سال هفتم، شماره اول، پاييز 1388، 233ـ 260
اسداللّه فلّاحى
چكيده
در تحليل شرطىهاى سالبه كلّيه، ميان ابنسينا و خواجه نصير اختلافى وجود دارد: ابنسينا اين شرطىها را از باب «سلب لزوم» گرفته است و خواجه نصير از باب «لزوم سلب». خواجه نصير بر تفاوت ميان سلب لزوم و لزوم سلب تأكيد كرده و اولى را عامتر از دومى به شمار آورده است. اين در حالى است كه قطب رازى، با استناد به آثار ابنسينا، مدّعى شده است كه سلب لزوم و لزوم سلب، هرچند به لحاظ مفهوم يكى نيستند، امّا همارز و متلازماند؛ بنابراين، هيچيك عامتر از ديگرى نيست.
در اين مقاله، اولا، نشان دادهايم كه در نزاع ميان خواجه نصير و قطب رازى، حق با خواجه نصير است و سلب لزوم عامتر از لزوم سلب مىباشد؛ ثانيآ، با فرمولبندى عبارات ابنسينا، نشان دادهايم كه تحليل وى ايراد صورى مهمى دارد؛ ثالثآ، نشان دادهايم كه پاسخهاى ابنسينا به آن ايراد، پذيرفتنى نيستند؛ رابعآ، به كمك تحليل ابنسينا از موجبه كلّيه، پاسخ ديگرى براى ايراد موردنظر يافته، امّا نشان دادهايم كه اين پاسخ نيز توان دفع ايراد را ندارد. در پايان، حلّ نهايى مسئله را، به عنوان مسئلهاى باز، فراروى پژوهندگان قرار دادهايم.
كليدواژهها : سلب لزوم، لزوم سلب، سالبه كلّيه، شرطى متّصل، لزومى، ابنسينا، خواجه نصيرالدين طوسى، قطبالدين رازى.