نفس

تكامل برزخى در حكمت متعاليه و كتاب و سنت

سال نهم، شماره سوم، بهار 1391، 11ـ44

احمد سعيدى*

چكيده

بر اساس بسيارى از آموزه هاى شريعت مقدس اسلام، حركت جوهرى انسان پس از مرگ نيز ادامه دارد. ملّاصدرا نيز در پاره اى موارد چنان سخن گفته كه گويى حركت روح در عوالم غيرمادى را پذيرفته است. با اين وجود، وى غالبا ترك بدن را رهايى از تحول دانسته و مرگ را پايان حركت نفس اعلام كرده است. به هر حال، جدا از رأى نهايى و عقيده شخصى ملّاصدرا، از بسيارى عبارات و مبانى حكمت متعاليه مى توان استفاده كرد و تصويرى عقلى از تداوم حركت نفس پس از بدن ارائه داد. مقاله حاضر، تلاشى است براى تبيين خردپسند حركت مزبور در چارچوب مبانى حكمت صدرايى.

كليدواژه ها: تكامل، حركت، نفس، برزخ، حكمت متعاليه.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
35
شماره صفحه: 
11

حيات برزخى از منظر حكمت متعاليه، قرآن و سنّت

سال پنجم، شماره چهارم، تابستان 1387، 85ـ 53

على‌محمّد قاسمى1

چكيده

بدن ابزارى براى نفس مجرّد انسانى است كه به وسيله آن مى‌تواند استعدادهاى نهفته خود را متبلور و شكوفا سازد. نفس، پس از قطع علاقه از بدن، در وعائى ديگر به نام عالم «برزخ» يا عالم «مثال»، با

تعلق گرفتن به «قالب مثالى» يا «جسم برزخى»، به حيات خود ادامه مى‌دهد؛ حياتى كه همراه لذايذ يا رنج‌هاى ويژه‌اى است كه نتيجه افكار، عقايد، اعمال، صفات و ملكات راسخ در نفوس در طول حيات دنيوى خواهد بود. اين نوشتار، ابتدا به اثبات برزخ، از منظر حكمت متعاليه، قرآن و سنّت مى‌پردازد، سپس به برخى ويژگى‌هاى برزخ و برزخيان اشاره مى‌كند، و آن‌گاه ديدگاه برخى از فلاسفه را كه معتقدند در برزخ، «تكاملى براى افراد وجود ندارد» به نقد كشيده است. نويسنده معتقد است فلسفه، هرگز نمى‌تواند مدعى شود كه براى برزخيان ارتقاى درجه و تكامل يا سقوط بيشتر امكان ندارد، به علاوه اين ديدگاه نه تنها مخالف بسيارى از روايات وارده در مورد عالم برزخ است، كه با ظاهر برخى از آيات شريفه قرآنى نيز سازگارى ندارد.

كليدواژه‌ها : نفس، روح، موت، توفّى، بدن، قبر، برزخ، مثال.

سال انتشار: 
5
شماره مجله: 
20
شماره صفحه: 
53

تهذيب نفس تبيين و نقد تأثير آن بر معرفت در حكمت متعاليه

سال پنجم، شماره اول، پاييز 1386، 217ـ 167

رحيم قربانى1

چكيده

بررسى مسئله «تزكيه نفس» و رابطه آن با معرفت، از لحاظ هستى‌شناختى و معرفت‌شناختى، امرى است كه از جهات متعددى شايان توجه بوده و در بستر فلسفه اسلامى به طور نظام‌مند و آكادميك مورد توجه و بررسى قرار نگرفته است. نوشتار حاضر با تكيه بر مبانى حكمت متعاليه، ابتدا به توضيح و تبيين اصول فلسفى مربوط به اين مسئله پرداخته و سپس به ارائه نظريه ملّاصدرا درباره تأثير و نقش تهذيب اخلاق و تزكيه نفس در كسب، حفظ و نتيجه‌بخش بودنِ معرفت پرداخته و در پايان، برخى از نقدها و اشكالات مرتبط با اين مسئله را ذكر كرده است.

كليدواژه‌ها : تزكيه نفس، معرفت، حكمت، معارف عقلى، نفس، استكمال.

سال انتشار: 
5
شماره مجله: 
17
شماره صفحه: 
167

ارزيابي ادلّه و مباني نظريه حدوث نفس

سال ششم، شماره دوم، زمستان 1387، 11ـ42

احمد سعيدي[2]

غلام‏رضا فيّاضي[3]

چكيده

تاكنون، در باب حدوث يا قدمِ نفس، دست‏كم هفت نظريه مختلف را از قول دانشمندان گوناگون نقل كرده‏اند. امّا اكثر فلاسفه به ويژه فلاسفه مسلمان، به رغم اختلاف در نحوه حدوث نفس، درباره اصل «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» اتفاق‏نظر داشته‏اند. ابن‏سينا و پيروان او نفس را روحانية الحدوث و روحانية البقاء مي‏دانند؛ در حالي كه پيروان حكمت متعاليه نفس را در ابتداي پيدايشْ جسماني، و در ادامه زندگي روحاني دانسته‏اند.

از كلمات ابن‏سينا به ويژه در شفا، دست‏كم دو دليل براي نظريه «حدوث نفس همراه بدن و عدم تقدّم آن بر بدن» به دست مي‏آيد. ملّاصدرا نيز سه دليل از طرفداران «قدم نفس» را نقل و نقد مي‏كند و بيش از ده دليل را به نفع «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» مي‏آورد؛ وي پاره‏اي از آنها را مي‏پذيرد و انتقادات ديگران و ايرادات احتمالي را دفع مي‏نمايد. بي‏ترديد، بسياري از ادلّه نقلي، ظهور در «حدوث نفسْ پيش از بدن» دارند. در اين مقاله، با نقد ادلّه فلاسفه بر «حدوث نفسْ همراه يا پس از بدن»، تعارض ادعايي ميان عقل و ظاهر نقل را رفع كرده‏ايم.

 

كليدواژه‏ها: نفس، بدن، حدوث، قدم.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
22
شماره صفحه: 
11

براهين ابطال تناسخ در حكمت متعاليه در بوته نقد

سال پنجم، شماره دوم، زمستان 1386، 96ـ53

رحيم قرباني[129]

چكيده

انتقال ارواح از بدن‏هاي مادي به بدن‏هاي مادي ديگر به هنگام مرگ، كه «تناسخ» ناميده مي‏شود، ازسوي برخي از انديشمندان مطرح شده است تا مسئله كمال نفس انساني را توجيه كنند. اين توجيهدلايل گوناگوني داشته است و خاستگاه‏ها و نتايج متفاوتي دارد كه نوشتار حاضر به بررسي برخي ازجنبه‏هاي آن مي‏پردازد. اين مقاله پس از تعريف «تناسخ»، به ذكر اقسام آن مي‏پردازد و تناسخ روحانسان‏هاي تكامل‏يافته، روح انسان‏هاي متوسط و روح انسان‏هاي پست را بر اساس مباني «حكمتمتعاليه» به نقد و بحث گذاشته است. ملّاصدرا براهين ابطال تناسخ را، كه توسط گذشتگان ارائهشده‏اند، ناقص و در برخي موارد، نادرست دانسته و به اين دليل، استدلال‏هاي ويژه‏اي را بر پايهفلسفه خودش مطرح كرده است. اين در حالي است كه برخي از براهين خود ملّاصدرا نيز به دليلابتناي آنها بر طبيعيات قديم، نادرست مي‏نمايد. با توجه به بررسي‏هاي اين نوشتار، موارد درست ونادرست تناسخ، وضوح بيشتري مي‏يابند.

كليدواژه‏ها: تناسخ، نفس، بدن، عوالم، انتقال، تكامل، تطوّر، تحوّل.

سال انتشار: 
5
شماره مجله: 
17
شماره صفحه: 
53

حقيقت نفس و حدوث جسمانى آن در نزد فارابى

سال هشتم، شماره چهارم، تابستان 1390، 11ـ26

يارعلى كردفيروزجايى*

چكيده

در تاريخ فلسفه، درباره حقيقت نفس و چگونگى حدوث آن، دو گروه به طرح ديدگاه پرداخته‏اند: 1) مشّاييان؛ 2) صدراييان. مشّاييان «نفس» را روحانيه‏الحدوث و روحانيه‏البقاء مى‏دانند، امّا صدراييان آن را جسمانيه‏الحدوث و روحانيه‏البقاء مى‏پندارند. تصوّر مى‏شود فارابى نيز كه يكى از مشّاييان به حساب مى‏آيد، همين قول را پذيرفته است؛ ولى در حقيقت، اين‏طور نيست و او را بايد قائل به حدوث جسمانى نفس دانست. فارابى بر آن است كه انسان يكى از اجسام، و مركّب از مادّه و صورت است. از نظر او، نفس انسان در ابتداى تكوّن در مادّه حادث مى‏شود و تا زمانى كه به مرتبه تعقّل نرسد، همچنان مادّى و جسمانى است. آن عدّه از انسان‏ها كه به درك معقولات، و مرتبه تجرّد مى‏رسند، و داراى نفس غيرمادّى‏اند، به عقول فناناپذير مى‏مانند؛ امّا ساير نفوس نظير بقيه صورت‏هاى هيولانى، با فروپاشى مادّه و بدن، فاسد مى‏شوند و سرانجام همچون جانوران نابود مى‏گردند (از اين‏رو، پس از مرگ، زنده نيستند و بهشت و جهنّم ندارند.)

كليدواژه‏ها: فارابى، نفس، حدوث جسمانى نفس، بقاى روحانى نفس.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
32
شماره صفحه: 
11

تحليل انتقادى اشكالات ملّارجبعلى تبريزى و قاضى سعيد قمى بر نظريه ملّاصدرا در باب حدوث جسمانى نفس

سال هفتم، شماره سوم، بهار 1389، 37ـ53

ابوالحسن غفارى1

چكيده

علم‏النفس فلسفى ملّاصدرا مورد انتقاد ملّارجبعلى تبريزى و قاضى سعيد قمى قرار گرفته است. به عقيده تبريزى، نفس يا از ابتدا نيازمند به مادّه است و يا نيازمند به مادّه نيست. اگر نيازمند مادّه بوده و جسمانيه‏الحدوث باشد، بايد همواره مادّى بوده و هرگز نمى‏تواند مجرّد گردد، و اگر مادّى نيست، پس حدوثا و بقائا مجرّد بوده و شقّ سومى كه بر اساس آن نفس در ابتداى حدوث مادّى بوده و سپس به مرحله تجرّد برسد، وجود ندارد. از نظر نويسنده مقاله، مخالفت تبريزى با نظريه ملّاصدرا ناشى از عدم فهم دقيق اصول حكمت متعاليه است.

قاضى سعيد در نقد مبانى نظريه حدوث جسمانى نفس گرفتار تهافت است. وى از يك طرف، از اتحاد عاقل با معقول، اتحاد خيال با متخيّل، و اتحاد حاس با محسوس سخن گفته و از سوى ديگر، اصالت وجود، تشكيك وجود و حركت جوهرى را انكار كرده است. اغلب دلايل وى در نقد مبانى و اصول نظريه حدوث جسمانى نفس خطابى است.

كليدواژه‏ها: ملّارجبعلى تبريزى، قاضى سعيد قمى، ملّاصدرا، نفس، منتقدان.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
27
شماره صفحه: 
37

نگاهى به «نفس» و «ذهن» و نقش آنها در ادراك / غلامرضا فدائى

سال هفتم، شماره دوم، زمستان 1388، 41ـ70

نگاهى به «نفس» و «ذهن» و نقش آنها در ادراك

غلامرضا فدائى1

چكيده

در مقاله حاضر، از اهميت علم و ادراك سخن مى‏رود و بر نقش نفس و ذهن در اين زمينه تأكيدمى‏شود. با اينكه نفس شريف‏ترين عنصر ذاتى و واقعيتِ وجودى انسان است، امّا به نظر مى‏رسدقدر آن مجهول مانده است. نفس نه تنها با قلب و عقل، بلكه گاه با ذهن نيز مترادف گرفته مى‏شود.ادّعاى نگارنده اين مقاله آن است كه اهميت نفس از ذهن بيشتر است و در واقع، بين آن دو، رابطهعموم و خصوص مطلق وجود دارد. با در نظر گرفتن نقش ارزنده نفس، مى‏توان گفت كه: «علم»حضور معلوم و يا اعيان خارجى در نزد نفس است. هم‏زمان، ذهن انعكاسات اعيان خارجى رادريافت و ثبت مى‏كند و موجود ذهنى را تشكيل مى‏دهد كه اين موجود به نوبه خود، در حضورنفس قرار مى‏گيرد و ادراك مى‏شود. بنابراين، نفس با اشراف بر اعيان خارجى از يك‏طرف و بااشراف بر موجود ذهنى از طرف ديگر ـ هم‏زمان ـ دو كاركرد دارد و موجود عينى و ذهنى را ادراكمى‏كند. بديهى است كه موجود ذهنى برگرفته از موجود خارجى، و موجود خارجى نيز قائم به خودو مستقل از ذهن آدمى است. حكم، به مثابه عمل نفسانى، در تأييد اعيان خارجى و نيز انعكاساتذهنى نقش دارد.

كليدواژه‏ها: علم، ادراك، هستى‏شناسى، فعل، كيف، جُدَه و ملك، حضور، نفس، ذهن.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
26
شماره صفحه: 
41

جستارى در عقل نظرى و عقل عملى / محمّد هدايتى ـ محمّدعلى شمالى

سال ششم، شماره سوم، بهار 1388، 213ـ 262

محمّد هدايتى

محمّدعلى شمالى

چكيده

«عقل»، حكمت، فلسفه، علم، و قوّه نفسانى در تفكرات فلاسفه يونان به «نظرى» و «عملى» تقسيم شده است. برخى دانشمندان مسلمان ماهيت عقل نظرى و عقل عملى را يكى دانسته، و هر دو را از سنخ درك و تعقّل پنداشته‌اند؛ با اين تفاوت كه مُدرَك اولى از امور دانشى، و مُدرَك دومى از امور كنشى است. حتى برخى بخش‌پذيرى براساس مُدرك و متعلّق را نيز صحيح ندانسته، و درك هر دو را به عقل نظرى سپرده‌اند. همچنين، بعضى معتقدند: يكى از سنخ درك، و ديگرى از جنس عمل و فعل به شمار مى‌رود؛ آن‌گاه تعامل اين دو با يكديگر منجر به آميختگى علم و عمل مى‌شود. عقل عملى در ديدگاه مشهور، با تروّى در ادراكات نظرى، به جزئيات منتقل مى‌شود و قواى نفس را براى عمل راهنمايى و تحريك مى‌كند.

براساس مبناى مشهور، انسان در سايه عقل نظرى به معارف و علوم روى مى‌آورد و با كسب بصيرت، حقايق عالم را مى‌يابد؛ چنان‌كه به كمك عقل عملى، به نظم و ترتيب امور زندگى مى‌پردازد و حالات شخصى و روابط اجتماعى خود را سامان مى‌دهد. همين تنظيم حالات، و تهذيب درون، زمينه شناخت عالى‌تر و صحيح‌تر را فراهم مى‌آورد. هرچند در نظر برگزيده، به جاى عقل عملى، براى ايجاد انگيزه و تحريك قوا، قلب را معرفى مى‌كنيم و از جايگاه مهم آن سخن به ميان مى‌آوريم.

كليدواژه‌ها : عقل، نظرى، عملى، حكمت، نفس، قوّه، كلّى، جزئى، هيولانى، ملكه، فعل، مستفاد، قلب.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
23
شماره صفحه: 
213

رابطه نفس و بدن در انسان‌شناسى ملّاصدرا / جمعه‌خان افضلى ـ عسكرى سليمانى‌اميرى

سال ششم، شماره سوم، بهار 1388، 119ـ 152

جمعه‌خان افضلى

عسكرى سليمانى اميرى

چكيده

نفس و بدن در انسان‌شناسى ملّاصدرا چه رابطه‌اى با يكديگر دارند؟ آيا آنها دو موجود بيگانه از يكديگر به حساب مى‌آيند كه بر اثر فشار بيرونى، در كنار هم قرار گرفته‌اند و هيچ تناسبى با هم ندارند؟ يا به صورت طبيعى در كنار هم جاى گرفته‌اند؟ براى پاسخ به اين پرسش، لازم است قبلا مشخص كنيم كه آيا ملّاصدرا، مانند افلاطون و دكارت، دوگانه‌انگار است يا مانند فيزيكاليست‌ها، يگانه‌انگار و يا تشكيكى (نه هر دو و نه هيچ‌كدام)؟ اگر ثابت شود كه گزينه اول درست است، آن‌گاه مى‌توانيم از رابطه نفس و بدن به شكل رايج آن سخن به ميان آوريم. امّا اگر گزينه دوم درست باشد، نمى‌توان رابطه نفس و بدن را دقيقآ به شكل كلاسيك آن مطرح ساخت. از آنجا كه كلمات ملّاصدرا پذيراى هريك از اين احتمالات است، نوشتار حاضر هريك از اين احتمالات را به دقت بررسى و سرانجام چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند كه از ميان اين احتمالات، فقط احتمال اخير قابل دفاع است. بر پايه اين ديدگاه، رابطه نفس و بدن بر اساس نظريه تشكيك تبيين مى‌شود. بر اساس نظريه تشكيك، هستى داراى مراتب تشكيكى است؛ به گونه‌اى كه مرتبه برتر، جامع مرتبه فروتر از خود است. از آنجا كه اين نظريه قابل تطبيق بر نفس و بدن است، نگارنده كوشيده است تا رابطه نفس و بدن را در سايه آن تبيين كند.

 

كليدواژه‌ها : ملّاصدرا، نفس، بدن، انسان‌شناسى، دوگانه‌انگارى، يگانه‌انگارى، تشكيك، روح.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
23
شماره صفحه: 
119
محتوای تغذیه