شيخ اشراق

«تناسخ» در نظام فلسفي شيخ اشراق و محمدبن زكرياي رازي

سال شانزدهم، شماره چهارم، پياپي64، تابستان 1398

نسرین توکلي / استادیار الهیات و علوم اسلامي دانشگاه پیام نور     tavakoli.nasrin@yahoo.com
دريافت: 10/09/97                  پذيرش: 31/02/98
چکيده
مسئله تناسخ به‌‌مثابه ایده‌ای فلسفی در پاسخ به مسئله سرنوشت نفس انسان پس از مرگ، جزو مسائل مهم در حوزه نفس‌شناسی است. غالب فیلسوفان مسلمان تناسخ را محال دانسته و براهینی در راستای اثبات استحاله آن اقامه کرده‌اند؛ اما در این میان، محمدبن زکریای رازی و شهاب‌الدین سهروردی جایگاه ویژه‌ای دارند که نوشتار حاضر به بررسی نظرات ایشان در این‌باره پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می‌شود که محمدبن زکریای رازی نخستین فیلسوف برجسته طرفدار ایده تناسخ در جهان اسلام قلمداد می‌شود و این آموزه در جهان‌بینی فلسفی وی در حوزه قدم نفس و هیولا ریشه دارد. شیخ اشراق در غالب آثارش نظریه استحاله تناسخ را مطرح می‌کند، اما در حکمة‌‌الاشراق، ادله طرف‌داران نظریه امکان و استحاله تناسخ را ضعیف می‌داند. میان این دو دیدگاه در «میزان اهتمام به مسئله تناسخ»، «قلمرو امکان تناسخ»، «ضرورت تناسخ»، «میزان نوآوری در این مسئله»، «روش‌شناسی بحث» و «رابطه تناسخ با حدوث و قدم نفس» اختلافاتی وجود دارد؛ چنان‌که این دو دیدگاه در «امکان رهایی از چرخه تناسخ» و «نفی استحاله برخی اقسام تناسخ» با یکدیگر اشتراک دارند.
کلیدواژه‌ها: تناسخ، تناسخ صعودی، تناسخ مشابه، شیخ اشراق، محمدبن زکریای رازی.


سال انتشار: 
16
شماره مجله: 
64
شماره صفحه: 
89

تقدم نفس بر بدن از ديدگاه ابن‌سينا، شيخ اشراق و صدرالمتألهين

سال پانزدهم، شماره سوم، پياپي 59، بهار 1397

محمدعلی شریفی / کارشناس ارشد فلسفه مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره      m.sharifi115@mailfa.com
محمد فنایی اشکوری / استاد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره     Fanaei.ir@ymail.com
دريافت: 11/03/96                  پذيرش: 25/10/96

سال انتشار: 
15
شماره مجله: 
59
شماره صفحه: 
5

تأمّلى بر ديدگاه ابن‏سينا و شيخ اشراق در اصالت وجود يا ماهيت

سال هفتم، شماره سوم، بهار 1389، 11ـ36

مجيد احسن1

حسن معلّمى2

چكيده

مسئله اصالت وجود يا ماهيت يكى از مهم‏ترين مسائل فلسفى مى‏باشد كه اگرچه به طور مستقل از زمان ميرداماد و ملّاصدرا مطرح شده است، امّا محتوا و مبانى آن را مى‏توان در انديشه فيلسوفان پيشين نيز سراغ گرفت؛ بدين لحاظ، در اين مقاله، سعى داريم تا اين مسئله را از ديدگاه ابن‏سينا و شيخ اشراق به عنوان نمايندگان مكتب‏هاى فلسفى مشّاء و اشراق بررسى كنيم. بنابراين، پرسش اصلى پژوهش حاضر اين است كه ديدگاه ابن‏سينا و شيخ اشراق در اين‏باره چيست؟ مدّعاى مقاله اين است كه: اگرچه شيخ اشراق كلام ابن‏سينا در مورد عروض وجود بر ماهيت را عروض خارجى فهم كرده و با انتساب قول به زيادت ذهنى و خارجى وجود بر ماهيت به مشّاء، خود به نفى زيادت خارجى وجود بر ماهيت پرداخته و آن را به گونه‏اى نفى كرده كه به نفى زائد يعنى وجود منتهى گشته (و در نتيجه، شيخ معتقد شده كه ماهيتْ امر متحقّقِ خارجى و اصيلى است كه منشأ انتزاع مفهوم وجود مى‏گردد، و بدين لحاظ، مجعوليت ذاتى از آنِ ماهيت مى‏باشد)؛ امّا اين انتساب باطل است، زيرا ابن‏سينا با ملاحظات دقيق خويشْ بر عروض ذهنى ـ و نه خارجى ـ وجود بر ماهيت تأكيد دارد. بدين لحاظ، ابن‏سينا به تحقّق خارجى و اصالت وجود تصريح كرده و جعل و علّيت را نيز از شئون وجودى دانسته است.

كليدواژه‏ها: ابن‏سينا، شيخ اشراق، وجود، ماهيت، عروض، اصالت، جعل.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
27
شماره صفحه: 
11

پيشينه علم حضورى در سنّت فلسفه اسلامى

سال هشتم، شماره دوم، زمستان 1389، 95ـ123

محمّد سربخشى*

چكيده

موضوع «علم حضورى» جنبه‏هاى گوناگونى دارد. يكى از اين جنبه‏ها بررسى تاريخى علم حضورى و بازكاوى نگاه فلاسفه گذشته است. پرسش از اينكه علم حضورى يكى از آموزه‏هاى جديد فلسفه اسلامى است يا سابقه‏اى ديرين دارد؛ و در صورت مثبت بودن پاسخ بخش دوم سؤال نقش فيلسوفان گذشته در آن چه بوده است، مهم‏ترين سؤالاتى است كه در اين مقاله مورد بررسى قرار گرفته است.

روش ما در بررسى اين سؤالات مراجعه به منابع اصيل فلسفه اسلامى و تحليل آراء فلاسفه مهم اين سنّت بوده است. بديهى است برداشت ما از مطالب قدما متأثر از يافته‏هاى جديدى است كه متأخرّان بر حرف‏هاى قدما اضافه كرده‏اند.

نتايج حاصل اين پژوهش عبارت است از: توجه فيلسوفان ـ از همان ابتدا ـ به موضوع علم حضورى و تفكيك آن از علم حصولى، و دانستن احكام خاصّ علم حضورى. ضمنا يكى دانستن تعقّل و علم حضورى، از طرف فيلسوفان مسلمان دست‏كم در برخى از مصاديق، از ديگر نتايج اين پژوهش است.

كليدواژه‏ها: علم، حضور، علم حضورى، تعقّل، فارابى، ابن‏سينا، شيخ اشراق، ملّاصدرا، فلسفه اسلامى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
30
شماره صفحه: 
95

عالم عقول از منظر ابن ‏سينا و شيخ اشراق

سال هشتم، شماره دوم، زمستان 1389، 11ـ42

مجيد احسن*

يداللّه يزدان‏پناه**

چكيده

برخى بر اين عقيده‏اند كه سهروردى جز تغيير اصطلاحات، كار ديگرى در فلسفه نكرده است؛ بر اين اساس، اختلاف و افتراقى با مشّاء ندارد. در مقاله حاضر، با تأمّل بر ديدگاه شيخ اشراق درباره عالم عقول و مقايسه آن با ديدگاه‏هاى ابن‏سينا، اين فرضيه را به اثبات خواهيم رساند كه سهروردى در عين آنكه از بستر مشّايى بهره مى‏برد و خود نخست مشّايى بوده است، امّا به طور روشن از اين مكتب جدا مى‏شود. او با توجه به مبانى فلسفى خاصّ خود، برخى مراتب هستى همچون عالم عقول عرضيه را اثبات مى‏كند. افزون بر اين، مراتب مورد اتّفاق همچون عالم عقول طوليه نيز در دستگاه سازوار هستى‏شناختى وى تفسير و تحليل‏هاى جديد و مستقلى مى‏يابد. البته، سهروردى در برخى موارد نسبت به ابن‏سينا كاستى‏هايى دارد؛ امّا در مجموع، تبيين‏هاى وى در اين‏باره دقيق‏تر به نظر مى‏رسد.

كليدواژه‏ها: ابن‏سينا، شيخ اشراق، سهروردى، عقول طوليه، عقول عرضيه، عالم عقول، مراتب هستى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
30
شماره صفحه: 
11

صعوبت يا سهولت حد و رابطة آن با وضع اسماء عام بر مسما/ عسكري سليماني اميري

صعوبت يا سهولت حدّ

و رابطه آن با وضع اسماء عام بر مسمّا

عسكري سليماني اميري

چكيده

اكثر منطق‌‌دانان مسلمان و در رأس آنها فارابي و ابن‌‌سينا پس از ارائه دستگاه جنس و فصلي و ذاتي و عرضي و اينكه حد تام مشتمل بر تمام ذاتيات محدود است، به صعوبت و دشواري حد تام حقيقي فتوا داده‌‌اند.

در اين ميان بغدادي با طرح حد مفهومي و اسمي در علوم، سهولت حدّ تام را مطرح كرده و شيخ اشراق در مقام نقد نظريه تعريف مشائين سهولت حد مفهومي يا اسمي را تأييد كرده است.

اين دو بين اسم و مسمّا و بين حد و محدود رابطه قائل نشده‌‌اند. از نظر اين دو اسم براي مسمّايي است كه از آن شناخت داريم و ميزان شناخت ما از مسمّا در واقع تشكيل‌‌دهنده حدّ مسمّا است.

از نظر راقم سطور، رابطه حد و محدود و اسم و مسمّا كليت ندارد لذا همواره حدّ شي‌‌ء به ميزان شناخت مسمّا تنظيم نمي‌‌شود، گرچه في‌‌الجمله ارتباط اسم و مسمّا و حد و محدود قابل قبول است.

كليد واژه‌‌ها

حد تام، ذاتي، عرضي، اسم و مسمّا، حد حقيقي، حد مفهومي يا اسمي، شيخ اشراق، بغدادي

سال انتشار: 
1
شماره مجله: 
4
شماره صفحه: 
112

«مُثُل» در نگاه شيخ اشراق و تطبيق اجمالى آن با انديشه افلاطون

سال هفتم، شماره چهارم، تابستان 1389، 131ـ165

مرتضى رضايى1

سيد يداللّه يزدان‏پناه2

چكيده

طرح «نظريه مُثُل» و حضور تأثيرگذار آن در مباحث گوناگون فلسفى، مستند به افلاطون است و به دليل آنكه دايره هستى را گسترده‏تر ترسيم مى‏كند و از وجود موجوداتى با صفاتى ويژه سخن مى‏گويد، در دوره‏هاى گوناگون فلسفى و تاريخى موضوع گفت‏وگو بوده است.

يكى از طرف‏داران اين نظريه شيخ اشراق، شهاب‏الدين سهروردى است كه جايگاهى تعيين‏كننده به مُثل در نظام هستى‏شناختى خود مى‏دهد و مى‏كوشد از سويى با ارائه ادلّه‏اى متقن وجود اين عالم را اثبات كند و از سوى ديگر، با تبيين روشن نسبت اين عالم با مراتب وجودى مافوق و مادون آن، چهره‏اى معقول‏تر و پذيرفتنى‏تر در قياس با تبيين افلاطون به آن ببخشد.

مقاله حاضر كاوشى است در چيستى مُثل از نگاه افلاطون و شيخ اشراق؛ ادلّه‏اى كه شيخ اشراق براى اثبات عالم مُثل ارائه كرده است، و نيز جايگاهى كه مُثل در نظام هستى‏شناختى اين دو متفكر دارد. از آنجا كه مقصود اصلى نگارنده، بررسى نگاه سهروردى به مُثل بوده است، ديدگاه افلاطون نيز به اجمال كانون توجه قرار گرفته است تا اشتراكات و تفاوت‏ها بهتر خود را نمايان كند.

كليدواژه‏ها: مُثل، نظريه مُثل، افلاطون، شيخ اشراق، سهروردى، نظام هستى‏شناختى.

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
28
شماره صفحه: 
131
محتوای تغذیه