پديدارشناسي هگل: ابعاد و تأثير آن در آموزش و پرورش
علي فلّاح رفيع
چكيده
در بين فليسوفان باختر زمين هگل از معدود كساني است كه به موضوعاتي كاملاً بكر و نوظهور پرداخت و پيشگام در طرح برخي مباحث جنجال برانگيز در حوزه تفكر فلسفي شد. طرح بحث پديدارشناسي روح از زمرة اين مباحث بود. فهم دقيق فلسفة هگل بدون فهم پديدارشناسي روح ميسّر نخواهد بود. گويي با پديدارشناسي روح، فصل نويني در تاريخ فلسفه غرب آغاز گرديده و شناسايي از حد تنگنظري كانتي گذر نموده، قلمرو ديگري را فراروي انسان ميگشايد.
پديدارشناسي روح در دو حوزة هستيشناسي و معرفتشناسي ابعاد گوناگون اجتماعي، فردي، اخلاقي، تاريخي، آموزشي، تربيتي و حتي عرفاني دارد كه هر يك از اين ابعاد قابل تأمل و درنگ عقلاني است.
در اين مقاله ضمن اشاره به جايگاه پديدارشناسي روح در كل نظام فلسفي هگل، سير تكاملي روح از حوزة يقين حسي، ادراك، فاهمه، خودآگاهي تا عقل مورد بررسي قرار گرفته، آنگاه با تأمل بر بحث پرجاذبه «خواجه» و «بنده» به نقش تربيتي و آموزشي پديدارشناسي روح پرداخته شده است. از همين سكوي معرفتي است كه هگل به تفسير فلسفي اديان الهي همچون يهوديت و مسيحيت پرداخته و روح نامتناهي را با روح متناهي در سير تكاملي بر يك جايگاه ميبيند و آنگاه با تصور روح مطلق تلاش ميكند تا به انگاره خود، نظام فلسفي خويش را بر كرسي اثبات بنشاند.
كليد واژهها
ادراك، ايدژه، پديدارشناسي روح، خودآگاهي، فاهمه، عقل و روح مطلق، يقين حسي، هگل.