@article { author = {Yazdanpanah, Sayyed Yadullah}, title = {عقل‌گریزی عرفان؟!}, journal = {معرفت فلسفی 8، تابستان 1384}, volume = {2}, number = {4}, pages = {39-66}, year = {2005}, publisher = {Imam Khomeini Educational and Research Institute}, issn = {1735-4545}, eissn = {2980-8294}, doi = {}, abstract = {On account of the depth and complexity of its intuitions, mystical experience raises some questions for philosophers entering the province of philosophy of mysticism .One of such questions is that mystical doctrines such as particular unity are paradoxical .According to mystics, things are both the reality of existence and the non-reality of it and their intuitions (e.g .the idea of God )are both one and many, determined and undetermined, manifest while hidden and hidden while manifest. Are these statements that originate from mystical intuitions, really or apparently paradoxical? Based on identity and the law of non-contradiction reason will not be compatible with the above statements (if they are really paradoxical )and as a result reason will not be able to penetrate mysticism understanding its objective realities and arguing for them .Thus the question is whether or not mysticism is compatible with reason and philosophy .In general, is mysticism rational or irrational? W.T .Stace has treated of this problem in chapter 5th of his book, mysticism and philosophy .This paper tries to mention and study Stace’s points of views.}, keywords = {mystical experience, personal unity of being, reality of existence, Identity, law of non- contradiction, domain of infinity, absolute circumstances., }, title_fa = {عقل‌گریزی عرفان؟!}, abstract_fa ={تجربه عرفانی به دلیل ژرفا و پیچیدگی مشهودات خود، پرسش هایی را فراروی فیلسوفانی که در وادی فلسفه عرفان گام نهاده اند، برانگیخته است. یکی از این پرسش ها، پارادوکسیکال بودن آموزه های عرفانی، همچون وحدت شخصیه وجود، است. عارفان گاه می گویند حقیقت هستی هم عین اشیاست و هم غیر آن. گاه از مشهودات خود چنین تعبیر می کنند: او هم واحد است و هم در دل کثیر حاضر بوده و کثیر است; هم متشخص است و هم نامتشخص; دلبر حقیقی در عین ظهور، باطن و در عین بطون، ظاهر است. پرسش این است که آیا این احکام برآمده از شهود عارف، به راستی متناقض اند، یا ظاهری تناقض آمیز دارند و در ذات آن ها تناقضی وجود ندارد. اگر چنین تناقضی در ذات حقایق عرفانی و به ویژه وحدت شخصیه نهفته باشد، ناگزیر این آموزه ها با عقل سازگار نخواهند بود; زیرا بنیاد عقل با اصل عدم تناقض و اصل این همانی سامان می یابد. در این صورت، عقل نمی تواند در حوزه عرفان و حقایق خارجی آن گام نهاده، آنها را به نیکی بفهمد، و بر آنها استدلال کند. بنابراین، پرسش این است که آیا عرفان با عقل و فلسفه سازگار است؟ و به طور کلی عرفان عقل گریز است یا عقل پذیر؟ و.ت. استیس در فصل پنجم کتاب عرفان و فلسفه به این موضوع پرداخته است. این مقاله می کوشد تا دیدگاه آقای استیس را تحلیل، نقد و بررسی کند. }, keywords_fa = {وحدت شخصیه ,تجربه عرفانی ,حقیقت هستی ,این‌همانی ,امتناع اجتماع نقیضین ,ساحت نامتناهی ,احکام اطلاقی ,}, url = {https://marefatfalsafi.nashriyat.ir/node/294}, eprint = {} }