علّامه طباطبائى

جايگاه فلسفه در روش تفسيرى علّامه طباطبائى با تأكيد بر بحث فاعليت الهى*

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1394

سيدمحمدعلى ديباجى / دانشيار دانشگاه تهران                                             dibaji@ut.ac.ir

سيدروح اللّه موسوى / دانشجوى دكترى فلسفه و كلام اسلامى دانشگاه تهران                           s.r.moosavi@ut.ac.ir

دريافت: 18/4/93               پذيرش: 16/12/93

چكيده

اين مقاله به دنبال پاسخ گويى به اين پرسش است كه فلسفه علّامه طباطبائى چه تأثيرى بر تفسير  ايشان گذاشته و به عبارت ديگر فلسفه چه جايگاهى در شيوه تفسيرى ايشان دارد؟ در اين مقاله  كوشيده ايم تا به صورت عينى و تطبيقى به اين پرسش بپردازيم. در اين جهت به عنوان نمونه،  موضوع فاعليت الهى را ـ كه از سويى از مباحث مهم فلسفى در طول تاريخ فلسفه بوده و از سويى از  موضوعات مهم و متكرر قرآنى است ـ در تفسير و فلسفه علّامه بررسى و مقايسه كرده ايم. براساس  نتايج اين پژوهش، دانش گسترده فلسفى علّامه و استفاده آگاهانه و روشمند از آن در تفسير، نه تنها به  تحميل معانى فلسفى بر قرآن و عبور از ظواهر الفاظ آن نينجاميده، بلكه در كنار يارى رساندن مفسر  براى داشتن فهمى گسترده تر و رسيدن به لايه هاى معنايى عميق تر، زمينه را براى التزام هرچه بيشتر  به ظاهر قرآن فراهم آورده است.

 

كليدواژه ها: علّامه طباطبائى، الميزان، فلسفه، تفسير، فاعليت الهى.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
49
شماره صفحه: 
101

نقد و بررسى مفاهيم اعتبارى نزد علّامه طباطبائىو چگونگى شكل گيرى آنها

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1394

حُسنى همايون / دانشجوى دكترى فلسفه مشاء دانشگاه تربيت مدرس                                          h.homayoon64@yahoo.com

رضا اكبريان / استاد گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس                                      dr.r.akbarian@gmail.com

دريافت: 21/6/93               پذيرش: 18/3/94

چكيده

علّامه طباطبائى مى گويد مفاهيم تنها از طريق ماهيات در ذهن ايجاد مى شوند و بنابراين مفاهيم فلسفى نيز از  ماهيات يا معقولات اولى به وجود مى آيند. وى در نظريه تعقل خود، ميان دو گروه از مفاهيم حقيقى و اعتبارى  تفاوت قايل مى شود. اين دو گروه از معقولات همان معقولات اولى و ثانى منطقى و فلسفى هستند كه البته  علّامه طباطبائى با نگاهى ويژه به آنها مى پردازد و روش شكل گيرى آنها را در ذهن بيان مى كند. او مفاهيم  اعتبارى را به سه دسته مختلف تقسيم مى كند: مفاهيم ذهنيه كه از ديگر مفاهيم ذهنى ايجاد مى شوند؛ مفاهيم  اعتبارى كه از مقايسه نفس با افعال و قوايش در ذهن شكل مى گيرند و قسمى ديگر از مفاهيم اعتبارى كه از  مستقل لحاظ كردن حكم در قضايا به وجود مى آيند.

     مفاهيم اعتبارى كه از حكم در قضايا به وجود مى آيند، نسبت به دو قسم قبلى از اهميت بيشترى  برخوردارند؛ چراكه شامل مفاهيم بنيادين فلسفه مثل وجود، عدم، وحدت، كثرت، قوه و فعل هستند. نقطه  قوت اين نظريه روشن كردن نحوه ايجاد مفاهيم اعتبارى و كيفيت حفظ مطابقت بين مفهوم ساخته شده توسط  ذهن و مصداق حقيقى آن در خارج در مورد مفاهيمى است كه به رغم داشتن مصداق در خارج، در ذهن  ساخته مى شوند. البته هرچند اقدام علّامه در توضيح چگونگى شكل گيرى اين مفاهيم بديع و اساسى است،  اين نظريه از چند منظر درخور نقد است كه مهم ترين آن خلط بين حكم در تصديق، و وجود رابط در  قضاياست كه به منزله منشأ مفهوم وجود معرفى شده است.

 

كليدواژه ها: تعقل، معقولات ثانى، مفاهيم اعتبارى، حكم، مفهوم وجود، علّامه طباطبائى.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
49
شماره صفحه: 
79

تحليل هستى شناختى مصلحت در الميزان

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1394

مهدى برهان مهريزى / دانشجوى دكترى فلسفه تطبيقى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

marifat@qabas.net

مجتبى مصباح / استاديار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره                          m-mesbah@qabas.net

دريافت: 20/6/93               پذيرش: 7/2/94

چكيده

براساس ديدگاه علّامه طباطبائى، «مصحلت» داراى وجودى واقعى است. داشتن وجود واقعى، به معناى داشتن مابازاى خارجى نيست، بلكه مصلحت از مفاهيم فلسفى است كه منشأ انتزاع واقعى دارد. تبيين هاى گوناگونى بر واقعى بودن مصلحت ارائه شده است؛ از جمله اينكه مصلحت، امر وجودى و مستمرى است كه مقتضاى طبيعت اشياست؛ پشتوانه اعتباريات بوده، نفس حكم و فعل الهى است؛ نشانه حكيمانه بودن فعل است و ملاك حسن و خير تكوينى مى باشد. با دقت در آثار علّامه طباطبائى، چهار نحوه هستى براى مصلحت مى توان بيان كرد: هستى واقعى خارجى، هستى منحاز از خارج و ذهن، هستى ذهنى و هستى اعتبارى. براساس ديدگاه علّامه، مصلحت داراى مراتب وجودى شديد و ضعيف است و در اين نوشتار تشكيك در مصلحت را براساس مصاديق مصلحت كه عبارت اند از «حقيقت اشيا»، «غايت»، «فعل» و «جامعه»، تبيين كرده، ظرف تحقق مصلحت را در دو عالم «تكوين» و «تشريع» يافتيم.

 

كليدواژه ها: مصلحت، هستى شناختى، وجود واقعى، تشكيك، الميزان، علّامه طباطبائى.



سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
48
شماره صفحه: 
81

نقد و بررسى انواع نوميناليسم با بهره گيرى از ديدگاه هاى علّامه طباطبائى

سال دوازدهم، شماره سوم

محمد طالعى اردكانى / دانشجوى دكترى فلسفه علوم اجتماعى دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام

bavar_1980@yahoo.com

على مصباح / دانشيار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره a-mesbah@qabas.net

دريافت: 5/3/93 پذيرش: 17/10/93

چكيده

نوميناليسم، نظريه اى در پاسخ به مسائل مربوط به كليات است. بنابراين در اين نوشته بحث را از بررسى انواع كلى آغاز مى كنيم و در ادامه سه نظريه مطرح در حوزه كليات را برمى رسيم. اين سه نظريه عبارت اند از: رئاليسم، مفهوم گرايى و نوميناليسم. نوميناليسم سخت، نوميناليسم فرازبانى، نظريه مجاز، نوميناليسم داستان گرايانه، نوميناليسم طبقه اى، نوميناليسم روش شناختى و نوميناليسم اجتماعى از انواع نوميناليسم اند كه در اين نوشته به بررسى آنها مى پردازيم. ديدگاه علّامه طباطبائى با توجه به گرايش رئاليستى ايشان، در تقابل آشكار با انواعى از نوميناليسم است. اين تقابل در حوزه هاى هستى شناسى، معرفت شناسى، قضايا و روش بنيادين با روش تحليلى و استنتاجى نشان داده شده است.

كليدواژه ها: علّامه طباطبائى، كلى، رئاليسم، نوميناليسم سخت، نوميناليسم روش شناختى، نوميناليسم فرازبانى.

سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
47
شماره صفحه: 
73

تقريرى نوين از برهان وجودى در فلسفه اسلامى

سال دوازدهم، شماره سوم

حسينعلى شيدان شيد / استاديار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه shidanshid@rihu.ac.ir

على شيروانى / دانشيار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه shirvani@rihu.ac.ir

دريافت: 13/2/93 پذيرش: 29/11/93

چكيده

برهان وجودى به آن دسته از براهين اثبات وجود خداوند مى گويند كه در آنها به نحوى كاملاً پيشين، با تمسك به صرف مفهوم و بدون استناد به هيچ امر عينى، وجود خداوند اثبات شود. اين نوع برهان را در مغرب زمين و الهيات مسيحى آنسلم قديس (1033 يا 1034ـ1109م) مطرح ساخت و از آن زمان تاكنون مخالفان و طرف دارانِ مهمى داشته است؛ اما در فلسفه و كلام اسلامى اين نوع برهان جايگاه برجسته اى نداشته است؛ هرچند در عبارات گذشتگان و از همه پيش تر فارابى مى توان نشانه هايى از توجه به آن را مشاهده كرد. در عين حال در نيم قرن اخير توجه به اين نوع برهان رو به فزونى نهاده است؛ گروهى آن را پذيرفته و گروهى آن را نفى كرده اند. در اين مقاله پس از بيان سير اجمالى تطور اين برهان در غرب، ديدگاه برخى از فيلسوفان مسلمان را درباره اين برهان مطرح ساخته ايم و سپس با بازسازى برهان صديقين علّامه طباطبائى، تقريرى جديد از برهان وجودى عرضه داشته ايم كه از نقدهاى وارد بر برهان وجودى آنسلم با روايت هاى گوناگونش مصون است.

كليدواژه ها: برهان وجودى، فلسفه دين، الهيات، علّامه طباطبائى، واجب الوجود.

سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
47
شماره صفحه: 
7

بررسى تبيين علّامه طباطبائى از شعور همگانى موجودات در تفسير الميزان

فصل‏نامه ‏اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1393

محمدعلى محيطى اردكان[1]

چكيده

علّامه طباطبائى، از فيلسوفان و مفسران برجسته شيعه، شعور همگانى موجودات را بر اساس ادله نقلى و عقلى پذيرفته و درصدد تبيين آن برآمده است. نويسنده با مراجعه به آثار علّامه طباطبائى و با محوريت تفسير الميزان، همراه با توصيف و تحليل ديدگاه ايشان درباره سريان ادراك در همه موجودات، بر اساس ادله نقلى و عقلى، به بررسى اين ديدگاه پرداخته است. به نظر مى رسد هرچند بر اساس آيات و رواياتى كه مرحوم علّامه بدانها استناد كرده، مى توان شعور همگانى موجودات را اثبات كرد، درستى تبيين و دليل عقلى ايشان بر مسئله، كانون ترديد است؛ علاوه بر اينكه به نظر مى رسد مدعاى ادله نقلى در مسئله شعور ماديات بيش از آن چيزى است كه علّامه طباطبائى بر اساس مبانىِ فلسفىِ خويش پذيرفته است. بنابراين ادله اصلى در اين بحث، ادله نقلى اند كه با توجه به تواتر معنوى نياز به بررسى سندى مستقل ندارند.

 

كليدواژه ها: علّامه طباطبائى، تفسير الميزان، شعور موجودات، عقل، نقل.



[1] دانش‏ پژوه دكترى فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس‏ سره. mohiti@qabas.net

دريافت: 2/2/93               پذيرش: 11/6/93

 

حقيقت ادراك حسى از ديدگاه علّامه طباطبائى

سال دهم، شماره سوم، بهار 1392، 11ـ29

يارعلى كرد فيروزجايى1

چكيده

علّامه طباطبائى در اصول فلسفه و روش رئاليسم، براى نشان دادن ارزش ادراكات و خارج نمايى مفاهيم كلى كوشيده است تا آنها را از طريق ادراك حسى مربوط به واقعيت هاى عينى نشان دهد و ازاين رو تحليلى از ادراك حسى به دست داده است. در نظر او ادراك حسى حاصل تأثير محسوس عينى بر اندام قوه حسى و تشكيل پديده اى مادى در آن است. اين پديده مادى معلوم به علم حضورى است و سبب حصول صورت حسى در حاس و شكل گيرى ادراك حسى است؛ اما او در بداية الحكمه و نهاية الحكمه تأثير محسوس بر اندام حسى و فعل و انفعالات مادى به وجود آمده در آن را علت معدّه حضور صورت هاى حسى و خيالى نزد نفس دانسته است. صور حسى و خيالى، صورت هاى قائم به ذات اند كه نفس به آنها علم حضورى دارد و با اعتبار خاصى درباره آنها و مقايسه با محسوسات خارجى كه منشأ آثار خارجى اند، از آنها علم حصولى مى سازند. نظريات او در اين كتاب ها با هم يكسان نيستند و تا اندازه اى ناسازگارند. با توجه به اينكه كتاب هاى بداية الحكمه و نهاية الحكمه آثار نهايى علّامه طباطبائى هستند، نظريه نهايى او را بايد نظريه اى دانست كه در اين كتاب ها ارائه شده است؛ يعنى ادراك حسى اعتبار خاصى است كه ذهن نسبت به صورت مجرد مثالى معلوم به علم حضورى اعمال مى كند.

كليدواژه ها: ادراك حسى، علم حضورى، علم حصولى، علّامه طباطبائى.

سال انتشار: 
10
شماره مجله: 
39
شماره صفحه: 
11

علم اجمالى در عين كشف تفصيلى (تحليل و نقد سه نظريه در مسئله علم خدا به اشيا)

سال هشتم، شماره چهارم، تابستان 1390، 101ـ136

رضا اكبريان*

محمّدمهدى كمالى**

چكيده

كيفيت علم خداوند به اشيا (پيش و پس از ايجاد)، همواره، يكى از مسائل مهمّ فلسفه اسلامى بوده كه دو نظريه ابن‏سينا و ملّاصدرا درباره آن از اهميت بيشترى برخوردار است. ابن‏سينا با توجه به نظام فلسفى خود، علم بارى‏تعالى را از طريق صور ارتسامى طرح‏ريزى مى‏كند؛ ولى ملّاصدرا با استفاده از قاعده «بسيط‏الحقيقه»، و بنابر مبانى بديع حكمت متعاليه (به ويژه اصالت وجود)، نظريه «علم اجمالى در عين كشف تفصيلى» را مطرح مى‏سازد.

نگارش مقاله حاضر، نخست با هدف تبيين و تحليل معناشناختى نظريه ملّاصدرا انجام مى‏گيرد. سپس، به بررسى مبانى و اصولى خواهيم پرداخت كه ملّاصدرا را به نظريه خاص خود رهنمون ساخته است. در نهايت، بررسى خواهيم كرد كه: آيا سخن ملّاصدرا آخرين نظريه در اين مسئله است يا اينكه مى‏توان با نقد و تحليل آن به نظريه ديگرى رسيد؟ به همين مناسبت، نظريه علّامه طباطبائى را مطرح كرده و مقايسه‏اى اجمالى بين آن و نظريه ملّاصدرا ارائه داده‏ايم.

كليدواژه‏ها: علم خدا، صور مرتسمه، بسيط‏الحقيقه، علم اجمالى، كشف تفصيلى، واقعيت مطلق و مقيّد، اطلاق ذاتى، ملّاصدرا، علّامه طباطبائى، ابن‏سينا.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
32
شماره صفحه: 
101

تفسيرى نو از اعتباريات علّامه طباطبائى با نگاهى تطبيقى به رساله اعتباريات و تفسير الميزان

سال هشتم، شماره اول، پاييز 1389، 25ـ54

احسان تركاشوند*

اكبر ميرسپاه**

 

چكيده

علّامه طباطبائى گاه بايد و نبايد را از امورى اعتبارى مى‏داند كه انسان آن را بين خود و فعلش جعل مى‏كند تا فعل ضرورت يابد. درباره معناى حسن و قبح هم ايشان دو نظر دارد: 1) حسن و قبح را امرى اعتبارى، و عبارت از ملايمت و منافرت با طبع انسان دانسته است، و از آنجا كه انسان‏ها در طبع با هم متفاوت‏اند، حسن و قبح را از امور نسبى شمرده است؛ 2) حسن و قبح را عبارت از ملايمت و منافرت فعل با غايت مطلوب دانسته است. معناى دوم علّامه از حسن و قبح ما را به اين نكته رهنمون مى‏سازد كه ايشان حسن و قبح را در اين معنا معقول ثانى فلسفى مى‏داند؛ اگرچه به آن تصريح نمى‏كند. مهم تفكيك اين دو معنا از يكديگر است، كارى كه هيچ‏كدام از شارحان علّامه به آن نپرداخته‏اند. نگارنده در اين مقاله كوشيده است با نگاهى تطبيقى به رساله اعتباريات و مباحث تفسير الميزان ديدگاه علّامه را واكاوى، و تفاوت نظريه او را از ديدگاه نسبى‏گرايان و شكّاكان آشكار كند.

 

كليدواژه‏ها: اعتباريات، حسن، قبح، بايد، نبايد، علّامه طباطبائى، الميزان.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
29
شماره صفحه: 
25
محتوای تغذیه