سال ششم، شماره سوم، بهار 1388، 153ـ 171
سيداحمد حسينى
رضا اكبريان
چكيده
ارسطو آموزه جوهر را عمدتآ در دو كتاب مقولات و متافيزيك مطرح كرده است. مطالعه اين دو كتاب، ممكن است اين مطلب را به ذهن متبادر سازد كه گويا ملاكهاى مطرح شده براى جوهر، در اين دو كتاب، كاملا بر هم منطبق نيستند؛ بلكه ملاكهاى پيشنهاد شده براى جوهر و در نتيجه، مصاديق جوهر، در اين دو اثر، با هم تفاوت دارند. گذشته از تأثيرى كه ممكن است گذر زمان و تحول فكرى ارسطو به جا گذاشته باشد، اختلاف موجود در ميان اين دو كتاب را مىتوان به اختلاف در رويكردهاى اتخاذ شده در هريك از دو كتاب بازگرداند. در كتاب مقولات، كه به واقع اثرى منطقى ـ فلسفى شمرده مىشود، به جنبههاى ذهنى و ارتباط ميان مفاهيم نيز پرداخته شده است؛ از اينرو، در كتاب يادشده، برخى از مفاهيم كلّى ذهنى هم به نوعى «جوهر» ـ البته در معناى ثانوى آن ـ دانسته شدهاند. امّا در كتاب متافيزيك، رويكردى كاملا مابعدالطبيعى اتخاذ شده است؛ بنابراين، در اين كتاب، از جواهر ثانوى سخنى به ميان نمىآيد. ارسطو در متافيزيك جواهر را به عنوان مصاديق واقعى موجود معرفى مىكند؛ بر اين اساس، از نظر ارسطو، مطالعه واقعيت به مطالعه جواهر خلاصه مىشود، و موضوع فلسفه «جوهر» است. گفتنى است كه تنها با نوآورىهاى فيلسوفانى چون فارابى و ابنسينا بود كه فلسفه وجود، جايگزين فلسفه جوهر گرديد.
كليدواژهها : جوهر، ملاكهاى جوهر، ارسطو، مقولات، متافيزيك.