محمدحسن يعقوبيان

بازخواني حکمت تطبيقي از ديدگاه هانري کربن و جايگاه آن در ايران معاصر

سال بيستم، شماره دوم، پياپي 78، زمستان 1401، ص 129ـ145

نوع مقاله: پژوهشي
* محمدحسن يعقوبيان/ دانشجوي دکتري فلسفه تطبيقي دانشگاه علامه طباطبائي     mohammadyaghoobian@yahoo.com 
احمدعلي حيدري/ دانشيار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائي    aah1342@yahoo.de

سال انتشار: 
1401
دوره: 
20
شماره مجله: 
78
شماره صفحه: 
129

تحليل و بررسي چيستي باور

سال هفدهم، شماره اول، پياپي 65، پاييز 1398

سال انتشار: 
17
شماره مجله: 
65
شماره صفحه: 
99

تحليلى فلسفى از ماهيت شادى و بررسى انتقادى ارتباط آن با هدفمندى و معنادارى زندگى

سال يازدهم، شماره چهارم ـ تابستان 1393

محمدحسن يعقوبيان[1]

چكيده

بحث شادى كه از مباحث فلسفى يونان آغاز شده بود، در فلسفه اسلامى دنبال شد. ماهيت شادى تركيبى از ابعاد شناختى و تجربه احساسى دانسته مى شد كه با تعاريف امروزين در روان شناسىِ شادى تطبيق پذير است. توجه به دو سطح شادى هيجانى و شادى معنوى با دو اصطلاح فرح و بهجت در مباحث ابن سينا و پيوند شادى و معنويت، از دستاوردهاى معرفتى فلسفه اسلامى است. در مباحث روان شناسى مثبت نگر و فرقه هايى چون لامائيزم، ارتباط شادى با هدفمندى و معنادارى زندگى چنان تنگاتنگ شده است كه شادى به منزله هدف زندگى همه انسان ها و مؤلفه اصلى معنادارى معرفى مى شود؛ اما در تحليلى عميق تر روشن مى شود كه شادى معلول هدفمندى و نه علت آن است و زمانى مى تواند در معنادارى زندگى دخيل شود كه با معنويت و اهداف كمالى برتر پيوند يابد و به منزله نتيجه و ميوه اين پيوند كانون توجه قرار گيرد. مباحث رويكرد هدف ساز شادى، تنها فرماليزمى از شادى ارائه كرده و بعد غايت شناختى آن را بدون توجه به ساحت ارزش شناختى كانون توجه قرار داده است.

 

كليدواژه ها: شادى، فلسفه، معنادارى، هدفمندى.




[1] استاديار دانشگاه معارف قرآن و عترت اصفهان. mohammadyaghoobian@yahoo.com

دريافت: 9/9/92               پذيرش: 15/2/93

 

سال انتشار: 
11
شماره مجله: 
4
شماره صفحه: 
97

حقيقت تشكيكى وحى در هندسه حكمت متعاليه

سال هشتم، شماره اول، پاييز 1389، 107ـ132

احمد بهشتى*

محمّدحسن يعقوبيان**

چكيده

ملّاصدرا به عنوان متفكرى جامع‏نگر، رويكردهاى فلسفى، عرفانى، و كلامى گوناگونى را در باب چيستى وحى بررسى كرده و كوشيده است تا عناصر مختلف انديشه متفكّران پيش از خود را در نگاه معرفتى‏اش هضم كند. از اين‏رو، در آثار گوناگون صدرالمتألّهين، سه رويكرد قابل مشاهده است كه وى براى وحدت‏بخشى و جامعيت، به سمت حلّ تعارضات اين رويكردها حركت مى‏كند.

نويسندگان در اين مقاله تلاش مى‏كنند نشان دهند كه ملّاصدرا رويكردهاى مختلف و مبانى متنوّع را در هندسه حكمت متعاليه به يكديگر مى‏پيوند تا مشخّص شود كه رابطه وحيانى و حقيقت وحى، به جاى آنكه حقيقتى ماهوى باشد، حقيقتى وجودى است. و به تبع، وجودى بودن است كه در مراتب مختلف هستى قابل تشكيك است و در بستر مراتب هستى، از قرآن امرى تا فرقان خلقى، سيّاليت و تدرّج دارد. اين وحى‏شناسىْ قرآن‏شناسى خاصّى را براى ملّاصدرا به ارمغان مى‏آورد كه رنگ‏وبوى وجودى دارد. توجه به مراتب و ابعاد مختلف حقيقت وحى، نظرگاه او را از فروكاهش‏گرايى به يكى از ساحت‏هاى معرفتى وحى نظير كلام لفظى، معرفت عقلانى، و... مصون مى‏دارد.

كليدواژه‏ها: حكمت متعاليه، وحى، حقيقت وحى، ملّاصدرا، وجود تشكيكى وحى، قرآن‏شناسى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
29
شماره صفحه: 
107
محتوای تغذیه