قضيه

عقل از منظر معرفت‌شناسي

عقل از منظر معرفت‌شناسي

محمّد حسين‌زاده1

چكيده

يكي از مهم‌ترين منابع معرفت، عقل است. در اين نوشتار، از منظر معرفت‌شناختي به بحث درباره آن پرداخته‌ايم. عقل را از منظر دانش معرفت‌شناسي، به لحاظ اينكه منبع معرفت است، تعريف كرده‌ايم. سپس اقسام عقل، اعم از عقل نظري و عملي، را مورد بحث قرار داده، زبه بررسي اين مسائل پرداخته‌ايم كه در معرفت‌شناسي كدام قسم از آنها مطمح‌نظر است؟ آيا عقل نيز منبع معرفت است؟

در ادامه، به مبحث كاركردهاي عقل پرداخته و فعاليت عقل را در هر يك از مفاهيم و گزاره‌ها و نقشي كه در هر يك مي‌تواند ايفا كند مرور كرده‌ايم و بدين نتيجه رهنمون شده‌ايم كه انسان از راه فعاليت‌ها و كاركردهاي گوناگون عقل، همچون انتزاع مفاهيم كلي و ادراك آنها، تعريف يا تحليل، حكم، قضيه، استدلال و مانند آنها، به شناخت عميق و گسترده‌اي از اشيا دست مي‌يابد. در پايان نقش عقل را در قضاياي پيشين و نقشي را كه اين‌گونه قضايا در معرفت‌هاي بشري دارند يادآور شده‌ايم.

كليدواژه‌ها: ادراك كلي، حكم، قضيه، تعريف، استدلال، تفكر، قضاياي پيشين و پسين، عقل نظري، عقل عملي، تجريد، تعميم.

سال انتشار: 
4
شماره مجله: 
16
شماره صفحه: 
11

موصوف صدق در نظريه «مطابقت»

موصوف صدق در نظريه «مطابقت»

احمدحسين شريفي

چكيده

يافتن موصوف اوليه و اصيل صدق يكي از دغدغه هاي معرفت شناساني است كه از نظريه «مطابقت» در تعريف «صدق» دفاع مي كنند. در اين نوشتار، كوشش شده است ضمن طرح و نقد مهم ترين ديدگاه ها در اين حوزه، ديدگاه مورد قبول نگارنده نيز تبيين شود. در اين ميان، نشان داده شده است كه نه مطلق «جمله» به عنوان زنجيره اي درست ساخت و كامل از كلمات در زبان طبيعي، مي تواند موصوف حقيقي صدق باشد، نه «جمله خبري» مورد ادعاي تارسكي و نه «جمله ابدي» مورد ادعاي كواين. افزون بر اين، نشان داده شده است كه بر خلاف تصور راسل، «باور» نيز نمي تواند موصوف حقيقي صدق باشد; زيرا «باور» به معناي «فعل باور كردن» از مقوله فعل بوده و از محدوده صدق و كذب خارج است. «باور» به معناي «تصديق» نيز متأخّر از مرتبه صدق و كذب است. «تصديق» به معناي «فهم صدق قضيه» است. پس ابتدا بايد صدق و كذبي باشد تا متعلّق تصديق واقع شود. باور به معناي «متعلَّق و محتواي باور» هم چيزي در عرض قضيه نيست، بلكه همان چيزي است كه در اصطلاح، «قضيه» ناميده مي شود. در نهايت، با توجه به مراحل قضيه، اثبات شده كه موصوف حقيقي و اصيل صدق عبارت است از: قضيه معقوله يا مرحله ذهني قضيه كه حاكي از خارج است.

كليدواژه ها: مطابقت، موصوف صدق، جمله ابدي، باور، تصديق، قضيه، قضيه معقوله.

سال انتشار: 
4
شماره مجله: 
15
شماره صفحه: 
73

تجربه و تمايز ميان معرفت پيشين و پسين

سال هفتم، شماره چهارم، تابستان 1389، 107ـ129

سيدعلى طاهرى خرّم‏ آبادى1

چكيده

به نظر مى‏رسد، على‏رغم تنوّع تعاريف معرفت پيشين، همگان بر اين اتفاق دارند كه در تمايز ميان معرفت پيشين و پسين، نقش اصلى را مفهوم «تجربه» ايفا مى‏كند و آنچه معرفت را به دو بخش تجربى و غيرتجربى يا پيشين و پسين تقسيم مى‏كند، ميزان نقش تجربه در توجيه آن است. بالطبع تعيين حدود تجربه براى روشن ساختن اين تمايز كارى اساسى است. از سوى ديگر اين سؤال نيز مطرح است كه: آيا مى‏توان به يك قضيه، هم معرفت پيشين و هم معرفت پسين داشت؟ به عبارت ديگر، پيشين يا پسين بودن معرفت به يك قضيه، ريشه در خود قضيه دارد يا اينكه تعيين منبع توجيه، بر عوامل بيرونى مبتنى است؟ در ميان معرفت‏شناسان معاصر، اين نظريه رايج شده است كه معرفت پيشين به يك قضيه با معرفت پسين به همان قضيه تنافى ندارد. در اين مقاله، قصد من آن است كه اولاً معناى تجربه را روشن سازم؛ ثانيا اثبات كنم كه ريشه تمايز ميان دو قسم معرفتْ خود قضيه است. به عبارت ديگر، معرفت پيشين و پسين به قضيه واحد، ممكن نيست.

كليدواژه‏ها: پيشين، تجربه، توجيه، قضيه، كلّى، معرفت.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
28
شماره صفحه: 
107
محتوای تغذیه