@article { author = {}, title = {میزگرد فلسفه‌شناسی4 (مکاتب فلسفة اسلامی) / با حضور آیت ‌الله محمدتقی مصباح یزدی، آیت‌الله حسن ممدوحی، و استاد غلامرضا فیاضی}, journal = {معرفت فلسفی 4، تابستان 1383}, volume = {1}, number = {4}, pages = {11-26}, year = {2004}, publisher = {Imam Khomeini Educational and Research Institute}, issn = {1735-4545}, eissn = {2980-8294}, doi = {}, abstract = {}, keywords = {}, title_fa = {میزگرد فلسفه‌شناسی4 (مکاتب فلسفة اسلامی) / با حضور آیت ‌الله محمدتقی مصباح یزدی، آیت‌الله حسن ممدوحی، و استاد غلامرضا فیاضی}, abstract_fa ={این گفت وگو، به رمز و راز محدودیت مکاتب فلسفه اسلامی و تنوع مکاتب فلسفه غربی می پردازد. مکاتب فلسفه اسلامی عمدتا منحصر به مکتب مشائی، اشراقی و حکمت متعالیه است. اما در غرب، فلسفه هایی که در اروپا مطرح می شد، صرف نظر از اختلافات و کشمکش هایی که با کلیسا داشتند، بیش تر صبغه مشّائی داشت و از کتاب های ابن سینا گرفته شده بود. فلسفه توماس آکوئیناس از آن جمله است. پس از دوران رنسانس، مبانی فلسفی به طور کلی زیر سؤال رفت و گرایش های مادی مطرح شد و کم کم مکاتب ماتریالیستی پدید آمد. از این رو، چون در جوامع غربی، اختلاف فلاسفه در مبانی و بین اثبات ماده و ماورای ماده بود، مکاتب فلسفی زیادی گسترش پیدا کرد و فلسفه ها بیش تر فرد محور شدند، ولی در عالم اسلام چون فلسفه در خدمت دین بود، اختلافات بیشتر در روش ها بود و تفاوت سه گرایش عمده فلسفه اسلامی در روش آنهاست، بر خلاف مکاتب فلسفه غرب که علاوه بر اینکه به روش واحدی پای بند نیستند، در مسائل هم دچار اختلاف و پراکندگی اند. در عین حال، آشوب فکری در فلسفه غرب که نتیجه دو عامل، کنار گذاشتن منطق، به ویژه منطق ارسطویی و رها کردن مبانی دین بود، از جمله عوامل تکثر مکاتب فلسفی غربی است. }, keywords_fa = {فلسفه مشّاء ,حکمت متعالیه ,فلسفه اشراق ,فلسفه‌‌اسلامی ,فلسفه‌‌شناسی ,}, url = {https://marefatfalsafi.nashriyat.ir/node/261}, eprint = {} }