معقول ثانى فلسفى در فلسفه مشّایى ـ اشراقى (از خواجه نصیر تا میرداماد) / زهرا شریف ـ محسن جوادى
چکیده و کلیدواژه فارسی (Persian)
با ظهور خواجه نصیرالدین طوسى، جریانى فلسفى شکل مى گیرد که به میرداماد ختم مى شود؛ این جریان به رغم بهره گیرى از تحلیل هاى فلسفىِ مشّایى، فراوان، تحت تأثیر فلسفه اشراق قرار داشته است. خواجه نصیر در زمینه مفاهیم فلسفى، به دیدگاه شیخ اشراق قائل است و این گونه مفاهیم را ذهنى محض مى داند. امّا برخى که سرآغاز آنان قوشچى است، این مفاهیم را ناظر به خارج پنداشته و حمل آنها را به ملاکِ جهات خارجىِ موضوع دانسته اند؛ براى مثال، دوانى (از پیشگامان این اعتقاد) معقول ثانى را چنان معنا کرده است که مستلزم خارجى نبودن مفاهیم فلسفى نیست. این در حالى است که میرداماد دریافته است که معقول ثانى به معناى عام را باید به دو دسته معقول ثانى «منطقى» و «فلسفى» تقسیم کرد: در دسته نخست، عروض و اتّصافْ ذهنى مى باشد؛ ولى در دسته دوم، تنها عروض است که ذهنى مى باشد. بدین ترتیب، اصطلاح «معقول ثانى» در این دوره ـ به تدریج ـ دستخوش تحوّل مى گردد و سرانجام به دو گروه تقسیم مى شود.