زمان

بازخواني انتقادي ديدگاه قيصري درباره ماهيت زمان

      سال بيستم، شماره چهارم، پياپي 80، تابستان 1402، ص 51ـ66
 

نوع مقاله: پژوهشي
فردين جمشيدي‌مهر/ استاديار گروه الهيات دانشگاه گنبد کاووس     fjamshidi@gonbad.ac.ir
دريافت: 24/10/1401       پذيرش: 30/03/1402
چکيده

شماره صفحه: 
51

بررسي تطبيقي زمان نزد ميرداماد و ويليام کريگ

سال نوزدهم، شماره سوم، پياپي 75، بهار 1401، ص 85ـ96

نوع مقاله: پژوهشي
* مهدي منفرد / دانشيار گروه فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه قم     mmonfared86@gmail.com
مليحه آقايي / دانشجوي دکتري فلسفه تطبيقي دانشگاه قم     maliheaghaei2007@gmail.com 
دريافت: 07/04/1400                  پذيرش: 18/10/1400

سال انتشار: 
1401
دوره: 
19
شماره مجله: 
75
شماره صفحه: 
85

مسئله «زمان» در سه مرتبه سیر فلسفی صدرالمتألهين

سال نوزدهم، شماره اول، پياپي 73، پاييز 1400، ص 49ـ64

نوع مقاله: پژوهشي
* علی بابایي / دانشيار گروه فلسفه دانشگاه محقق اردبیلی     hekmat468@yahoo.com
سيدمختار موسوي / دكتري فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه علامه طباطبائي     smm190@gmail.com
دريافت: 1400/1/27                  پذيرش: 1400/6/30

سال انتشار: 
1400
شماره مجله: 
73
شماره صفحه: 
49

تأمّلي بر تفاسير حركت قطعيه و توسطيه

سال ششم، شماره اول، پاييز 1387، 99ـ133

محمود فتحعلي[144]

رحمت‏اللّه رضايي[145]

چكيده

ابن‏سينا و پيروان وي، حركت قطعيه را انكار مي‏كنند. انكار حركت قطعيه اولاً مستلزم انكار حركت به معناي خروج تدريجي از قوّه به فعل، و ثانيا مستلزم پذيرش توهّمي بودن زمان است؛ در حالي كه ابن‏سينا، هم حركت در آن معنا را مي‏پذيرد و هم به وجود خارجي زمان معتقد است. ميرداماد و ملّاصدرا، به منظور رفع اين تناقض، وجود حركت قطعيه را پذيرفته و از اين‏رو درصدد تأويل نظر ابن‏سينا در اين‏باره برآمده‏اند.

مقاله حاضر، از سويي، بر آن است كه تفسير رايج از حركت قطعيه و توسطيه و نيز ادلّه و علل آن را بررسي كند و مشكلات آن را يادآور شود و از سويي ديگر، در تلاش است تا نشان دهد كه مي‏توان انكار حركت قطعيه و پذيرش وجود زمان را با يكديگر سازگار و بدين ترتيب از كلام ابن‏سينا رفع تناقض كرد، بي‏آنكه نيازي به تأويل باشد.

كليدواژه‏ها: حركت، حركت قطعيه، حركت توسطيه، زمان، آنِ سيّال، سكون، ابن‏سينا.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
21
شماره صفحه: 
99

تحليل و بررسي حركت جوهري يا فرد سيّال مقوله جوهر

سال ششم، شماره اول، پاييز 1387، 73ـ98

احمدحسين شريفي[103]

محمّدتقي يوسفي[104]

چكيده

فيلسوفان مسلمان تا پيش از ملّاصدرا، اغلب حركت جوهري را انكار و آن را نقد مي‏كردند. سرانجام، ملّاصدرا در حكمت متعاليه خود به تجزيه و تحليل دقيق حركت جوهري پرداخت؛ به گونه‏اي كه اعتقاد به اين حركتْ نقشي اساسي در فلسفه وي ايفا كرد. نگاه ملّاصدرا به اين بحث منحصر به فرد است؛ وي با به كارگيري برخي از لوازم حركت، به اثبات حركت جوهري مي‏پردازد.

در آغاز مقاله حاضر، نويسنده با تبيين برخي از لوازم حركت (مانند مسافت) و تحليل فرد سيّال مقوله جوهر، تلاش مي‏كند تصوير دقيقي از حركت جوهري را ارائه كند. وي در ادامه، با تحليل وجوه نياز حركت به موضوع، بي‏نيازي حركت از موضوع را اثبات مي‏كند، و در پايان، با نيم‏نگاهي كه به دلايل حركت جوهري مي‏اندازد، اين دلايل را در دسته‏بندي تازه‏تري قرار مي‏دهد.

كليدواژه‏ها: تغير جوهري، حركت جوهري، حركت عرضي، مسافت حركت، مقوله، زمان، موضوع.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
21
شماره صفحه: 
73

حركت و زمان در مجرّدات (بر اساس مبانى حكمت متعاليه)

سال هشتم، شماره دوم، زمستان 1389، 43ـ69

احمد سعيدى*

چكيده

تقريبا همه حكما در اينكه حركت و زمان از ويژگى‏هاى موجودات مادّى بوده و عالم تجرّد و موجودات مجرّد كاملاً منزّه و برتر از آنها هستند، اتفاق‏نظر دارند. اما مى‏توان با كمك مبانى حكمت متعاليه و دقت نظر در مفاهيم «مجرّد»، «مادّى»، «حركت»، و «زمان» ثابت كرد كه تنها مراتب عالى تجرّد فارغ از حركت و زمان‏اند و در مراتب نازل «تجرّد»، نه تنها دليل قاطعى بر استحاله «حركت» و «زمان» نيست، بلكه چه بسا با الهام از پاره‏اى از آموزه‏هاى نقلى، بتوان ادلّه‏اى هم بر امكان و وقوع «حركت» اقامه كرد.

كليدواژه‏ها: حركت، زمان، مادّى، جسمانى، مجرّد، صدرالمتألّهين.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
30
شماره صفحه: 
43

«زمان» از ديدگاه ملّاصدرا و برگسون / على فتحى ـ حميدرضا آيت ‏اللهى

سال هفتم، شماره دوم، زمستان 1388، 131ـ150

«زمان» از ديدگاه ملّاصدرا و برگسون

على فتحى*

حميدرضا آيت‏اللهى**

چكيده

زمان حقيقتى است كه با وجود انسان پيوند يافته است و انسان هميشه خود را در چنبره آن مى‏يابد،گويا انسان اسيرِ زمان است و راهى براى برون‏رفت از اين اسارت ندارد. ملّاصدرا و برگسون كهفيلسوفانى از دو سنّت فلسفى متفاوت هستند، در تلقّى خويش از زمان، افقى تازه گشوده و راهى نوآغازيده‏اند. هم ملّاصدرا و هم برگسون بر آن بوده‏اند كه حقيقت زمان را بايد در نسبت با وجودتفسير كرد. ملّاصدرا زمان را حقيقتى مى‏داند كه از نحوه وجود مادّيات انتزاع مى‏شود؛ برگسون نيززمان را مرادف حركت مى‏داند و آن را ديرندى مى‏شمارد كه فقط از طريق خودآگاهى و شهود محض قابل درك است و بنياد هستى ما را تشكيل مى‏دهد. در اين نوشتار، پس از تبيين زمان از منظر اين دو فيلسوف، سعى خواهيم كرد تا ميان اين دو ديدگاه، الفتى ايجاد نماييم و روزنه‏اى براى مقارنه و تطبيق بگشاييم.

كليدواژه‏ها: ملّاصدرا، برگسون، زمان، آن، ديرند.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
26
شماره صفحه: 
131
محتوای تغذیه