روششناسي حكمت متعاليه
احمد ابوترابي
چكيده
براي حكمت متعاليه صدرالمتألهين دو معنا ميتوان در نظر گرفت: يكي، «فلسفه اولي» و ديگري، مكتبي است كه با روش ويژهاي، مسائل فلسفي را بررسي ميكند. روششناسي حكمت متعاليه از ديدگاه صدرالمتألهين و نقد و بررسي آن، موضوع اين مقاله است. پيروي از اين روش، طبعا، دستاوردهاي متفاوت با دستاوردهاي فلسفه مشّاء و علم كلام و حتي اندكي متفاوت با دستاوردهاي شيوه اشراقي و عرفاني خواهد داشت.
شيوه حكمت متعاليه داراي دو بُعد سلبي و ايجابي است. ناكفايتي عقل براي دستيابي به حقايق و نارسايي عرفان براي ادراك حقايق و زيانهاي سطحينگري و ظاهربيني در بررسي شريعت در بُعد سلبي اين مكتب بيان ميشود. نقش عقل و وجدان عرفاني و كيفيت امتزاج برهان و وجدان و نقش شريعت در وراي اين دو علم به عنوان مصحّح و مؤيّد عقل و عرفان و هماهنگي راه برهان، وجدان و شريعت در وصول به حقايق در بُعد اثباتي اين مكتب جا دارد.
اين مكتب هدف از تعليم و تعلّم را تنها دستيابي به مجموعهاي از مفاهيم و اصطلاحات و گزارههاي ذهني نميداند، بلكه هدف را معرفتي ميداند كه با كمال نفساني صاحب معرفت همراه است. امتياز ديگر اين مكتب آن است كه روش تحقيق آن بر معرفتشناسي متقني مبتني است، در عين حال، داراي نارساييهايي نيز هست و راه نقد در آن مسدود نيست.
كليد واژهها
حكمت متعاليه، روششناسي، وجدان، مكاشفه، عرفان، اشراق، عقل.