سال ششم، شماره دوم، زمستان 1387، 71ـ104
محمّدجواد طالبي چاري[131]
عسگر ديرباز[132]
چكيده
«نظام احسن» يكي از مباحث مهم فلسفي است كه در انديشه فلاسفه اسلامي، به طور عام، و در دستگاه فلسفي ملّاصدرا، به طور خاص، جايگاه ويژهاي دارد. فلاسفه و ديگر دانشمندان هميشه اين سؤال را در ذهن داشتهاند كه آيا نظام جهان موجود بهترين نظام است يا خير؟ در آغاز، اينطور به نظر ميرسد كه جهانِ عاري از هرگونه نقص و شرّ، همانا بهترين نظام است؛ از اينرو، اين سؤال مطرح ميشود كه چرا جهان حاضر چنين نيست؟
از طرف ديگر با پيشرفت علوم، و طرح نظريههاي گوناگون، هر روز پردهاي از رازهاي طبيعت برداشته ميشود و معلوم ميگردد كه نظام جهان، از نظر علوم، بسيار پيچيده و دقيق است. بنابراين، از يكسو، دانشمندانْ خويش را با نظامي برتر رويارو ميبينند و از سوي ديگر، وجود شرور و نقايصْ شبهه برتر نبودن نظام جهان را به ذهن ميرساند. امّا فلاسفه با اثبات نظام احسن، و طرح مباحث مختلف در زمينه آن، اين تعارض ظاهري را برطرف كردهاند.
ملّاصدرا بر پايه نظام فلسفي خود ـ حكمت متعاليه ـ جهان هستي را برآمده از نظام ربّاني دانسته كه در اين صورت، داراي بهترين شكل ممكن است. در اين مقاله، با توجه به جامعترين كتاب فلسفي ملّاصدرا ـ كه همان «اسفار اربعه» باشد ـ به بررسي ديدگاه او در اينباره ميپردازيم.
كليدواژهها: نظام احسن، علم عنايي، قاعده امكان اشرف، برهان لمّي، برهان انّي، ملّاصدرا، حكمت متعاليه.