احمد بهشتي

شهود عرفانى ملاك حقيقى بودن وجود در برهان صديقين سينوى

سال نهم، شماره چهارم، تابستان 1391، 11ـ40

احمد بهشتى*
 محمودرضا ميرزاجانى**

چكيده
فلاسفه خداباور همواره كوشيده‏اند استدلالى بر وجود خدا اقامه كنند كه تا حد ممكن از مقدمات فلسفى برى باشد و بدون نياز به مخلوقات، از خود «حقيقت وجود» بر وجود حق گواه گيرند. بنابراين نخستين بار ابن‏سينا خود را به منزله مُبدِع و پيشگام اين مسئله معرفى كرد و با قياسى «شبه‏‌برهانى»، از حال «وجود» كه اقتضا دارد واجبى داشته باشد، بر «وجود خدا» استدلال كرد و آن را «برهان صديقين» ناميد؛ اما ملّاصدرا بر اين برهان اشكال كرده كه از راه «مفهوم وجود» بر وجود خدا اقامه دليل شده است، و به همين دليل آن را شبيه به صديقين ناميد.
     ما ضمن اينكه از زبان برخى فلاسفه تبيين مى‏‌كنيم كه اين برهان صديقين است، از طريق برهان شهودى و قرين به وجودى ابن‏‌سينا، روشن مى‏‌سازيم كه ابن‏سينا با يك تير دو نشان زده است؛ يعنى هم برهان عقلى‏‌اش را هدف رفته و هم به طريق شهودى، به حقيقت عينى وجود دست يافته است.

كليدواژه‏‌ها: برهان صديقين، ابن‏‌سينا، ملّاصدرا، مفهوم وجود، حقيقت وجود، برهان شهودى وجودى. 

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
36
شماره صفحه: 
11

بررسى برخى پيامدهاى رويكرد نوين دو حوزه سينوى ـ صدرايى در معرفت‏ شناسى قوه خيال

سال نهم، شماره دوم، زمستان 1390، 63ـ84

محمد نجاتى*

احمد بهشتى**

چكيده

در نمط دهم كتاب اشارات، گفتمان فلسفى ابن‏سينا در باب قوه خيال و حس مشترك صورتى نو به خود گرفته است. وى در ذيل كاركردهاى اين دو قوه، ادراك و حفظ صورى را لحاظ مى‏كند كه به لحاظ وجودشناختى، متعالى از ماده بوده، در عالم غيب و ملكوت حضور دارند و به گونه مشاهده و از طريقى غيرحصولى براى نفس به دست مى‏آيند. لحاظ اين رويكرد به نتايجى چند در قلمرو معرفتى حكمت سينوى مى‏انجامد. از جمله اين پيامدها مى‏توان به حلّ معماى تجرّد يا مادّيت خيال نزد ابن‏سينا، اذعان ضمنى وى به نظريه حركت جوهرى و لحاظ فاعليت و پويايى نفس در فرايند ادراك اشاره كرد. در حوزه صدرايى، ملّاصدرا حسّ مشترك و خيال را قوه‏اى واحد لحاظ مى‏كند. وى يكى از علل دشوارى پذيرش معاد جسمانى را در نحوه نگرش جمهور به اين قوه و لحاظ مادى آن مى‏داند و دماغ را مظهر خيال به شمار مى‏آورد، نه محل آن. او به جهت جنبه عرفانى فلسفه خويش، قوه خيال را داراى سه ويژگى تجرّد مثالى، خلاقيت و جامعيت اضداد مى‏داند. از جهت دين‏شناختى، به واسطه اين سه ويژگى، مسئله معاد جسمانى و وقوع تناسخ ملكى به گونه‏اى اتم تبيين مى‏شود.

كليدواژه‏ها: خيال، تجرّد، پويايى نفس، خلّاقيت، معاد جسمانى، تناسخ.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
34
شماره صفحه: 
63

نقد و بررسى نظريات قاضى سعيد در زمينه نفس ‏شناسى

سال هشتم، شماره چهارم، تابستان 1390، 27ـ54

مصطفى مؤمنى*

احمد بهشتى**

چكيده

قاضى سعيد كه از حكماى بعد از ملّاصدراست، در مباحث فلسفى، نظرياتى دارد كه با آراى ملّاصدرا و ابن‏سينا معارض است. در موضوع ادراك، او نظر صدراييان و مشّاييان را باطل دانسته و گفته كه ادراك نه حصولى است و نه حضورى (به معناى مشهور)؛ وى معناى جديدى از «حضور» ارائه مى‏دهد، بدون اينكه مراد خود را توضيح دهد. وى همچنين در باب حدوث نفس بر مسلك ابن‏سينا (روحانيه‏الحدوث بودن نفس) رفته، و در مسئله معاد، با قول ابن‏سينا و ملّاصدرا مخالفت ورزيده و به زعم خود قول ديگرى ارائه كرده است.

در نوشتار حاضر، اين سه مسئله را از ديدگاه قاضى سعيد بررسى كرده و نشان داده‏ايم كه در همه اين مسائل، نظر وى مبتنى بر حركت جوهرى و به تبع آن اصالت وجود بوده است. وى اتّحاد عاقل با معقول و حاس با محسوس را قبول دارد، در حالى كه حركت جوهرى را قبول ندارد. او همچنين، با صراحت، قول به اصالت وجود را باطل دانسته و بر اصالت ماهيت رفته است. لذا، تناقضات زيادى در نظريات وى به چشم مى‏خورد.

كليدواژه‏ها: قاضى سعيد قمى، ادراك و ابصار، معاد، حدوث نفس، نفس‏شناسى، علم حضورى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
32
شماره صفحه: 
27

تبيين وجودى و معرفتى حسّ مشترك در فلسفه اسلامى

سال هشتم، شماره دوم، زمستان 1389، 71ـ93

احمد بهشتى*

محمّد نجاتى**

چكيده

در حيطه علم‏النفس فلسفه اسلامى، حسّ مشترك به عنوان قوّه‏اى ادراكى مطرح شده است كه مفاهيم حسّى، مفاهيم جعلى، و مفاهيم شهودى را ادراك مى‏كند. اين مقاله، در دو حوزه وجودشناختى و معرفت‏شناختى، به بررسى حسّ مشترك پرداخته است. فلاسفه مسلمان از دوره ابن‏سينا با طرح مسئله وحدت نفس و تنزّل وجودى قواى نفس به حوزه مفهوم و اسم، به نوعى تقليل‏گرايى وجودشناختى در باب حسّ مشترك جهت مى‏يابند. در بستر معرفت‏شناختى، در اين مقاله، ابتدا ادراكات حسّ مشترك به لحاظ حصولى و حضورى بودن بررسى، و سپس با طرح مسئله نماى مطابقت در حكمت سينوى، نگاه ويژه ابن‏سينا به اين مسئله تبيين شده است. در نهايت، با طرح نظريه حركت جوهرى از ديد ابن‏سينا (و اقتران با نگاه معرفتى ويژه‏اى كه ابن‏سينا به حسّ مشترك دارد)، چالش فقدان محوريت اطلاقى معرفت از ديدگاه وى تاحدودى مرتفع شده است. حاصل اين اقتران، گونه‏اى از معرفت‏شناسى خواهد بود كه معرفت‏شناسى تشكيكى ناميده شده است.

كليدواژه‏ها: حسّ مشترك، احساس، ادراك، تقليل‏گرايى، حركت جوهرى، معرفت تشكيكى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
30
شماره صفحه: 
71

حقيقت تشكيكى وحى در هندسه حكمت متعاليه

سال هشتم، شماره اول، پاييز 1389، 107ـ132

احمد بهشتى*

محمّدحسن يعقوبيان**

چكيده

ملّاصدرا به عنوان متفكرى جامع‏نگر، رويكردهاى فلسفى، عرفانى، و كلامى گوناگونى را در باب چيستى وحى بررسى كرده و كوشيده است تا عناصر مختلف انديشه متفكّران پيش از خود را در نگاه معرفتى‏اش هضم كند. از اين‏رو، در آثار گوناگون صدرالمتألّهين، سه رويكرد قابل مشاهده است كه وى براى وحدت‏بخشى و جامعيت، به سمت حلّ تعارضات اين رويكردها حركت مى‏كند.

نويسندگان در اين مقاله تلاش مى‏كنند نشان دهند كه ملّاصدرا رويكردهاى مختلف و مبانى متنوّع را در هندسه حكمت متعاليه به يكديگر مى‏پيوند تا مشخّص شود كه رابطه وحيانى و حقيقت وحى، به جاى آنكه حقيقتى ماهوى باشد، حقيقتى وجودى است. و به تبع، وجودى بودن است كه در مراتب مختلف هستى قابل تشكيك است و در بستر مراتب هستى، از قرآن امرى تا فرقان خلقى، سيّاليت و تدرّج دارد. اين وحى‏شناسىْ قرآن‏شناسى خاصّى را براى ملّاصدرا به ارمغان مى‏آورد كه رنگ‏وبوى وجودى دارد. توجه به مراتب و ابعاد مختلف حقيقت وحى، نظرگاه او را از فروكاهش‏گرايى به يكى از ساحت‏هاى معرفتى وحى نظير كلام لفظى، معرفت عقلانى، و... مصون مى‏دارد.

كليدواژه‏ها: حكمت متعاليه، وحى، حقيقت وحى، ملّاصدرا، وجود تشكيكى وحى، قرآن‏شناسى.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
29
شماره صفحه: 
107
محتوای تغذیه