محمد جعفري

بررسى مبانى فلسفى كثرت‏‌گرايى در گفتمان سنت‏‌گرايى با تأكيد بر انديشه‌‏هاى سيدحسين نصر

سال دهم، شماره چهارم، تابستان 1392، 163ـ187

يحيى نورمحمدى نجف آبادى1

محمد جعفرى2

چكيده

كثرت گرايى موردنظر سنت گرايان را مى توان با رويكرد فلسفى نيز نقد و بررسى كرد؛ چراكه سنت گرايان در تبيين نظريه كثرت گرايى خود، از برخى مبانى فلسفى نيز بهره برده اند. برخى از اين مبانى عبارت اند از: تشكيك وجود، پذيرش عالم كلى و مثال، تمايز ميان ساحت ظاهرى و ساحت باطنى دين، تقسيم عقل به كلى شهودى و جزئى استدلالگر، تقسيم واقعيت به واقعيت مطلق و واقعيت نسبى، جواز كثرت تفاسير حقِ متعارض از يك واقعيتِ واحد، تعميم حق از جزء به كل و برخى ديدگاه هاى ويژه درباره انسان و نقش او در مراتب هستى.

     در اين نوشتار، به نقد و بررسى مبانى اى پرداخته ايم كه سنت گرايان، نظريه كثرت گرايى خود را بر پايه آنها استوار كرده اند. اين مبانى در سه حوزه هستى شناسى، معرفت شناسى و انسان شناسى جمع بندى شده اند. در اين مقاله به نقد مبانى مزبور پرداخته، سعى مى كنيم جهات ابهام و اشكال آنها را مشخص سازيم.

كليدواژه ها: سنت، دين، كثرت گرايى، سنت گرايى، وحى، تشكيك وجود، عالم مثال، سيدحسين نصر.

سال انتشار: 
10
شماره مجله: 
40
شماره صفحه: 
163

تبيين و نقد نظريه كانت درباره ماهيت صدق

سال هشتم، شماره اول، پاييز 1389، 165ـ182

محمّد جعفرى*

چكيده

بررسى نظرگاه كانت درباره چيستى صدق، به لحاظ تأثيرگذارى اين انديشمند در تحوّل‏هاى مربوط به مباحث معرفت‏شناسى در سه قرن اخير، از اهميتى بسزا برخوردار است. كانت كتاب نقّادى عقل محض را در پاسخ به چگونگى نسبت ميان انديشنده و ابژه (متعلّق شناخت) به رشته تحرير درآورد.

تنها نظريه رسمى پيش از كانت در مورد ماهيت صدق، «نظريه مطابقت» بوده است و لذا هم عقل‏گرايان و هم تجربه‏گرايان، با وجود اختلاف فكرى، بر تمايز ميان ذهن و عين تأكيد داشتند. امّا در اين ميان، باركلى نحله‏اى ديگر را پايه‏گذارى كرد و با طرح وحدت ذهن و عين، از مرز رئاليسم گذشت و به ايده‏آليسم روى آورد. كانت در مواجهه با اين بحث، موضع روشنى نداشته، و در تمهيدات تمايز ميان نومن و فنومن را پذيرفته است. او در نقد عقل محض، نومن را به عنوان ساحتى مستقل از ذهن به رسميت نمى‏شناسد و از فاصله خود با ايده‏آليسم مى‏كاهد. البته، اين اضطراب معرفتى، تفاوتى در نظريه صدق كانت ايجاد نمى‏كند؛ زيرا در هر صورت، او بر عدم علم به نومن، و تقدّم معرفت‏شناختى سوژه بر ابژه تأكيد دارد. با اين توصيف، كانت معتقد به نظريه مطابقت نبوده و طرفدار و پايه‏گذار نظريه انسجام‏گروى محسوب مى‏شود. در اين مقاله، ابعاد و زواياى ديدگاه كانت را بررسى و مؤلّفه‏هاى آن را نقد خواهيم كرد.

 

كليدواژه‏ها: نظريه مطابقت، انسجام‏گروى، كانت، ابژه، سوژه، رئاليسم، ايده‏آليسم.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
29
شماره صفحه: 
165
محتوای تغذیه