ملّاصدرا.

«وجود ذهني» از ديدگاه فيلسوفان مكتب شيراز

سال ششم، شماره دوم، زمستان 1387، 43ـ70

عزت مقصودي[56]

قاسم كاكايي[57]

چكيده

فيلسوفان مكتب شيراز، كه پس از خواجه نصيرالدين طوسي و پيش از ميرداماد مي‏زيسته‏اند، در انديشه‏ها و نوآوري‏هاي ملّاصدرا و حكمت متعاليه او نقش بسزايي داشته‏اند؛ ولي هنوز آثارشان ناشناخته مانده است. در اين مقاله، همراه با مراجعه مستقيم به نسخ خطي موجود از آثار فيلسوفان مكتب شيراز (صدرالدين دشتكي، غياث‏الدين دشتكي، و جلال‏الدين دواني)، به نقد و بررسي يكي از بحث‏هايي پرداخته مي‏شود كه ملّاصدرا در آن نوآوري خاصي داشته است: بحث «وجود ذهني». در مناظرات دشتكي‏ها با دواني، نكات بسيار ارزشمندي درباره اين موضوع به چشم مي‏خورد كه به راه‏حل نهايي ملّاصدرا كمك شاياني نموده است.

 

كليدواژه‏ها: وجود ذهني، مكتب شيراز، صدرالدين دشتكي، غياث‏الدين دشتكي، جلال‏الدين دواني، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
22
شماره صفحه: 
43

بررسى استدلال‏ ناپذيرى قضاياى اوّلى و نتايج متفرّع بر آن از ديدگاه آيت‏ اللّه جوادى آملى

سال نهم، شماره اول، پاييز 1390، 11ـ38

محمّد حسين‏ زاده*

غلامرضا فيّاضى**

چكيده

قضاياى اوّلى، كه از مهم‏ترين اصول اوّليه مقدّمات برهان به شمار مى‏روند، نقشى اساسى در نظام معرفت‏شناسى مبناگرا ايفا مى‏كنند. برخى از حكما قائل هستند كه اين قضايا قابل اقامه برهان نيستند. در اين مقاله، نظر آيت‏اللّه جوادى آملى مبنى بر استدلال‏ناپذيرى قضاياى اوّلى مورد بررسى قرار گرفته است. البته، چون اين نظر را نخست فخر رازى و ملّاصدرا مطرح كرده‏اند و سپس آيت‏اللّه جوادى آملى آن را تكميل كرده و به اشكالات واردشده بر آن پاسخ داده است، گذشته از بررسى تفصيلى نظر آيت‏اللّه جوادى آملى، ديدگاه فخر رازى و ملّاصدرا را نيز به اجمال بررسى كرده‏ايم. در پايان مقاله حاضر، به اين نكته اشاره شده است كه هيچ وجهى براى اولى‏الأوائل بودن اصل امتناع تناقض وجود ندارد.

كليدواژه‏ها: قضيه اوّلى، بديهى، قياس استنتاج، قياس تتميم، حدّ وسط، امّ‏القضايا، جزم، يقين، اصل امتناع تناقض، منع نقيض، جوادى آملى، فخر رازى، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
33
شماره صفحه: 
11

تشكيك در «تشكيك در تشكيك وجود حكمت صدرايى»

سال نهم، شماره اول، پاييز 1390، 179ـ190

عباس نيكزاد*

چكيده

يكى از شاهكارهاى مهمّ ملّاصدرا اثبات حقيقت واحده مشكّكه «وجود» است. به قول بعضى از بزرگان، دو مسئله «اصالت وجود» و «مراتب تشكيكى وجود» دو بال اصلى حكمت متعاليه صدرايى را تشكيل مى‏دهند. بنابراين، نقد هريك از اين دو مسئله به منزله قطع يكى از دو بال حكمت متعاليه است. از اينجا مى‏توان به اهميت مسئله تشكيك وجود پى برد.

نوشتار حاضر نقد و بررسى مقاله‏اى است كه با عنوان «تشكيك در تشكيك وجود حكمت صدرايى» در شماره 29 معرفت فلسفى چاپ شده، و نگارنده درصدد دفاع از تشكيك وجود صدرايى، و پاسخ به اشكالات وارده است.

كليدواژه‏ها: تشكيك وجود، حقيقت وجود، مابه‏الامتياز، مابه‏الاشتراك، تشكيك خاصّى، حكمت متعاليه، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
33
شماره صفحه: 
179

گزاره‏هاى موجّه؛ بحثى منطقى يا فلسفى؟

سال هفتم، شماره سوم، بهار 1389، 133ـ158

محمّد سعيدى‏مهر1

چكيده

بحث درباره مواد ثلاث (وجوب، امكان و امتناع) و گزاره‏هاى موجّه، هم در منطق و هم در فلسفه مطرح است. منطق‏دانان مسلمان در آثار منطقى خويش، اغلب ضمن بحث درباره اقسام گزاره‏ها، گزاره‏هاى حملى را به گزاره‏هاى موجّه و غيرموجّه (مطلق) تقسيم، و سپس اقسام و احكام گزاره‏هاى موجّه را به تفصيل بررسى مى‏كنند. فيلسوفان نيز مفاهيم يا ماهيات را به سه دسته واجب‏الوجود، ممكن‏الوجود و ممتنع‏الوجود تقسيم، و درباره احكام فلسفى هريك بحث مى‏كنند. اكنون اين مسئله درخور طرح است كه چه تفاوتى ميان معناى منطقى و معناى فلسفى مواد و جهات هست و آيا اين بحث اصالتا بحثى فلسفى است يا منطقى؟ انديشمندان مسلمان در پاسخ به اين مسئله، دست‏كم سه ديدگاه را مطرح كرده‏اند كه به ترتيب عبارت‏اند از: 1. تمايز معنايى؛ 2. وحدت معنايى و اختلاف حيطه‏اى؛ 3. وحدت معنايى و تساوى حيطه‏اى.

در اين مقاله پس از طرح و نقد دو ديدگاه نخست، ديدگاه سوم به منزله رأى مختار ملّاصدرا بررسى مى‏شود. يكى از پيامدهاى اين ديدگاه آن است كه بحث درباره مواد و جهات، اصالتا بحثى فلسفى است، نه منطقى، و اگر در منطق درباره آن بحث شود استطرادى است. در بخش ديگر مقاله، ديدگاه سوم نيز نقد، و نشان داده مى‏شود كه اين ديدگاه با چالش‏هايى روبه‏روست؛ براى نمونه، لزوم اختصاص موجّهات به اقسام ويژه‏اى از گزاره‏هاى حملى. در پايان ديدگاه چهارمى به اختصار پيشنهاد مى‏شود كه بر پايه آن، تمايز معنايى ميان جهات منطقى و جهات فلسفى بنابر تمايز ميان جهات راجع به صدق و جهات راجع به وجود تبيين مى‏شود.

كليدواژه‏ها: مواد ثلاث، جهت، گزاره موجّه، وجود رابط، صدق، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
27
شماره صفحه: 
133

واژه‌شناسى «جسمانيت» در نظريه جسمانية‌الحدوث و روحانية‌البقا بودن نفس / هادى موسوى ـ مهدى على‌پور

واژه‌شناسى «جسمانيت»

در نظريه جسمانية‌الحدوث و روحانية‌البقا بودن نفس

هادى موسوى

مهدى على‌پور

چكيده

نظريه جسمانية‌الحدوث و روحانية‌البقا بودن نفس، جزء نظريات بديع صدرالمتألّهين درباره ماهيت نفس است. اين نظريه درصدد است اثبات كند كه نفس در ابتداى پيدايش، موجودى جسمانى است؛ امّا در طول زندگى، به واسطه حركت جوهرى، كمال مى‌يابد و به موجودى روحانى تبديل مى‌شود. بسيارى از شارحان اين نظريه به بررسى ابعاد گوناگون آن پرداخته‌اند. با وجود اين، به نظر مى‌رسد از تعيين دقيق معناى واژه «جسمانى» غفلت شده است؛ واژه‌اى كه نقش محورى را در نظريه ملّاصدرا ايفا مى‌كند.

دو تعريف عمده در مورد حقيقت معناى جسمانى به دست داده شده است: يكى «موجودى از سنخ جسم و يا همان جسم» و ديگرى «موجودى شديدالتعلّق به جسم». مقاله حاضر به دنبال آن است كه نشان دهد: مراد ملّاصدرا از «جسمانى» معناى نخست آن واژه مى‌باشد؛ يعنى نفس، در ابتداى حدوث، جسم است. شواهد و قراين موجود در آثار او همين مدّعا را تأييد و تثبيت مى‌كنند.

كليدواژه‌ها : حدوث نفس، حدوث جسمانى، روحانية‌البقاء جسمانى، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
25
شماره صفحه: 
131

نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه‏اى تطبيقى در آراى ملّاصدرا و مارتين هيدگر

سال هفتم، شماره دوم، زمستان 1388، 13ـ40

حسين زمانيها*

رضا اكبريان**

چكيده

در كلّ سنّت متافيزيك، چه در دنياى غرب و چه در جهان اسلام، با دو تفسير عمده از نقش وجودى انسان در عمل «معرفت» مواجه مى‏شويم: 1) تفسيرى كه بر پايه آن، انسان صرفا نقشى منفعل دارد و همچون لوح سفيد يا آيينه‏اى است كه صور يا نقوشِ اشيا در وجود وى، يا مرتبه خاصّى از وجود وى (به نام «ذهن») مرتسم مى‏شوند؛ 2) تبيينى كه (اولين بار به وسيله كانت ارائه شد) در آن انسان فعّالانه در عمل معرفت وارد شده و نقشى سازنده به عهده دارد. در هر دو تبيين يادشده وجود انسان به منزله حجابى است كه مانع از ظهور اشياء فى‏نفسه مى‏شود؛ در نتيجه امكان وصول به اشياء فى‏نفسه در معرفت بشرى به مسئله و مشكلى چالش‏برانگيز تبديل مى‏شود تا جايى كه در فلسفه كانت اصولاً وصول به اشياء فى‏نفسه غيرممكن مى‏نمايد.

     از نظر هيدگر و ملّاصدرا، نقش انسان در عمل معرفت صرفا نوعى آشكارسازى است كه در پرتو آن، شى‏ء آن‏گونه كه هست خويشتن را ظاهر مى‏سازد. انسان چيزى از خود بر اعيان تحميل نمى‏كند؛ او به دليل ساختار و نحوه خاصّ وجودى خود، اجازه مى‏دهد كه اشيا آن‏گونه كه هستند خويشتن را بنمايانند.

كليدواژه‏ها: معرفت، ساختار وجودى انسان، آشكارسازى، شى‏ء فى‏نفسه، هيدگر، ملّاصدرا.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
26
شماره صفحه: 
13
محتوای تغذیه