معرفت فلسفی، سال هفتم، شماره پنجم، پیاپی 28، تابستان 1389، صفحات 39-56

    قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    اسدالله فلاحی / استاديار دانشگاه زنجان. / falahiy@yahoo.com
    چکیده: 
    نگارنده پیش از این در دو مقاله به تحلیل قضایاى حقیقیه و خارجیه به کمک منطق جدید پرداخته بود که یکى منطق موجّهات جدید را براى صورت‏بندى قضایاى حقیقیه، و دیگرى محمول تعریف ناشده وجود را براى فرمول‏بندى قضایاى خارجیه به کار گرفته است. مقاله دوم، تعریف‏هایى از وجود در منطق این‏همانى و منطق مرتبه دوم ارائه کرده است، امّا نتوانسته از این تعریف‏ها در تحلیل قضایاى خارجیه کمک بگیرد. در این مقاله، با نشان دادن ضعف‏هاى بنیادین منطق این‏همانى و منطق مرتبه دوم در تحلیل قضایاى خارجیه و با نشان دادن تعارض اصل این‏همانى با قاعده فرعیه، منطقى ضعیف‏تر از منطق این‏همانى به نام «منطق حذف این‏همانى» را طراحى کرده‏ایم که به خوبى توان بیان قضایاى خارجیه را دارد. همچنین، منطق ضعیف‏ترى نسبت به منطق مرتبه دوم استاندارد را، که به نام «منطق مرتبه دوم هنکین» شناخته مى‏شود، به خدمت گرفته و نشان داده‏ایم که این منطق، برخلاف منطق مرتبه دومِ استاندارد، مى‏تواند قضایاى خارجیه را به خوبى صورت‏بندى کند. در ضمن، نشان داده‏ایم که منطق هنکین با مفاهیم ماهوى و معقولات اولى، و منطق استاندارد با مفاهیم انتزاعى و معقولات ثانیه تناسب دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Objective Proposition in the Logic of the Omission of Identity and the Second Order Logic of Henkin
    Abstract: 
    The author of the article has already analyzed Objective and verity propositions (القضایا الحقیقیة) within the framework of modern logic. In one of them, he uses modern modal logic for formalizing verity propositions, and in the second one, he uses the undefined predicate of existence for formulating objective propositions. The second article introduced some definitions for existence in identity logic and in second-order logic, but was unable to use such definitions in its analysis of the objective propositions. In this article, basic flaws in identity logic as well as second-order logic in the analysis of objective propositions are shown, and a weaker logic, called “the logic of the omission of identity” is suggested which is believed to be able to express objective propositions. Furthermore, a weaker logic, compared to the standard second-order logic, called “second-order logic of Henkin” is employed, and its ability to formulate objective propositions is demonstrated. It argues for the idea that logic of Henkin is congruent with primary intelligibles, while standard logic is harmonious with secondary intelligibles.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدّمه

    قضایاى حقیقیه و خارجیه را به روش‏هاى گوناگونى به زبان منطق جدید صورت‏بندى کرده‏اند. جدیدترین صورت‏بندى از قضایاى حقیقیه را نگارنده در دو مقاله اخیر خود در منطق وجهى و منطق محمول‏ها و وجود ارائه کرده است. تحلیل نگارنده از قضایاى حقیقیه و خارجیه در منطق وجهى بدین‏گونه است:1

     

    خارجیه

    حقیقیه

    هر الف ب است

    $x Ax Ù "x ( Ax → Bx )

    ¸ $x Ax Ù £ "x ( Ax → Bx )

    هیچ الف ب نیست

    "x ( Ax → ~Bx )

    £ "x ( Ax → ~Bx )

    بعضی الف ب است

    $x ( Ax Ù Bx )

    ¸ $x ( Ax Ù Bx )

    بعضی الف ب نیست

    ~ $x Ax Ú $x (Ax Ù ~Bx (

    ~ ¸ $x Ax Ú ¸ $x ( Ax Ù ~Bx )

    تحلیل نگارنده از همین قضایا در منطق محمول‏ها و وجود نیز به قرار زیر است:2

     

    خارجیه

     

    حقیقیه

    هر الف ب است

    $x ( E!x ÙAx ) Ù "x [ E!x → ( Ax → Bx ) ]

     

    $x Ax Ù "x ( Ax → Bx )

    هیچ الف ب نیست

    "x [ E!x → ( Ax → ~Bx ) ]

     

    "x ( Ax → ~Bx )

    بعضی الف ب است

    $x [ E!x Ù ( Ax Ù Bx ) ]

     

    $x ( Ax Ù Bx )

    بعضی الف ب نیست

    ~ $x ( E!x ÙAx ) Ú $x [ E!x Ù ( Ax Ù ~Bx ) ]

     

    ~ $x Ax Ú $x ( Ax Ù ~Bx )

    نگارنده در مقاله اخیر خود، چهار تعریف زیر براى وجود محمولى (یعنى براى E!x) از منطق آزاد و منطق مرتبه دوم نقل مى‏کند:3

    وجود

    1. اتحاد با یک شیء

    منطق آزاد

    $y ( x = y )

    محمولی

    2. اتحاد با خود

    منطق آزاد

    x = x

    در منطق

    3. داشتن صفت

    منطق مرتبه دوم

    $F Fx

    جدید

    4. داشتن صفت امکانی

    منطق مرتبه دوم

    $F ( Fx Ù ~ £ Fx )

    به نظر مى‏رسد که هریک از این تعاریف را مى‏توان در صورت‏بندى قضایاى خارجیه جایگزین E!xکرد؛ امّا به دلیل اینکه سه تعریف نخست، قضیه‏اند و بنابراین در ترکیب عطفى و در مقدّم شرطى، حذف مى‏شوند، جایگزین کردن سه تعریف نخست، سبب مى‏شود فرمول‏هاى قضایاى خارجیه، معادل و هم‏ارزِ فرمول‏هاى قضایاى حقیقیه شود و همین مسئله، تمایز میان این قضایا را نابود مى‏سازد. تعریف چهارم نیز چندان مقبول به نظر نمى‏رسد؛ زیرا مدعى است «وجود داشتن» به معناى «داشتن صفت غیرضرورى» است. اگر این تعریف درست باشد، الحاد و نفى خداوند لازم خواهد آمد؛ زیرا چنان‏که فلاسفه متألّه نشان داده‏اند، خداوند از همه جهات، ضرورى و واجب‏الوجود است و هیچ صفت امکانى‏اى ندارد.

    در این مقاله مى‏خواهیم نشان دهیم که سه تعریف نخست را مى‏توان جایگزین E!xکرد، بدون اینکه قضایاى حقیقیه و خارجیه به یکدیگر فرو کاسته شوند. لازمه این کار، طراحى نظامى منطقى است که این سه تعریف در آنها قضیه و قابل اثبات‏پذیر نباشد. براى این کار، دو منطق به نام‏هاى «منطق حذف این‏همانى» و «منطق مرتبه دوم هنکین» را معرفى خواهیم کرد که منطق اول براى نخستین بار ارائه مى‏شود، امّا منطق هنکین در ادبیات منطق مرتبه دوم، کاملاً شناخته‏شده است.4

    منطق حذف این‏همانى

    1. نظام استنتاجى

    منطق محمول‏ها و این‏همانى شامل دو قاعده اختصاصى به نام‏هاى «معرفى این‏همانى» و «حذف این‏همانى» است:

       

    حذف این همانی

    ———

    ∴ a = a

     

    Fa

    a = b

    ———

    ∴ Fb

    از میان این دو قاعده، «معرفى این‏همانى» قاعده‏اى بسیار معروف است که غالبا با نام «اصل این‏همانى» به ارسطو نسبت داده مى‏شود و هم‏طراز «اصل تناقض» (و گاهى بالاتر از آن) به شمار مى‏آید. با وجود این، باید توجه کرد که این اصل و قانون، تنها در عالم وجود و جهان واقعى برقرار است و در جهان‏هاى ممکنِ فرضى و عالم معدومات. دلیل این مسئله، قاعده‏اى دیگر به نام «قاعده فرعیه» است که بر اصل این‏همانى تسلط دارد و صورت‏بندى عمومى آن بدین‏گونه است: «ثبوت شى‏ء لشى‏ء فرع ثبوت المثبت له». بنا به این قاعده جدید، حمل محمول بر موضوع، در قضایاى موجبه، فرع بر وجود موضوع است؛ در نتیجه اگر موضوع موجود نباشد، هیچ چیزى را نمى‏توان بر آن حمل کرد، حتى خود آن شى‏ء را. بنابراین، معدومات هیچ حکم‏ایجابى‏اى ندارند و براى نمونه، نمى‏توان گفت «سندباد ماجراجوست» و یا حتى «سندباد، سندباد است».

    از اینجا معلوم مى‏شود که اگر بخواهیم منطقى بسازیم که نه تنها قواعد حاکم بر موجودات، بلکه قواعد معدومات را نیز بیان کند، چاره‏اى نداریم جز اینکه قاعده «معرفى این‏همانى» را از قواعد استنتاجى کنار بگذاریم؛ امّا کنار گذاشتن این قاعده به اثبات‏ناپذیرى بسیارى از قوانین مطلوب این‏همانى مانند تقارن مى‏انجامد. توضیح اینکه با رها کردن قاعده معرفى این‏همانى، نه تنها قوانین نامطلوب زیر اثبات‏پذیر نخواهند بود:

    انعکاس

    a = a

    انعکاس کلی

    "x ( x = x )

    وجود برای نام های خاص

    $x ( x = a )

    وجود همگانی 1

    "x $y ( x = y )

    وجود همگانی 2

    "x $y ( y = x )

    بلکه قوانین مطلوب زیر نیز از دست خواهند رفت:

    تقارن

    "x "y ( x = y → y = x )

    خودهمانی این همان ها 1

    "x "y ( x = y → x = x )

    اصل اقلیدس 1

    "x "y "z ( x = z Ù y = z → x = y )

    مقصود از «اصل اقلیدس» این قانون معروف است که «دو شى‏ء برابر با شى‏ء سوم، خود با یکدیگر برابرند». این اصل، تقریرهاى دیگرى نیز دارد که تقریر بالا تقریر نخست آن است و از این‏رو، با شماره یک نشان داده شده است.

    با وجود این، نباید گمان کنیم که همه قضایاى مطلوب این‏همانى از دست رفته‏اند؛ زیرا قضایاى زیر، تنها به کمک قاعده حذف این‏همانى اثبات‏پذیرند:

    تعدی

    "x "y "z ( x = y Ù y = z → x = z )

    اصل اقلیدس 2

    "x "y "z ( x = y Ù x = z → y = z )

    اصل اقلیدس 3

    "x "y "z ( x = y Ù x = z → z = y )

    خودهمانی این همان ها 2

    "x "y ( x = y → y = y )

    هم ارزی دو تعریف وجود

    ( a = a ) ↔ $x ( x = a )

    هم ارزی انعکاس کلی با وجود

    همگانی 2

    "x ( x = x ) ↔ "x $y ( y = x )

    براى جبران قضایاى مطلوب از دست رفته چه مى‏توان کرد؟ براى جبران این کاستى، ناگزیریم هر دو صورت قاعده حذف این‏همانى را به منزله قاعده اصلى داشته باشیم. با این اصلاح، «منطق حذف این‏همانى» برابر است با منطق محمول‏ها به همراه دو قاعده زیر:

    حذف این همانی راست

    حذف این همانی چپ

    Fa

    a = b

    ———

    ∴ Fb

    Fa

    b = a

    ———

    ∴ Fb

    2. سمانتیک منطق حذف این‏همانى

    هر تغییرى در قواعد استنتاجى، باید با تغییرى در سمانتیک همراه باشد تا صحت و تمامیت نظام برجا بماند. براى این کار، باید به سمانتیک «منطق محمول‏ها و این‏همانى» نظر بیفکنیم و ببینیم کدام ویژگى اساسى است که باید تعدیل شود.

    در سمانتیک استاندارد، به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، زیرمجموعه‏اى دلخواه از توان nام دامنه سخن را اسناد مى‏دهند؛ امّا به محمول‏نشانه دوموضعى این‏همانى، زیرمجموعه قطرى از توان دوم دامنه سخن را نسبت داده‏اند. این بدان معناست که مجموعه همه زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است به محمول «این‏همانى» نسبت داده مى‏شود. بر پایه این قرارداد، هر عضوى از دامنه سخن، این‏همان با خود خواهد بود.

    اگر بخواهیم دامنه سخن، معدومات نیز دربر گیرد، بنا به قاعده فرعیه، آن معدومات نباید هیچ حکمى داشته باشند و مهم‏تر از همه اینکه نباید این‏همان با خود باشند. بنابراین دیگر لازم نیست که مجموعه همه زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است، به محمول «این‏همانى» نسبت داده شود؛ بلکه کافى است مجموعه‏اى از زوج مرتب‏هایى که دو عضوشان یکى است، به محمول «این‏همانى» نسبت دهیم؛ و به عبارت سوم، زیرمجموعه‏اى از قطر توان دوم دامنه سخن را.

    تا اینجا معادل سمانتیکى کنار گذاشتن قاعده «معرفى این‏همانى» را به دست آوردیم؛ امّا درباره «قاعده فرعیه» چطور؟ آنچه تاکنون انجام دادیم، رعایت قاعده فرعیه درباره محمول‏نشانه این‏همانى بود. اینکه بخواهیم قاعده فرعیه را به دیگر محمول‏نشانه‏ها نیز تعمیم دهیم، امرى اختیارى است و تنها تفاوت این است که اگر به این تعمیم پایبند باشیم، منطق حاصل، به منطق قدیم وفادارتر خواهد بود. از آنجا که مقصود این مقاله وفادارى صددرصد به منطق قدیم نیست، بر خود بایسته نمى‏بینیم که تعمیم قاعده فرعیه به همه محمول‏نشانه‏ها و پیامدهاى استنتاجى آن را بررسى کنیم؛ امّا چون به نظر مى‏رسد بیشتر خوانندگان، وفادارى هر چه بیشتر به منطق قدیم خوشایندتر است، به صورت گذرا به این تعمیم و پیامدهاى آن مى‏پردازیم تا خواننده هرجا که نیاز باشد خود بتواند به این تعمیم دست یازد؛ با وجود این، این تعمیم، در کلّیت این مقاله، جایگاه تعیین‏کننده‏اى ندارد.

    براى تعمیم قاعده فرعیه به سایر محمول‏نشانه‏ها کافى است به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، زیرمجموعه‏اى دلخواه از توان nام مجموعه موجودات دامنه سخن را اسناد دهیم. در این صورت، قاعده استنتاجى زیر باید به نظام استنتاجى افزوده شود:

    اگر F محمول‏نشانه‏اى nـ موضعى باشد آن‏گاه:

    Fa1 … an

    —————————

    ∴ a1 = a1 Ù … Ù an = an

    3. منطق حذف این‏همانى و منطق محمول‏ها و وجود

    در منطق حذف این‏همانى، مشابه آنچه از مقاله «تحلیل قضایاى خارجیه با محمول وجود» نقل کردیم، مى‏توان وجود را تعریف کرد؛ براى نمونه به دو صورت زیر:

    E!a

    =تع

    a = a

    E!a

    =تع

    $x ( a = x )

    قضیه «هم‏ارزى دو تعریف وجود»، که در بخش نظام استنتاجى ارائه شد، نشان مى‏دهد که افزودن هریک از این دو تعریف به منطق حذف این‏همانى، دیگرى را نتیجه مى‏دهد و ما را به منطق استاندارد این‏همانى مى‏رساند. توجه کنید که عکس این کار شدنى نیست؛ یعنى نمى‏توانیم این‏همانى را در منطق محمول‏ها و وجود تعریف کنیم. شاید به نظر برسد که عکس تعریف بالا کاملاً معقول است:

    a = a

    =تع

    E!a

    با این حال به این تعریف جدید، ایرادى وارد است: اگر این‏همانى را در منطق محمول‏ها و وجود تعریف کنیم، نمى‏توانیم قاعده «حذف این‏همانى» را اثبات کنیم؛ زیرا محمول E!در منطق محمول‏ها و وجود، هیچ قاعده استنتاجى ویژه‏اى ندارد؛ برخلاف محمول این‏همانى که در منطق حذف این‏همانى، قاعده ویژه دارد.

    منطق مرتبه دوم هنکین

    در مقدّمه دیدیم که تعریف وجود در منطق مرتبه دوم استاندارد (یعنى تعریف E!xبه $F Fx ، و به عبارت دیگر، تعریف «وجود داشتن» به «داشتن یک صفت») به این ایراد دچار است که این تعریف در این منطق، قضیه است و از این‏رو، قضایاى خارجیه را به قضایاى حقیقیه فرو مى‏کاهد. براى اینکه دلیل این مسئله را به دست بیاوریم، لازم است برهان این قضیه را بررسى کنیم و ببینیم چه قواعدى سبب اثبات این قضیه مى‏شود و از میان این قواعد، کدام‏یک، منشأ اشکال است. برهان بدین قرار است:

    1.

    Ax Ú ~ Ax

    معرفی قضیه

    2.

    $F Fx

    معرفی سور جزئی (1)

    در این برهان، مى‏بینیم قضیه‏اى از منطق مرتبه اول که مى‏گوید «x یا صفت Aرا دارد یا ندارد» ارائه شده است؛ امّا مى‏توان «داشتن یا نداشتن صفت A» را یک صفت در نظر گرفت که x متصف به آن است. بنابراین، مى‏توان گفت که xصفتى دارد. این همان چیزى است که قاعده «معرفى سور جزئى» انجام داده و به سطر 2 رسیده است.

    بدون شک، xیا صفت Aرا دارد یا ندارد؛ از این رو، سطر 1 برهان یادشده بى‏اشکال مى‏نماید. بنابراین، اگر اشکال و ایرادى هست، باید در سطر دوم، و مربوط به قاعده «معرفى سور جزئى» در منطق مرتبه دوم باشد: مى‏توان در این مقدّمه که «داشتن یا نداشتن صفت A» خود یک صفت براى xاست تردید کرد. آیا صفات مرکب که از ترکیب صفات اولیه و ادات منطقى مانند ناقض، عاطف، فاصل، شرطى، دوشرطى ساخته مى‏شوند، صفات حقیقى شى‏ء به شمار مى‏آیند؟ براى پاسخ به این پرسش، باید مقصود خود را از «صفت حقیقى» بیان کنیم. اگر مقصود ما از «صفت حقیقى» مفاهیم ماهوى و معقولات اولى باشد، بدون شک، صفاتى را که دربردارنده ادات منطقى‏اند نمى‏توانیم «صفت حقیقى» بنامیم؛ زیرا ادات‏هاى منطقى، حاصلِ «تأمّلات» و «تعملات» ذهنى‏اند و از عمل مقایسه‏اى که ذهن میان مفاهیم پیشین خود انجام مى‏دهد به دست مى‏آیند؛ امّا اگر مقصود از «صفت حقیقى»، دربرگیرنده معقولات اولى و ثانیه باشد، بدون شک این صفات صفات حقیقى خواهند بود.

    در منطق مرتبه دوم استاندارد، وقتى مى‏گوییم، "F و $Fمرادمان از «همه صفات» و «برخى صفات» اعم از معقول اولى و معقول ثانى است و صفاتى مانند «داشتن یا نداشتن A» را نیز مشمول این سورها مى‏دانیم. در این صورت چنان‏که دیدیم، به آسانى مى‏توانیم $F Fxرا به منزله قضیه اثبات کنیم. اکنون اگر بخواهیم این فرمول قضیه نباشد، ناگزیریم مقصود خویش از سورهاى "F و $Fرا به معقولات اولى و مفاهیم ماهوى محدود سازیم. در این صورت، فرمول $F Fx، دیگر قضیه نخواهد بود؛ زیرا براى نمونه، خداوند متعال، هیچ صفت ماهوى‏اى ندارد.

    1. نظام استنتاجى منطق هنکین

    منطق مرتبه دومى که سورهاى خود را به معقولات اولى و ماهیات اختصاص مى‏دهد، چگونه منطقى است؟ لئون هنکین (1921ـ2007) در سال 1950 منطق مرتبه دومى معرفى کرده است که با آنچه ما مى‏خواهیم مطابقت تام دارد و ما مى‏توانیم این منطق را براى مقصود خود برگزینیم. قواعد این منطق، دقیقا شبیه قواعد منطق مرتبه اول‏اند؛ با این تفاوت که سورها روى محمول‏ها تغییر مى‏کنند:

    براى بیان این قواعد، X را متغیر محمولى nـ موضعى، Y را محمول‏نشانه nـ موضعى، (X)A را فرمولى شامل متغیر X و (X)A را حاصل جایگزینى Y به جاى همه موارد X در (X) Aبگیرید. اکنون بیان قواعد:

     

    "X A(x

    ———

    A(y)

    حذف سور کلی

         
     

    A(y)

    ———

    $X A(x)

    معرفی سور جزئی

         
         

    به شرط اینکه Y در فرض های باز

    و A(x) مورد نداشته باشد

    A(y)

    ———

    "X A(x)

    معرفی سور کلی

         
         

    به شرط اینکه Y در فرض های باز

    Cمورد نداشته باشد

     

    $X A(x)

     
     

    A(y)

     

    فرض

     

    C

     

    C

     
           

    حذف سور جزئی

    تفاوت قواعد منطق مرتبه دوم هنکین، با قواعد منطق مرتبه دوم استاندارد این است که دو قاعده نخست در منطق مرتبه دوم استاندارد به صورت زیر است: براى بیان این دو قاعده، X را متغیر محمولى nـ موضعى، B را فرمولى با n متغیر آزاد محمولى، (X)A را فرمولى شامل متغیر X و (Y)A را حاصل جایگزینى B به جاى همه موارد X در (X)A بگیرید به طورى که این جایگزینى هیچ متغیر آزاد را پابند نکند. در این صورت داریم:

    "X A(x)

    ———

    A(b)

    حذف سور کلی

       

    A(b)

    ———

    $X A(x)

    معرفی سور جزئی

    همان‏گونه که دیده مى‏شود، در این دو قاعده به جاى (Y)A، داریم: (B)A. معناى این تفاوت چیست؟ براى بیان این تفاوت، ناگزیریم تفاوت Yو Bرا مورد ملاحظه قرار دهیم: در اینجا، حروف بزرگ آغازین الفباى لاتین را براى فرمول‏ها به کار برده‏ایم؛ در حالى که حروف بزرگ پایانى را براى متغیرهاى محمولى.

    با این قرارداد، در منطق هنکین، براى حذف سور کلى، به جاى همه موارد متغیر محمولى X، تنها مى‏توانیم محمول‏نشانه (مانند Y) را قرار دهیم؛ امّا در منطق مرتبه دوم استاندارد، هم مى‏توانیم محمول‏نشانه (مانند Y) را قرار دهیم و هم مى‏توانیم فرمول باز (مانند B) بگذاریم.

    تفاوت محمول‏نشانه و فرمول باز این است که محمول‏نشانه، بسیط است و هیچ ادات منطقى‏اى در آن حضور ندارد؛ برخلاف فرمول باز که ممکن است در آن، ادات‏هاى منطقى حضور داشته باشد (این همان تفاوت مفاهیم ماهوى و معقولات اولى با مفاهیم انتزاعى و معقولات ثانیه است. بنابراین مى‏توان گفت که منطق مرتبه دوم هنکین، منطق معقولات اولى و منطق مرتبه دوم استاندارد، منطق معقولات ثانیه است).

    2. سمانتیک منطق هنکین

    پیش‏تر گفتیم که در سمانتیک استاندارد، به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، زیرمجموعه‏اى دلخواه از توان nام دامنه سخن را اسناد مى‏دهند. در سمانتیک منطق هنکین، به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، زیرمجموعه‏اى دلخواه از توان nام دامنه سخن را اسناد مى‏دهند؛ مشروط به اینکه آن زیرمجموعه، یکى از زیرمجموعه‏هاى برگزیده باشد. به عبارت دیگر، به هر محمول‏نشانه nـ موضعى، عضوى دلخواه از زیرمجموعه‏اى برگزیده از مجموعه توانى توان nام دامنه سخن را اسناد مى‏دهند.

    مقصود از این عبارت‏ها چیست؟ براى تسهیل در بیان مقصود، سخن خود را به محمول‏نشانه‏هاى یک موضعى محدود مى‏کنیم. پس از درک اصل مطلب، مى‏توان مسئله را به محمول‏هاى nـ موضعى تعمیم داد.

    در سمانتیک استاندارد، به هر محمول (یک‏موضعى) «زیرمجموعه‏اى از دامنه سخن» را اسناد مى‏دادیم. در سمانتیک هنکین، در هر تعبیر، ابتدا، «زیرمجموعه‏هایى از دامنه سخن» را برمى‏گزینیم و ثابت نگاه مى‏داریم و آن‏گاه به هر محمول (یک‏موضعى)، یکى از آنها را نسبت مى‏دهیم.

    فرض کنید Dدامنه سخن باشد؛ مى‏دانیم که هر زیرمجموعه از Dعضوى از مجموعه توانى Dاست (مجموعه توانى Dرا غالبا با (D) Pنشان مى‏دهند). بنابراین، در سمانتیک استاندارد، به هر محمول‏نشانه یک‏موضعى، عضوى از (D) Pرا نسبت مى‏دهیم، همان‏گونه که به هر نام، عضوى از Dرا نشان مى‏دادیم. رابطه محمول‏هاى یک‏موضعى نسبت به (D) Pمانند رابطه نام‏ها نسبت به خود Dاست. امّا در سمانتیک هنکین، این رابطه تغییر مى‏کند. در این سمانتیک، در هر تعبیر، نخست زیرمجموعه‏اى از (D) Pبرگزیده، و به هر محمول‏نشانه یک‏موضعى، عضوى از آن نسبت داده مى‏شود. بنابراین، در این سمانتیک، در هر تعبیر، رابطه نام‏ها با Dهمانند رابطه محمول‏نشانه‏ها با زیرمجموعه‏اى خاص از (D) Pاست. (توجه کنید که در تعبیرهاى متفاوت، مى‏توان زیرمجموعه‏هاى جداگانه‏اى را برگزید و احتمال برگزیدن مجموعه تهى و یا حتى خود Dنیز وجود دارد).

    اکنون مى‏توان دید که چرا قواعد استنتاجى هنکین معادل این سمانتیک است. مى‏دانیم که هر فرمول باز با یک متغیر فردى آزاد، درباره بعضى (یا همه یا هیچ‏یک) از اعضاى دامنه صادق و براى دیگر (یا هیچ یا همه) اعضاى دامنه کاذب است. اعضایى که یک فرمول باز را صادق مى‏گردانند «مجموعه صدق آن فرمول» نامیده مى‏شوند. این مجموعه، آشکارا، زیرمجموعه‏اى از دامنه سخن است که احتمال دارد تهى یا ناتهى، و یا حتى معادل کل دامنه سخن باشد.

    اکنون، اگر (x) Bفرمولى با متغیر فردى xو مجموعه صدقى مانند B(که زیرمجموعه D
    است) باشد و داشته باشیم: (X)"X A، آن‏گاه فرمول اخیر در سمانتیک استاندارد به این معناست که همه زیرمجموعه‏هاى Dداراى حکم Aهستند. در این صورت، Bمشمول حکم A خواهد بود و بنابراین، خواهیم داشت: (B)A. اما فرمول (X)"X A در سمانتیک هنکین، در تعبیرى که زیرمجموعه‏اى از (D) Pمانند Q در آن انتخاب شده است، به این معناست که همه اعضاى Qداراى حکم Aهستند؛ امّا احتمال دارد که مجموعه Bعضو Qو در نتیجه مشمول حکم Aنباشد و بنابراین، نمى‏توان فرمول (B) Aرا استنتاج کرد. این در حالى است که فرمول (X) Aقابل استنتاج است؛ زیرا به محمول‏نشانه Xیکى از اعضاى Qنسبت داده شده و بنابراین، آن عضو مشمول حکم Aاست و بنابراین، فرمول (X) Aصادق است.

    به همین صورت، مى‏توان درباره قاعده معرفى سور جزئى سخن گفت. تعمیم بحث به محمول‏هاى چندموضعى نیز آسان است. کافى است همه‏جا به جاى دامنه سخن، یعنى D، توان nام دامنه سخن، Dnرا جایگزین کنیم.

    3. منطق هنکین و تعریف وجود

    اکنون، به برهانى بازگردیم که تعریف وجود، یعنى فرمول $FFx را اثبات مى‏کرد:

    1.

    Ax Ú ~ Ax

    معرفی قضیه

    2.

    $F Fx

    معرفی سور جزئی (1)

    آشکار است که قاعده معرفى سور جزئى که بر سطر اول اعمال شده و سطر دوم را نتیجه داده، قاعده‏اى است در منطق مرتبه دوم استاندارد و نه در منطق مرتبه دوم هنکین؛ زیرا سطر 1 حاصل جانشینى محمول‏نشانه به جاى متغیر محمولى نیست، بلکه حاصل جانشینى فرمول باز به جاى متغیر محمولى است.

    تاکنون، نشان دادیم که برهان ارائه شده براى تعریف وجود، در منطق هنکین، برهان نیست؛ امّا این پرسش همچنان باقى است که آیا در منطق هنکین، برهان دیگرى، هرچند بسیار پیچیده، براى این تعریف وجود ندارد؟ براى اثبات عدم وجود چنین برهانى، ناگزیریم تعبیرى سمانتیکى ارائه کنیم که این تعریف در آن کاذب باشد. براى این کار، کافى است Qرا مجموعه تهى بگیریم؛ در این صورت، به xو F هر چه نسبت دهیم، Fx کاذب و بنابراین فرمول $F Fx نیز کاذب خواهد شد.

    اکنون، که تعریف وجود، $F Fx ، در منطق هنکین، اثبات نمى‏شود و قضیه آن نیست، مى‏توانیم آن را آزادانه در تحلیل قضایاى خارجى جایگزین E!xکنیم و نگران فروکاهى آنها به قضایاى حقیقیه نباشیم.

    4. قضایاى منطق هنکین

    قضایاى منطق مرتبه دوم هنکین، کاملاً مانند قواعد منطق مرتبه اول است؛ جز اینکه سور روى محمول‏ها وارد شده است. بنابراین، کافى است به قضایایى از منطق مرتبه دوم استاندارد توجه کنیم که در منطق هنکین، دیگر قضیه نیستند:

    x صفتی دارد

    $F Fx

    هر چیزی صفتی دارد

    "x $F Fx

    اگر چیزی فاقد صفتی باشد دارای صفتی است!

    $F ~ Fx → $F Fx

    اگر چیزی فاقد هر صفتی باشد دارای هر صفتی است!

    "F ~ Fx → "F Fx

    فقدان یک صفت معادل داشتن یک صفت است!!

    $F ~ Fx ↔ $F Fx

    فقدان همه صفات معادل داشتن همه صفات است!!

    "F ~ Fx ↔ "F Fx

    اگر چیزی با خود رابطه ای داشته باشد دارای صفتی است!

    Gxx → $F Fx

    اگر چیزی با چیزی رابطه ای داشته باشد دارای صفتی است!

    Gxy → $F Fx

    کاذب بودن دو فرمول نخست، به دلیل قاعده فرعیه است؛ زیرا بنا به این قاعده، اشیاى معدوم، هیچ صفتى ندارند. شاید قضیه بودن فرمول‏هاى بالا در منطق مرتبه دوم استاندارد، به جز دو فرمول نخست، پیش پاافتاده به نظر برسد؛ زیرا تالىِ بیشترِ آنها قضیه است و بنا به تابع‏ارزشى بودن شرطى، آنها نیز قضیه خواهند بود. این سخن درست است؛ امّا توجه کنید که حتى اگر شرطى را شرطى ربطى در نظر بگیریم، دوباره خواهیم دید که این فرمول‏ها قضیه هستند و قضیه بودن آنها به سبب صدق تالى نیست؛ بلکه با اعمال قواعد منطق مرتبه دوم استاندارد، مى‏توان از مقدّم آنها به تالى رسید!

    منطق هنکین و منطق حذف این‏همانى

    پرسشى که اکنون خود را به ذهن تحمیل مى‏کند، این است که دو منطق معرفى شده در این مقاله (منطق حذف این‏همانى و منطق هنکین) چه نسبتى با هم دارد؟ این پرسش، از این‏رو، رواست که نخست این دو منطق، برخلاف منطق این‏همانى استاندارد و منطق مرتبه دوم استاندارد، قابلیت تعریف وجود و تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه را دارند؛ و دوم، در منطق مرتبه دوم استاندارد، ادات این‏همانى تعریف‏پذیر است:

    a = b

     

    =تع

     

    "F (Fa → Fb)

    اگر این تعریف در منطق مرتبه دوم هنکین نیز پذیرفته شود، خواهیم داشت:

    a = a

     

    =تع

     

    "F (Fa → Fa)

    و از آنجا که سمت راست تعریف اخیر، قضیه است، بنابراین، «a=a» نیز قضیه خواهد بود. در این صورت فرمول اخیر، معادل تعریف وجود در منطق هنکین، یعنى معادل $F Fx نخواهد بود؛ زیرا تعریف وجود در منطق هنکین قضیه نیست؛ امّا از آنجا که a=a، در منطق حذف این‏همانى، معادل تعریف وجود است، نتیجه مى‏گیریم که اگر تعریف این‏همانى در منطق هنکین پذیرفته شود، تعریفى که از وجود در منطق حذف این‏همانى داریم، دیگر در منطق هنکین، تعریف وجود نخواهد بود. بنابراین، در منطق هنکین، این سه تعریف (یعنى تعریف این‏همانى و دو تعریف وجود) ناسازگارند و باید یکى از آنها را کنار نهاد. از اینجا مى‏توان دریافت که این دو منطق، نمى‏توانند در طول یکدیگر باشند (مگر اینکه تعریف دیگرى براى این‏همانى در منطق هنکین بیابیم).

    فروکاستن قضایاى حقیقیه و خارجیه به یکدیگر

    تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه، تاکنون، در چهار منطق تحلیل شده است: 1. منطق وجهى؛ 2. منطق محمول‏ها و وجود؛ 3. منطق حذف این‏همانى و 4. منطق مرتبه دوم هنکین. در اینجا شایسته است نحوه فروکاهى قضایاى حقیقیه و خارجیه را در هریک از این چهار منطق جداگانه بررسى، و سپس آنها را با هم مقایسه کنیم.

    در میان منطق‏هاى وجهى، هریک از نظام‏هاى K، T، S4 و S5نظام‏هاى پرطرفدارند و تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه در همه آنها به یکسان برقرار است. با افزودن قاعده Trivبه هریک از این نظام‏ها (یا افزودن قاعده Tc، عکس قاعده T، به سه نظام اخیر) سبب مى‏شود که تفاوت میان £A، àA و A از میان برود و در نتیجه، فرمول‏هاى قضایاى حقیقیه و خارجیه معادل و هم‏ارز شوند.

    در منطق محمول‏ها و وجود، افزودن هریک از E!aو "x E!xبه منزله اصل موضوع، سبب مى‏شود که فرمول E!xقضیه شود و از ترکیب‏هاى عطفى و مقدّم شرطى در فرمول‏بندى قضایاى خارجیه قابل حذف باشد. در این صورت، آشکار است که تفکیک میان قضایاى حقیقیه و خارجیه از میان برداشته مى‏شود.

    در منطق حذف این‏همانى، افزودن هریک از a=aو "x x=x به منزله اصل موضوع، سبب مى‏شود که فرمول x=xقضیه گردد و از ترکیب‏هاى عطفى و مقدّم شرطى قابل حذف باشد. در این صورت، آشکار است که تفکیک میان قضایاى حقیقیه و خارجیه از میان برداشته مى‏شود.

    در منطق مرتبه دوم هنکین نیز افزودن قواعد منطق مرتبه دوم استاندارد، سبب قضیه شدن تعریف وجود، $F Fxو حذف آن از تحلیل قضایاى خارجیه و فروکاهى آنها به قضایاى خارجیه مى‏شود. افزودن اصل فراگیرى (یا جامعیت) همین نقش را دارد. این اصل موضوع به صورت زیر است:5 (↔ Fx (x)A) "x $F

    امّا توجه به این نکته بایسته است که براى فروکاهى، نیازى نیست که منطق هنکین را تا حد منطق استاندارد تقویت کنیم. افزودن $F Fxیا "x? $F Fx به منطق هنکین مى‏تواند به فروکاهى بینجامد؛ بدون اینکه منطق استاندارد از آن نتیجه شود.

    این نکات را در جدول زیر مى‏توان جمع‏بندى کرد:

    منطق ها

    فرمول های فروکاهنده

    منطق وجهی

    A → £ A

    A ↔ £ A

    منطق محمول ها و وجود

    E!a

    "xE!x

    منطق حذف این همانی

    a=a

    "xx=x

    منطق مرتبه دوم هنکین

    $FFx

    "x$FFx

    منطق مرتبه دوم هنکین

     

    $F "x ( A(x) ↔ Fx )

    براى مقایسه این چهار منطق، مى‏توان به چند نکته اشاره کرد:

    1. نظام‏هاى کلاسیک و متداول در منطق وجهى (مانند نظام‏هاى Kتا S5)، امکان تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه را فراهم مى‏آورند؛ امّا نظام غیرکلاسیک و نامتداول Triv، تفکیک را نابود مى‏سازد و به فروکاهى قضایاى حقیقیه و خارجیه مى‏انجامد. این در حالى است که در منطق‏هاى غیروجهى، نظام‏هاى استاندارد و متداول به فروکاهى مى‏انجامند؛ امّا نظام‏هاى نااستاندارد توان تفکیک دو نوع قضایا را دارند.

    2. اصولاً تحلیل قضایاى خارجیه و حقیقیه در منطق وجهى و تحلیل همان قضایا در سه منطق دیگر، متفاوت است. تحلیل قضایا در این سه منطق از ساختارى که در مقدّمه این مقاله از مقاله «تحلیل قضایاى خارجیه با محمول وجود» نقل کردیم پیروى مى‏کند.

    3. از میان این منطق‏ها، منطق محمول‏ها و وجود، در منطق حذف این‏همانى و منطق هنکین تعریف‏پذیر است؛ امّا این تعریف‏پذیرى در جهت عکس و نیز در سایر منطق‏ها برقرار نیست.

    نتیجه‏گیرى

    دیدیم که تفاوت میان قضایاى حقیقیه و خارجیه را نه تنها مى‏توان به کمک «منطق‏هاى وجهى» و «منطق محمول‏ها و وجود»، بلکه با «منطق محمول‏ها و حذف این‏همانى» و «منطق مرتبه دوم هنکین» مى‏توان نشان داد. منطق حذف این‏همانى، که از کنار گذاشتن قاعده معرفى این‏همانى از منطق محمول‏ها و این‏همانى به دست مى‏آید، داراى دامنه‏اى شامل موجودات و معدومات است. مانع عمده در رسیدن به این منطق، بداهت فوق‏العاده قاعده معرفى این‏همانى است که اجازه عبور از آن را به ذهن نمى‏دهد. ما با توجه به قاعده فرعیه و اینکه گزاره‏هاى موجبه، به ویژه گزاره‏هاى این‏همانى، با معدوم بودن موضوع، کاذب‏اند، این مانع را پشت سر گذاشتیم.

    منطق مرتبه دوم هنکین نیز از تضعیف دو قاعده از قواعد سور در منطق مرتبه دوم استاندارد به دست مى‏آید. این منطق، برخلاف منطق حذف این‏همانى، پیش‏تر شناسایى شده و مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. به نظر مى‏رسد که مانع اصلى در توجه به این منطق براى تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه، شهرت بیش از حد منطق مرتبه دوم استاندارد بوده است (تا حدى که در ادبیات منطق مرتبه دوم، منطق هنکین را تنها به صورت یک منطق فرعى و کم‏اهمیت مورد بحث قرار داده‏اند).

    مانع دیگر در توجه به این منطق در تفکیک قضایاى حقیقیه و خارجیه، عدم توجه به قضیه بودن تعریف وجود ($F Fx) در منطق استاندارد و قضیه نبودن آن در منطق هنکین بوده است. هم‏زمان با درک نکته اخیر، امکان عبور از این مانع نیز براى نگارنده فراهم آمد.

     


    1 استادیار دانشگاه زنجان. دریافت: 15/7/88 ـ پذیرش: 20/3/89. falahiy@yahoo.com

     


    1ـ اسداللّه فلاحى، «صورت‏بندى جدیدى از قضایاى حقیقیه و خارجیه»، آینه معرفت، ش 11، ص 52.

    2ـ اسداللّه فلاحى، «تحلیل قضایاى خارجیه با محمول وجود»، معرفت فلسفى، ش 23، ص 71.

    3ـ همان، ص 57.

    4ـ براى توضیح بیشتر درباره دو نظام منطق مرتبه دوم استاندارد و هنکین، ر.ک: محمّد اردشیر، منطق ریاضى، ص 189ـ205؛ علیرضا دارابى، بررسى نحوى و معنایى منطق درجه دوم، ص 34ـ38 و 50ـ59؛ سید محمّدعلى حجتى و علیرضا دارابى، «بررسى و مقایسه دو دلالت‏شناسى منطق مرتبه دوم»، مطالعات و پژوهش‏ها، ش 51، ص 75ـ77.

    5ـ محمّد اردشیر، همان، ص 196.

    References: 
    • ـ اردشیر، محمّد، منطق ریاضى، تهران، هرمس، 1383.
    • ـ حجّتى، سید محمّدعلى و علیرضا دارابى، «بررسى و مقایسه دو دلالت‏شناسى منطق مرتبه دوم»، مطالعات و پژوهش‏ها، ش 51، 1386، ص 69ـ84.
    • ـ دارابى، علیرضا، بررسى نحوى و معنایى منطق درجه دوم، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، رشته فلسفه، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1384.
    • ـ فلاحى، اسداللّه، «صورت‏بند جدیدى از قضایاى حقیقیه و خارجیه»، آینه معرفت، ش 11، تابستان 1386، ص 30ـ61.
    • ـ ـــــ ، «صورت‏بندى قضایاى خارجیه با محمول وجود»، معرفت فلسفى، ش 23، بهار 1388، ص 51ـ76.
    • - Henkin, Leon, "Completeness in the Theory of Types", The Journal of Symbolic Logic, 15, 1950, p. 81-91.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فلاحی، اسدالله.(1389) قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین. فصلنامه معرفت فلسفی، 7(5)، 39-56

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدالله فلاحی."قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین". فصلنامه معرفت فلسفی، 7، 5، 1389، 39-56

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فلاحی، اسدالله.(1389) 'قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین'، فصلنامه معرفت فلسفی، 7(5), pp. 39-56

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فلاحی، اسدالله. قضیه خارجیه در منطق حذف این‏همانى و منطق مرتبه دوم هنکین. معرفت فلسفی، 7, 1389؛ 7(5): 39-56