فلسفه اسلامى

تطبيق فرشتگان بر مجردات در فلسفه اسلامى

فصل‏نامه‏اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1395

عليرضا كهنسال / استاديار گروه فلسفه و حكمت اسلامى دانشگاه فردوسى مشهد  kohansal-a@ferdowsi.um.ac.ir      

امير راستين / دانشجوى دكترى حكمت متعاليه دانشگاه فردوسى مشهد           rastinamir@yahoo.com

دريافت: 11/2/94               پذيرش: 17/3/95

 

چكيده

در نگاه فيلسوفان مسلمان، همواره مجردشناسى و فرشته‏شناسى دو موضوع متلازم بوده و مجردات بر فرشتگان تطبيق داده شده‏اند. حكما از سويى با توجه به شواهد متعدد نقلى مؤيد تجرد فرشتگان، قائل به تجرد آنها شده‏اند و از سوى ديگر، با نگاه به الگوهاى مختلف هستى‏شناسانه خويش، ضمن تبيين جايگاه مجردات در اين نظام‏ها، فرشتگان را با همين موجودات مجرد، مطابق دانسته‏اند. در اين نوشتار نخست با تعريف موجود مجرد، بيان اقسام آنها و ويژگى‏هايشان، تصويرى اجمالى از مجردشناسى فلسفه اسلامى ارائه مى‏شود و سپس با بيان نصوص دال بر تطبيق فرشته بر مجرد توسط فلاسفه بزرگ مسلمان، اصل تحقق اين تطبيق تأييد مى‏گردد. داورى نهايى، حاكى از آن است كه روى‏هم‏رفته و با توجه به ويژگى‏هاى مشترك ميان فرشته و مجرد، چنين تطبيقى تأييدپذير است و ديگر بار، مطابقت عقل و شرع به اثبات مى‏رسد؛ اگرچه در تطبيق افراد جزئى فرشته بر مصاديق خاص مجردات، بايد جانب احتياط را رعايت كرد.

 

كليدواژه‏ها: فرشتگان، مجردات، تطبيق فرشته بر مجرد، فلسفه اسلامى، ويژگى‏هاى مشترك.

 

سال انتشار: 
14
شماره مجله: 
53
شماره صفحه: 
33

رهيافتى براى نظريه پردازى بنيادى در علوم انسانىبر اساس فلسفه اسلامى

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى زمستان 1394

عطاءاللّه رفيعى آتانى / استاديار دانشگاه علم و صنعت ايران             rafieiatani@iust.ac.ir

دريافت: 14/4/94               پذيرش: 17/10/94

چكيده

پرسش اساسى كه اين مقاله به آن پاسخ مى دهد آن است كه مبنا و راه و روش ارتباط فلسفه اسلامى و علوم انسانى چيست؟ در اين مقاله تلاش مى شود تا با نماياندن مناسبات فلسفه اسلامى و علوم انسانى، براى تداوم روشمند فلسفه اسلامى در جهت نظريه پردازى در علوم انسانى راهى پيدا شود. براى نيل به مقصود، هر گام به صورتِ طبيعى از گام قبلى برمى آيد نوآورى اساسى مقاله بر اساس نظريه علامه طباطبائى درباره «فلسفه» شكل گرفته است. بر اساس نظريه علامه، مسئوليت اثبات وجود موضوع هر علم بر عهده فلسفه است. اين در حالى است كه از منظر مشهور انديشمندان اسلامى، موضوع علم براى هويت بخشى هر علم، در مقايسه با دو ملاك ديگر يعنى «روش» و «غايت» ملاك بهترى است. از منظر علامه طباطبائى و استاد شهيد مطهرى وظيفه اساسى فلسفه، اثبات وجود موضوع هر علم و نيز توليد روش نظريه پردازى متناسب با موضوع آن علم است. مجموعه يافته هاى محصول اثبات وجود و نحوه وجود موضوع و نيز روش متناسب با آن، محتواى فلسفه علوم انسانى را مى سازد. اگر فلسفه علوم انسانى به نحو روشمندى از معارف اسلامى مرتبط استخراج شود، به رويكردى اسلامى در قلمرو فلسفه علوم انسانى و در نتيجه به نقطه آغازى براى نظريه پردازى دست يافته ايم.

 

كليدواژه ها: فلسفه اسلامى، فلسفه علوم انسانى، فلسفه علوم انسانى اسلامى، روش، نظريه.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
50
شماره صفحه: 
149

بررسى چيستى فلسفه اسلامى با رويكرد پاسخ به ايراد مخالفان آن

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1393

محمد سربخشى[1]

چكيده

برداشتى كه مخالفان فلسفه از حقيقت آن دارند با آنچه فيلسوفان از آن اراده كرده اند يكى نيست. برخى از ايشان حقيقت فلسفه را بازى با مفاهيم و توضيح آنها و حداكثر اقامه برهان مى دانند. حتى برخى در برهانى بودن فلسفه ترديد روا مى دارند. اين در حالى است كه دقت در تعاريف خود فلاسفه و تصريحات ايشان نشان مى دهد فلسفه از ديدگاه آنان حقيقتى بس فراخ دارد و همه عرصه هاى دانش و عمل را دربر مى گيرد. اين برداشت دست كم در ميان فلاسفه اسلامى وجود دارد. بى توجهى به معناى حقيقى فلسفه موجب طرح اشكال هاى فراوانى نسبت به آن شده است. اين اشكال گيرى به ويژه از سوى كسانى كه داعيه تدين دارند و به گمان خود فلسفه را در تعارض با دين مى بينند نمود بيشترى دارد.

     مقاله حاضر مى كوشد نشان دهد فلسفه نه تنها دانشى برهانى است، بلكه عمل نيز جزو حقيقت آن است و فيلسوف حقيقى كسى است كه علاوه بر تسلط بر قلمرو دانش، در عرصه عمل به دستورهاى اخلاقى نيز به كمال رسيده است.

 

كليدواژه ها: فلسفه، حقيقت، حكم، عمل، ايمان، فلسفه اسلامى، مخالفت با فلسفه.



[1] استاديار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.  sarbakhshi50@yahoo.com

دريافت: 11/2/93               پذيرش: 29/8/93

 

سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
45
شماره صفحه: 
31

تبيين وجودى و معرفتى قوه حافظه در فلسفه اسلامى

سال دهم، شماره اول، پاييز 1391 ـ 67ـ80

محمد نجاتى*
مهدى اكبرى**

چكيده

يكى از مهم ترين قواى باطنى نفس، قوه حافظه ناميده مى شود. در مقاله پيش رو اين قوه در دو قلمرو وجودى و معرفتى بررسى شده است. در قلمرو وجودى با وجود معقول بودن گرايش عمومى فلاسفه مسلمان بر رويكرد تقليلى در باب قواى باطنى نفس، به جهت نگرش ممتازى كه فلاسفه معاصر بر اين قوه و كاركردهاى آن داشته اند، استقلال وجودى مقرون به صحت دانسته شده است. در قلمرو معرفتى با توجه به رويكرد همگون ملّاصدرا و فلاسفه معاصر مسلمان، هر دو كاركرد حفظ و استرجاع معانى حافظه، در حيطه حضور و تجرد قرار مى گيرد. در اين قلمرو، احتمال انتساب فرايند استرجاع به خطاپذيرى، به واسطه نقص و عدم اشتداد برخى نفوس تبيين شده است.

در مسئله كيفيت مطابقت معانى حافظه، از رويكرد ملّاصدرا و به ويژه آيت اللّه مصباح در وضع تشكيك در ادراكات حضورى و جعل نظريه وحدت عاقل و معقول به سان نردبان تعالى نفس در درجات علم حضورى و وصول بر غايت انفعال استفاده شده است.

كليدواژه ها: قوه حافظه، فلسفه اسلامى، استرجاع، نفس.


سال انتشار: 
10
شماره مجله: 
37
شماره صفحه: 
67
محتوای تغذیه