سال هفتم، شماره اول، پاييز 1388، 37ـ 79
معقول ثانى فلسفى در فلسفه مشّايى ـ اشراقى
(از خواجه نصير تا ميرداماد)
زهرا شريف
محسن جوادى
چكيده
با ظهور خواجه نصيرالدين طوسى، جريانى فلسفى شكل مىگيرد كه به ميرداماد ختم مىشود؛ اين جريان به رغم بهرهگيرى از تحليلهاى فلسفىِ مشّايى، فراوان، تحت تأثير فلسفه اشراق قرار داشته است. خواجه نصير در زمينه مفاهيم فلسفى، به ديدگاه شيخ اشراق قائل است و اينگونه مفاهيم را ذهنى محض مىداند. امّا برخى كه سرآغاز آنان قوشچى است، اين مفاهيم را ناظر به خارج پنداشته و حمل آنها را به ملاكِ جهات خارجىِ موضوع دانستهاند؛ براى مثال، دوانى (از پيشگامان اين اعتقاد) معقول ثانى را چنان معنا كرده است كه مستلزم خارجى نبودن مفاهيم فلسفى نيست. اين در حالى است كه ميرداماد دريافته است كه معقول ثانى به معناى عام را بايد به دو دسته معقول ثانى «منطقى» و «فلسفى» تقسيم كرد: در دسته نخست، عروض و اتّصافْ ذهنى مىباشد؛ ولى در دسته دوم، تنها عروض است كه ذهنى مىباشد. بدين ترتيب، اصطلاح «معقول ثانى» در اين دوره ـ به تدريج ـ دستخوش تحوّل مىگردد و سرانجام به دو گروه تقسيم مىشود.
كليدواژهها : معقولات اولى، معقولات ثانيه، معقول ثانى فلسفى، عروض، اتّصاف، خواجه نصيرالدين طوسى، ميرداماد.