تأمّلى بر «هستى» در اندیشه شهرزورى و کانت / سیدمحمّد منافیان ـ احمد علىاکبر مسگرى
چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
در نظر بسیارى از متفکران، مسئله بنیادى مابعدالطبیعه پرسش از «هستى» است. امّا شهرزورى به عنوان یک فیلسوف آشنا با سنّت فلسفه سینوى و کانت فیلسوف آلمانى از جمله متفکرانى به شمار مى روند که ضمن انتقاد از «هستى» به مثابه امر عینى و واقعى، ابتناى مابعدالطبیعه بر «هستى» را انکار مى کنند. البته، شهرزورى در مرزهاى مابعدالطبیعه سنّتى باقى مى ماند و کانت ـ با انتقاد از مابعدالطبیعه سنّتى ـ نوعى مابعدالطبیعه معرفت شناختى را طرح مى کند؛ امّا میان انتقادهاى آنان به «هستى»، قرابت و همسویى ویژه اى مشاهده مى شود. در این نوشتار، با بررسى، تحلیل، و مقایسه اندیشه هاى این دو فیلسوف، به اشتراک ایشان در فضاى عمومى حاکم بر مابعدالطبیعه شان اشاره خواهیم داشت. به نظر مى رسد که چگونگى انتقاد و تحلیل این دو فیلسوف از هستى، بیان کننده نوعى نگاه منطقى به این مقوله است؛ نگاهى که راه را براى طرح و پذیرش اصالت ماهیت در سنّت فلسفىِ هریک از آن دو هموار مى کند.