عرفان

علامه طباطبائى حكيم متأله يا تفكيكى سترگ؟

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى بهار 1395

اميد آهنچى / استاديار دانشگاه صنعتى شريف     ahanchi@sharif.ir

دريافت: 3/12/93               پذيرش: 9/8/94

چكيده

ادعاى اصلى تفكيكيان، جدايى جريان وحى از عقل و كشف است. آنان مدعى هستند كه براى دستيابى به معارف دينى، بايد به تفكيك ميان عقل و كشف از دين همت گمارد. تفكيكيان براى موجه جلوه دادن اين ادعا از روش هاى مختلف بهره مى برند. يكى از روش هاى آنان انتساب اين ادعا به مشاهير و بزرگان دين است؛ به همين دليل محمدرضا حكيمى در بسيارى از آثار خود، اين ادعا را به علامه طباطبائى نسبت مى دهد و او را مدافع فرضيه تفكيك معرفى مى كند تا شايد از اين رهگذر بتواند نظر بخشى از آحاد جامعه را به مدعيات فرضيه تفكيك سوق دهد. براى تحليل بهتر ادعاى آقاى حكيمى در خصوص طرفدارى علامه از مدعيات تفكيكيان، نخست دو محور اصلى ادعاى ايشان استخراج، و سپس جداگانه مورد تحليل واقع شده اند. پس از تحليل اين دو محور به روش حلى و نقضى روشن شد كه اولاً، علامه طباطبائى معتقد به ادعاى تفكيكيان نيست و ثانيا محمدرضا حكيمى دچار خلط ميان مقام ثبوت و اثبات شده و در نهايت گام در تحريف معنوى سخن علامه طباطبائى نهاده است.

 

كليدواژه ها: علامه طباطبائى، محمدرضا حكيمى، تفكيك، فلسفه، عرفان، قرآن، نقل.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
51
شماره صفحه: 
153

تأملى در ادله وحدت شخصى وجود

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1394

محمدعلى محيطى اردكان / دانش پژوه دكترى فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

mohiti@qabas.net

محمد فنايى اشكورى / دانشيار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

eshkevari@qabas.net

چكيده

بحث وحدت وجود (با تفاسير پرشمارى كه از آن ارائه شده است) از دشوارترين مباحث عرفان و فلسفه است؛ بحثى كه مبتنى بر شهود عارف است و در قرن ها قبل از اسلام ريشه دارد. مقاله حاضر كه درصدد بررسى ادله وحدت شخصى وجود با روش توصيفى ـ تحليلى و رويكردى انتقادى است، پس از بيان مدعاى وحدت شخصى و تمايز آن با وحدت تشكيكى وجود در فلسفه، به بررسى مهم ترين ادله وحدت وجود پرداخته و در پايان، اصولى را براى فهم بهتر مدعاى عرفا در بحث وحدت شخصى وجود ذكر كرده است. ادله وحدت شخصى را مى توان در چهار دسته شهود، گزارش هاى متواتر اين شهود، آيات و روايات، و براهين عقلى جاى داد. به نظر مى رسد در اين ميان، شهود مى تواند به منزله بهترين دليل بر مدعاى وحدت شخصى معرفى شود؛ البته درصورتى كه محتواى شهود، دقيقا همان مدعاى وحدت شخصى باشد. عدم وابستگى عرفان عملى به فهم دقيق اين مسئله در عرفان نظرى، لزوم پذيرش كثرت، تمايز خدا و خلق، و نفى حلول و اتحاد از اصولى هستند كه بايد در مسئله وحدت شخصى وجود كانون توجه قرار گيرند.

كليدواژه ها: وحدت وجود، عرفان، فلسفه، كثرت، برهان.


سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
48
شماره صفحه: 
7

روش‌شناسى حكمت اشراق و اعتبار معرفت‌شناختى آن

سال پنجم، شماره اول، پاييز 1386، 64ـ 27

رحمت‌اللّه رضايى1

چكيده

يكى از عناصر اصلى حكمت اشراق به لحاظ روشى، اتّكاى آن بر شهود و اشراق است. اما از پرسش‌هاى مهم درباره اين روش، جايگاه عقل و نحوه جمع ميان عقل و شهود است. همين امر پرسشى را نيز درباره جايگاه خود حكمت اشراق در ميان مكاتب همگن به وجود مى‌آورد.

نوشته حاضر درصدد است از طريق روش‌شناسى حكمت اشراق، به پرسش‌هاى مزبور پاسخ دهد. بدين منظور، نخست به تبيين روش‌شناسى حكمت اشراق پرداخته، سپس جايگاه عقل را در آن مشخص نموده است. از نظر مؤلف، شيوه كشف و رسيدن به واقع، عقل و شهود هردو است؛ اما در مقام تحليل، تبيين و تبديل آن داده‌ها به نظام فكرى، حاكميت مطلق از آن عقل است. به دليل آنكه التزام به تعقّل و استدلال، مشخصه بارز و جامع ميان تمامى نحله‌هاى فلسفى است، بايد حكمت اشراق را به لحاظ روشى، نوعى فلسفه دانست.

بخش پايانى اين نوشته به ارزيابى روش شيخ اشراق اختصاص دارد و بعد از بررسى مناسبات عقل و شهود، معلوم مى‌كند كه شهود و عقل مى‌توانند در مواردى با يكديگر همگام نباشند و به دنبال آن، همواره نمى‌‌توان منطق‌پذيرى و اعتبار شهود را از طريق عقل استنتاج كرد؛ همان‌گونه كه عقل به تنهايى در تمامى حوزه‌ها كارايى ندارد و اين امر بيانگر مزيّت روشى حكمت اشراق نسبت به فلسفه مشّاء و عرفان نيز است.

كليدواژه‌ها : اشراق، شهود، عقل، فلسفه، عرفان، اعتبار معرفت‌شناختى.

سال انتشار: 
5
شماره مجله: 
17
شماره صفحه: 
27

سيرى تطبيقى در معناى «برزخ» و «مثال» از ديدگاه فلاسفه، عرفا، و متكلّمان

سال نهم، شماره اول، پاييز 1390، 105ـ132

احسان تركاشوند*

اكبر ميرسپاه**

چكيده

واژه «برزخ» در لغت و نيز در اصطلاح، معانى گوناگونى دارد كه عدم توجه دقيق به اين معانى، گاه موجب سوء برداشت از آن واژه مى‏شود. از اين‏رو، شايسته است كه در يك پژوهش تطبيقى، معانى واژه «برزخ» را در اصطلاح فلاسفه، عرفا، و متكلّمان به طور دقيق بررسى نماييم تا به اين وسيله مانع از هرگونه سوء برداشت از اين واژه در اصطلاحات گوناگون شويم.

از ديدگاه فلاسفه مسلمان، برزخ به مرتبه‏اى از وجود گفته مى‏شود كه حدّ وسط بين عالم مادّه و عالم عقل است و به دو قسم متّصل و منفصل تقسيم مى‏شود. امّا از نظر عرفا، برزخ به دو قسم نزولى و صعودى تقسيم مى‏گردد؛ قوس نزول و صعود برزخ عرفا هركدام حصّه‏اى از مثال منفصل فلاسفه محسوب مى‏شود. از ديدگاه متكلّمان، برزخ همان عالم حدّ فاصل مرگ و قيامت انسان است كه از نظر مفهوم، با برزخ در اصطلاح فلاسفه و عرفا تباين دارد؛ ولى از نظر مصداق، همان قوس صعودى برزخ عرفاست و با برزخ فلاسفه رابطه عامّ و خاصّ من‏وجه دارد.

كليدواژه‏ها: برزخ، مثال، مادّه، عالَم، فلسفه، عرفان، كلام، متّصل، منفصل، صعودى، نزولى.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
33
شماره صفحه: 
105

روش‌شناسي حكمت متعاليه/ احمد ابوترابي

روش‌‌شناسي حكمت متعاليه

احمد ابوترابي

چكيده

براي حكمت متعاليه صدرالمتألهين دو معنا مي‌‌توان در نظر گرفت: يكي، «فلسفه اولي» و ديگري، مكتبي است كه با روش ويژه‌‌اي، مسائل فلسفي را بررسي مي‌‌كند. روش‌‌شناسي حكمت متعاليه از ديدگاه صدرالمتألهين و نقد و بررسي آن، موضوع اين مقاله است. پيروي از اين روش، طبعا، دستاوردهاي متفاوت با دستاوردهاي فلسفه مشّاء و علم كلام و حتي اندكي متفاوت با دستاوردهاي شيوه اشراقي و عرفاني خواهد داشت.

شيوه حكمت متعاليه داراي دو بُعد سلبي و ايجابي است. ناكفايتي عقل براي دست‌‌يابي به حقايق و نارسايي عرفان براي ادراك حقايق و زيان‌‌هاي سطحي‌‌نگري و ظاهربيني در بررسي شريعت در بُعد سلبي اين مكتب بيان مي‌‌شود. نقش عقل و وجدان عرفاني و كيفيت امتزاج برهان و وجدان و نقش شريعت در وراي اين دو علم به عنوان مصحّح و مؤيّد عقل و عرفان و هماهنگي راه برهان، وجدان و شريعت در وصول به حقايق در بُعد اثباتي اين مكتب جا دارد.

اين مكتب هدف از تعليم و تعلّم را تنها دست‌‌يابي به مجموعه‌‌اي از مفاهيم و اصطلاحات و گزاره‌‌هاي ذهني نمي‌‌داند، بلكه هدف را معرفتي مي‌‌داند كه با كمال نفساني صاحب معرفت همراه است. امتياز ديگر اين مكتب آن است كه روش تحقيق آن بر معرفت‌‌شناسي متقني مبتني است، در عين حال، داراي نارسايي‌‌هايي نيز هست و راه نقد در آن مسدود نيست.

كليد واژه‌‌ها

حكمت متعاليه، روش‌‌شناسي، وجدان، مكاشفه، عرفان، اشراق، عقل.

سال انتشار: 
1
شماره مجله: 
4
شماره صفحه: 
62
محتوای تغذیه