فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى بهار 1396
محمد حسين زاده (يزدى) / استاد گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره mohammad_h@qabas.ne
دريافت: 11/2/95 پذيرش: 29/11/95t
چكيده
در مواجهه با پارادايم، از پايه اى ترين و مهم ترين پرسش هاى روش شناختى اى كه پيوند تنگاتنگى با معرفت شناسى دارد اين است كه آيا پژوهش، خواه در قلمرو علوم طبيعى و خواه در ساحت دانش هاى انسانى، و حتى پژوهش در مسائل معرفت شناسى بدون تحقق پارادايم ها و مفروضات ذهنى امكان پذير است؟ پارادايم ها چه نقشى در پژوهش، روش تحقيق، معرفت و دستيابى به واقعيت دارند؟ براى دستيابى به پاسخ اين گونه پرسش ها ابتدا بايد ديد پارادايم چيست و خاستگاه يا منشأ آن كجاست؟ واژه پارادايم كه ديرزمانى نيست كه در فلسفه علم كانون توجه قرار گرفته و به سرعت به ديگر ساحت ها و حوزه هاى معرفت بشرى انتقال يافته، مشحون از ابهام است؛ ازجمله اينكه آيا از آن ساختار ذهنى اراده مى شود يا مبنا و يا الگو؟ ازآنجاكه اين مسئله به گونه اى گسترده به عرصه هايى ژرف، تأثيرگذار و بنيادى همچون فلسفه دين، فلسفه، معرفت شناسى و روش شناسى راه يافته، ضرورت پژوهش درباره آن انكارناپذير است. از مهم ترين دستاوردهاى اين كاوش اين است كه با تحليل معناشناختى اين واژه و بيان خاستگاه آن، ابهام آن زدوده مى شود و مى توان درباره انديشه ورزى و پژوهش با پارادايم يا بدون آن داورى كرد.
كليدواژه ها: مبنا، الگو، چارچوب ذهنى، بازى هاى زبانى، صدق، نظريه، معرفت.
