سال دوازدهم، شماره دوم - زمستان 1393
سيدفخرالدين طباطبايى[1]
يوسف دانشور نيلو[2]
چكيده
نوشتار پيش رو، شرح تقابل انديشه دو شخصيت معروف در دو حوزه الهيات و الحاد است. يكى از اين دو، ريچارد داوكينز، مى كوشد در كتاب «پندار خدا» از همه تخصص خود در حوزه زيست شناسى فرگشتى يارى بجويد و به بى خدايى و الحاد برسد و در نقطه مقابل، آليستر مك گراث، با تصنيف كتاب «پندار داوكينز» تلاش دارد به نقدى منصفانه از اين كتاب بپردازد و به مخاطبان نشان دهد كه علوم تجربى و به طور خاص، نظريه فرگشت با خداباورى در تنافى نيستند. نكته درخور توجه اينكه هر دو نفر در فضاى دانشگاه آكسفورد تنفس كرده و هر دو تجربه الحاد را از سر گذرانده اند؛ با اين تفاوت كه اولى هنوز با پافشارى بر الحاد خود، مشهورترين و پرارجاع ترين ملحد جهان شده، ولى دومى با وجود تخصص در علوم تجربى، از الحاد دست شسته و به مدافعى سرسخت براى خداباورى بدل گشته است.
كليدواژه ها: ريچارد داوكينز، آليستر مك گراث، علم تجربى، الحاد، دين، فرگشت، توهم.