فاهمه

صورت‎بندي و ارزيابي استدلال كانت بر نفي «امكان شناخت نظري نفس»

سال پانزدهم، شماره چهارم، پياپي 60، تابستان 1397

احمد حمداللهی اسکویی / استادیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان    ac.hamdollahi@azaruniv.ac.ir
مسعود امید / دانشيار دانشگاه تبریز    masoud_omid1345@yahoo.com
دريافت: 18/9/96                  پذيرش: 9/3/97
چکیده
با توجه به آرا و دیدگاه‎های کانت، استدلال وی بر عدمِ «امکان شناخت نفس از طریق نظری» را می‌توان این‎گونه صورت‎بندی کرد: «1. کثرات شهود حسی از نفس («من» اندیشنده) داده نمی‌شود؛ 2. هر چیزی که کثرات شهود حسی از آن داده نشود، شناخت‌ناپذیر خواهد بود؛ نتیجه: نفس شناخت‎ناپذیر است». این استدلال از نظر صوری معتبر است و اگر نفس را به عنوان من اندیشنده یک امر صرفاً استعلایی و غیرتجربی بدانیم، نتیجه آن، البته صرفاً در محدوده معنای کانتی از شناخت، به طور مطلق صادق و معتبر خواهد بود؛ اما ابهام و ناسازگاری موجود در دیدگاه کانت درباره نفس یا من، نتیجه استدلال او را حتی در محدوده معنای کانتی از شناخت، مخدوش و نامعتبر می‌سازد.
کلیدواژه‌ها: کانت، شناخت، شهود، فاهمه، نفس، امکان شناخت نفس، امکان مابعدالطبیعه.


 

سال انتشار: 
15
شماره مجله: 
60
شماره صفحه: 
103

زيبايى مقيّد و زيبايى آزاد از نظر كانت

سال هشتم، شماره دوم، زمستان 1389، 151ـ168

رضا ماحوزى*

چكيده

كانت قوّه حكم تأمّلى (خيال) را قوّه ذوقِ زيباشناختى معرفى كرده است. هنگامى كه خيال مستقل از فاهمه و عقل، و بر مبناى اصل غايتمندى ذهنى، صورت‏هاى محض اعيان را انتزاع كند، «زيبايى آزاد» عرضه مى‏دارد، و هنگامى كه اين صورت‏ها را با مفهوم كمال (غايتمندى عينى درونى) عين همراه سازد، «زيبايى مقيّد» عرضه مى‏دارد. كانت اين اتّصال را در زيبايى مقيّد، اتّصال خير و زيبا دانسته است. اين نكته، ابهام وسيعى را در تلقّى كانت از معناى زيبايى ايجاد كرده است؛ به گونه‏اى كه برخى از مفسّران، زيبايى مقيّد را زيبايى اصيل ندانسته، بلكه آن را محصول عقل دانسته‏اند. اين نوشتار درصدد است با تشريح زيبايى آزاد و زيبايى مقيّد از نظر كانت، و تأكيد وى بر استقلال حكم زيباشناختى، نادرستى اين تفسير را نشان دهد.

كليدواژه‏ها: خيال، فاهمه، عقل، زيبايى آزاد، زيبايى مقيّد، غايتمندى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
30
شماره صفحه: 
151

تحليل پديدار شناسي هگل: ابعاد و تأثير آن در آموزش و پرورش/ علي فلّاح رفيع

پديدارشناسي هگل: ابعاد و تأثير آن در آموزش و پرورش

علي فلّاح رفيع

چكيده

در بين فليسوفان باختر زمين هگل از معدود كساني است كه به موضوعاتي كاملاً بكر و نوظهور پرداخت و پيشگام در طرح برخي مباحث جنجال برانگيز در حوزه تفكر فلسفي شد. طرح بحث پديدارشناسي روح از زمرة اين مباحث بود. فهم دقيق فلسفة هگل بدون فهم پديدارشناسي روح ميسّر نخواهد بود. گويي با پديدارشناسي روح، فصل نويني در تاريخ فلسفه غرب آغاز گرديده و شناسايي از حد تنگ‌نظري كانتي گذر نموده، قلمرو ديگري را فراروي انسان مي‌گشايد.

پديدارشناسي روح در دو حوزة هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي ابعاد گوناگون اجتماعي، فردي، اخلاقي، تاريخي، آموزشي، تربيتي و حتي عرفاني دارد كه هر يك از اين ابعاد قابل تأمل و درنگ عقلاني است.

در اين مقاله ضمن اشاره به جايگاه پديدارشناسي روح در كل نظام فلسفي هگل، سير تكاملي روح از حوزة يقين حسي، ادراك، فاهمه، خودآگاهي تا عقل مورد بررسي قرار گرفته، آنگاه با تأمل بر بحث پرجاذبه «خواجه» و «بنده» به نقش تربيتي و آموزشي پديدارشناسي روح پرداخته شده است. از همين سكوي معرفتي است كه هگل به تفسير فلسفي اديان الهي همچون يهوديت و مسيحيت پرداخته و روح نامتناهي را با روح متناهي در سير تكاملي بر يك جايگاه مي‌بيند و آنگاه با تصور روح مطلق تلاش مي‌كند تا به انگاره خود، نظام فلسفي خويش را بر كرسي اثبات بنشاند.

كليد واژه‌ها

ادراك، ايدژه، پديدارشناسي روح، خودآگاهي، فاهمه، عقل و روح مطلق، يقين حسي، هگل.

سال انتشار: 
2
شماره مجله: 
5
شماره صفحه: 
109
محتوای تغذیه