سال شانزدهم، شماره دوم، پياپي62، زمستان 1397
محمود نمازي اصفهاني / استادیار گروه فلسفه مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره namazi@qabas.net
دريافت: 17/09/96 پذيرش: 01/04/97
چکيده
در اين نوشتار، منابع معرفتي فلسفههاي اگزيستانس بررسی میشود. بدینمنظور ابتدا بهاختصار پيشينه نظرات درباره ارزش معلومات بشري از يونان باستان تا دوره معاصر و فلسفه قرن بيستم بیان میگردد. و در خلال تبيين اين سير تاريخي، انديشه پدیدارشناسی و درونماندگاري به عنوان يکي از منابع معرفتي فلسفههاي اگزيستانس رصد میشود. در این بخش شيوه انتقال این اندیشه از کسانی همچون لامبرت و کانت در دوره جدید به نيچه، سارتر و دیگران در دوره معاصر و فلسفه اگزيستانسياليسم مورد توجه قرار میگیرد. و نقش حلقه واسط اين جريان فکري يعني شوپنهاور، به عنوان شاگرد باواسطه کانت و استاد بيواسطه نيچه برجسته میگردد. سپس جايگاه پديدارشناسي در ميان دانشهاي همگنش يعني هستيشناسي، معرفتشناسي، اخلاق و منطق تشریح، و مشخص میشود. که پديدارشناسي نميتواند گرايشي در برابر دانشهاي همگنش باشد؛ زيرا پديدارشناسي يعني شناخت پديدهها و با اين وصف جزو دانش شناخت به شمار میآید، نه در مقابل آن. سپس مفهوم لغوي و اصطلاحي، تعريف، ادوار و موضوع پديدارشناسي واکاوی میشود. و این نتیجه به دست میآید که ارائه تعريف ثابت و يقيني براي پدیدارشناسی، ناممکن است. در پايان، ديدگاه (پديدارشناسي بهمثابه مبناي معرفتشناختي اگزيستانسياليسم) نقد و بررسی میگردد.
کلیدواژهها: اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی، درونماندگاری.