سال يازدهم، شماره چهارم ـ تابستان 1393
محمدحسن يعقوبيان[1]
چكيده
بحث شادى كه از مباحث فلسفى يونان آغاز شده بود، در فلسفه اسلامى دنبال شد. ماهيت شادى تركيبى از ابعاد شناختى و تجربه احساسى دانسته مى شد كه با تعاريف امروزين در روان شناسىِ شادى تطبيق پذير است. توجه به دو سطح شادى هيجانى و شادى معنوى با دو اصطلاح فرح و بهجت در مباحث ابن سينا و پيوند شادى و معنويت، از دستاوردهاى معرفتى فلسفه اسلامى است. در مباحث روان شناسى مثبت نگر و فرقه هايى چون لامائيزم، ارتباط شادى با هدفمندى و معنادارى زندگى چنان تنگاتنگ شده است كه شادى به منزله هدف زندگى همه انسان ها و مؤلفه اصلى معنادارى معرفى مى شود؛ اما در تحليلى عميق تر روشن مى شود كه شادى معلول هدفمندى و نه علت آن است و زمانى مى تواند در معنادارى زندگى دخيل شود كه با معنويت و اهداف كمالى برتر پيوند يابد و به منزله نتيجه و ميوه اين پيوند كانون توجه قرار گيرد. مباحث رويكرد هدف ساز شادى، تنها فرماليزمى از شادى ارائه كرده و بعد غايت شناختى آن را بدون توجه به ساحت ارزش شناختى كانون توجه قرار داده است.
كليدواژه ها: شادى، فلسفه، معنادارى، هدفمندى.
[1] استاديار دانشگاه معارف قرآن و عترت اصفهان. mohammadyaghoobian@yahoo.com
دريافت: 9/9/92 پذيرش: 15/2/93