سال ششم، شماره سوم، بهار 1388، 213ـ 262
محمّد هدايتى
محمّدعلى شمالى
چكيده
«عقل»، حكمت، فلسفه، علم، و قوّه نفسانى در تفكرات فلاسفه يونان به «نظرى» و «عملى» تقسيم شده است. برخى دانشمندان مسلمان ماهيت عقل نظرى و عقل عملى را يكى دانسته، و هر دو را از سنخ درك و تعقّل پنداشتهاند؛ با اين تفاوت كه مُدرَك اولى از امور دانشى، و مُدرَك دومى از امور كنشى است. حتى برخى بخشپذيرى براساس مُدرك و متعلّق را نيز صحيح ندانسته، و درك هر دو را به عقل نظرى سپردهاند. همچنين، بعضى معتقدند: يكى از سنخ درك، و ديگرى از جنس عمل و فعل به شمار مىرود؛ آنگاه تعامل اين دو با يكديگر منجر به آميختگى علم و عمل مىشود. عقل عملى در ديدگاه مشهور، با تروّى در ادراكات نظرى، به جزئيات منتقل مىشود و قواى نفس را براى عمل راهنمايى و تحريك مىكند.
براساس مبناى مشهور، انسان در سايه عقل نظرى به معارف و علوم روى مىآورد و با كسب بصيرت، حقايق عالم را مىيابد؛ چنانكه به كمك عقل عملى، به نظم و ترتيب امور زندگى مىپردازد و حالات شخصى و روابط اجتماعى خود را سامان مىدهد. همين تنظيم حالات، و تهذيب درون، زمينه شناخت عالىتر و صحيحتر را فراهم مىآورد. هرچند در نظر برگزيده، به جاى عقل عملى، براى ايجاد انگيزه و تحريك قوا، قلب را معرفى مىكنيم و از جايگاه مهم آن سخن به ميان مىآوريم.
كليدواژهها : عقل، نظرى، عملى، حكمت، نفس، قوّه، كلّى، جزئى، هيولانى، ملكه، فعل، مستفاد، قلب.