عليت

اثبات وحدت شخصي وجود به روش اصل موضوعي بر مبناي فلسفه صدرالمتألهين

سال نوزدهم، شماره چهارم، پياپي 76، تابستان 1401، ص 59ـ76

نوع مقاله: پژوهشي
حميدرضا بيات / کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامي دانشگاه پيام نور    bayat_hr@yahoo.com
* حسن عباسي حسين‌آبادي / دانشيار گروه فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه پيام نور تهران، ايران    h_abasi@pnu.ac.ir
عليرضا پارسا / دانشيار گروه فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه پيام نور    alirezaparsa1214@gmail.com

سال انتشار: 
1401
شماره مجله: 
76
شماره صفحه: 
59

ادله اثبات عليت تحليلى

فصل‏نامه‏اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1396

زهير بلندقامت پور/ دانشجوى دكترى فلسفه تطبيقى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره                              zbolandghamat@yahoo.com

غلامرضا فياضى / استاد فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره                                            marifat@qabas.net

دريافت: 18/6/95               پذيرش: 28/1/96

 

چكيده

عليت را مى توان به عليت خارجى و تحليلى تقسيم كرد. در عليت خارجى، علت و معلول وجود منحاز و جداگانه اى از يكديگر دارند؛ اما در عليت تحليلى علت و معلول وجود جداگانه اى از يكديگر ندارند؛ اعم از اينكه هر دو به وجود واحد بسيط موجود باشند و يا اينكه از معانى عدمى باشند. در كلمات فلاسفه به تقسيم عليت به خارجى و تحليلى تصريح نشده است؛ اما مسائلى در فلسفه ايشان وجود دارد كه جز با قبول عليت تحليلى توجيه پذير نيست. اين مسائل را مى توان دليل بر قبول ارتكازى عليت تحليلى توسط فلاسفه اسلامى دانست. شايد مهم ترين دليل بر اثبات عليت تحليلى، جريان برهان لم در قياس اقترانى حملى است. در برهان لم، حد وسط علت ثبوت الأكبر للاصغر است؛ با اينكه در قياس اقترانى حملى همه حدود برهان به وجود واحد موجود شده اند. اين مقاله به بررسى اين دليل و ديگر ادله اثبات عليت تحليلى مى پردازد.

 

كليدواژه ها: عليت، عليت خارجى، عليت تحليلى، معنا، برهان لم.


 

سال انتشار: 
14
شماره مجله: 
56
شماره صفحه: 
7

بررسى رويكرد عقلانى به چگونگى ارتباط خداوند با عالم

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى بهار 1396

هادى فنائى نعمت سرا / عضو هيئت علمى دانشگاه بين المللى امام خمينى قدس سرهقزوين  fanaei@isr.ikiu.ac.ir

دريافت: 21/10/94               پذيرش: 19/6/95

 

چكيده

جستار حاضر به بررسى رويكردهاى عقلانى به ارتباط خداوند با عالم مى پردازد. ارتباط فاعلى ـ علّى، از شايع ترين و متداول ترين ارتباط هاى تصويرشده از سوى فيلسوفان است. همچنين رويكردهاى حداكثرى و حداقلى ارتباط خداوند با عالم نيز قابل سنجش است. در اين مقاله با بررسى واكاوانه برخى ديدگاه هاى دانشمندان عقل گراى يونان باستان و قرون وسطا، انديشه ماشين انگارى جهان و نيز ديدگاه فلاسفه اسلامى، اين تأكيد حداكثرى بر ارتباط فاعلى ـ علّى خداوند ترسيم شده است؛ سپس در گامى ديگر به سنجش و بررسى توانمندى و موفقيت تبيين هاى ارائه شده پرداخته، و در گام نهايى با گذر كردن از انحصارگرايى درباره ارتباط خداوند با عالم و نقادى آن، به تحليلى جامع و فراگير از ارتباط كه داراى مؤلفه هايى نظير كارآمدى است، دست يافته ايم. در اين الگو و تصوير، ارتباط صرفا فاعلى ـ علّى نيست؛ بلكه علاوه بر آن شامل ارتباط هاى ديگر نظير ارتباط تدبيرى، قيومى، رازقى، شاهدى و علمى نيز مى شود.

 

كليدواژه ها: خداوند، ارتباط، عالم، فاعليت، عليت، حدوث، بقا.


 

سال انتشار: 
14
شماره مجله: 
55
شماره صفحه: 
75

بررسى ديدگاه مخالفان قاعده حداكثرى سنخيت علت و معلول

فصل‏نامه‏اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى زمستان 1395

حجت اللّه مرزانى / استاديار گروه معارف اسلامى دانشگاه آزاد اسلامى واحد كرج        hojat.marzani@kiau.ac.ir

دريافت: 15/10/94               پذيرش: 25/9/95

 

سال انتشار: 
14
شماره مجله: 
54
شماره صفحه: 
27

نقد و بررسى ادله صدرالمتألهين بر وحدت شخصى وجود

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى بهار 1395

مرتضى رضائى / استاديار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره   Mrezaeeh50@gmail.com

دريافت: 29/11/93                    پذيرش: 13/7/94

 

چكيده

نظريه وحدت شخصى وجود كه تبارى عرفانى دارد، مقبول صدرالمتألهين افتاده و در نظام فلسفى او به كار گرفته شده است. در پرتو اين نظريه، بسيارى مباحث هستى شناختى توضيح و تبيين ويژه اى پيدا مى كنند. به هر روى، پس از تصوير اين نظريه، نخستين مسئله اثبات درستى اين نوع نگاه به هستى است. عارفان، صدرالمتألهين و نيز برخى پيروان او، ادله اى بر اثبات وحدت وجود ارائه كرده اند؛ ولى صرف نظر از تمام بودن يا تمام نبودن ادله ديگران، آنچه در اين نوشتار طرح و بررسى مى شود، صرفا براهين صدرالمتألهين بر وحدت شخصى وجود است. به نظر مى رسد مى توان در هريك از ادله او بر مدعا خدشه كرد. به همين سبب ـ در فضاى بحث فلسفى ـ هيچ يك از ادله وى بر وحدت شخصى وجود، تمام نيست.

 

كليدواژه ها: وحدت شخصى وجود، وجود رابط، تشكيك خاصى، اضافه اشراقى، عليت.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
51
شماره صفحه: 
7

دور معى

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1394

حميدرضا مقيمى اردكانى / دانشجوى دكترى كلام اسلامى مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى قدس سره

hmoqimi@gmail.com

محمود فتحعلى / دانشيار گروه كلام مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى قدس سره    marifat@qabas.net      

دريافت: 29/9/93               پذيرش: 19/4/94

چكيده

هرگاه بحث محال بودن دور پيش مى آيد، مثال هايى مانند دو خشت متكى به هم مطرح مى شوند كه در نظر گوينده با اينكه دور هستند، ولى نه تنها محال نيستند، محقق نيز مى باشند. اين دسته از مثال ها را به صورت عام دور معى ناميده اند. اگر اين مثال ها دورند و محقق نيز هستند، پس آيا دور ممكن نيست؟! اگر چنين باشد، بسيارى از مباحثى كه بر محال بودن دور در كلام و فلسفه مبتنى شده اند، همه فرو خواهند ريخت. ما در اين مقاله با بررسى سه دسته تعريف از دور (احتياج، توقف و عليت) و تمايز نهادن ميان آنها اشكال دور معى را نسبت به دو دسته تعريف اولْ وارد، و تعريف صحيح دور را با توجه به ملاك محال بودن دور، تعريف به عليت دانسته ايم.

كليدواژه ها: دور، دور معى، احتياج، توقف، عليت، متضايفين.


سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
48
شماره صفحه: 
107

معيارى براى تمايز مواد ثلاث منطقى از وجوب و امكان فلسفى

سال يازدهم، شماره اول، پاييز 1392، 127ـ155

 اصغر پوربهرامى1

رضا اكبريان2

محمد سعيدى مهر3

على افضلى4

چكيده

چهار نظريه براى بحث در باب لزوم تمايز يا عدم تمايز مواد ثلاث در منطق و فلسفه مطرح شده كه برخى اساسا هرگونه تمايزى را براى مواد ثلاث انكار، و برخى ديگر حيطه هاى كاربرد مواد ثلاث را تعيين مى كنند. گروه سوم نيز اين تمايز را لازم دانسته، معيارى پيشنهاد مى كنند. اين مقاله درصدد است كه با طرح نظريه پنجم، براى حل دو مسئله راهى بجويد: نخست آنكه چرا بايد ميان مواد ثلاث در منطق و وجوب و امكان در فلسفه تمايزى قايل شد؟ دوم آنكه معيار اين تمايز در منطق و فلسفه چيست؟ در پاسخ به مسئله نخست آمده است كه بر برهان هاى مابعدالطبيعى مانند برهان وجودى، وجوب و امكان و صديقين اشكال هاى مهمى ازجمله اشكال هاى هيوم و كانت وارد شده است. راه رهايى از اين اشكال ها تمايز مواد ثلاث منطقى از وجوب و امكان فلسفى است. در پاسخ به مسئله دوم اثبات شده است كه معيار مواد ثلاث در منطق بدين صورت است كه هر قضيه اى كه محمول آن ذات يا يكى از ذاتيات يا يكى از لوازم ذات موضوع آن باشد، واجب است. هر قضيه اى كه محمول آن نقيض ذات يا نقيض يكى از ذاتيات يا نقيض يكى از لوازم ذات موضوع آن باشد، ممتنع است؛ و هر قضيه اى كه محمول آن امرى غير از ذات و نقيض ذات و غير از يكى از ذاتيات و نقيض يكى از ذاتيات باشد يا غير از يكى از لوازم ذات و نقيض يكى از لوازم ذات موضوع باشد، ممكن است؛ اما معيار وجوب و امكان در فلسفه، بى نيازى از علت براى وجوب، و نيازمندى به علت براى امكان دانسته شده است. ازآنجاكه تحليل فلاسفه از عليت متفاوت است، در اين بحث تحليل ابن سينا و صدرالمتألهين در باب اين معيار تمايز بررسى شده است.

كليدواژه ها: وجوب، امكان، مواد ثلاث، برهان صديقين، عليت، توماس آكوئينى، ابن سينا، صدرالمتألهين، هيوم، كانت، دكارت، آنسلم.

سال انتشار: 
11
شماره مجله: 
41
شماره صفحه: 
127

عليّت ارسطويى يا تبيين ارسطويى

سال يازدهم، شماره اول، پاييز 1392، 85ـ104

مريم سالم1

چكيده

فلاسفه علم در عصر حاضر معتقدند كلمه علت (cause) كه در ترجمه هاى آثار ارسطو وجود دارد اشتباه است و هيچ گاه منظور ارسطو از معادل يونانى اين كلمه (aitia, aition)، آن چيزى نبوده كه فلاسفه اسلامى و بعد، فلاسفه مدرسى مى فهميدند و واژه علت يا  causeرا به جاى آن برگزيده اند. به اعتقاد آنها ارسطو تنها به فكر تبيين چگونگى پيدايش پديده هاى عالم بوده و كارى به علل فراطبيعى پيدايش اين پديده ها نداشته است؛ ازاين رو علت نزد او چيزى جز تبيين نبوده است و علل چهارگانه، تبيين هاى چهارگانه اى هستند كه ارسطو از آنها استفاده مى كند تا پيدايش، حركت و دگرگونى را تبيين كند. اين دسته از فلاسفه با تغيير اصطلاح علت به تبيين درصدد اصلاح سوءفهم هاى حاصل از انديشه ارسطو هستند. با بررسى آثار ارسطو و نيز نواقصى كه در نظريه تبيين وجود دارد به خوبى مى توان نادرستى سخن فلاسفه علم را ثابت كرد و نشان داد كه ارسطو نه تنها به تحليل چگونگى پيدايش نظر داشته است، چرايى پيدايش نيز برايش بسيار مهم بوده است.

كليدواژه ها: علت، عليّت، تبيين، ارسطو، فلسفه علم.

سال انتشار: 
11
شماره مجله: 
41
شماره صفحه: 
85

استنتاج معطوف به بهترين تبيين و توجيه گزاره‌هاي مربوط به عالم خارج

استنتاج معطوف به بهترين تبيين و توجيه گزاره‌هاي مربوط به عالم خارج

رحمت الله رضايي

چکيده

استنتاج فرضيه‌‌اي، نوعي استدلال است که چارلز سندرس پيرس در کنار دو نوع استنتاج ديگر يعني قياس و استقراء مطرح كرده است و پس از او، كساني چون گلبرت هارمن آنرا بسط و توسعه داده‌اند. ايدة اصلي آن اين است که ملاحظات تبييني مي‌توانند ما را به استنتاج نتيجه‌اي راه نمايند که پيش از آن به صورت فرضيه قابل طرح بوده و در صورت صحت اين نتيجه، شواهد و قرائن نيز بهتر تبيين مي‌گردند. امروزه بسياري كسان در قلمرو‌هاي گوناگون آن را به کار مي‌برند كه از آن جمله در معرفت‌شناسي و توجيه گزاره‌هاي مربوط به عالم خارج است.

معرفت‌شناسان، دربارة عالم خارج با سه مسئله بنيادي روبه‌رويند که عبارتند از: وجود عالم خارج، معرفت ما به آن و معيار ارزيابي معرفت. برخي فيلسوفان اخيراً براي حل اين مسائل به شيوه‌اي متوسل شده‌اند که معروف به «استنتاج معطوف به بهترين تبيين» است و اين شيوه را شکلي از استنتاج فرضيه‌اي دانسته‌اند. امّا اين شيوه جديد استنتاج نيز با سه پرسش بنيادي مواجه است: توصيف، تبيين و توجيه. مشکل اول به چيستي هويت آن باز مي‌گردد، مشکل دوم علل برتري آن ر که در عنوان فوق مأخوذ است بيان مي‌دارد و مشکل سوم، به دلايل اثبات و توجيه آن ارتباط پيدا مي‌کند.

نويسنده با نگاهي به تفاسير مختلف اين شيوه از استنتاج، بر آن است تا پاسخي به پرسش‌هاي فوق بيابد و در ادامه به نحوي رويکرد علّي تبيين را تقويت كند و از اين رهگذر، کارآمدي آن را در توجيه گزاره‌هاي مربوط به عالم خارج مورد ارزيابي قرار دهد.

کليد واژه‌ها:

استنتاج فرضيه‌اي، استنتاج معطوف به بهترين تبيين، توجيه، مسئله معيار، انسجام‌گرايي، نسبيت‌گرايي، عليت، برهان.

سال انتشار: 
2
شماره مجله: 
6
شماره صفحه: 
61
محتوای تغذیه