سال دوازدهم، شماره دوم - زمستان 1393
مهدى حسين زاده يزدى[1]
محمد حسين زاده يزدى[2]
چكيده
نوشتار حاضر اين مسئله را مى كاود كه واكنش فلسفه اسلامى در برابر مشكلات فراروى معرفت شناسى دينى چيست؟ آيا در برابر آنها منفعل است؛ دست به توجيه و عقب نشينى مى زند يا آنكه به حل دشوارى ها مى پردازد و راه حل هايى معقول و خردپسند ارائه مى كند؟ نگارندگان پس از تلاش هاى مستمر در طول چندين دهه بدين نتيجه دست يافته اند كه فلسفه اسلامى با قلمرو گسترده اش، توان حل بسيارى از دشوارى هاى فلسفه دين و معرفت شناسى دينى را داراست. مجموعه راه حل هايى كه ارائه مى دهد، دست كم مى تواند از نگاه انديشمندانى كه با اين مشرب همسو نيستند راه حل هايى بديل در كنار ديگر پاسخ ها به شمار آيد. پژوهش موجود پس از بيان فهرستى از مشكلات و پاسخ هاى آنها بر اساس سنت عقلى و فلسفى اسلامى، از باب نمونه، به واكاوى و بررسى دو دليل از مهم ترين ادله ناتوانى عقل و استدلال عقلى بر وجود خدا، يعنى بى معنايى واژگان و مفاهيم واجب و ممكن و انكار وجود محمولى، مى پردازد و پاسخ هايى بر اساس اين سنت ارائه مى دهد.
كليدواژه ها: وجود محمولى، مفاهيم فلسفى، معانى ربطى، مفاهيم منطقى، واجب، ممكن.
[2] استاد گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.
دريافت: 29/9/92 پذيرش: 11/4/93