منصور مهدوي

ارزيابى حكمت خالده

 سال نهم، شماره سوم، بهار 1391، 101ـ124

 منصور مهدوى*
حميد پارسانيا**

چكيده

حكمت خالده به تعبيرى قلب سنت است؛ تا جايى كه سنت گرايان آن را به مثابه محورى ترين مؤلفه سنت گرايى مطرح مى كنند. با اين اوصاف به سراغ واكاوى و ارزيابى اين مؤلفه تعيين كننده در گفتمان سنت گرايى رفته ايم. در اين مجال بررسى پيشينه و ابعاد مابعدالطبيعى، انسان شناسى و اخلاقى آن را در كلام بزرگان سنت گرايى مدنظر قرار داده ايم. بررسى شاخصه ها و راه وصول به حكمت خالده از ديدگاه سنت گرايى امورى بودند كه نمى توانستيم از آنها چشم بپوشيم. آن گاه در مقام وارسى نخست به محك عقل، روش و مبانى آن را كاويده ايم و سپس حكمت خالده را به گونه ويژه مورد مداقه قرار داده، نيز در مقام مقايسه، آن را با حكمت حقه سهروردى سنجيده ايم و نقاط تمايز آنها را نشان داده ايم.

كليدواژه ها: حكمت خالده، عقل شهودى، مابعدالطبيعه، انسان شناسى، حكمت حقه.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
35
شماره صفحه: 
101

بررسى پديدار و شى‏ء في ‏نفسه / منصور مهدوى ـ على كرباسي ‏زاده

سال هفتم، شماره دوم، زمستان 1388، 71ـ90

بررسى پديدار و شى‏ء فى‏نفسه

منصور مهدوى1

على كرباسى‏زاده2

چكيده

يكى از مباحث مهمى كه در فلسفه كانت مطرح است، و از تفاوت‏هاى اصلى اين فيلسوف با فلاسفه پيش از او محسوب مى‏شود، مبحث پديدار و شى‏ء فى‏نفسه است. اين مبحث از يك‏سو حاصل پيشينى دانستن صور احساس (زمان و مكان)، و از سوى ديگر بن‏مايه تغيير در معرفت‏شناسى انسان است. به همين سبب، بررسى اين مسئله زيربنايى در تفكر كانت مى‏تواند ما را با رويكردهاى اساسى او آشنا سازد. مقاله حاضر بر آن است تا نخست با نظر به اسباب طرح موضع پديدار و شى‏ء فى‏نفسه، و سپس با توجه به خود اين مقوله و بررسى جوانب مختلف موضوع ـ كه گاه متناقض نيز مى‏نمايند ـ به تصويرى روشن از آن برسد؛ آن‏گاه اين مسئله را در حسّيات استعلايى، تحليلات استعلايى، و ديالكتيك استعلايى بررسى كند. در پايان مقاله نيز به نقد و بررسى اين موضع جريان‏ساز كانت پرداخته خواهد شد.

كليدواژه‏ها: زمان و مكان، شناسايى، پديدار، شى‏ء فى‏نفسه، ذوات معقول، وجود ناپديدار، تناقض، حسيات استعلايى، تحليلات استعلايى، ديالكتيك استعلايى.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
26
شماره صفحه: 
71

بررسى و نقد هستى و وجود از منظر هگل

سال هفتم، شماره چهارم، تابستان 1389، 167ـ183

منصور مهدوى1

محمدجواد صافيان2

چكيده

هستى يكى از زيربنايى‏ترين مفاهيم فلسفه هگل است كه نقطه شروع منطق او نيز شمرده مى‏شود. در اين مجال، به بررسى مقوله هستى در منظومه فكرى هگل مى‏پردازيم. يگانگى هستى با شناسايى و اينكه هستى در نظر هگل داراى تجرّد است و اين تجرّد ناشى از قواعدى است كه او براى سه‏پايه‏هاى خود وضع مى‏كند، از جمله مباحث ماست. از ديگر نقاط مهمّ بررسى هستى، يافتن دلايل هگل در نخستين بودن اين مقوله است؛ و اينكه او با چه توجيهى ديگر مقولات متكثّر خود را بر اين پايه مى‏نهد؟ هگل همچنين براى هستى تقسيماتى قائل شده كه ذكر آن آمده است. نكته قابل توجه ديگر تفاوتى است كه او ميان «وجود» و «هستى» مى‏نهد، اين دو را با ظرافت از هم جدا مى‏كند و هريك را در جايگاه خاصّ خود قرار مى‏دهد. در كنار اين مباحث، سنجش نظريات هگل به محك نقد، از ديگر محورهاى اصلى ماست كه كوشيده‏ايم به نحو منصفانه آن را بررسيم.

كليدواژه‏ها: هگل، هستى، مثال مطلق، تقسيمات هستى، وجود و هستى متعيّن.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
28
شماره صفحه: 
167
محتوای تغذیه