کرد که همپوشاني‌هاي جدي دارند؛ مثلاً، مي‌توان تفسير اول و دوم استاد فياضي را به تقرير دوم و چهارم پژوهش ديگر و همچنين تفسير سوم و چهارم را به تقرير پنجم ارجاع داد. با اين وجود، در نوشتار حاضر به‌منظور يکپارچکي بحث، شش تقرير مطرح‌شده توسط معلمي را محور قرار مي‌دهيم.
    3. ديدگاه‌هاي مختلف دربارة وجود ذهني
    بعد از ذکر خوانش‌هاي مختلف از اصالت وجود، به بررسي مسئلة اصلي اين پژوهش، يعني بررسي سازگاري دو نظرية «وجود ذهني» و نظرية «اصالت» وجود مي‌پردازيم. همان‌گونه که بيان شد، نوشتاري که به‌صورت مستقل به اين بحث پرداخته باشد، وجود ندارد. مبسوط‌ترين اثري که در اين باب هست، مقاله‌اي است با عنوان «واقع‌نمايي وجود ذهني با توجه به اصالت وجود و حرکت جوهري صدرا» (واله و رضايي، 1388)، که در آن نويسنده به دنبال اثبات تعارض بين وجود ذهني با دو مسئلة اساسي حکمت متعاليه (يعني اصالت وجود و حرکت جوهري) است. البته با مرور ديدگاه‌هاي ارائه‌شده در اين بحث، خواهيم ديد که بيشتر محققان از زاويه‌اي خاص و با تقريري واحد از اصالت وجود به اين مسئله نظر کرده‌اند.
    اقوال مطرح‌شده دربارة سازگاري اين دو نظريه را مي‌توان در سه گروه عمده جاي داد: سازگاري نسبي، سازگاري مبهم و ناسازگاري مبهم. وجه نام‌گذاري اين سه دسته را مي‌توان چنين بيان کرد که قائلان اين بحث عمدتاً به‌صورت مبهم و بي‌توجه به اختلاف تقريرهاي اصالت وجود به اين بحث پرداخته‌اند. ازاين‌رو در اين نوشتار کلام آنها را در ذيل دو عنوان «سازگاري مبهم» و «ناسازگاري مبهم» بيان خواهيم کرد. اما تنها فيلسوفي که به اختلاف خوانش‌ها و تأثير آن در مسئلة سازگاري توجه داشته استاد فياضي است که البته ايشان هم به سازگاري برخي تقريرهاي اصالت وجود قائل شده است. از قول ايشان با اصطلاح «سازگاري نسبي» ياد خواهيم کرد. در ادامه پس از ذکر اقوال سه‌گانه نقاط قوت و ضعف اين سه نظريه و در نهايت، ديدگاه برگزيده خود را ارائه خواهيم کرد:
    1-3. سازگاري نسبي
    مراد نوشتار حاضر از اصطلاح «سازگاري نسبي»، قبول هماهنگي بين نظرية «وجود ذهني» با خوانشي خاص از اصالت وجود است. قائل به اين نظريه استاد فياضي است که اختلاف خوانش‌ها از اصالت وجود را پذيرفته و از ميان آنها تفسيري ويژه را به صدرالمتألهين نسبت داده‌ است. ايشان از ميان تقريرهاي اصالت وجود، تنها برخي را با نظرية وجود ذهني سازگار مي‌داند و برخي ديگر را ناسازگار.
    استاد فياضي در تعليقه نهاية الحکمه به تصريح بيان داشته که آنچه از تعابير علامه طباطبائي مشهود است ناسازگاري وجود ذهني با اصالت وجودي است که علامه طباطبائي بدان قائل است. وي محور عبارات علامه را در بحث «وجود ذهني»، اصالت ماهيت مي‌داند (طباطبائي، 1386، ج1، ص144).
    1-1-3. استدلال قائلان به سازگاري نسبي
    استدلال استاد فياضي بر اين مدعا چنين است: علامه طباطبائي اولاً، ماهيات موجود در خارج را داراي آثار تلقي کرده است. ثانياً، مناط وجود ذهني و علم را حصول ماهيات در ذهن دانسته است. ثالثاً بيان کرده است که وجود، وجود ذهني ندارد.
    ازاين‌رو استاد فياضي بيان داشته که هيچ‌کدام از اين مطالب با اصالت وجود سازگار نيست؛ زيرا مطابق اصالت وجود، ماهيات در خارج موجود نيستند و در نتيجه، مناط بودن حصول آنها در ذهن براي علم، سفسطه است؛ زيرا ماهيات اموري هستند که ذهن آنها را اعتبار مي‌کند و در خارج وجودي ندارند و واقع خارجي تنها از آنِ وجود است (طباطبائي، 1386، ج1، ص144).
    از نگاه ايشان، تفسير علامه طباطبائي در مسئلة «اصالت وجود» متفاوت با تفسير صدرالمتألهين است. ايشان خود نيز تفسير صدرالمتألهين را قابل دفاع‌تر مي‌داند (فياضي و شيدان‌شيد، 1392، ص45).
    ارزيابي ديدگاه سازگاري نسبي
    در مقام ارزيابي کلام استاد فياضي، مي‌توان به يک نقطة مثبت اشاره کرد: ايشان تنها فيلسوفي است که به اختلاف تقريرها در مسئلة سازگاري با اصالت وجود دقت کرده است. اما بهتر بود ايشان سازگاري با همة خوانش‌ها را نيز بررسي مي‌کرد؛ ليکن چون اين مهم توسط هيچ پژوهشگر ديگري انجام نشد، مقالة حاضر عهده‌دار اين موضوع گرديد.
    دربارة نقد ايشان به علامه طباطبائي نيز مي‌توان گفت: تعارض مطرح‌شده در نظر بدوي وجود دارد، اما با ملاحظة برخي عبارات ديگر نهاية الحکمه مي‌توان از مشي علامه طباطبائي دفاع نمود. حد وسط کلام استاد فياضي در نقد بر علامه طباطبائي، در خارج نبودن ماهيات است. استاد با استفاده از اين نکته بيان مي‌کند که چون ماهيات اعتبار ذهن است و واقعيتي در خارج ندارد، پس اولاً، آنچه ذهن از بيرون خود به صورت ماهوي درک مي‌کند، صحيح نيست و علم به سفسطه تبديل مي‌شود. ثانياً، باب وجود ذهني که بر محور کون عيني و کون ذهني ماهيت مي‌چرخد نيز با اصالت وجود سازگار نيست. اما نبايد از اين نکته غفلت کرد که براي به دست آوردن نظرية يک فيلسوف، بايد مجموع عبارات وي را کنار هم قرار دهيم و پس از آن داوري کنيم. بنابراين مسئله روشن است که علامه عباراتي نظير «کانت الماهيات ظهورات الوجود الاذهان» (طباطبائي، 1360، ص15) و «العلم الحصول اعتبار عقلي يضطر اليه العقل» (طباطبائي، 1360، ص239)، «ان الماهية في نفسها باطلة هالکة لاتملک شيئا» (طباطبائي، 1360، ص12) و «يلزم الماهية سلوب بعدد الماهيات الموجود الخارجة عنها» (طباطبائي، 1360، ص12) دارد؛ اما نبايد از تعابير ديگر ايشان مانند «انما تتأصل بعرض الوجود» (طباطبائي، 1360، ص10) و «اما الماهية فاذ کانت مع الاتصاف بالوجود ذات واقعيه...» (طباطبائي، 1360، ص12) و «فلها ثبوت ما کيفما فرضت» (طباطبائي، 1360، ص12) و «ان الماهيات حدود الوجود» (طباطبائي، 1360، ص14) هم غفلت کرد.
    تذکر
    اينکه چگونه و با چه ساختاري بين اين دو دسته عبارات جمع شود و نظريه‌اي قابل قبول و منطبق بر متن از نظرية علامه طباطبائي ارائه گردد، خارج از غرض اين نوشتار است؛ اما در هر صورت، اين عبارات که حاکي از نحوه‌اي از تحقق و ثبوت ماهيات در خارج هستند، قطعاً بايد بخشي از نظريه‌هاي ارائه‌شده را تشکيل دهد. بنابراين نمي‌توان به علامه نسبت داد که ايشان هيچ‌گونه تحققي براي ماهيت در خارج قائل نيست.
    2-3. سازگاري مبهم
    اولين کسي که به مسئلة سازگاري اين دو نظريه به‌صراحت پرداخته آيت‌الله مصباح يزدي است و در نهايت، وجود ذهني را هم با اصالت وجود سازگار مي‌داند. متأسفانه ايشان به مسئلة اختلاف قرائات از اصالت وجود نپرداخته است. بدين‌روي از اصطلاح «سازگاري مبهم» براي بيان نظر ايشان استفاده کرديم. ايشان ابتدا به تهافت ظاهري اين دو نظريه التفات کرده و سپس با تبييني از نظرية «اصالت وجود» اين تهافت ظاهري را مرتفع دانسته است.
    بيان ايشان در توضيح سازگاري چنين است که قائل به اصالت وجود مي‌تواند به اين شبهه (تهافت بين اصالت وجود و وجود ذهني) پاسخ دهد و بگويد که اتصاف ماهيت به وجود خارجي اتصافي بالعرض است و مراد ما از تحقق ماهيت در خارج و انحفاظ ماهيت در ذهن و خارج چيزي بيش از اين اتصاف نيست (مصباح يزدي، 1393، ص41).
    1-2-3. تبيين کلام آيت‌الله مصباح يزدي
    در توضيح کلام استاد مصباح يزدي بايد گفت که اگر طبق اصالت وجود، ماهيت هيچ نوع تحققي در خارج نداشته باشد فرض کون عيني در برابر کون ذهني براي ماهيت در نظرية «وجود ذهني» امري خطا و متعارض خواهد بود؛ اما اگر قائل به اصالت وجود کون ماهيت را کوني بالعرض تصوير کند به سهولت مي‌تواند ادعا نمايد که کون عيني ماهيت که در نظرية «وجود ذهني» آن را مابازاي کون ذهني قرار مي‌دهيم همين کون بالعرض ماهيت است و ازاين‌رو هيچ تعارضي شکل نمي‌گيرد.
    در تأييد اين تبيين از نظرية آيت‌الله مصباح يزدي مي‌توان کلام آيت‌الله جوادي ‌آملي را ذکر کرد که تحقق ماهيت و اتصاف ماهيت به وجود بنا بر اصالت وجود تحقق مجازي است، نه حقيقي، و مجاز با دروغ فرق دارد. در نتيجه، اينکه گفته مي‌شود: «الانسان موجود» مجاز است، اما دروغ نيست (جوادي آملي، 1393، ج2، ص244، بخش دوم از جلد اول). همچنين برخي محققان براي موجوديت دو معنا قائل شده‌اند؛ يعني وقتي مي‌گويند: «الف موجود است» يکي از دو معنا يا کاربرد مقصود است:
    يکم. الف داراي تحقق عيني و منشأ آثار عيني و طارد عدم است.
    دوم. چيزي وجود دارد که الف بر آن صادق است و آن چيز حقيقتاً به الف متصف مي‌شود.
    ازاين‌رو ماهيات به‌معناي دوم مي‌توانند موجود شوند (معلمي، 1383، ص92).
    در نتيجه با توجه به اين تقسيم نيز مي‌توان گفت که چون ماهيت موجود است، اما موجوديت آن بالعرض است، مي‌توان همزمان به اصالت وجود و وجود ذهني قائل شد.
    ارزيابي سازگاري مبهم
    به نظر مي‌رسد اصل بيان آيت‌الله مصباح يزدي در سازگاري کلامي متين و صحيح ‌باشد، اما بايد به اين نکته توجه داشت که در اين‌باره نبايد به سهولت از کنار تقريرات مختلف اصالت وجود گذشت، بلکه ضروري است که اگر متفکري قائل به سازگاري بين اين دو مسئله باشد اولاً، به وجود تقريرات مختلف توجه داشته باشد و ثانياً، مسئلة سازگاري يا ناسازگاري را ـ دست‌کم ـ در همة تقريرهاي موجود بررسي کند. ازاين‌رو مقالة حاضر از جهتي تکميل‌کنندة بيان آيت‌الله مصباح يزدي است.
    3-3. ناسازگاري مبهم
    با توجه به توضيحاتي که در قسمت قبل بيان شد، روشن مي‌شود که قول به «ناسازگاري مبهم» نظر پژوهشگراني است که بي‌توجه به تقريرات مختلف اصالت وجود، قائل به ناسازگاري شده‌اند.
    برخي از پژوهشگران در اين‌باره چنين بيان داشته‌اند:
    به نظر مي‌آيد که نظرية «وجود ذهني» کاملاً هماهنگ با نظرية «اصالت ماهيت» باشد؛ زيرا اين سخن که ماهيت براي دو نحوة وجود در عالم ذهن و عالم عين است، سخني ماهيت‌مدار است. درصورتي‌که وجود را اصيل بدانيم و ماهيت را حد وجود قلمداد کنيم با تغيير نحوة وجود، ماهيت منتزع نيز تغيير مي‌کند (اکبري، 1377، ص47).
    برخي ديگر چنين بيان کرده‌اند:
    اگر ما به اصالت وجود اعتقاد داشتيم و لوازمش را نيز بپذيريم، نمي‌توانيم علم را به حصول صورت و ماهيت شيء خارجي تعريف کنيم. به‌‌عبارت ديگر، نظرية «اصالت وجود» با نظرية «وجود ذهني» سازگار افتد (فعالي، 1380، ص342).
    با تأمل در اين دو گزارش روشن مي‌شود که برخي پژوهشگران تصريح دارند با قائل شدن به نظرية «اصالت وجود» ديگر جايي براي دفاع از مدعيات نظرية وجود ذهني نخواهد بود و اين دو نظريه در تباين تام قرار دارند.
    1-3-3. ارزيابي ناسازگاري مبهم
    اظهارنظر اخير مورد توجه نگارندة مقالة «رابطة شناخت‌شناسي و هستي‌شناسي» قرار گرفته و سعي بر نقد آن داشته است. نقد مذکور اين است که ماهيت حد خارجي وجود است؛ به اين معنا که فرد در مواجهه با حقايق پيرامون خود، با موجودات محدود سر و کار دارد، ولي آن حد‌ها نيز از نوعي خارجيت و موجوديت ـ ولو به‌واسطة وجود ـ برخوردارند. ازاين‌رو بيان نگارنده بيان کرده است:
    اصالت وجود هيچ منافاتي با نظرية «وجود ذهني» ندارد؛ زيرا هرچند ماهيت در خارج واقعيت ندارد که به ذهن بيايد، ولي همان حدود و قالب‌هاي وجود که به‌تبع آن وجود دارند، چيزي جز ماهيت نيستند (عرب مؤمني، 1381، ص49).
    دقت در نقد مذکور، قرابت آن را با بيان آيت‌الله مصباح يزدي روشن مي‌کند و گويي مدعاي مدافعان سازگاري اين است که تحقق ماهيت در خارج امري توهمي نيست، بلکه مرز باريکي بين توهمي بودن و غلط بودن با تحقق بالعرض يا بالتبع ماهيت وجود دارد.
    برخي پژوهشگران اين پاسخ‌ها را کافي نمي‌دانند؛ همچنان‌که در مقالة «واقع‌نمايي وجود ذهني با توجه به اصالت وجود و حرکت جوهري صدرا» مؤلفان سه نقد بر اين پاسخ و دفاع مطرح کرده‌اند که در ادامه، به گزارش و پاسخ به آنها خواهيم پرداخت:
    نقد اول
    اما به نظر نمي‌رسد اين سخن توجيه مناسبي براي ناسازگاري مذکور باشد؛ زيرا اگر اين ادعا که ماهيت هيچ واقعيتي ندارد درست باشد، هر عنوان ديگري را به ماهيت بدهيم چيزي جز تلقي ذهني نمي‌باشد، به نحوي که اگر ذهن نمي‌بود چنين چيزي حتي عنوان آن نيز وجود نمي‌داشت (واله و رضايي، 1388، ص71).
    پاسخ به نقد اول
    آنچه به نظر نگارنده مي‌رسد اين است که نقد اول مقالة مذکور وارد نيست؛ زيرا گويا مراد ايشان از ماهيت در اين بخش از عبارت، ديدگاهي است که ماهيت را سرابي بيش نمي‌پندارد. در ادامه، بحث خواهيم کرد که حتي در فرض اينکه ماهيت سرابي باشد که حاصل تعامل ذهن و موجودات خارجي باشد، باز مي‌توان از وجود ذهني بحث کرد. ما نيز مي‌پذيريم که اگر ماهيت سرابي بيش نباشد نمي‌توان همزمان به وجود ذهني قائل شد. ازاين‌رو علت عدم ورود اشکال محققان محترم آن است که مدافعْ سازگاري ماهيت را قالب و حد وجود دانست، نه سراب محض.
    نقد دوم
    گذشته از اين، اگر ماهيات صرفاً ناظر به جنبه‌هاي عدمي وجودات يعني حدود آنها هستند و جنبه‌هاي عدمي نيز تمام وجوه وجودات محسوب نمي‌شوند، بنابراين حداکثر کارايي اتحاد ماهوي ذهن و عين بر فرض صحت، اين خواهد بود که شناخت ماهوي ما صرفاً ناظر به جنبه‌هاي عدم آنها خواهد بود، نه حقايق اشيا. اين در حالي است که نظرية «شبح» به خاطر اينکه قادر به شناخت حقيقت اشيا نمي‌باشد. ازاين‌رو از ديد صدرا منجر به سفسطه خواهد شد (واله و رضايي، 1388، ص71).
    پاسخ به نقد دوم
    به نظر مي‌رسد که اين نقد نيز وارد نيست؛ زيرا در فرض مذکور با قول به اصالت وجود، وجود محدود از حيث وجودش حقيقتي دارد که ابداً به ذهن نمي‌آيد و بايد با علم حضوري درک شود و حقيقتي ديگر نيز دارد که حاصل جنبه‌هاي عدمي شيء است که اين حقيقت در لسان اهل حکمت به «ماهيت» مشهور است. آنچه موجب شده است صدرالمتألهين نظرية «شبح» را موجب سفسطه بداند اين است که صورت ذهني در نظرية مزبور هيچ‌کدام از اين دو حقيقت را نشان نمي‌دهد. بنابراين به نظر مي‌رسد اشتراک لفظي کلمة «حقيقت» موجب خلط شده است؛ زيرا واضح است که «حقيقت» اصطلاح‌هاي متعددي دارد که هم به‌معناي «متن وجودي که قابل انتقال به ذهن نيست» و هم به‌معناي «ماهيت» به کار مي‌رود.
    از سوي ديگر بسيار روشن است که بين علم حصولي و حضوري تفاوت بسيار است و دقيقاً به همين علت است که آيت‌الله جوادي آملي در تعابيري لطيف بيان داشته که «قول به حكايت ظلّي ماهيت نسبت به وجود، كاستن از علم حصولي به نفع سفسطه نيست، بلكه كاستن از آن براي افزودن به علم حضوري است» (جوادي آملي، 1393، ج3، ص113، بخش سوم از جلد اول)؛ يعني اصالت وجود نشان مي‌دهد که آنچه ما از موجودات پيرامون خود با ارتباط ماهوي مي‌فهميم شناختي ناقص از موجودات است. البته همين شناخت ناقص مطابق با واقعيت است، نه اينکه مانند قول به شبح مستلزم سفسطه باشد.
    نقد سوم
    همچنين بر اساس نظرية «اصالت وجود»، ماهيت حد وجود است. نيز براي هر مرتبه‌اي از مراتب طولي و عرض وجود، حد و ماهيتي ويژة همان مرتبه هست که با حد مرتبة ديگر متفاوت است و هيچ موجودي در حد و ماهيت با موجود ديگر يکسان نمي‌باشد. حال چنانچه وجود خارجي و وجود ذهني چيزي دو مرتبه از وجود او باشند، در اين صورت نمي‌توانند حد و ماهيت يکساني داشته باشند؛ به‌دليل اينکه دو گونه موجود متمايز از هم مي‌باشند. از سوي ديگر، در صورت تفاوت ماهيت اين دو نحوه از وجود، نمي‌توان صور ذهني را با خارج منطبق دانست (واله و رضايي، 1388، ص71).
    پاسخ به نقد سوم
    اين نقد نيز از نگاه نگارنده حاصل عدم التفات به حيثيات موجود در صورت ذهني است. حکما مکرر تذکر داده‌اند که صورت ذهني داراي دو حيثيت است: حيثيت نفسي و حيثيت حاکوي. صورت ذهني از جهتي که موجودي مستقل از موجود خارجي است، حد و ماهيت خاص خود را دارد؛ اما از جهت حاکويت و غيرنمايي، ماهيت خارجي را نشان مي‌دهد. علامه طباطبائي در حاشية الاسفار الاربعه به اين موضوع اشاره کرده و نشان داده است که دقت نکردن به اين دو حيثيت، موجب بروز اشکالات متعددي مي‌شود (صدرالمتألهين، بي‌تا، ج1، ص284).
    4-3. نظرية مختار: سازگاري مطلق
    پس از ذکر سه ديدگاه مطرح‌شده و نقدهاي آنها، مي‌توان ديدگاه چهارمي را به‌عنوان «نظرية مختار» پذيرفت. به نظر نگارنده، نظرية «اصالت وجود» به صورت مطلق و نه نسبي، با همة تقريرهاي موجود از اصالت وجود، هماهنگ است. اين ديدگاه را «سازگاري مطلق» ناميديم؛ زيرا نه مانند ديدگاه اول تنها به سازگاري برخي از تقريرها معتقد است و نه مانند ديدگاه دوم وسوم از اختلاف تقريرها غفلت کرده است. به نظر مي‌رسد که نظرية مختار بيشترين شباهت را به نظرية آيت‌الله مصباح يزدي داشته و به نوعي تکميل‌کنندة نظرية ايشان است.
    1-4-3. استدلال بر سازگاري مطلق
    براي اثبات نظرية مختار، در نگاه اول دو بيان به نظر مي‌رسد که در ذيل، به ذکر آنها و بررسي و نتيجه‌گيري نهايي خواهيم پرداخت:
    الف) استناد به برهان اثبات اصالت وجود
    در منابع فلسفي استدلال‌هاي متعددي بر اثبات اصالت وجود ذکر شده است. به نظر مي‌رسد براي اثبات سازگاري مطلق مي‌توان از استدلال اثبات اصالت وجود که مبتني بر وجود ذهني است؛ استفاده کرد. اين برهان را صدرالمتألهين در المشاعر به اين بيان مطرح کرده است:
    از واضحات است که مراد از «خارج» و «ذهن» در سخن ما (اين در خارج موجود است و آن در ذهن موجود است) از قبيل ظروف و مکان‌ها و محل‌ها نيست، بلکه مراد از «در خارج بودن شيء» اين است که براي شيء وجودي در خارج است که آثار و احکام شيء بر آن مترتب مي‌شود و مراد از «در ذهن بودن» معنايي مخالف آن است. ازاين‌رو اگر براي وجود حقيقتي نباشد جز تحصل ماهيت، بين ذهن و خارج تفاوتي نخواهد بود و اين محال است؛ زيرا گاهي ماهيت در ذهن متحقق مي‌شود، اما در خارج متحقق نمي‌گردد (صدرالمتألهين، 1363، ص12).
    برخي از فلاسفة متأخر هم در بيان اين استدلال، از صدرالمتألهين تبعيت کرده و آن را در ذيل ادلة اصالت وجود ذکر نموده‌اند (ر.ك. سبزواري، 1384، ص43).
    از استدلال فوق مي‌توان چنين استفاده کرد که چون وجود ذهني و حصول ماهيات در ذهن، مقدمة اصالت وجود قرار گرفته و دست‌کم اصالت وجود مطابق اين برهان بر وجود ذهني مبتني شده است، نمي‌تواند با وجود ذهني ناسارگار باشد. ازاين‌رو اين برهان مي‌تواند تکيه‌گاهي براي قائلان به سازگاري مطلق باشد.
    ب) استدلال استقرايي
    همچنين به نظر مي‌رسد که مي‌توان استدلالي به اين بيان ذکر کرد که در تمام تقريرهاي اصالت وجود، ماهيت امري پوچ و توهمي و بدون ملاک نيست. ازاين‌رو در فرض قبول اصالت وجود، مي‌توان براي ماهيت حکايت‌گري از خارج را تثبيت کرد و بدين وسيله ادعاي ناسازگاري را در تمام تقرير ها باطل دانست.
    از نظر گذشت که اصالت وجود مي‌تواند شش تقرير داشته باشد. بنا بر تقرير اول و دوم که رابطة وجود و ماهيت عينيت است، هيچ شکي نيست که مي‌توان بحث از وجود ذهني را مطرح کرد، خواه موجوديت ماهيت همانند موجوديت وجود باشد يا نباشد؛ زيرا طبق اين دو تقرير، بدون هيچ مشکلي مي‌توان از موجوديت ماهيت در خارج سخن گفت. ازاين‌رو ماهيت ذهني از ماهيتي که عين وجود است، حکايت مي‌کند. استاد فياضي که به نظر مي‌رسد قائل به تفسير اول از تفاسير سه‌گانه و تفسير دوم از تفاسير شش‌گانه است، در تعليقه نهاية الحکمه، بعد از بيان ماهوي بودن کلمات علامه، بيان مي‌دارد که بنا بر تفسير و مختار خودش از اصالت وجود، ناسازگاري موجود رفع مي‌شود و وجود ذهني عبارت از مفهومي حاصل در ذهن خواهد بود که حکايت بالذات دارد (طباطبائي، 1386، ج1، ص144). ازاين‌رو اصالت وجود با تقرير عينيت ماهيت، با وجود ذهني سازگار خواهد بود.
    اين سازگاري دربارة دو تقرير بعدي هم در بحث قبلي تا حد زيادي روشن شد. دو تقرير بعدي ماهيت را حد وجود مي‌دانند، خواه حدي که امري ثبوتي باشد يا امري عدمي. درصورتي‌که امري ثبوتي باشد انطباق ماهيت ذهني بر ماهيت خارجي که حد خارجي وجود و امري ثبوتي است، مانند حديت سطح براي حجم به نظر مي‌رسد مسئله‌اي داراي اشکال نيست و همان‌گونه که بحث شد، در حد عدمي هم درست است که ماهيت امري مانند جهل و کوري است و مابازاي بالذات در خارج ندارد و حاکي از نداري‌هاي وجود محدود است، اما تحقق آن بالعرض و المجاز است و به بيان آيت‌الله مصباح يزدي همين مقدار از موجوديت هم براي تصحيح مسئلة وجود ذهني کفايت مي‌کند.
    اما دربارة دو تقرير نهايي که قول به سراب بودن است، از حيث مفهومي قدري اجمال و ابهام وجود دارد که مراد از سراب چيست؟ در سراب بودن ماهيت هم دو تفسير فرعي وجود دارد:
    تفسير اول: ماهيتي که سراب واقع است، حاصل تعامل ذهن با وجودات خارجي است و انتزاع ماهيت بر اساس مشخصات موجود خارجي است. در اين صورت نيز چون ماهيت يک نحو حکايت‌گري از واقع خارجي دارد، مي‌توان گفت: ماهيت چون با توجه به تعامل ذهن از واقع بيروني انتزاع شده است، قطعاً در حکايت‌گري ماهيت منتزعه از واقع بيروني مشکلي پيش نخواهد آمد و بدين‌روي گفت: ماهيت بنا بر اين تفسير، تحقق سرابي دارد و اين تحقق سرابي کذب و مخالف با واقع هم نيست و منجر به سفسطه نمي‌شود و همين مقدار از موجوديت براي قول به وجود ذهني کفايت مي‌کند. ازاين‌رو مسئلة انحفاظ ذات در اين تفسير چنين است: ماهيتي که در خارج موجوديت سرابي دارد، هنگام تعامل ذهن با واقع خارجي، ذهن ذات و ذاتيات آن ماهيت را درک کرده است و در نتيجه به ذهن منتقل مي‌شود.
    تفسير دوم: سرابيت به اين معناست که ماهيت سراب واقع است و ماهيت هيچ اثري ندارد و بلکه بدون هر‌گونه ملاکي از خارج انتزاع شده است؛ يعني طبق اين تفسير، عملاً ماهيت در ذهن نمي‌تواند هيچ حکايت‌گري از واقع خارجي داشته باشد.
    نکتة مهم‌تر ديگر اينکه هيچ‌يک از فلاسفه به صورت صريح به اين نظر قائل نشده است، هرچند در بين عبارت عرفا چنين تعابيري ديده مي‌شود. اما به نظر مي‌رسد که وارد شدن به چنين مباحثي خروج از طور مباحث فلسفي است و آنها اولاً، هيچ استدلالي بر مدعاي خود ذکر نکرده‌اند و ثانياً، نمي‌توانند تالي فاسدهاي اين نظريه را بپذيرند.
    البته با چشم‌پوشي از قائل نشدن هيچ فيلسوفي به اين تقرير، بايد گفت: تناقض بين اصالت وجود و وجود ذهني در اين تفسير آشکار است؛ زيرا اصالت وجود بيان مي‌کند که ملأ خارج را وجود پر کرده است و نمي‌توان براي وجود ذهني که کون ذهني ماهيت است، کون عيني تصوير کرد؛ زيرا ماهيت ذهني سرابي است که هيچ جاي پايي در خارج ندارد و امري غير مرتبط با خارج است.
    نتيجه‌گيري
    مقالة حاضر پس از بيان مقدمات بحث و ذکر تقريرات شش‌گانه از اصالت وجود و مطالبي دربارة نظرية «وجود ذهني» به سه قول مطرح دربارة سازگاري اين دو نظريه پرداخت و ضمن نقد و بررسي و ارزيابي اين سه نظريه روشن ساخت که از بين سه قول مطرح، نظرية صحيح قول به «سازگاري مبهم» است و اشکالات مطرح‌شده توسط قائلان به ناسازگاري پاسخ داده شد. البته در اين مقاله با ذکر ادله‌اي اين نظريه تکميل گرديد و منتهي به توليد نظرية «سازگاري مطلق» گرديد که مدعي است اصالت وجود در همة تقريرهاي موجود از آن در لسان حکما با نظرية «وجود ذهني» سازگار است.

    References: 
    • اکبری، رضا (1377). وجود ذهنی از منظری دیگر. خردنامة صدرا، 14، 37-48.
    • جوادی آملی، عبدالله (1393). رحیق مختوم: شرح حکمت متعالیه. چ پنجم. قم: اسراء.
    • سبزواری، ملاهادی (1384). شرح غرر الفرائد. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
    • سعیدی‌مهر، محمد (1393). وجود ذهنی و حقیقت علم؛ تفسیری تجزیه‌گرا از دیدگاه ملاصدرا. حکمت صدرایی، 1، 109-123.
    • صدرالمتألهین (1363). المشاعر. چ دوم. تهران: کتابخانة طهوری.
    • صدرالمتألهین (بی‌تا). الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیه. ط. الثالثه. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1386). نهایة الحکمه. تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضی. چ چهارم. قم. مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1360). نهایة الحکمة. چ دوازدهم. قم: جامعة مدرسین.
    • عرب مؤمنی، ناصر (1381). رابطة شناخت‌شناسی با هستی‌شناسی. خردنامة صدرا، 28، 46-54.
    • فعالی، محمدتقی (1380). نظریة علم در حکمت اشراق. مجموعه مقالات نخستین همایش بین‌المللی شیخ اشراق. زنجان: استانداری زنجان.
    • فیاضی، غلامرضا و شیدان‌شید،‌ حسینعلی (1392). هستی و چیستی در مکتب صدرایی؛ تأملی در اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و تفاسیر و ادله و نتایج آن. چ چهارم. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1393). تعلیقة علی نهایة الحکمة. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
    • مطهری، مرتضی (1390). مجموعه آثار. چ سیزدهم. تهران: صدرا.
    • معلمی، حسن (1383). اعتباریت ماهیت از عرض عینیت تا فرش سرابیت. معرفت فلسفی، 3، 89-106.
    • واله، حسین و رضایی، محمد (1388). واقع‌نمایی وجود ذهنی با توجه به اصالت وجود و حرکت جوهری صدرا. علوم اسلامی، 16، 57-85.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوید، باقر.(1403) هستة ماهوی نظریة «وجود ذهنی» و سازگاری با اصالت وجود. فصلنامه معرفت فلسفی، 22(1)، 7-22 https://doi.org/10.22034/marefatfalsafi.2025.2021460

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باقر نوید."هستة ماهوی نظریة «وجود ذهنی» و سازگاری با اصالت وجود". فصلنامه معرفت فلسفی، 22، 1، 1403، 7-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوید، باقر.(1403) 'هستة ماهوی نظریة «وجود ذهنی» و سازگاری با اصالت وجود'، فصلنامه معرفت فلسفی، 22(1), pp. 7-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نوید، باقر. هستة ماهوی نظریة «وجود ذهنی» و سازگاری با اصالت وجود. معرفت فلسفی، 22, 1403؛ 22(1): 7-22