فلسفه

رويکردي نو به تحليل فلسفي انرژي

سال بيست‌ويكم، شماره اول، پياپي 81، پاييز 1402، ص 27ـ46

نوع مقاله: پژوهشي

صفدر الهي‌راد/ استاديار گروه كلام و فلسفه دين، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)      elahi@iki.ac.ir
دريافت: 06/04/1402       پذيرش: 18/07/1402
چکيده

شماره صفحه: 
27

بررسي ارتباط علم تجربي و جهان‌بيني از نگاه شهيد سيدمحمدباقر صدر

سال بيستم، شماره دوم، پياپي 78، زمستان 1401، ص 95ـ110

نوع مقاله: پژوهشي
علي‌اکبر عبدل‌آبادي/ استاديار فلسفة گروه حکمت و کلام دانشکدة الهيات و ادیان دانشگاه شهيد بهشتي    a_abdolabadi@sbu.ac.ir
مريم خوشدل روحاني/ استاديار فلسفة گروه حکمت و کلام دانشکدة الهيات و ادیان دانشگاه شهيد بهشتي     m_khoshdel@sbu.ac.ir

سال انتشار: 
1401
دوره: 
20
شماره مجله: 
78
شماره صفحه: 
95

بررسي تقسيم موجود به مجرد و مادي در فلسفه و تعريف آنها

سال شانزدهم، شماره چهارم، پياپي64، تابستان 1398

سال انتشار: 
16
شماره مجله: 
64
شماره صفحه: 
27

بررسى ديدگاه هايدگر درباره ماهيت تفكر و فلسفه

فصل‏نامه‏اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1396

امين رضا عابدى نژاد داورانى / دكترى فلسفه تطبيقى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره             abedidavarani@gmail.com

دريافت: 25/5/95               پذيرش: 12/12/95

 

چكيده

در اين مقاله براى شناخت چيستى تفكر و فلسفه از نظر هايدگر، ابتدا به تمايز ميان تفكر و فلسفه اشاره شده است. موضوع فلسفه موجود است و موضوع تفكر، وجود. وجود به خلاف موجود امرى پيش نهاده و تصورشده نيست. تفكر، تذكر نسبت به وجود و يادآورى آن است. وجود از سويى از ما مى گريزد و از سوى ديگر ما از او غافليم. غفلت از وجود در فلسفه، آن را دچار انحراف ساخته است. موجود از سويى حجاب وجود و از سوى ديگر نشانه آن است. براى تفكر بايد به وجود نزديك شويم؛ اما اين امر چگونه ممكن است؟ تنها دروازه گشوده به سوى وجود، دازاين است. ويژگى ترس آگاهى دازاين، شرط عدميدن عدم است. هنگامى كه عدم بر دازاين ظهور مى يابد، هستى مى هستد و ما به وجود، تذكر مى يابيم. البته وجود حتى در حال غفلت از آن با ما نسبتى دارد. در پرتو نسبتى كه وجود با انسان دارد، ذات فلسفه، ماهيت انسان، ذات هنر و ذات تكنيك تقرر مى يابند. در پايان مقاله به نقد و بررسى آراى هايدگر مى پردازيم.

 

كليدواژه ها: هايدگر، فلسفه، مابعدالطبيعه، وجود، عدم، دازاين، موجود.


 

سال انتشار: 
14
شماره مجله: 
56
شماره صفحه: 
111

علامه طباطبائى حكيم متأله يا تفكيكى سترگ؟

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى بهار 1395

اميد آهنچى / استاديار دانشگاه صنعتى شريف     ahanchi@sharif.ir

دريافت: 3/12/93               پذيرش: 9/8/94

چكيده

ادعاى اصلى تفكيكيان، جدايى جريان وحى از عقل و كشف است. آنان مدعى هستند كه براى دستيابى به معارف دينى، بايد به تفكيك ميان عقل و كشف از دين همت گمارد. تفكيكيان براى موجه جلوه دادن اين ادعا از روش هاى مختلف بهره مى برند. يكى از روش هاى آنان انتساب اين ادعا به مشاهير و بزرگان دين است؛ به همين دليل محمدرضا حكيمى در بسيارى از آثار خود، اين ادعا را به علامه طباطبائى نسبت مى دهد و او را مدافع فرضيه تفكيك معرفى مى كند تا شايد از اين رهگذر بتواند نظر بخشى از آحاد جامعه را به مدعيات فرضيه تفكيك سوق دهد. براى تحليل بهتر ادعاى آقاى حكيمى در خصوص طرفدارى علامه از مدعيات تفكيكيان، نخست دو محور اصلى ادعاى ايشان استخراج، و سپس جداگانه مورد تحليل واقع شده اند. پس از تحليل اين دو محور به روش حلى و نقضى روشن شد كه اولاً، علامه طباطبائى معتقد به ادعاى تفكيكيان نيست و ثانيا محمدرضا حكيمى دچار خلط ميان مقام ثبوت و اثبات شده و در نهايت گام در تحريف معنوى سخن علامه طباطبائى نهاده است.

 

كليدواژه ها: علامه طباطبائى، محمدرضا حكيمى، تفكيك، فلسفه، عرفان، قرآن، نقل.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
51
شماره صفحه: 
153

جايگاه فلسفه در روش تفسيرى علّامه طباطبائى با تأكيد بر بحث فاعليت الهى*

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1394

سيدمحمدعلى ديباجى / دانشيار دانشگاه تهران                                             dibaji@ut.ac.ir

سيدروح اللّه موسوى / دانشجوى دكترى فلسفه و كلام اسلامى دانشگاه تهران                           s.r.moosavi@ut.ac.ir

دريافت: 18/4/93               پذيرش: 16/12/93

چكيده

اين مقاله به دنبال پاسخ گويى به اين پرسش است كه فلسفه علّامه طباطبائى چه تأثيرى بر تفسير  ايشان گذاشته و به عبارت ديگر فلسفه چه جايگاهى در شيوه تفسيرى ايشان دارد؟ در اين مقاله  كوشيده ايم تا به صورت عينى و تطبيقى به اين پرسش بپردازيم. در اين جهت به عنوان نمونه،  موضوع فاعليت الهى را ـ كه از سويى از مباحث مهم فلسفى در طول تاريخ فلسفه بوده و از سويى از  موضوعات مهم و متكرر قرآنى است ـ در تفسير و فلسفه علّامه بررسى و مقايسه كرده ايم. براساس  نتايج اين پژوهش، دانش گسترده فلسفى علّامه و استفاده آگاهانه و روشمند از آن در تفسير، نه تنها به  تحميل معانى فلسفى بر قرآن و عبور از ظواهر الفاظ آن نينجاميده، بلكه در كنار يارى رساندن مفسر  براى داشتن فهمى گسترده تر و رسيدن به لايه هاى معنايى عميق تر، زمينه را براى التزام هرچه بيشتر  به ظاهر قرآن فراهم آورده است.

 

كليدواژه ها: علّامه طباطبائى، الميزان، فلسفه، تفسير، فاعليت الهى.

 

سال انتشار: 
13
شماره مجله: 
49
شماره صفحه: 
101

تأملى در ادله وحدت شخصى وجود

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى تابستان 1394

محمدعلى محيطى اردكان / دانش پژوه دكترى فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

mohiti@qabas.net

محمد فنايى اشكورى / دانشيار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

eshkevari@qabas.net

چكيده

بحث وحدت وجود (با تفاسير پرشمارى كه از آن ارائه شده است) از دشوارترين مباحث عرفان و فلسفه است؛ بحثى كه مبتنى بر شهود عارف است و در قرن ها قبل از اسلام ريشه دارد. مقاله حاضر كه درصدد بررسى ادله وحدت شخصى وجود با روش توصيفى ـ تحليلى و رويكردى انتقادى است، پس از بيان مدعاى وحدت شخصى و تمايز آن با وحدت تشكيكى وجود در فلسفه، به بررسى مهم ترين ادله وحدت وجود پرداخته و در پايان، اصولى را براى فهم بهتر مدعاى عرفا در بحث وحدت شخصى وجود ذكر كرده است. ادله وحدت شخصى را مى توان در چهار دسته شهود، گزارش هاى متواتر اين شهود، آيات و روايات، و براهين عقلى جاى داد. به نظر مى رسد در اين ميان، شهود مى تواند به منزله بهترين دليل بر مدعاى وحدت شخصى معرفى شود؛ البته درصورتى كه محتواى شهود، دقيقا همان مدعاى وحدت شخصى باشد. عدم وابستگى عرفان عملى به فهم دقيق اين مسئله در عرفان نظرى، لزوم پذيرش كثرت، تمايز خدا و خلق، و نفى حلول و اتحاد از اصولى هستند كه بايد در مسئله وحدت شخصى وجود كانون توجه قرار گيرند.

كليدواژه ها: وحدت وجود، عرفان، فلسفه، كثرت، برهان.


سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
48
شماره صفحه: 
7

رابطه فلسفه و دين

سال دوازدهم، شماره سوم

سيدمحمدرضا مدرسى / دانشجوى دكترى فلسفه تطبيقى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره

modaresismrm@gmail.com

محمد فنائى اشكورى / دانشيار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره eshkevari@qabas.net

دريافت: 15/2/93 پذيرش: 9/10/93

چكيده

رابطه دين و عقل همواره در تاريخ تفكر بشرى بحث انگيز بوده است. ازآنجاكه آشكارترين ظهور عقل در فلسفه است، بحث دين و عقل به بحث دين و فلسفه نيز كشيده شده است. در اين نوشتار پس از تعريف فلسفه و دين، ديدگاه برخى از انديشمندان اسلامى و غربى را در اين باره بررسى مى كنيم. برخى از كسانى كه ميان دين و فلسفه هماهنگى نمى بينند، معتقدند كه دين بر عقل مقدم است و تمسك به عقل در فهم دين مجاز نيست؛ برخى نيز عقل را مقدم بر دين مى دانند. بيشتر انديشمندان اسلامى تعارضى ميان عقل و دين و در نتيجه ناسازگارى ذاتى ميان دين و فلسفه نمى بينند و معتقدند كه حكم صريح و قطعى عقل با حكم قطعى شرع هرگز تعارضى نخواهد داشت و در صورت مشاهده تعارض حكم قطعى عقل با حكم ظنى شرع، بايد حكم ظنى شرع را تأويل كرد.

كليدواژه ها: دين، فلسفه، رابطه فلسفه و دين، عقل گرايى، ايمان گرايى.

سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
47
شماره صفحه: 
147

بررسى چيستى فلسفه اسلامى با رويكرد پاسخ به ايراد مخالفان آن

فصل نامه اى علمى ـ پژوهشى در زمينه علوم فلسفى پاييز 1393

محمد سربخشى[1]

چكيده

برداشتى كه مخالفان فلسفه از حقيقت آن دارند با آنچه فيلسوفان از آن اراده كرده اند يكى نيست. برخى از ايشان حقيقت فلسفه را بازى با مفاهيم و توضيح آنها و حداكثر اقامه برهان مى دانند. حتى برخى در برهانى بودن فلسفه ترديد روا مى دارند. اين در حالى است كه دقت در تعاريف خود فلاسفه و تصريحات ايشان نشان مى دهد فلسفه از ديدگاه آنان حقيقتى بس فراخ دارد و همه عرصه هاى دانش و عمل را دربر مى گيرد. اين برداشت دست كم در ميان فلاسفه اسلامى وجود دارد. بى توجهى به معناى حقيقى فلسفه موجب طرح اشكال هاى فراوانى نسبت به آن شده است. اين اشكال گيرى به ويژه از سوى كسانى كه داعيه تدين دارند و به گمان خود فلسفه را در تعارض با دين مى بينند نمود بيشترى دارد.

     مقاله حاضر مى كوشد نشان دهد فلسفه نه تنها دانشى برهانى است، بلكه عمل نيز جزو حقيقت آن است و فيلسوف حقيقى كسى است كه علاوه بر تسلط بر قلمرو دانش، در عرصه عمل به دستورهاى اخلاقى نيز به كمال رسيده است.

 

كليدواژه ها: فلسفه، حقيقت، حكم، عمل، ايمان، فلسفه اسلامى، مخالفت با فلسفه.



[1] استاديار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.  sarbakhshi50@yahoo.com

دريافت: 11/2/93               پذيرش: 29/8/93

 

سال انتشار: 
12
شماره مجله: 
45
شماره صفحه: 
31

تحليلى فلسفى از ماهيت شادى و بررسى انتقادى ارتباط آن با هدفمندى و معنادارى زندگى

سال يازدهم، شماره چهارم ـ تابستان 1393

محمدحسن يعقوبيان[1]

چكيده

بحث شادى كه از مباحث فلسفى يونان آغاز شده بود، در فلسفه اسلامى دنبال شد. ماهيت شادى تركيبى از ابعاد شناختى و تجربه احساسى دانسته مى شد كه با تعاريف امروزين در روان شناسىِ شادى تطبيق پذير است. توجه به دو سطح شادى هيجانى و شادى معنوى با دو اصطلاح فرح و بهجت در مباحث ابن سينا و پيوند شادى و معنويت، از دستاوردهاى معرفتى فلسفه اسلامى است. در مباحث روان شناسى مثبت نگر و فرقه هايى چون لامائيزم، ارتباط شادى با هدفمندى و معنادارى زندگى چنان تنگاتنگ شده است كه شادى به منزله هدف زندگى همه انسان ها و مؤلفه اصلى معنادارى معرفى مى شود؛ اما در تحليلى عميق تر روشن مى شود كه شادى معلول هدفمندى و نه علت آن است و زمانى مى تواند در معنادارى زندگى دخيل شود كه با معنويت و اهداف كمالى برتر پيوند يابد و به منزله نتيجه و ميوه اين پيوند كانون توجه قرار گيرد. مباحث رويكرد هدف ساز شادى، تنها فرماليزمى از شادى ارائه كرده و بعد غايت شناختى آن را بدون توجه به ساحت ارزش شناختى كانون توجه قرار داده است.

 

كليدواژه ها: شادى، فلسفه، معنادارى، هدفمندى.




[1] استاديار دانشگاه معارف قرآن و عترت اصفهان. mohammadyaghoobian@yahoo.com

دريافت: 9/9/92               پذيرش: 15/2/93

 

سال انتشار: 
11
شماره مجله: 
4
شماره صفحه: 
97
محتوای تغذیه